بهاء الله و حکومت بهایی

فیلم نقد

 

رویکرد اول :

اعتراف به دهها نص مبتنی بر اینکه بهائیان در پی قدرت نیستند و این بداء ناپذیر است و یا سلاطین قاجار مصداق اولو الامر هستند و باید از ایشان اطاعت کرد

رویکرد دوم :

تحرکات سه دهه فعالیت وی در راستای سرنگونی حکومت قاجار

رویکرد سوم :  

اوامر تشکیل حکومت و تعیین حتی مکانیزم آن

رویکرد چهارم :

بهاء الله علی رغم  ادعای پایبند بودن به مشروعیت حاکمیت ایران و اولو الامر دانستن و در پی قدرت نبودن بنا بر اظهارات خود  بنیان بزرگترین ساختار امنیتی تشکیلات بهایی برای نیل به حاکمیت را موسوم به موسسه فخیمه ایادیان امر الله را بنا نهاد که این محموعه هم اینک تحت عنوان دار التبلیغ در سطح بین المللی در حال فعالیت است و در واقع مدیریت تشکیلات در اختیار این نهاد می باشد

رویکرد پنجم :

ادعای نسخ جهاد کذب محض است هم در فرمان و هم عمل

رویکرد ششم :

نص گرا بودن بهائیان و ضرورت اجرای اوامر بهاء الله

 

آیا بهاء الله در پی قدرت و حاکمیت سیاسی بود ؟ و آیا آموزه های وی که منبع اقدام برای بهائیان می باشد حرکت بسوی کسب قدرت توجیهی

دارد ؟

در سخنان بهاء الله روی کردهای بسیار متفاوت را شاهد هستیم

 

رویکرد اول :

اعتراف به دهها نص مبتنی بر اینکه بهائیان در پی قدرت نیستند و این بداء ناپذیر است و یا سلاطین قاجار مصداق اولو الامر هستند و باید از ایشان اطاعت کرد

سند اول : قدرت از آن سلاطین است و ما بدنبال آن نیستیم و این امر بدا ناپذیر است

 

توقیعات مبارکه – شوقی ربانی – ج ۳ ص ۲۶

باید دقت گردد که این اظهارات شوقی که مقام مبین آثار است به استناد وصیت نامه بهاء الله می باشد و تاکید بر اینکه نظام حاکمیت از آن سلطان است و امور اخروی و معنوی بر عهده ما می باشد و این حکم بداء نا پذیر و ابدی است و بر این مطلب شوقی نیز صحه می گذارد

سند دوم : سلاطین قاجار بالاخص ناصر الدین شاه از مصادیق اولو الامر هستند و باید از آن اطاعت نمود ( حکمی است که در آخرین لوح قبل از صعودش بهاء الله صادر نموده است )  :

 

رساله ابن الذئب ص ۶۵ – ۶۶ :

این مظلوم در لیالی و ایّام بتألیف قلوب و تهذیب نفوس مشغول * امورات واقعه در ایران در سنین اوّلیّه فی الحقیقه سبب حزن مقرّبین و مخلصین بوده و در هر سنه قتل و غارت و تاراج و سفک دماء موجود * یک سنه در زنجان ظاهر شد آنچه که سبب فزع اکبر بود و همچنین یک سنه در نیریز و سنه دیگر در طبرسی تا آنکه واقعه ارض طا واقع و از آن ببعد این مظلوم باعانت حقّ جلّ جلاله این حزب مظلوم را بما ینبغی آگاه نمود کلّ از ما عندهم و ما عند القوم مقدّس و بما عند اللّه متشبّث و ناظر * حال باید حضرت سلطان حفظه اللّه تعالی بعنایت و شفقت با این حزب رفتار فرمایند و این مظلوم امام کعبه الهی عهد مینماید از این حزب جز صداقت و امانت امری ظاهر نشود که مغایر رأی جهان آرای حضرت سلطانی باشد * هر ملّتی باید مقام سلطانش را ملاحظه نماید و در آن خاضع باشد و بامرش عامل و بحکمش متمسّک * سلاطین مظاهر قدرت و رفعت و عظمت الهی بوده و هستند * این مظلوم با احدی مداهنه ننموده کلّ بر این فقره شاهد و گواهند * و لکن ملاحظه شئون سلاطین من عند اللّه بوده و از کلمات انبیاء و اولیاء واضح و معلوم * خدمت حضرت روح علیه السّلام عرض نمودند * )یا روحَ اللّهِ أ یجوز أن تُعطی جزیهٌ لقیصر أم لا؟  قال بلی ما لقیصر لقیصر و ما للّه للّه ) منع نفرمودند و این دو کلمه یکی است نزد متبصّرین چه که ما لقیصر اگر من عند اللّه نبود نهی میفرمودند * و همچنین در آیه مبارکه ( أطیعوا اللّهَ و أطیعوا الرّسولَ و أُولی الأَمر منکم ) * مقصود از این اولو الامر در مقام اوّل و رتبه اولی ائمّه صلوات اللّه علیهم بوده و هستند ایشانند مظاهر قدرت و مصادر امر و مخازن علم و مطالع حکم الهی و در رتبه ثانی و مقام ثانی ملوک و سلاطین بوده‌اند

 

بهاء الله ناصر الدین  را اولوا الامر می دانست و اعمال بابیان را محکوم کرد مانند سه جنگ به همراه رمی شاه

 

 

 

رویکرد دوم : تحرکات سه دهه فعالیت وی در راستای سرنگونی حکومت قاجار

در لینک زیر دقیقا در شش عنوان به این مهم پرداخته شده است که وی طی سالهای ۱۲۶۰ الی ۱۲۸۰ تحت لوای شورشیان بابی و از سال ۱۲۸۰ الی ۱۲۹۰ همزمان با اظهار امر تمام حرکت شورشین را تایید و کسانی که اتهام معتقد نبودن به اهداف شورشین را به وی نسبت می دادند ملعون خطاب نمود

نکته اول :بهاء الله از سال ۱۲۶۰ الی ۱۲۹۰ معتقد و امضا کننده دستورات کشتار غیر بابیان بر مبنای فرامین وی بود

نکته دوم : تایید و امضای علنی احکام بیان توسط بهاء الله

نکته سوم : مسئول کلیه اقدامات  بابیه  مستقیم متوجه بهاء الله بود :

نکته چهارم : نمونه هایی از اقدامات خشن و بر اندازانه و کمک بهحمایت از اقدامات تروریستی با اسناد امری

نکته پنجم : نمونه اعمال وحشی گری بابیان در رفتار بهاء الله

نکته ششم : اعلام برائت و اعتراف به  فرامین باب و منفور اعلام کردن آن

لینک  👉👉👉👉👉

 

رویکرد سوم :  

اوامر تشکیل خکومت و تعیین حتی مکانیزم آن :

سند اول

مجموعه‏ ای از الواح جمال اقدس ابهی که بعد از کتاب اقدس نازل شده

بشارت سیزدهم امور ملّت معلّق است برجال بیت عدل الهی ایشانند امناء اللّه بین عباده و مطالعُ الأمر فی بلاده

یا حزب اللّه مربّی عالم عدل است چه که دارای دو رکن است مجازات و مکافات و این دو رکن دو چشمه‌اند از برای حیات اهل عالم چونکه هر روز را امری و هر حین را حکمی مقتضی لذا امُور بوزرای بیت عدل راجع تا آنچه را مصلحت وقت دانند معمول دارند نفوسی که لوجه اللّه بر خدمت امر قیام نمایند ایشان ملهمند بالهامات غیبی الهی بر کلّ اطاعت لازم امور سیاسیّه کلّ راجع است به بیت العدل و عبادات بما انزله اللّه فی الکتاب

https://reference.bahai.org/fa/t/b/TB/tb-3.html#pg14

 

نکته : در این سند به وضوح شاهدیم که بهاء الله صراحتا در حیطه اجرای احکام کیفری توسط بیت العدل نص صادر می کند و این حیطه هیچ ربطی به مصادبق احوال شخصیه ندارد و بر مبنای اصل قانونی بودن جرم و مجازت این عمل فقط در اختیار یک مقام حاکمیتی باید باشد آن هم حاکم و مسئول کشور است نه در ذیل یک حاکمیت دو مدل مجازات تعیین گردد

 

سند دوم :

مجموعه الواح مبارکه ۲۹۵ – ۲۹۶

 

جنانچه ملاحظه می گردد ایشان حتی ساختار حکومت بهایی را تعیین می کند در حالی که در وصیت نامه اش نگاشته بود که ما به دنبال قدرت نیستیم و این امر بداء ناپذیر است

سند سوم :

اقدس : ص ٢۶

و السّموات * ( ٣٠ ) قد کتب اللّه علی کلّ مدینه ان یجعلوا فیها بیت العدل و یجتمع فیه النّفوس علی عدد البهآء

 

سند چهارم :

( ۵٢ ) قد ارجعنا ثلث الدّیات کلّها الی مقرّ العدل و نوصی رجاله بالعدل الخالص لیصرفوا ما اجتمع عندهم فیما

 

سند پنجم :

اقدس : ص ۵٠ امروا به من لدن علیم حکیم * یا رجال العدل کونوا رعاه اغنام اللّه فی مملکته و احفظوهم عن الذّئاب الّذین ظهروا بالاثواب کما تحفظون ابنآئکم کذلک ینصحکم النّاصح الامین * ( ۵٣ )

 

و نکته چهارم :

بهاء الله علی رغم  ادعای پایبند بودن به مشروعیت حاکمیت ایران و اولو الامر دانستن و در پی قدرت نبودن بنا بر اظهارات خود  بنیان بزرگترین ساختار امنیتی تشکیلات بهایی برای نیل به حاکمیت را موسوم به موسسه فخیمه ایادیان امر الله را بنا نهاد که این محموعه هم اینک تحت عنوان دار التبلیغ در سطح بین المللی در حال فعالیت است و در واقع مدیریت تشکیلات در اختیار این نهاد می باشد

به عبارتی نظم بدیع و ساختار سازمانی جمال مبارک بهاء الله قطعه پازل بتیادینش که تاسیس یافت نهاد امنیتی این تشکیلات بود در حالی که بهاء الله به ناصر الدین شاه خطاب اولو الامر نموده بود :

 

پیام بیت العدل تاریخ :  ۲۰۰۷-۱۱-۲۶  شماره فیش ( ۷۲۹ )

“” در این یوم مبارک میثاق مصمم شدیم فقط بعد از دوماه که از صعود آخرین ایادی امر الهی، جناب دکتر علی محمد ورقا، میگذرد، قدری در مورد موسسه فخیمه ایادی امرالله به تفکر و تأمل بپردازیم. فقط چند هفته قبل از پنجاهمین سالگرد صعود حضرت ولی محبوب امرالله، جامعه جهانی بهائی متحمل این فقدان عظیم گردید. مسلماً توجه به این نکته چقدر تأمل برانگیز است که صعود جناب دکتر ورقا به عمر موسسه خارق العاده حرّاس که میراثش در تاریخ دینی عالم بی مسیل و بدیل بود، خاتمه داد. در مقطعی چنین چشمگیر و مهم در عصر تکوین امر مبارک، شایسته چنان است که برای درک هرچه عمیق تر اهمیت دستاوردهای چنین عصبه فخیم نظم اداری، که ثابت کرد تکامل جامعه جهانی بهائی در دوران نوزادی آن، وجودش ضرورت تام داشت، جد و جهدی صورت گیرد. منشا موسسه را در نفس وجود حضرت بهاالله مییابیم که چهار نفس نفیس از مروجین شهیر تعالیم مبارکه را به عنوان ایادی امرالله منصوب فرمودند.
در دورانی قبل از آن که نظام اداری امر مبارک تاسیس گردد، آنها، به علت تقوا و فضیلت خود در زندگی شخصی و نیز به سبب مجهودات لاینقطع خود در انتشار تعالیم مبارکه و دفاع از امر الهی در مقابل مخالفین، قوای جامعه و نقاط متحد کننده برای آحاد احبا بودند. علیرغم شدائد و تضییقات، از جمله در مواردی محبوس شدن در زندان ها به دست اولیا حکومت، در فعالیت هایی از این قبیل ثابت و راسخ باقی ماندند. این نفوس نفیسه در دوران قیادت حضرت عبدالبها، که، در سال ،۱۸۹۹ آنها را جهت اقدام برای تشکیل محفل روحانی محلی طهران هدایت فرمودند و همه آنها عضویت این محفل را عهده دار شدند، همچنان به فعالیت در سبیل خدمت ادامه دادند. توجه و تمرکز این حضرات ایادی اولیه بر تبلیغ امرالله و صیانت شریعه الله و نیز بذل مجهودات جهت تهذیب و تزکیه احبا و معطوف ساختن توجه آنها به اهمیت احکام جدید، حتی در آن زمان، الگوی فعالیتی را که موسسه در مراحل بعدی ترقی و تقدم جامعه بهائی به عهده میگرفت، تلویحاً مشخص نمودند. ….. “”

اسامی و مشخصات راس سازمان ایادیان امر بهاء الله :

کتاب دوران قیادت حارسان امر الله ۱۹۵۷ – ۱۹۶۳   نویسنده : روحیه ماکسول همسر شوقی افندی :

💠روحیه ماکسول همسر شوقی :

اعضای ارشد ساختار اطلاعاتی ( علماء فی البهاء )  تشکیلات بهایی در زمان بهاء الله

ایادی امر الله

نفوسی که حضرت بهاء الله در دوران رسالت خود از ۱۸۶۳ تا ۱۸۹۲) بسمت ایادی امر انتخاب فرموده اند(۱)

حاجی ملا علی اکبر شهمیرزادی مشهور به حاجی آخوند

حاجی میرزا محمد تقی ابهری معروف به این ابهر

میرزا محمد حسن ملقب به ادیب العلماء و معروف به ادیب

میرزا علی محمد معروف به ابن اصدق

 

کتاب دوران قیادت حارسان امر الله ۱۹۵۷ – ۱۹۶۳   نویسنده : روحیه ماکسول همسر شوقی افندی ص ۲۰

 

تذکر :

حتما به تاریخ تاسیس این نهاد امنیتی دقت کنید سال ۱۸۶۳ مقادف با ۱۲۷۹ یعنی یک سال قبل از اظهار امر علنی در باغ نجیب پاشا در واقع بهاء الله در این تاریخ ساختار امنیتی تشکیلات خود را بنا می کند و شبکه سازی می کند تا علیه برادر خود یک سال بعد کودتا نماید

 

 

چهره های ایادیان امر بهاء الله :

 

جناب حاجی میرزا محمد تقی ملقب به ابن ابهر صعود : ۱۹۱۷  ( انتصاب به مقام ایادی امرالله از طرف حضرت بهاءالله ) پدر عبد الکریم ایادی 

 

 

 

حاجی ملا علی اکبر شهمیرزادی مشهور به حاجی آخوندپدر بزگ  عبد الکریم ایادی 

 

 

 

میرزا محمد حسن ملقب به ادیب العلماء و معروف به ادیب

 

 

 

 

میرزا علی محمد معروف به ابن اصدق

 

 

 

قابل توجه آنکه از سال ۱۸۷۹ الی ۱۸۹۰ این کمیته و سازمان امنیتی هسته مرکزی اوامر بهاء الله مبتنی بر اجرای فرامین تروریستی بیان بودند

 

یک نمونه از اقدامات اعضای این شبکه نفوذ در قم در زمان عبد البهاء و ساختن مشرق الاذکار تحت عنوان حسینیه :

فرمان عبد البها برای ساختن مرکز جاسوسی در پوشش حسینیه در قم که در واقع مشرق الاذکار بهائیان بود جالب است این اعمال زیر زمینی توسط پدر سپهبد ایادی یعنی ابن ابهر یکی از چهار عنصر هسته اولیه نهاد اطلاعاتی بهاء الله بنا شد

کتاب تاریخچه امر بهائی در قم نوشته نصرت الله محمد حسینی.

تاسیس مشرق الذکار بهائی در قم با پوشش حسنیه به دستور عبدالبهاء .
مشرق الذکار از جمله بنا های بهایی است که بهاء اله دستور به ساخت آن داده است .
بهائیان موظف اند در هر نقطه ای ، هر چند دور افتاده حتما مشرق الاذکار بسازند . بهاء اله دستور داده است که مشرق الاذکار هر چند مخفی و زیر زمین باشد ، باید ساخته شود .
بهائیان در دیار شما خواننده گرامی ، در کدام نقاط ، مشرق الاذکار ساخته اند ؟

البته از وارثان عبد البها باید پرسید چقدر از طریق این محل برای بیگانگان جاسوسی کرده اند ؟

 

بوده و هر جوانی که قصد ازدواج داشته اعم از بهائی و غیر بهائی و وسائل مالی برایش فراهم نبوده مورد محبت و اعانت او قرار میگرفته و مشکلش رفع میگردیده است. اگر کسی از این عالم در میگذشت و بستگان او تمکن مالی نداشتند تا اقدام به دفن و کفن او کنند آقا عبدالرزاق محبت
می فرمود. بی سبب نبود که حضرت عبدالبهاء او را عبدالرزاق خطاب میفرمودند.

اما عبدالرزاق از طریق ایادی امرالله جناب ابن ابهر به حضور حضرت عبدالبهاء معروض داشت که اجازه فرمایند در شهر قم مشرق الاذکار تأسیس نماید. حضرت عبدالبهاء در لوح مبارکی که به اعزاز او نازل فرمدند طرح کلی ساختمان مشرق الاذکار را برای او مرقوم فرمودند ولی فرمودند که با توجه به اوضاع و احوال شهر قم و مردم آن بهتر است آن را به مشرق الاذکار معروف نسازد آقا عبدالرزاق نیز مشرق الاذکار را بنا نمود ولیکن برای رعایت حکمت سالی ده روز آن را در اختیار مسلمین قرار می داد که به عنوان حسینیه از آن استفاده نمایند. باقی ایام مشرق الاذکار در اختیار احباب و اخیار بود ناگفته نماند که جسد حضرت ربِّ اعلی و جناب انیس در جریان انتقال از طهران به ارض اقدس مدت کوتاهی در یکی از بیوت متعلقه به جناب آقا عبدالرزاق مختفی بوده است بعدها این بیت تقدیم امر مبارک گردیده است. جناب آقا عبدالرزاق در سال ۱۳۲۶ هجری قمری حدود ۱۹۰۹ (میلادی) در نهایت ثبوت و ایقان به ملکوت جاودان صعود فرمود جسدش را در جلوی صحن جناب معصومه به خاک سپردند مناجات طلب مغفرت نازل از قلم مبارک حضرت عبدالبهاء به جهت نامبرده عیناً در این مقام درج میگردد:
الا عفوک
“قم جناب یدالله نداف طلب مغفرت به جهت مرحوم عبد الرزاق تبریزى هو الله الهی الهی ان عبدک البائس الفقیر اسیر الطافک اجیر احسانک، المستجیر ببابک لیس له سمیرا و غفرانک ربّ ادر علیه کأس العطاء ولا تو أخذه بالخطاء واجعل له مقعد صدق فی ملکوتک الابهی و نور بصره بمشاهده جمالک فى محفل اللقاء ربّ انّه آمن بک و بآیاتک و ثبت علی عهدی و میثاقک و تلجلج کالبحور باریاح رحمتک و نطق بذکرک و ثنائک و ماتنفس الا ببدیع اوصافک ربّ اجعله آیه الغفران و رایه العفو والاحسان انک انت الکریم الرحمن وانک انت الوفی المستعان. لا اله الا انت العزیز المتعال . ع. ع. (۲)
در یکی از الواح مبارکه به اعزاز آقا عبدالرزاق چنین نازل گشته است
به واسطه حضرت فروغی قم جناب مشهدی عبدالرضای ترک علیه بهاء الله. هو الله ای بنده مقبول آستان ابهی ملاء اعلی تحسین مینمایند و هاتف ملکوت ابھی تلقین می کند که ای بنده دیرین آن نور مبین خوشا به حال تو که آئین علیین گرفتی و مانند اختران خوشه پروین یاران را در محفل دلنشین جمع و قرین نمودی پس پیمانه پیمان بدست گیر و حریفان بزم انس

نکته پنجم : ادعای نسخ جهاد کذب محض است هم در فرمان و هم عمل :

با توجه به  مشوش بودن اظهارات بهاء الله و از سوئی عدم دسترسی عمدی توسط بیت العدل به ۹۰ در صد از آثار طلعات مقدسه بهایی عقل سلیم حکم می کند با توجه به این عقبه مشوش تا بیت العدل تمام آثار بهاء الله را در اختیار عموم قرار نداده است حق هیچ گونه توسعه منابع انسانی را نداشته باشد زیرا بهائیان نص گرا هستند و هر چه بهاء الله گفته باشند را ملزم هست بپذیرند به عبارت دیگر بهائیان شدیدا بنیاد گرا می باشند و اگر مثلا جلد دوم اقدس توسط بیت العدل منتشر شود و در آن آمده باشد جهاد ابتدایی واجب بهائیان ملزم به پذیرش هستند چنانچه جهاد دفاعی در حکم اقدس آمده و مبلغین بهایی در کمال وقاحت آن را پنهان می کنند

ادعای نسخ جهاد کذب محض است هم در فرمان و هم عمل :

در اقدس می گوید :

https://reference.bahai.org/fa/t/b/KA/ka-180.html

 

 

ذکر کردید که در بهائیت (جریانی که بعد از بابیت توسّط آقای بهاءالله ایجاد شد) جهاد اصلا وجود ندارد و بهاء الله اعلام وحدت عالم انسانی و معاشرت به صورت روح و ریحان با جمیع ادیان کرده است !!

⛔️❌ حال آن که خود جناب عبدالحمید اشراق خاوری در کتاب تقریرات اقدس بهاءالله بند شماره ۱۵۹ معترف می شود که دست به سلاح بردن در مواقع ضروری وجود دارد:
حرّم علیکم حمل الات الحرب الّا حین الضّروره …
حرام است بر شما این که با خود شمشیر و خنجر و سایر آلات جنگ را مگر در وقتی که ضرورت ایجاب کند.

🌷🌺 و این حکم با جهاد اسلامی هیچ فرقی نمی کند زیرا خداوند متعال در آیه ی ۱۹۰ سوره مبارکه می فرماید: و در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند بجنگید و از حد تجاوز نکنید که خداوند تعدّی کنندگان را دوست ندارد {وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا إنّ الله لا یحبّ المعتدین} نص آیه است که خداوند عزّوجل می فرمیاد با کسانی که با شما می جنگند بجنگید؛ بیان گر آن است در شرایط ضروری و به صورت دفاعی برخورد با دشمنان بکنید و از حدّ اعتدال خارج نشوید.

 

عبد البهاء :

امر و خلق ج ۳ ص ۲۳۱

 

حرمت حمل اسلحه
و نیز در کتاب اقدس است قوله تعالى : حرم علیکم حمل آلات الحرب الا حین الضروره.
ع ع
از حضرت عبدالبها در مفاوضات است قوله الجلیل :
پس اینکه حضرت مسیح میفرماید که اگر کسی طرف راست تو را بزند طرف چپت را بیاور این مقصد تربیت ناس بود نه مقصد این است که اگر چنانچه گرگی میان گله بیفتد و بخواهد جمیع آن گله گوسفند را بدرد آن گرگ را اعانت کنید بلکه اگر حضرت مسیح میدیدند که گرگی داخل گله شده است و جمیع گله را محو خواهد نمود لابد آن گرگ را منع میفرمودند … الان اگر در عموم ممالک عالم قانون عفو مجری شود در اندک زمانی جهان بر هم خورد و بنیان حیات انسانی بر افتد مثلاً آتیلای مشهور را اگر حکومت اروپ مقاومت نمیکرد بشر نمیگذاشت بعضی از بشر گرگ خونخوارند اگر ببینند که قصاصی در میان نیست از بابت محض سرور و فرح و تسلی خاطر خود انسان را قتل نمایند … پس حضرت مسیح را مقصد از عفو و سماح نه این است که اگر ملک سائره بر شما هجوم کنند خانمان شما را بسوزانند اموال را غارت کنند بر اهل و عیال و اولاد تعدی نمایند و هتک ناموس کنند شما در مقابل آن لشکر ستمکار تسلیم شوید تاهر ظلم وتعدی مجری دارند بلکه مراد حضرت مسیح معامله خصوصی درمیان دو شخص است که اگر شخصی بدیگری تعدی نماید متعدی علیه باید عفو نماید اما هیئت اجتماعیه باید محافظه حقوق – بشریه نماید مثلا اگر کسی بر نفس من تعدی کند و ظلم و جفا
روا دارد و زخم بر جگرگاه زند ابدا تعرض ننمایم بلکه عفو نمایم ولی اگر کسی بخواهد باین سید منشادی تعدی کند البته ردع و منع نمایم هر چند در حق ظالم عدم تعرض بظاهر رحمت است لکن در حق جناب منشادی ظلم است مثلا اگر الآن شخص عربی متوحش وارد این محل شود و با سیف مسلول بخواهد تورا تعرض کند وزخم زند و قتل نماید البته منع نمایم و اگر تورا تسلیم او نمایم این ظلم است نه عدل اما به شخص من اگر اذیت نماید عفوش کنم .
بعضی از مواقع ضرورت حمل اسلحه
و در رساله مدنیه از حضرت عبدالبهاء است :
در بعضی اوقات جنگ بنیان صلح اعظم است و تدمی سبب تعمیر مثلاً شهریار بزرگواری اگر در مقابل عدوی یاغی طافی صف جنگ بیاراید و یا آنکه به جهت جمع شمل هیئت نما و ممالک متشتته پراکنده سمند همت را در میدان جلادت و شجاعت بر انگیزد و خلاصه محاربه اش مبنی بر نوایـای صالحه باشد فی الحقیقه این قهر عین لطف و این ظلـ و این ظلم جوهر عدل و این جنگ بنیان آشتی است الیوم شایستـــــــــه ملوک مقتدر تأسیس صلح عمومی است زیرا فی الحقیقه آزادی جهان است .

 

نتیجه اینکه چون تشکیلات بهایی در حالت جنینی است روی این احکام مانور نمی دهد و الا عملا ظرفیت بکار گیری اسلحه برای رسیدن به اهداف خود را دارد

 

نکته ششم :

نص گرا بودن بهائیان و ضرورت اجرای اوامر بهاء الله :

مورد اول :

گشتی کوتاه بر رساله عملیه بهائیان قسمت اول

الف – بهاء الله برای حدودات ظاهره تشریف آورده اند

ب – مرگ بر کسانی که به احکام بهاء الله عمل نمی کنند

ج – فرمان به بهائیان بر تسخیر جهان برای اقامه احکام بهاء الله

” هُو اللّه تعالی شأنه العظمهُ و الاقتدار ” “الحمد للّه الّذی انزل الاحکامَ و جَعَلها حصناً لعباده و علهً لحفظِ. بریّته طوبی لمن تمسّک بکتابِ اللّه و عَمِلَ بما اُمِر و ویلٌ للغافلین و الصّلوهُ و السّلامُ علی سیّدِ الکونین و مقصودِ مَن فی السّموات و الاَرَضین الّذی به اَنار ملکوتُ الأسماء و نُصِب عَلَمُ یُفعلُ ما یشاء و علی آله و اصحابه و مظاهِر العلم و الحکمه و مهابِطِهِما و بهم سُخِّرتِ المدائنُ و القُری و انتَشَر حکم اللّهِ مالکِ الوَری و علی کلّ تابعٍ راسخٍ ثابتٍ امینٍ.” (یکی از الواح جمال مبارک ) گنجینه حدود و احکام ص ۲

 

الف : اهمیت احکام بهائی و دروغ ایشان مبتنی بر اینکه ما فقه نداریم و برای حدودات ظاهره نیامده اییم و دلیلی بر رساله ای بودن بهائیان – انزل الاحکامَ و جَعَلها حصناً لعباده و علهً لحفظِ

در متن فوق احکام شرعی بهائی دژی است برای محفوظ ماندن و همچنین دلیل حفظ بهائیان می باشد

ب : آرزوی هلاکت جناب بهاء الله برای کسانی که به احکام وی عمل نمی کند :  و ویلٌ للغافلین

 

کسانی که به احکام بهائی عمل نکنند لفظ ویل بر او اطلاق شده  و معنی ویل چنانچه در نوزده هزار لغت آمده چنین است : ( وَیل – هلاک – رسیدن شرّ و بلا – کلمه نفرین در وعید عذاب و به معنی وای – ویل اگر مبتدا باشد مرفوع است والاّ منصوب )

 

ج : هدف بهائیان با توجه به این فقره از سخنان بهاء الله تسخیر مدائن و تسلط بر کلیه کشورها جهت اقامه احکام و حدودات بهائیان می باشد : بهم سُخِّرتِ المدائنُ و القُری و انتَشَر حکم اللّهِ مالکِ الوَری و علی کلّ تابعٍ راسخٍ ثابتٍ امینٍ

مورد دوم :

در کتاب مستطاب اقدس (١) نازل قولهُ تعالی: “اِنَّ اوّلَ ما کتبَ اللّهُ علی العِبادِ عِرفانُ مَشرقِ وحیه و مطلع امره الّذی کان مقام نفسه فی عالَمِ الأمر و الخلقِ مَن فازَ به قد فاز بکلِّ الخیرِ و الّذی مُنِع انّه من اهل الضَّلال و لو یأتی بکلّ الأعمال (بند ١) اذا فُزْتُم بهذا المقام الاسنی و الأفق الأعلی ینبغی لکلِّ نفسٍ ان یتّبع ما اُمِرَ به من لدی المقصود لأنّهم لأنّهما معاً لا یُقبَل احدُهُما دونَ الآخَرِ ا معاً لا یُقبَل احدُهُما دونَ الآخَرِ هذا ما حَکَمَ به مطلعُ الألهام.” (بند ١) گنجینه حدود و احکام ص ۴ و ۵

 

الف : نپذیرفتن بهاء الله یعنی هلاکت : الّذی مُنِع انّه من اهل الضَّلال

اگر کسی فرمایشات بهاء الله را نپذیرد و مانع نشر آن شود اهل گمراهی خواهد بود و هلاک خواهد شد  ( نوزده هزار لغت : ضَلال-ضَلالَه-ضَلّ – (ضَلَّ-یَضِلُّ و یَضَلُّ) از راه دین و حق خارج شدن- هدر رفتن و نتیجه ندادن-گمراه شدن-باطل شدن- تلف و هلاک شدن- فراموش کردن. )

ب : چنانجه تمام اعمال نیک عالم را انجام دهید ولی بهائی نباشید و احکام بهائی را انجام ندهید هلاک خواهید شد (لو یأتی بکلّ الأعمال )

ج : کارهای نیک موقعی مقبول بهاء الله  واقع می شود که عامل به احکام باشید و یکی بدون دیگری مورد قبول بهاء الله نمی باشد یعنی کارهای نیک به همراه اجراء رساله عملیه بهائیان ضامن فائز شدن به هر خیری است (لأنّهما معاً لا یُقبَل احدُهُما دونَ الآخَرِ )

مورد سوم :

محک بهائی بودن عمل به رساله عملیه بهائیت است

و در لوح فریدون میفرمایند  قوله تعالی: “بنام گوینده توانا ای فریدون الحمدللّه از فضل ابهی به بحر ایمان فائز شدی و بافق اعلی توجّه نمودی ولکن محک الهی لم‌یزل و لایزال ما بین عباد بوده و خواهد بود  و همچنین میزان الهی در کلّ حین مشهود است باید در کلّ احیان بحقّ جلّ و عزّ پناه برد و توفیق خواست تا مؤیدّ شود باستقامت بر آنچه ادراک نموده و عمل بآنچه در کتاب الهی نازل شده اگر نفسی در جمیع عمر بعبادت مشغول شود و از صفاتیکه سبب ارتفاع امراللّه است محروم ماند آن عبادت حاصل ندارد و ثمری نخواهد بخشید”  گنجینه حدود و احکام ص ۴ و ۵

میزان و محک الهی فقط ایمان به بهاء الله نیست بلکه باید احکام و حدودات و رساله عملیه بهائیت را انجام داد و لو تمام عمر فرد عبادت کند ولی احکام بهائیت را انجام ندهد ثمر و حاصلی ندارد :

میزان الهی در کلّ حین مشهود است باید در کلّ احیان بحقّ جلّ و عزّ پناه برد و توفیق خواست تا مؤیدّ شود باستقامت بر آنچه ادراک نموده و عمل بآنچه در کتاب الهی نازل شده

مورد چهارم :

دگر اندیشان بر گشته از بهائیت اهل ضلال و هلاکت خواهند بود (بهائیان به آراء بهائیان برگشته از بهائیت احترام نمی گذارند و این عمل کرداری مجرمانه تلقی می گردد )

و در کتاب اقدس نازل قوله تعالی:

“انّ الّذین نَکَثوا (نکث: عهد شکنی) عهد اللّه فی اوامره و نکصوا (نکص: مراجعت برگشتن بحال اوّل  ) علی اعقابهم أولئِکَ من اهل الضّلال  لدی الغنیّ المتعال (بند ٢) گنجینه حدود و احکام ص ۵ و ۶

فرمان بهاء الله این است که بهائیانی که از بهائیت منصرف شوند از ناکثین محسوب می شوند یعنی جناب بهاء الله به بهائیانی که بر اثر تفکر به این نتیجه برسند که بهائیت مناسب ایشان نیست و بر اثر تحری حقیقت دگر اندیش غیر بهائی گردند نزد وی و جامعه بهائی منفور شده و با لفظ ناکث و ناکص از وی یاد می کنند و بهائیان منصرف از بهائیت ناکثین و ناکصین می باشند و چنانچه بهائیان ناکث و ناکص گردند هلاکت گریبان ایشان را خواهد گرفت و از گمراهان خواهند بود

نتیجه اینکه بهائیان به آراء بهائیان برگشته از بهائیت احترام نمی گذارند و این عمل کرداری مجرمانه تلقی می گردد

 

ضَلال-ضَلالَه-ضَلّ – (ضَلَّ-یَضِلُّ و یَضَلُّ) از راه دین و حق خارج شدن- هدر رفتن و نتیجه ندادن-گمراه شدن-باطل شدن- تلف و هلاک شدن- فراموش کردن.

مورد پنجم :

در بهائیت عاملان به رساله عملیه بهاء الله را اهل عمل گویند و لا غیر

دیگر که به بیان مبارک “جمیع را بحکمت امر نمودیم” شروع شده میفرمایند قوله تعالی: “بعد از عرفان مشرق وحی دو امر لازم یکی استقامت و دیگری اِتِّباع اوامر اللّه که در کتاب نازل شده طوبی للفائزین.” و در لوح تجلّیات نازل قوله تعالی: ” تجلّی اوّل …. ایمان باللّه و عرفان او تمام نشود مگر بتصدیق آنچه از او ظاهر شده و همچنین عمل بآنچه امر فرموده و در کتاب از قلم اعلی نازل گشته”  و در لوح مانکجی (مانکجی سرپرست زردشتیان ایران بود که از هندوستان در زمان ناصرالدّین شاه قاجار وارد ایران شد و در بین راه در بغداد بحضور مبارک جمال قدم جلّ جلاله فائز گشت و در آغاز لوحش باین مطلب اشاره شده) نازل قوله تعالی: ” سپاس دارای جهانرا که دیدار را در خاک تازی روزی فرمود. دیدیم و گفتیم و شنیدیم” “ایمردمان گفتار را کردار باید چه که گواه راستی گفتار کردار است و آن بی این تشنگانرا سیراب ننماید و کورانرا درهای بینائی نگشاید”  گنجینه حدود و احکام ص ۵ و ۶

توضیح :

الزام بهائیان به اجراء احکام رساله ای جناب بهاء الله و تقلید از احکام و رساله وی و شعار کردار و عمل در بهائیت یعنی عامل بودن به رساله عملیه بهاء الله  :

الف : اِتِّباع اوامر اللّه که  در کتاب نازل شده

ب :  بتصدیق آنچه از او ظاهر شده و همچنین عمل بآنچه امر فرموده

با توجه به دو نکته فوق در بهائیت چنانچه سخن از اهل عمل و کردار می شود کسانی از اهل عمل محسوب می شوند که به احکام اقدس و اوامر بهاء الله عامل باشند

مورد ششم :

 

از دیدگاه بهاء الله منصف یعنی معتقد به رساله عملیه ( حدودات ) بهاء الله و میزان و مناط انصاف عاملیت افراد به احکام بهائیت می باشد

و در کتاب اقدس نازل قوله تعالی:

“قد تکلّم لسانُ قدرتی فی جبروتِ عظمتی مخاطِباً لبریّتی اَنِ اعمَلوا حدودی حبّاً لجمالی طوبی لحبیب وجد عَرفَ المحبوب من هذه الکلمه الّتی فاحت منها نفحات الفضل علی شأن لا توصف بالاذکار (بند ۴) “لَعَمری من شَرِب رحیق الأنصاف من ایادِی الألطافِ انّه یطوف حول اوامری المشرقهِ من افق الأبداع.” (بند ۴)

در این فقره بهاء الله از موضع قدرت تکلم می نماید و می گوید باید کسانی که من را دوست دارند برای نشان دادن دوستی خویش به من احکام و حدوداتی را که می گویم عمل کنند و کسانی که به رساله عملیه من عامل نباشند معلوم می گردد دوست من نیستند و مفهوم مخالف آن این می شود که چنانچه به رساله عملیه بهاء الله عمل نشود و چنانچه کسی عامل حدودات بهاء الله نباشد دشمن وی محسوب می شود و اهل انصاف نخواهد بود پس دو نتیجه از مطالب فوق مستفاد می شود :

اولا : اصل عمل به رساله عملیه بهاء الله است و چنانچه کسی عامل به آن نباشد دوست محسوب نمی شود (اَنِ اعمَلوا حدودی)

دوما : کسانی که عامل به رساله عملیه بهاء الله و اوامر و حدودات وی نباشد منصف نیست یعنی منصف از دیدگاه بهائیان و بهائیت و بهاء الله کسی است که معتقد به حدودات و رساله عملیه بهاء الله باشد (الأنصاف من ایادِی الألطافِ انّه یطوف حول اوامری)

 

مورد هفتم :

 

اگر بهائی نباشی حُسن نیّت و صفای قلب و راستی و صداقت هیچ کدام به درد نمی خورد

حضرت ولیّ  امراللّه غصن ممتاز جلّت قدرته در لوح مبارک مورّخ شانزدهم اکتوبر سنه ١٩٢۵ میلادی میفرمایند قولهُ الأحلی: “معرفت مظهر ظهور اگر ثمر و نتیجه‌اش حُسن سلوک و تزکیه اخلاق نباشد از نفوذ و تأثیر محروم و نزد اهل دانش و ارباب بصیرت قابل اعتنا نبوده و نیست. چه که این معرفت معرفت حقیقی نه بلکه صرف توهّم و تقلید است. و همچنین حُسن نیّت و صفای قلب و راستی و صداقت اگر چنانچه از نور شناسائی حقّ محجوب ماند و باقبال بمظهر ظهورش فائز نگردد بالمآل از قوّه دافعه تأیید و امدادات روح القدس که یگانه دافع هموم و کروب اینعالم ظلمانی است ممنوع و از تأثیر دائمی و نتائج کلّیّه محروم. فتح و ظفر در این قرن انور نصیب مؤمن نیک رفتار است نه عالِمِ بدکردار مواعظ علماء سوء که از مقصد دین غافلند و هنر و همّت اهل علم و تقوی که از عرفان معلوم محجوبند هر دو اثرات و نتائجش در حیّز ادنی محدود و فانی ولی ثمرات هِمَم عالیه هر مؤمن پرهیزکار بی‌پایان و باقی چه که مستمدّ از روح نبّاض آئین حضرت بهاءاللّه است و بنفثات روح القدس مؤیّد. این است شرط وفا این است سرّ تبلیغ امر بها”   گنجینه حدود و احکام ص ۹ و ۱۰

توضیح :

شوقی ربانی صراحتا اعلام می کند که چنانچه کسی بهائی نباشد و اعتقاد به بهاء الله نداشته باشد هر چند اهل حسن نیت و صفای قلب و راستی و صداقت باشد هیچ کدام مقبول نیست و تمام محاسن اخلاقی وقتی معنا پیدا می کند که بهائی باشید نتیجه این سخن آنکه اعمال حسنه و نیکوکاری نیکوکاران عالم هیچ ارزشی ندارد چون بهائی نیستند و این سخن که دلت پاک باشد و هر عقیده ای داری مهم نیست از دیدگاه شوقی شدیدا مردود و محکوم است و مناط پذیرفته شدن عمل نیک به پذیرش مظهر امر است یعنی جناب بهاء الله

مجددا دقت بفرمایید :

الف : حُسن نیّت و صفای قلب و راستی و صداقت اگر چنانچه از نور شناسائی حقّ محجوب ماند و باقبال بمظهر ظهورش فائز نگردد بالمآل از قوّه دافعه تأیید و امدادات روح القدس که یگانه دافع هموم و کروب اینعالم ظلمانی است ممنوع و از تأثیر دائمی و نتائج کلّیّه محروم

ب : هنر و همّت اهل علم و تقوی که از عرفان معلوم محجوبند هر دو اثرات و نتائجش در حیّز ادنی محدود و فانی

 

مورد هشتم :

 

جناب بهاء الله لطفا تکلیف را مشخص بفرمایید برای اجراء حدودات ظاهره آمده ایید یا خیر ؟

دو ادعای متضاد :

از طرفی بهاء الله می گوید من برای حدودات ظاهره نیامده ام :

” این ظهور از برای اجرای حدودات ظاهره نیامده چنانچه در بیان از قلم رحمن جاری بلکه لاجل ظهورات کمالیه در انفس انسانیه و ارتقا ارواحهم الی المقامات الباقیه و ما یصقدقه عقولهم ظاهر و مشرق شده تا انکه کل فوق ملک و ملکوت مشی نمایند ” . ( ص ١۴ اخلاق بهائی + گلزار تعالیم بهائی: صفحه ۶ )

منصفین عالم اگر این حدودات ظاهره و رساله عملیه و فقه بهاء الله نیست پس چیست ؟

و بیکی از جریده نگاران میفرمایند: “ای یار روحانی مناجات و صلوه فرض و واجب است و از انسان هیچ عذری مقبول نه مگر آنکه مختلّ العقل یا دچار موانعی فوق العاده باشد” (مکاتیب سوّم)  و در لوح ابن اصدق میفرمایند قولهُ تعالی: “اعظم امور اجراء احکام عبادتیّه الهیّه از قبیل صلوه و صوم باتمّ قُوی دلالت فرمائید … قلب انسان جز بعبادت رحمن مطمئن نگردد و روح انسان جز بذکر یزدان مُستبشِر (مستبشر: مسرور) نشود. قوّت عبادت بمنزله جَناح است روح انسانیرا از حضیض ادنی بملکوت ابهی عروج دهد و کینونات بشریّه را صفا و لطافت بخشد و مقصود جز باین وسیله حاصل نشود”  گنجینه حدود و احکام ص ۱۳ و ۱۴

قضاوت با شما

آیا جناب بهاء الله در این سخن صادق بودند :

” این ظهور از برای اجرای حدودات ظاهره نیامده چنانچه در بیان از قلم رحمن جاری بلکه لاجل ظهورات کمالیه در انفس انسانیه و ارتقا ارواحهم الی المقامات الباقیه و ما یصقدقه عقولهم ظاهر و مشرق شده تا انکه کل فوق ملک و ملکوت مشی نمایند ” . ( ص ١۴ اخلاق بهائی + گلزار تعالیم بهائی: صفحه ۶ )

 

مورذ نهم :

 

 

 

 

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.