جایگاه فرقه شیخیه و مرجعیت علمی نزد بهاء الله و انبوهی از خرافات شیخیه – جزیره واق واق – شهر زنان و نوع حامله شدنشان …

 

فیلم نقد :

 

شیخیه به فرقه‌ای اطلاق می‌شود که با ادعای پیروی از شیخ احمد احسایی در عصر قاجار ایجاد شد، ایشان معتقدند که دین اسراری داشت که تا قبل از شیخ احمد قابلیت بروز آن وجود نداشت و این اسرار توسط شیخ احسایی آشکار شد.
رؤیاگرایی در اعتقادات و ارائه سخنان عجیب، ادعای عصمت ومصونیت از خطا و اشتباه، ادعای اکمال دین، ادعای نیابت از اهل بیت علیهم السلام واعتقاد به وجود رکن رابع در هر عصری به عنوان نائب و باب امام که در قول وفعل عین امام معصوم است، از دیگر اعتقادات این فرقه می‌باشد.

در این راستا این فرقه برای بهاء الله جایگاه ویژه ای دارد و به دو رهبر اولیه این فرقه اطلاق نورین نیرین گردیده است لذا ابتدا در بخش اول اسنادی تقدیم می گردد تا قداست و مرجعیت علمی و جایگاه قدسی این دو شخصیت عیان گردد و در بخش دوم  با توجه به ادعاهای مکرر رهبران بهایی مبتنی بر تقابل با خرافه زدائی و اصرار بر تطابق علم و دین به نمونه هایی از اظهارات نورین نیرین که حاکی از اوج خرافات است پرداخته می شود

بخش اول :

اهمیت نورین نیرین

 

«کعبه انام» و «سراج علم بین العالمین» دانسته و شیخ وسید را «نورین نیرین ، دونفس به حق واصل»

 

مورد اول :

 

اسرار الاثار ج ۲ ص ۱۰

«و ان البابین لدیک مظهر نورک و سرک فی کل العوالم و انهما من النقباء الطائفین حولک … و مراد از بابین شیخ احسائی وسید رشتی است.»

 

 

 

 

مورد دوم :

اقتدارات ، ص ۲۱۰

«وهذه صوره ما کتبه الشیخ الاجل الافضل ظهر الاسلام و کعبه‌الانام شیخ احمد الاحسائی الذی کان سراج العلم بین العالمین.»

 

در کتاب اقتدارات در صفحه ۲۱۰ راجع به مکتوبی  از مکتوبات شیخ احمد که مربوط به حدیث َّ أَبَا لَبِید  است و میرزا حسین قمی درعراق از برای او آورده بود می گوید : « و هذه صوره ما کتبه الشیخ الاجل الافضل ظهراسلام و کعبه الانام الشیخ الاحمد الاحسائی الذی کان سراج العلم بین العالمین. » انتهی. یعنی (این است صورت آن چه نوشته است او را شیخ اجل افضل پشت اسلام و قبله مسلمانان شیخ احمد احسائی که چراغ علم است درمیان مردم دنیا ) سپس آن مکتوب را (که سراپایش لغز و رمز و احجیه است و حتی خود شیخ هم نفهیمده که چه به هم می بافد) نقل نموده و تعریفات زیادی از آن مکتوب می کند به عبارات عربی که خلاصه     ترجمه اش این است:

« گواهی می دهم که هریک از این کلمات درخشنده مانند چاهی است که معطل گذاشته شده (و از او آب نمی کشند ) و در او آب حیوان است و در او یوسف علم معانی و بیان پنهان شده است. و کاروان طالب علم بر سر آن چاه نیامده که دلوهای خودشان را در آن چاه بیفکنند و یوسف علم را از آن  چاه بیرون بیاورند و بگویند مبارک است آن خدایی که ملکوت و جوهر علم در دست اوست. و نیز گواهی می دهیم که هر یک از حرف های این کلمات شیشه ای است که در او چراغ علم و حکمت می درخشد و لکن هیچ کس از آن  چراغ استفاده وبهره برداری نکرده است مگر آن کسی که خدا خواسته است» انتهی.

 

 

مورد سوم :

 

بدان که در نظر بهاءالله و پیروان او میان علمای اسلام احدی به مقام شیخ احمد و سید کاظم نرسیده و این دو نفر اعظم علما می باشند و فقط این دو نفرند که به حق و حقیقت واصل شده اند. و بهاءالله در باره اینها توصیفات و تعریفات اغراق آمیز نموده از جمله در لوحی که برای احمد نامی نازل نموده و مقداری از آن  لوح را اشراق خاوری در مجلد دوم رحیق مختوم در صفحه ۶۴۸ ذکر کرده می گوید:

 

 « از صدر اسلام اکثری در بحر اوهام و ظنون مستغرق بعد از خاتم الانبیاء  و ائمه طاهرین دو نفس به حق واصل و به طراز آگاهی مزیّن مرحوم شیخ و سید علیهما بهاءالله الابهی.»

 

 

 

 

بخش دوم : 

نمونه هایی از خرافات شیخیه

 

مورد اول :  ویژگی های شهرهای جابلقا ووو

 

شیخ در «رساله‌ی عَرشیّه» که جزیی از کتاب او موسوم به «جَوامِعُ الکَلِِم» می باشد، درباره‌ی سرزمینی خارج از کره‌ی خاکی گفتاری دارد که فشرده ی ترجمه‌ی آن، این است: «عالمی است بیرون از گیتی به نام «هُور قَلیاء» که در آن دو شهر به  نام های «جابُلقا» و «جابُلسا» در مشرق و مغرب وجوددرد. دراین عالم چهار نهرجاری است که همه به حوضی بزرگ می ریزند و فرشتگان از آن حوض آب بر می دارند. برای اینکه بتوانی صدای ریزش آب نهرها را در این حوض بشنوی، بایستی با دو انگشت خود گوشهایت را محکم بگیری تا صداهای خارجی به گوش تو نرسد، آن گاه آوایی خواهی شنید که همان صدای ریزش آب هاست !!! مردم این دو شهر به زبان های گوناگون با هم سخن می گویند و چون در آسمان ها به هم می رسند با هم گفتگو می کنند. اگر نیمه های شب در مکان خلوتی آرام گیری و خوب گوش فرا دهی، صدای وزوزی خواهی شنید که همان طنین گفتار مردمان جابلقا و جابلسا است»

 

این آقا با این توهمات بهاء الله در باره ایشان می گوید :

 

«کعبه انام» و «سراج علم بین العالمین» دانسته و شیخ وسید را «نورین نیرین ، دونفس به حق واصل»

 

 

مورد دوم : جزیره واق واق

 

سید کاظم رشتی در کتاب «مجموعه الرسائل» در رساله‌ی «ملا مهدی» عباراتی داردکه چکیده‌ی ترجمه‌ی آن چنین است: «جزیره ای است به نام «واق واق» که درختان آن هم چون زنان، آبستن می شوند و دخترانی می‌زایند که از مادر جدا نمی شوند. چون اگر جدا شوند، می میرند».

 

«کعبه انام» و «سراج علم بین العالمین» دانسته و شیخ وسید را «نورین نیرین ، دونفس به حق واصل»

 

مورد سوم : اسامی ملکهای افلاک

 

.برای نمونه در رساله ای بنام شرح خطبه طنتجیه که به حضرت علی(ع) نسبت داده می شود، اما این استناد سند درستی از دیدگاه علمای شیعه ندارد، درباره ملائکه آسمانها می گوید:

 

«رؤسای ملائکه در هر آسمانی معلومند. فلک اول ملائکه کلی آن اسماعیل است، فلک دوم سیخائیل و سیمون و زیتون و شمعون و عطیائیل،فلک سوم سیدیائیلو زهریائیل، چهارم صاصائیل و کلیائیل و شمائیل، پنجم کاکائیل و فشائیل، ششم سمحائیل و مشوائیل، هفتم قرثائیل و رقیائیل، هشتم ملائکه آن زیادند مانند نهفائیل و صرصرائیل و… » و به همین سیاق و قافیه ۶۷ اسم دیگر به این اسامی می افزاید.

===

نمونه ای از مطالب بیهوده و بی اساس رشتی را در ذکر اسامی عجیب برای
فرشتگان آسمانها ملاحظه فرمایید:
وقوله : وسکان کل سماء جند من الملائکه لا یعلم عددهم إلا الله»، یرید به من جهه الجزئیات والأشخاص
والأعوان والخدّام ، وإلا فرؤساء الملائکه فی کل سماء
معلومون :
فالفلک الاول ملکه الکلی اسماعیل ؛
والفلک الثانی شیخائیل وسیمون وزیتون وشمعون وعطیائیل؛
والسماء الثالثه سیدیائیل وزهریائیل ؛
والرابعه صاصائیل وکلمیائیل وشمائیل ؛
والخامسه کاکائیل ومرنائیل ؛

والسادسه سمحائیل و مشرائیل ؛
والسابعه قرسائیل ورقیائیل ؛
والثامنه فملائکتها کثیره، وکذلک الرؤساء إلا أنهم یجمعهم صنفان : الأول أسماء الملائکه الکلیه هکذا: شراحیل
عزرائیل اسرافیل ،نهفائیل ،شراطیل شهکیل، سهرالیل صر صائیل، سر بطائیل ،شمکائیل مهمکائیل، فقبیائیل ؛
والثانی فأسماؤهم هکذا : معائیل بطائیل، عهقائیل، فهعائیل، سمکائیل فقرائیل سعائیل ،ذر عائیل، شرائیل ترتیائیل، کلیائیل، جنیائیل ،غفرائیل ،دخرائیل، رئیائیل، دزیائیل، فرصائیل عروائیل ،هلدائیل ،رشائیل ثرهائیل لقبائیل
شولیائیل، دبلیائیل ،دریائیل ،عدیائیل، حنائیل نود نائیل
ولهذه الملائکه أسماء أخر ، وعلیها اعتمادى [!!] فلا بأس
أن نذکره، وهی : همقغائیل، وعخائیل، الذائیل، وکغائیل، هکثائیل، وعتخائیل ،امضیائیل وفخفائیل، وعضائیل بکقائیل، طمثغائیل ونفائیل احیذ غائیل، حکضائیل ولضغائیل، وسخائیل، وطذائیل وصتائیل طنتائیل طکرائیل، ومقغائیل، وطخذائیل دکضائیل، هلطائیل
حکتائیل، جفنغائیل، بسقغائیل زنقغائیل .
والسماء التاسعه ـ وهو العرش، والفلک الاعظم، ومحدّد الجهات، وله ظاهر وباطن، فالملائکه الظاهره أربعه میکائیل واسرافیل وعزرائیل وجبرائیل . والباطنه هم الملائکه العالون

الذین ما سجدوا لآدم کما أخبر الحق سبحانه عنهم ـ حسین معاتبه ابلیس – : (أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ) [سوره ص (۳۸) : ۷۵] ، وهم أربعه أیضاً : روح القدس، والروح من أمر الله، والثالث ذات الله العلیا و شجره طوبى وسدره المنتهى
وجنه المأوى، والرابع على ملائکه الحجب .
وبیان حقائق هذه الظواهر ممّا لا یسعه الدفاتر والإجمال
یورث الإخلال، والله الموفق فی کل حال .
البته پیروان او چون محمد خان کرمانی نیز همین روش را ادامه داده و اسامی عجیب دیگری برای فرشتگان ذکر کرده اند که در هیچ مصدری یافت نمی شود مانند غلائیل غلحائیل ،غلطائیل غمدائیل، عغدائیل، غفطائیل
عقمطائیل، زنرغغغغغغغغغغائیل ، زغغغغغغغغغغائیل !

۱. جواهر الکلم ۵ / ۱۲۲ – ۱۲۳ (الجزء الاول) من شرح الخطبه الطنتجیه)

 

«کعبه انام» و «سراج علم بین العالمین» دانسته و شیخ وسید را «نورین نیرین ، دونفس به حق واصل»

 

مورد چهارم : اسامی ابلیس

 

بد نیست نمونه ای از این پاسخ ها را از ص ۱۲۶ رساله قطیفیه که جزء کتاب جوامع الکلم می باشد ، شاهد آوریم :

احسائی در پاسخ به سوالی که درباره شیطان از وی شده می نویسد :

(( اسم ابلیس قبل از گناه ، عزازیل بود و چون طرد شد ، نامش ابلیس گشت . گویند برای شیطان زنی است صاف مانند مار ، اسم آن طرطبّه است . شیطان اورا به نکاح در آورد و او سی عدد تخم بگذاشت : ده تخم در مشرق ، ده تخم در مغرب و ده تخم در وسط زمین و از هرتخمی جنسهائی از شیاطین بیرون آمدند …. نامهای بعضی از آنها عبارتند از : شیصبان ، سلنجیا ، زوبا ، مسمار ، دیهیش ، ذوبعه ، صیصار ، صعصعه ، سلاهب ، منصوبه ، هط هط ، طایوس ، قاطرس ، هویزب ، سریاط ، عسطیج ، نهروس ، عوسن ، لصیق ، علیص و …. و غیر ایشان از کسانی که درموقع تالیف این کتاب نامشان در خاطر نبود ))

«کعبه انام» و «سراج علم بین العالمین» دانسته و شیخ وسید را «نورین نیرین ، دونفس به حق واصل»

 

مورد پنجم :  شهر زنان

 

همچنین در رساله قطیفیه و در پاسخ به این پرسش که چگونه حضرت عیسی (ع) بدون پدر بدنیا آمده ، می گوید :

(( منی نطفه مولد فرزند نیست ، بلکه نطفه مولد ، روح حیاتی است که آنرا رایحه یا بوی منی می نامند و این بوئی است که از درخت مُزن ریزش می کند و شاهد بر این مدعا وجود شهر زنان است که در انجا هیچ مردی وجود ندارد و در آن شهر درختی است که از کنار ریشه او شاخه ای به شکل آلت تناسلی مرد روئیده است که بوی منی میدهد . زنهای آنجا نزد آن درخت می روند و با آن شاخه در می آمیزند و به دختر حامله می شوند و از آن شاخه بودار ، پسر به عمل نمی آید و خداوند چون خواست قدرت نمائی کند ، جبرائیل را نزد حضرت مریم روانه کرد و  او مقداری از آن بوی را بوسیله هوا در دهان یا گریبان مریم دمید و او به فدرت الهی آبستن شد و لکن پسر زائید و عیسی متولد شد .))

شهر زنان و طریقه آبستن شدن ایشان

بهاء الله می گوید :

شیخ احمد احسائی طراز آگاهی است

لطفا بیت العدل نمونه ای از اعتقاد خرافی شیخ احمد احسایی را تبیین کند

 

والأب انما یکون سبباً للتولد لأجل النطفه التی هی فی صلبه و لیست هی نفس المنی اصلٌ للنطفه الذی روح الحیات المعبر عنها ظاهراً لانها لازمهٌ للرائحه و هی التی تقع فی شجره المزن و من هذا کان اهل شهر زنان کلهم نساء و لیس فیهم ذکور و انما یحملن من شجرٍ فی بلد الدُّهَّن یکون فی اصل الشجره غصنٌ کهیأت ذَکَرِ الرجُل و له رائحهٌ کرائحه المنی فتمضی المرأه و تستعمله فتُحمل ببنتٍ و ذلک للرائحه و لما اراد الله سبحانه اظهار قدرته ارسل جبرئیل الی مریم فی جیبها او فی فمها علی اختلاف الروایتین بهواء رائحته رائحه المنی فتولد منه عیسی …
.
🔴👈ترجمه : و پدر سبب تولد است به خاطر نطفه ای که در صلب اوست نه به خاطر صاحب منی بودن و نفس منی اصالتی در نطفه ای که روح زندگی و حیات است ندارد و بوی منی برای امر کافی است و این بو در درختی به نام مزن وجود دارد که در شهر زنان وجود دارد و آن شهری است که تمامی ساکنینش زن هستند و موقعی که اراده حمل می کنند خود را به درختی می مالند که در شهر قرار دارد و در این درخت شاخه ای وجوددارد که مانند آلت مرد است و بوئی مانند بوی منی دارد و زنان با استعمال آن به دختری باردار می شوند و این بخاطر آن رائحه است و چون خداوند می خواست قدرتش را نشان بدهد جبرئیل را به سوی مریم فرستاد تا در یقه و یا دهان او این رائحه را قرار دهد و از این رائحه عیسی متولد شد.

«کعبه انام» و «سراج علم بین العالمین» دانسته و شیخ وسید را «نورین نیرین ، دونفس به حق واصل»

 

مورد ششم :   کیفیت زاییدن شیطان 

 

 

عجیب این جاست که جانشین وی سید کاظم رشتی در ص ۱۹۴ شرح القصیده  می نویسد که شیطان زن جداگانه ندارد و خودش هم زن است و هم شوهر و مدعی است که در بعضی مکاشفاتش کیفیت درآویختن ابلیس با خودش و زاییدن اولاد را دیده است.

 

«کعبه انام» و «سراج علم بین العالمین» دانسته و شیخ وسید را «نورین نیرین ، دونفس به حق واصل»

 

 

مورد هفتم :  

 

 

جوامع الکلم ـ ج ۱ ـ رساله رشتیه ـ ص ۱۰۳ :

«هورقلیا فی الاقلیم الثامن و معنی لفظه ملکٌ آخر و له مدینتان مدینهٌ فی المغرب جابُرسا و فی المشرق جابُلقا علیهما سور من حدیدٍ وعلی کل واحد منهما الف الف مصراعٍ و یتکلمون بسبعین الف الف لغهٍ کل اهل لغه بخلاف لغه‌الاخری و هم بلادِ منسک و تأویل و نارس من کل مدینهٍ کل یومٍ یخرج سبعون الفا لایعودون الی یوم القیمه ویدخلها سبعون الفا لا یخرجون الی یوم القیامه وأنَّ الخارجین والداخلین لیتلاقون بین السماء والارض و من یخرجون من جابلقا یُغرِّبون و من یخرجون من جابرسا یُشرِّقون و إنَّ من قام فی وقتٍ کمثل نصف اللیل لایسمع فیه حسیسا یسمع لهم دویّاً کدویِّ النحل ، و الحجه علیه السلام فی غیبته تحت هورقلیا فی تلک الدنیا فی قریه یقال لها کرعه فی وادی شَمرُوخ .»

 

تصاویر بعضی از اسناد :

 

 

🏆”شرح قصیده” جنجالی‌ترین اثر سید کاظم رشتی پیشوای دوم مکتب استبصار (شیخیه)

تالیف “شرح‌القصیده” عصر روز چهارشنبه‌ای در ماه جُمادَی‌الاُولی در سال ۱۲۵۹ قمری به پایان رسیده است. «عبدالباقی افندی موصلی» قصیده‌ای سرود و در آن قصیده، از پارچه‌ای سخن گفت که بر قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله بود و به مرقد موسی بن جعفر علیهماالسلام در کاظمین هدیه شد. «علیرضا پاشا» از سید کاظم رشتی خواست این قصیده را شرح کنند. در آن زمان که آن وی به شرح این قصیده پرداخت، چهل‌وهفت ساله بوده و شش‌ماه قبل‌از وفات آن‌را تمام کرده است. پس‌از اتمام کتاب، مؤلف به تدریس آن می‌پردازد. وی در حرم موسی بن جعفر علیهما‌السلام این کتاب را تدریس می‌کرد. تدریس، از نیمه آخر ماه شوال ۱۲۵۹ قمری شروع شد و تا ذوالقعده همان سال ادامه یافت.
از تدریس ایشان، رساله‌ای در دست است که یکی از شاگردان ایشان به‌نام «محمدتقی بن حسینعلی هِرَوی» جمع‌آوری کرده که هم‌اینک به چاپ رسیده است.

 

 

 

✔️کوچه‌ها و محلات شهر علم در کلام سید کاظم رشتی

 

🟥سید کاظم در قسمتی از کتاب شرح قصیده به شرح این بیت (هذا رواق مدینه العلم التی•••من بابها قد ضل من لا یدخل : یعنی این رواق شهر دانش است اگر کسی در آن شهر داخل نشود گمراه می شود) پرداخته و شهر دانش را یکی از شهرهایی که در آسمان قرار دارد پنداشته و شروع به نام بردن محلات این شهر می‌کند. نام محله‌ی بیست و دوم را نبران می‌داند که زیر بحر است و تدبیر جهان پائین را در اختیار دارد. و سپس به معرفی کوچه‌های این محله و صاحبانشان می‌پردازد و می‌گوید چون دانستن نام این کوچه‌ها و صاحبان آنها بسیار سودمند است آنها را برای شما می‌شمارم.

🔴کوچه اول – کوچه ای است که صاحبش مردی است که در دست او خنجری است، به نام‌ رخیبا.

🔴کوچه دوم – صاحب آن مردی است که صفحه ای حمل میکند که نامش شمشالک است.

🔴سوم – کوچه ای است که صاحب آن لوط هشا نام دارد که صورت او مانند صورت سگ است.

🔴چهارم – کوچه ای است که نام صاحب آن طوطیع ال است و در دستش عکسی است از آهن.

🔴نام کوچه دیگر، سقطون سحسویلا است و به شکل انسان ایستاده ای است.

🔴نام صاحب کوچۀ دیگر ده دره یا ده درده و مردی است که شمشیر حمایل کرده است.

🔴نام صاحب کوچه دیگر ارهوطا و به صورت گوسفندی است که به سوی عقب برگشته است.

🔴و دیگر کوچه‌ای است که صاحب آن عقابی است که صورتش به رنگ خرمایی به نام لطوناسده است.

🔴صاحب کوچه دیگر مردی است به نام سمیسور و دارای دو شاخ و در دستش خرچنگی است.

🔴صاحب کوچه دیگر زنی است به نام طرطیروش که بر تختی تکیه زده است.

🔴صاحب کوچه دیگر مردی است کشیفیعیو نام، که روی آب بر موجی ایستاده و بر سرش تاج و بر دستش حلقه کافوری است.

🔴صاحب کوچه دیگر شیر بی‌سری است به نام خیارش شورش که مشغول حرف زدن است.

🔴صاحب کوچه دیگر ماری است دارای دو بال و نامش طلا لوریا است …

و نامهای عجیب صاحبان کوچه های دیگر که تا ۳۶۰ نام شمرده است❗️❗️❕

 

 

مورد بعدی :

 

 

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.