آیا حضرت بهاء الله ادعای خدایی کرده است؟-پاسخ ۱-بخش۱و۲و۳
یک توجیه ادعای خدایی و این همه تناقض!!!
یک توجیه ادعای خدایی و این همه تناقض!!!
بررسی ادعای خدایی جناب باب و بهاءالله!
جایگزین شدن جناب بهاءالله به جای خداوند متعال در آموزههای باور بهائی!!!
شاید شما هم از دیدن چنین عنوانی تعجب کرده باشید و واقعا هم جای تعجب دارد. اما متاسفانه واقعیتی است حیرتآور در آموزههای باور بهائی! از همهی دوستان عزیز بهائی دعوت میکنیم مباحثی که مبلغین باور بهائی در دفاع از ادعای خدایی جناب بهاءالله مطرح کردهاند را با دقت مورد مطالعه قرار دهند. عزیزان بهائی در پایان نوشتار حاضر خواهند دید که جناب بهاءالله در باور بهائی دقیقا به جای خداوند متعال قرار گرفته و بهائیان دقیقا موظف هستند که او را به عنوان معبود انتخاب کنند و او را بپرستند و از آن طرف نیز هر گونه ذکری از خداوند متعال را باطل اعلام میکند!
توحید و اعتقاد به خداوند یگانه، مهمترین اصل از اصول دین به حساب میآید به گونهای که شاید بتوان گفت سایر اصول دین از همین اصل اساسی منشعب و منتج میشوند. به طور اجمال این گونه میتوان گفت که خالق بیهمتا از باب لطف خویش برای هدایت بشر، برگزیدگانی را به سوی آنها ارسال میفرماید تا هادی خلق باشند و رضایت و خشنودی و یا غضب و سخت خداوند متعال را به مردم گوشزد نمایند. بر این اساس اصول نبوت و امامت از دل اصل توحید بیرون میآیند. عدل خداوند متعال نیز اقتضا میکند معادی باشد که هر کسی به جزای عملش برسد.
لذا اعتقاد به خدای یگانه، مهمترین اصل از اصول دین است و آغاز دعوت انبیاء الهی نیز دعوت به توحید و کنار گذاشتن هر نوع شریک برای خداوند متعال است. اگر دوستان عزیز بهائی به منابع و نصوص موجود در باور بهائی مراجعه نمایند و دیدگاه سراسر کفر و شرک و تناقض این باور نسبت به خداوند یگانهی مهربان را مورد بررسی قرار دهند، بیشک تعفن عقاید این باور اجازه نخواهد داد خود را پیروی چنین باوری به حساب آورند. فقط کافیست دوستان عزیز بهائی اندکی به خود مجال آزاد اندیشی بدهند، قدری تعصبات جاهلانه را کنار بگذارند و به نور عقلی که خداوند متعال به عنوان هدیهای الهی در وجود آنها قرار داده اعتماد نمایند و عقل خود را محجوب نکنند. اگر با این آمادگی به بررسی موضوع خدا و عبادت در دیدگاه باور بهائی بپردازند، بیشک هرگز حاضر نخواهند بود عبد مخلوقی را به عنوان معبود مورد پرستش قرار دهند.
آن چه در این نوشتار تقدیم حضور میگردد، در برگیرندهی تمامی ادعاهای کفرآمیز باور بهائی در مورد عبادت خداوند متعال نیست. بلکه تنها گوشهای از مباحثی است که باور به عنوان گلچین اعتقاد خود نسبت به ادعای خدایی جناب باب و بهاءالله مطرح نموده است. در حقیقت دفاعیهی باور بهائی از ادعای خدایی جناب بهاءالله است و نه دیدگاه کامل و جامع باور بهائی در بحث توحید. وقتی مباحثی که باور بهائی به عنوان دفاع و تبلیغ خود مطرح نموده این گونه است، تو خود حدیث مفصل بخوان اگر تمامی مباحث اعتقاد به خدا در باور بهائی مورد بررسی قرار گیرد! پیش از بررسی دفاعیهی باور بهائی از ادعای خدایی و الوهیت جناب باب و بهاءالله، لازم است روششناسی باور بهائی در این سوال مورد بررسی قرار گیرد. لذا در اولین بخش، روششناسی باور بهائی تقدیم حضور میگردد و پس از آن به بررسی مباحث مطرح شده از سوی باور بهائی پرداخته میشود.
بخش اول:
روششناسی باور بهائی
باز هم دروغ، باز هم تقطیع و متاسفانه باز هم استفاده از روشهای غلط، نادرست و غیرعلمی!!! به راستی اگر باوری از نوعی آسمانی و الهی باشد، چه نیازی به استفاده از چنین شیوههای نادرستی دارد!؟ اگر باوری به حقانیت خود ایمان دارد، هیچ گاه دست به دامن دروغ و مغالطه نمیشود! در میان مطالبی که باور بهائی به عنوان بررسی ادعای خدایی جناب باب و بهاءالله مطرح نموده، متاسفانه باز هم همانند سوالات قبلی بارها و بارها از چنین روشهای باطلی بهره برده است!
کافیست دوستان عزیز بهائی، فقط و فقط ابتدا و انتهای مباحث باور بهائی را کنار هم قرار دهند تا ببینند که به چه باوری اعتماد کرده و باورمند شدهاند. در ابتدای مباحث باور بهائی میخوانیم: “از جمله اعتراضات اینست که چرا حضرت باب و حضرت بهاء الله دعوی ربوبیت و الوهیت نموده اند … نه تنها چنین نیست، بلکه بهائیان خداوند را در چنان علو تقدیسی ستایش می نمایند که حتی اذکار مقربین را لایق صعود به آسمان قربیت او نمی دانند و طیور قلبهای مخلصین را قابل وصول به آستانه درگاهش نمی شمرند و ذات خداوند را از انتساب هر اسم و صفتی مبرا میدانند”
یعنی انتظار داریم در پایان این مباحث به این نتیجه برسیم که ادعای خدایی و الوهیت در مورد جناب باب و بهاءالله، تهمتی بیش نیست. اما بسیار جالب و صد البته تکاندهنده است وقتی به آخرین نفسهای باور بهائی در رد این ادعا میرسیم. در پایان مباحثی که در جزوه رفع شبهات مطرح نموده، به صراحت اعتراف میکند که جناب باب و بهاءالله دقیقا به مقام خدایی و الوهیت میرسند!!! بالاخره این موضوع، یعنی ادعای خدایی جناب باب و بهاءالله، حقیقت دارد یا تهمت است!؟ در ابتدا میگوید این چنین نیست ولی در انتها میبینیم که چند مرتبه تکرار میکند که دقیقا این چنین است و ایشان به مقام الوهیت و خدایی رسیدهاند و معبود مردم قرار گرفتهاند و بهائیان دقیقا باید جناب باب و بهاءالله را عبادت کنند!!! با هم بخشهایی از فقرات پایانی مطالب جزوه رفع شبهات را میخوانیم:
“… کلمه “الالوه” اسم جمع بوده و به معنای خدایان است و مراد از آن خدایان، مظاهر مقدسه اند (یعنی جناب باب و بهاءالله) که به رشحی از امر حضرت باری تعالی به مقام الهیت میرسند (!!!) و محبوب و معبود مردم می گردند (!!!). همچنین کلمه “تاله“ فعل بوده و به معنای کسب کردن الهیت است، چنانکه در المنجد آمده “تاله“: “صار الها”، یعنی تاله به معنای اله گشتن و الهیت را به دست آوردن است. از کلمه “ تالهت“ که در این بیت بکار رفته است، واضح می شود که مراد از “ الوه“ مظاهر مقدسی هستند، مانند حضرت مسیح و پیغمبر اسلام و حضرت بهاالله که به امر الهی، الهیت را کسب نموده اند (!!!).
در ادامه به این موضوع اشاره میگردد که باور بهائی مجبور شده اصل جملهی جناب بهاءالله را تقطیع کند، سپس همین جملهی تقطیع شده را نیز تحریف نماید و معنای آن را تغییر دهد و در نهایت با وجود این همه سانسور، باز هم نمیتواند این مطلب را در کانال منتشر نماید. البته همین سوال را وقتی یک مرتبهی دیگر با شمارهی ۸۰ تکرار مینماید، ولی اینبار قسمتهای سانسور شده را مجددا ارائه مینماید. دوستان عزیز بهائی میتوانند مباحث سوال ۲۲ و ۸۰ را با هم مقایسه نمایند و به چشم خود شاهد سانسور مباحث مورد اشاره در ذیل سوال ۲۲ باشند.
در ادامه خواهیم دید که خداوند متعال به صراحت میفرماید کسانی که بگویند پیامبر خدا، الله است، کافر است، ولی باور بهائی به صراحت تمام میگوید که جناب بهاءالله به مقام خدایی رسیده و الله شده و جناب عبدالبهاء هم پسر خداست: لَقَدْ کَفَرَ اَلَّذِینَ قٰالُوا إِنَّ اَللّٰهَ هُوَ اَلْمَسِیحُ اِبْنُ مَرْیَمَ وَ قٰالَ اَلْمَسِیحُ یٰا بَنِی إِسْرٰائِیلَ اُعْبُدُوا اَللّٰهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّٰهِ فَقَدْ حَرَّمَ اَللّٰهُ عَلَیْهِ اَلْجَنَّهَ وَ مَأْوٰاهُ اَلنّٰارُ وَ مٰا لِلظّٰالِمِینَ مِنْ أَنْصٰارٍ (المائده، ۷۲) آنها که گفتند: «خداوند همان مسیح بن مریم است»، به یقین کافر شدند، (با اینکه خود) مسیح گفت: ای بنی اسرائیل! خداوند یگانه را، که پروردگار من و شماست، پرستش کنید! زیرا هر کس شریکی برای خدا قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام کرده است؛ و جایگاه او دوزخ است؛ و ستمکاران، یار و یاوری ندارند.
خلاصه این که جناب بهاءالله که مخلوق است به مقام الوهیت و اله و معبود شدن میرسد!!! البته ادعای جناب بهاءالله، بالاتر از این است و ایشان ادعا میکند خدایان را او خلق کرده نه این که خودش به خدایی رسیده!!! این جملات، عین عبارات و اعترافات باور بهائی در پاسخ به همین سوال بوده که در جزوهی رفع شبهات مطرح نموده ولی وقتی قصد داشته که مطالب آن را در کانال منتشر نماید، اقدام به حذف و سانسور آن میزند که توضیحات بیشتر در بخشهای بعدی تقدیم حضور میگردد.
اما این همهی ماجرا نیست. منتقدان باور بهائی بر اساس یک سری مستندات و جملات به جای مانده از جناب باب و بهاءالله این ادعا را دارند که این دو دقیقا ادعای خدایی کردهاند. با این که دیدیم باور بهائی دقیقا برای جناب باب و بهاءالله، ادعای خدایی و الوهیت داشته و این دو را خدا و معبود مردم معرفی میکند، ولی باز تمام تلاش خود را به کار میبندد که چنین حقیقتی را انکار نماید.
اولین گام در بررسی جملات به جای مانده از جناب باب و بهاءالله که ادعای خدایی کردهاند، حذف و چشمپوشی از عبارتهای بسیار روشن و صریح ایشان است. یعنی ابتدا بخش عمدهای از صورت سوال را پاک میکند و هیچ گاه صداقت و شهامت طرح تمامی جملات کفرآمیز جناب باب و بهاءالله را ندارد! همین ترس و نگرانی باور بهائی از ارائهی تمام مطالب و جملات جناب باب و بهاءالله، به خوبی نشان میدهد چارهای جز حذف نداشته است.
بنابراین از یک طرف ادعاهای خدایی جناب باب و بهاءالله را به صورت کامل ارائه نمینماید. از سوی دیگر نیز بسیاری از واقعیتهای باور بهائی را کتمان کرده و دقیقاً خلاف آن چه عقیده و منشور مکتوب و منصوص این باور است را ارائه مینماید و در مهمترین قسمتهای بحث خود برای پیوند بین مطالب حق و باطل و به هم آمیختن آنها، سخنان بدون مدرک و سندی را به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت میدهد! به راستی چرا!؟ پیامبران الهی هیچ گاه به دنبال کلاه گذاشتن بر سر مردم نبودهاند! بلکه در کمال راستی و صداقت، فقط و فقط آن چه را که بدان مامور بودهاند انجام میدادند!
این واقعیت، قطعی و مسلم است و حتی باور بهائی نیز نتوانسته آن را انکار و کتمان نماید که قطعا و یقینا جناب باب و بهاءالله بارها در مواضع متعددی ادعای خدایی نموده و خود را همان ذات خدا و همان خود خدا معرفی کردهاند! بنابراین شک و شبههای در اصل موضوع یعنی وجود ادعاهایی نظیر خدایی یا پسر داشتن خدا قطعا از سوی جناب باب و بهاءالله باقی نمیماند. تنها کاری که باور بهائی در این قسمت انجام داده، آن است که بخشی از این ادعاهای کفرآمیز را سانسور نموده و شهامت و صداقت نداشته که ادعای ایشان را مطرح نماید! چرا!؟ پر واضح است؛ زیرا اگر دست به سانسور نزند، آن قدر حقیقت روشن است که جای شک و شبههای باقی نمیماند!
به عنوان مثال، در بررسی ادعای خدایی جناب باب و بهاءالله هیچ گاه جملهی زیر از جناب باب را مورد بررسی قرار نمیدهد! چرا؟ زیرا جناب باب چنان با صراحت تمام، خود را همان ذات و همان وجود خود خدا معرفی کرده که نه تنها هیچ توجیهی نمیتواند برای آن ارائه نماید، بلکه همان گونه که در ادامه خواهید دید، اساس و بنیان سایر توجیهاتی که در ذیل بحث حاضر ارائه نموده را نیز بر باد میدهد! لذا مثل همیشه دست به سانسور زده و فقط جملاتی خاص را انتخاب نموده و از مطرح کردن همهی عبارات ایشان به شدت فرار میکند.
و البته باز هم جرات نمیکند و آن قدر صداقت ندارد که اصل سوال منتقدان را به صورت مستند مورد اشاره قرار دهد. یعنی آن قدر مبانی باور بهائی و پاسخهایی که در اینجا مطرح نموده، سست است که میترسد اصل سوالات را به صورت مستند مطرح نماید. بلکه باز هم به صورت گزینشی و همان گونه که خودش خواسته، موضوع را مطرح میکند بدون آن که مشخص باشد این سوال را از کجا آورده و توضیحات آن چیست؟ یعنی مطلبی را از پیش خود به عنوان سوال کننده مطرح میکند. حال آن که در بسیاری از موارد، اساسا یا اصلا چنین سوالی مطرح نبوده، یا سوال به آن گونهای که باور بهائی مطرح کرده نیست. یعنی اصل علمی تقریر سوال و بیان روشن و دقیق شبهه در هیچ یک از مباحثی که باور بهائی مطرح کرده وجود ندارد.
بخش دوم:
ادعای ذات و خودِ خدا بودن
با این توضیح به سراغ یکی از جملات سانسور شدهای که باور بهائی جرات ارائهی آن را نداشته و هیچ توضیح و توجیهی نیز برای آن مطرح ننموده میرویم؛ جناب باب در صفحهی ۵ لوح هیکل الدین در اواخر عمر خویش ادعا میکند: “إنَّ عَلیِّاً قَبلَ نَبیل ذاتُ اللهِ وَ کَینُونیَّتُهُ!” همانا علی قبل نبیل [=علی محمد] ذات و خودِ خداست!!!
همان گونه که ملاحظه میگردد، این جملهی جناب باب، جایی برای توجیه و توضیح باقی نمیگذارد. باور بهائی با سانسور عبارات بسیار روشن و غیرقابل توجیهی نظیر ادعای بالا، در اولین گام سعی میکند به طور کلی دامن خود را از هر گونه شرک و کفری مبرا و پاک جلوه دهد. به بیان روشنتر در گام نخست به طور کلی منکر هرگونه شرک و کفری در باور خود میگردد. برای اثبات ادعای خود مجبور میشود با دروغ، آغاز سخن نماید؛ به نماز بهائی استناد نموده و فرازهایی از آن را مورد اشاره قرار میدهد تا ثابت کند شرک و کفر در این باور راه ندارد! در حالی که نماز بهائی خود به تنهایی یکی از بارزترین نمونههای شرک و کفر و از واضحترین دلایل بر غیرالهی بودن این باور است!
البته این سانسور باور بهائی، علت اصلیتری هم دارد که در ادامه مشخص میشود. باور بهائی بر خلاف آیات صریح قرآن کریم، ادعا میکند غیر از خداوند متعال، خدایان دیگری از نوع اله میتوانند وجود داشته باشند ولی الله فقط و فقط خداوند متعال است. اگر چه قسمت اول ادعای باور بهائی یعنی وجود هر گونه اله و معبودی غیر از خداوند متعال به طور کلی در شرایع الهی و آسمانی نفی شده، ولی این جملهی جناب باب قسمت دوم ادعای باور بهائی را باطل میکند. وقتی جناب باب با صراحت ادعای الله بودن دارد، دیگر باور بهائی نمیتواند ادعا کند الله فقط و فقط به ذات خداوند متعال اطلاق میشود و نه کس دیگری. لذا به همین جهت هیچ گاه به چنین ادعاهای صریحی اشاره نمیکند. مستندات این مباحث در ادامه تقدیم حضور میگردد.
بخش سوم:
نماز بهائی، نماد دیگری از شرک به خداوند متعال
اگر متحریان حقیقت و دوستان عزیز بهائی به مقالاتی که در بررسی نماز بهائی آمده مراجعه نمایند ، به روشنی در خواهند یافت آن چه باور بهائی در اینجا در خصوص نماز ادعا نموده، دروغی بیش نیست! به عنوان مثال در مقالهای در ذیل بحث نماز بهائی به این موضوع پرداخته شده آن کسی که بهائیان موظف هستند قلب خود را متوجه او نمایند، جناب بهاءالله است نه خداوند یگانهی بیهمتا!
جناب محمدعلی قائینی یکی از مبلغین باور بهائی (متوفای سال ۱۳۴۲ هجری قمری) در صفحه ۲۸کتاب دروس الدیانه که برای شاگردان مدرسهی بهائیان نوشته در درس نوزدهم میگوید: “قبلهی ما اهل بهاء روضهی مبارکه است در مدینه عکا (از شهرهای اسرائیل فعلی) که در وقت نماز خواندن باید رو بروضهی مبارکه بایستیم و قلباً متوجه به جمال قدم (یعنی جناب بهاءالله) جل جلاله و ملکوت ابهی باشیم”
سپس به حکم قبله در کتاب اقدس استناد میکند که جناب بهاءالله امر نموده هر گاه خواستید نماز بخوانید، به سمت من که اقدس المقام المقدس هستم باید نماز بخوانید! یعنی هم قلب و هم صورت باید به سمت جناب بهاءالله باشد!!! با این توضیح مشخص منظور باور بهائی از کلمهی الله در نماز بهائی، جناب بهاءالله است که بهائیان عزیز باید قلب و دل خود را به جای خداوند متعال، متوجه وی نمایند!
این دستور و این تکلیف آیا به نظر شما از شرک بدتر نیست!؟ انسانهای مشرک در کنار خداوند متعال، قائل به خدای دیگری هستند ولی باور بهائی و جناب بهاءالله به طور کلی خداوند متعال را کنار زده و خود را کانون توجه دل و صورت دوستان عزیز بهائی قرار دادهاند!!!
مستندات و جزئیات بیشتر در مقالات مربوط به نماز بهائی ارائه گردیده که برای روشن شدن بخشی از چالشهای نماز و ناقص بودن احکام در باور بهائی علاقهمندان میتوانند به همان منبع مراجعه نمایند.
حتما شنیدهاید که دروغگو، کم حافظه میشود! به راستی همین گونه است. وقتی صداقت نیست، دروغ حکمفرمایی میکند. بر خلاف این همه تاکید در نصوص بالا که قلب و دل و صورت در نماز بهائی باید متوجه جناب بهاءالله باشد، مبلغین باور بهائی در رد و انکار خدایی جناب بهاءالله به دروغ ادعا میکنند “به درگاه او (یعنی خداوند متعال) نماز میخوانیم و به سوی او مناجات میکنیم” بالاخره در نماز بهائی، متوجه چه کسی هستید!؟ خداوند متعال یا جناب بهاءالله!؟ البته در ادامه خواهیم دید که باور بهائی ادعا میکند هر نوع ذکر در مورد خداوند متعال به طور کلی باطل است و تمام ذکرها را متوجه جناب بهاءالله میداند و این ادعایی که در صفحهی ۱۴۴ کتاب رهان واضح مطرح نموده، دروغی بیش نیست.