چرا بهائیان اعتقاد دارند باب همان امام زمان شیعیان است؟-پاسخ ۶

اعتراف باور بهائی بر خاص نبودن لفظ قائم!

ادامه‌ی تغییر موضوع و سوال از موضوع امام زمان به ادعای قائمیت جناب باب!

آیا دوستان عزیز بهائی می‌دانند که عنوان تطابق امام دوازدهم شیعیان، محمد بن الحسن (علیهما السلام) با جناب باب اساساً فاقد موضوعیت است!؟

اعتراف باور بهائی بر خاص نبودن لفظ قائم!

ادعای قائمیت را حتی بر اساس آموزه‌های باور بهائی نیز نمی‌توان مساوی ادعای محمد بن الحسن بودن دانست!

در بخش گذشته اولین جمله از مباحث مطرح شده از سوی باور بهائی در ذیل سوال “چرا بهائیان اعتقاد دارند باب همان امام زمان شیعیان است؟” مورد بررسی قرار گرفت. مشخص شد که باور بهائی مطلب نادرستی را به شیعیان نسبت داده بود و مدعی گردید که “امام زمان یک نام خاص برای ایشان است” در حالی که امام زمان، لقبی است که به امام هر عصر و زمان داده می‌شود و همه‌ی ائمه‌ (علیهم السلام) امام زمانِ خودشان بوده‌اند و نام خاصی نبوده است. همچنین نکات جالب دیگری مطرح گردید که برای دوستان عزیز بهائی می‌تواند بسیار قابل تامل باشد که به روشنی تمام نادرستی باورهای بابی و بهائی را به تصویر می‌کشید.
اما دومین جمله‌ای که باور بهائی مطرح نموده، این تغییر موضع و موضوع با وضوح بهتر و صراحت بیشتری در آن خودنمایی می‌کند. برای روشن شدن مطلب، دومین جمله‌ی باور بهائی تقدیم می‌گردد: “با توجه به شرایط و نشانه هایی که در کتب آسمانی قبل (نه تنها قرآن، بلکه انجیل و سایر کتب ) برای قیامت و ظهور قائم وجود دارد، حضرت اعلی و حضرت بهاءالله دو ظهور پیاپی قیامت هستند.”
برای روشن شدن موضوع کافی است بار دیگر سَری به عنوان سوال زده شود؛ عنوان سوال چه بود!؟ “چرا بهائیان اعتقاد دارند باب همان امام زمان شیعیان است؟” یعنی انتظار می‌رود ابتدا امام زمان شیعیان، محمد بن الحسن (علیهما السلام) معرفی شود و ویژگی‌ها و خصوصیات ایشان بیان گردد و سپس مشخصات جناب باب ارائه گردد و در نهایت تطابق یا عدم تطابق خصوصیات و ویژگی‌های محمد بن الحسن امام دوازدهم شیعیان با جناب باب مورد بررسی قرار گیرد. اما باور بهائی پس از تغییر موضعی که در جمله‌ی اول صورت داد، در این جمله در کمال بی‌انصافی، محوریت بحث را عوض می‌نماید؛ یعنی به عوض پرداختن به خصوصیات و ویژگی‌های دو شخصیت و بررسی یکی بودن یا نبودن این دو شخصیت، موضوع را به شرایط و نشانه‌های دوران ظهور تغییر می‌دهد! در واقع به عوض پرداختن به خود آن دو شخصیت یعنی محمد بن الحسن العسکری (علیهما السلام) و جناب باب، بحث دیگری تحت عنوان شرایط و نشانه‌های دوران ظهور را مطرح می‌نماید! حال آن که آن چه اصالت دارد، شناخت خود آن شخصیت است نه بررسی تنها چهار نشانه از صدها نشانه و شرایط دوران ظهور! در واقع باور بهائی به عوض پرداختن به موضوع یکی بودن دو شخصیت مورد ادعای خود، چهار نشانه از صدها نشانه و ویژگی‌های دوران و شرایط ظهور قائم می‌پردازد و از تطبیق دادن چند نشانه از صدها نشانه‌ی دوران ظهور قائم در پی آن است تا ثابت نماید آن دو شخصیت یکی هستند!
علت این تغییر موضع بدان جهت است که امام زمان حاضر شیعیان، حضرت محمد بن الحسن العسکری (علیهما السلام) هستند و از آن جا که جناب باب هیچ گاه ادعای امام دوازدهم بودن و ادعای محمد بن الحسن (علیهما السلام) بودن نداشته و در هیچ یک از آثارش، خود را امام دوازدهم محمد بن الحسن (علیهما السلام) معرفی نکرده، لذا باور بهائی مجبور می‌گردد به عوض پرداختن به اصل سوال، موضوع را به طور کلی تغییر دهد و به ادعای قائمیت باب و تطبیق شرایط ظهور قائم بپردازد! در میان ادعاهای متفاوت و متناقض جناب باب، هیچ گاه ایشان خود را محمد بن الحسن (علیهما السلام) معرفی نکرده بلکه همواره ابراز خاکساری و تواضع نسبت به ایشان و حتی نواب اربعه‌ی حضرت داشته است. تنها ادعای جناب باب در این قسمت، ادعای قائمیت است و همان گونه که پیش از این به اثبات رسید، از نظر جناب باب، لفظ قائم یک صفت است که مصادیق مختلفی داشته و از جمله‌ی مصادیق این صفت، خود را برمی‌شمارد و همچنین من یظهره اللهی که ۲۰۰۱ سال پس از خودش خواهد آمد (که جناب بهاءالله ادعای این مقام را با فاصله‌ی تنها چند سال مطرح نموده است)، همچنین امام دوازدهم محمد بن الحسن (علیهما السلام) و حتی برخی دیگر. لذا باور بهائی وقتی با این چالش مواجه می‌گردد و هیچ مدرکی از جناب باب دال بر ادعای امام دوازدهم محمد بن الحسن (علیهما السلام) نمی‌یابد، در کمال بی‌انصافی و ناجوانمردانگی، ادعای قائمیت جناب باب را مساوی ادعای محمد بن الحسن بودن وی در نظر می‌گیرد در حالی که هیچ گاه وی چنین ادعایی نکرده و تا وقتی ادعایی در این زمینه صورت نگرفته باشد، نوبت به اثبات آن نمی‌رسد.

به بیان روشن‌تر از آن‌جا که جناب باب هیچ گاه ادعای محمد بن الحسن بودن نکرده، لذا تا زمانی که ادعایی مطرح نباشد، نوبت به بررسی آن نمی‌رسد! یعنی عنوان تطابق امام دوازدهم شیعیان، محمد بن الحسن (علیهما السلام) با جناب باب اساساً فاقد موضوعیت است! زیرا هیچ گاه جناب باب چنین ادعایی نداشته و وقتی ادعایی در این زمینه وجود نداشته، نوبت به بررسی و پرداختن به صحت و سقم آن نمی‌رسد! تنها ادعای جناب باب در این زمینه، ادعای قائمیت است که پیش از این ثابت گردید لفظ قائم از نظر جناب باب، اسم خاص و اشاره به یک شخص مشخص نیست؛ بلکه صفتی است که مصادیق مختلفی دارد و حتی من یظهره الله را نیز جناب باب به عنوان قائم معرفی می‌نماید.
جالب اینجاست که در همین دومین جمله نیز باور بهائی ناخواسته اعتراف می‌کند که لفظ قائم، اسم خاص نیست و بهاءالله را نیز به عنوان دیگر مصداق قائم معرفی می‌نماید. برای روشن شدن موضوع، لازم است بار دیگر عین جمله‌ی باور بهائی ارائه گردد: “با توجه به شرایط و نشانه هایی که در کتب آسمانی قبل ( نه تنها قرآن، بلکه انجیل و سایر کتب ) برای قیامت و ظهور قائم وجود دارد، حضرت اعلی و حضرت بهاءالله دو ظهور پیاپی قیامت هستند.”
باور بهائی در این جمله اعتراف می‌کند که شرایط و نشانه‌هایی برای قیامت و ظهور قائم ذکر گردیده و با توجه به این شرایط و نشانه‌ها، حضرت اعلی (جناب باب) و حضرت بهاءالله (جناب بهاءالله) دو ظهور قائم هستند! بر اساس ادعای باور بهائی، برپایی قیامت به معنای از بین رفتن دین و ظهور قائم است. وقتی قیامت باور بابی برپا شود، ظهور قائم بایستی اتفاق بیافتد! یعنی جناب بهاءالله نیز از نظر باور بهائی، از جمله‌ی مصادیق قائم محسوب می‌گردد و لفظ قائم از نظر باور بهائی نیز صفتی است که می‌تواند مصادیق مختلفی داشته باشد و جناب بهاءالله نیز از جمله‌ی مصادیق این لفظ است. بنابراین مساوی گرفتن ادعای قائمیت جناب باب با ادعای امام دوازدهم محمد بن الحسن بودن حتی از نظر آموزه‌های باور بهائی نیز مردود است. چرا که جناب بهاءالله نیز قائم بوده، و بنابر ادعای باور بهائی، بایستی ایشان نیز امام زمان شیعیان باشد! اما باور بهائی برای اینکه بتواند این اعتراف را کم رنگ نماید، از عبارت ظهور قیامت استفاده می‌نماید در حالی که قیامت از نوع برپاشدنی است و ظهور را می‌بایست برای قائم استعمال نمود! در واقع قیامت بر پا می‌شود و قائم ظهور می‌کند کما اینکه در همان عبارت به ظهور قائم اعتراف می‌نماید و از مصادیق ظهور قائم در قیامت را جناب بهاءالله معرفی می‌نماید.
امید است که این مختصر توانسته باشد بدون مراجعه به سایر متون و نصوص باور بهائی، این حقیقت را روشن ساخته باشد که ادعای قائمیت جناب باب را حتی بر اساس آموزه‌های باور بهائی نیز نمی‌توان مساوی ادعای مقام امام دوازدهم محمد بن الحسن بودن دانست!

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.