آیا بهاء الله برای اجرای حدودات آمده است یا خیر ؟ و منابع تقلید در بهائیت ( مکانیزم اجتهاد )

بررسی دو دسته سند متناقض در سخنان طلعات مقدسه بهایی

بسم الله الرحمن الرحیم

محافل ملی و محافل محلی در حقیقت موظف به تصمیم گیری در امور جاری

بیت العدل اعظم که حضرت بـهاءالله آنرا بعنوان قوّه تشریعیه امر بـهائى معیّن فرموده در سال ۱۹۶۳ تشکیل شد. این هیأت مرکّب از نه نفر است که هر پنج سال یک‌بار از طرف جمیع اعضاء محافل ملّى بـهائیان جهان انتخاب میشود.
بیت العدل اعظم بتمشیت امور روحانى و ادارى جامعه بین‌المللى بـهائى میپردازد و نیز بعنوان امناء اماکن مقدّسه و سایر املاک در اراضى مقدّسه مأمور حفظ آنهاست.  حضرت بـهاءالله به بیت العدل اعظم اختیار داده است که در مواردى که کتب و آثار مقدّسه بـهائى ذکرشان را ننموده قوانینى تشریع نماید و این هیأت است که جامعه بـهائى را در جهانى که پیوسته در تغییر است رهبرى و راهنمائى میکند.

http://aeenebahai.org/node/17

امروز بیت العدل اعظم فعّالیّتهای جامعه جهانی بهائی را هدایت میکند. حضرت بهاءاللّه بیت العدل اعظم را بعنوان اعظم هیأت قانونگزاری نظم اداری بهائی مقرّر فرموده است. اعضایش بفرموده حضرت بهاءاللّه “امناى الهی بین بندگانش” هستند.۶ بیت العدل اعظم در اساسنامه خویش مرقوم داشته‌اند که “منشأ بیت العدل  اعظم و سلطه و اختیار وظائف و دائره اقداماتش کل منبعث از آیات منزله حضرت بهاءالله است. این آیات باهرات با تبیئنات و توضیحات مرکز میثاق  و ولىّ امرالله که بعد از حضرت عبدالبهاء یگانه مبیّن منصوص بیانات مقدسّه‌اند کل مجموعاً مرجع واجب الاطاعـﺓ و اسّ  اساس بیت العدل اعظم  محسوب.”۷ طبق بیانات حضرت بهاءاللّه و حضرت عبدالبهاء قوانینی که بیت العدل اعظم تشریع میکند همان اختیار و صلاحیّت آثار مقدّسه بهائی را دارد و تفاوتش در این است که بیت العدل اعظم مختار است که چون مقتضیّات زمان ایجاب نماید آنچه را خود تشریع نموده تعدیل یا لغو نماید. ولیکن قوانینی که در آثار مقدّسه آمده است قابل تغییر نیست. حضرت عبدالبهاء میفرماید هر امری که در آثار مقدّسه نباشد «راجع بیت عدل عمومى. بیت عدل آنچه بالاتفاق و یا باکثریت آراء  تحقق  یابد همان حق و مرادالله است.»۸

http://aeenebahai.org/node/17

اولین منبع تقلید در بهائیت سازمان تشریع

الف ) کتاب اقدس بهاء‌الله و دیگر آثار او؛ سه مورد مدرک

مدرک اول :

باب پنجاه و ششم :: در نهی از تکلّم بر خلاف دستورات الهی که در الواح مبارکه نازل شده در کتاب مستطاب اقدس میفرمایند قوله تعالی: “و الّذی یَتَکَلَّمُ بغیرِ ما نُزِّلَ فی الواحی انّه لیسَ مِنّی ایّاکم اَنْ تَتَّبِعُوا کُلَّ مُدَّعٍ  اَثیمٍ.”  بند ۱۱۷ (هر کس بغیر آنچه در الواحم نازل شده تکلم کند از من نیست برحذر باشید از پیروی کردن هر مدعی گنه کار

) گنجینه حدود و احکام ص ۳۴۳

مدرک دوم :

الف – بهاء الله برای حدودات ظاهره تشریف آورده اند

ب – مرگ بر کسانی که به احکام بهاء الله عمل نمی کنند

ج – فرمان به بهائیان بر تسخیر جهان برای اقامه احکام بهاء الله

” هُو اللّه تعالی شأنه العظمهُ و الاقتدار ” “الحمد للّه الّذی انزل الاحکامَ و جَعَلها حصناً لعباده و علهً لحفظِ. بریّته طوبی لمن تمسّک بکتابِ اللّه و عَمِلَ بما اُمِر و ویلٌ للغافلین و الصّلوهُ و السّلامُ علی سیّدِ الکونین و مقصودِ مَن فی السّموات و الاَرَضین الّذی به اَنار ملکوتُ الأسماء و نُصِب عَلَمُ یُفعلُ ما یشاء و علی آله و اصحابه و مظاهِر العلم و الحکمه و مهابِطِهِما و بهم سُخِّرتِ المدائنُ و القُری و انتَشَر حکم اللّهِ مالکِ الوَری و علی کلّ تابعٍ راسخٍ ثابتٍ امینٍ.” (یکی از الواح جمال مبارک ) گنجینه حدود و احکام ص ۲

الف : اهمیت احکام بهائی و دروغ ایشان مبتنی بر اینکه ما فقه نداریم و برای حدودات ظاهره نیامده اییم و دلیلی بر رساله ای بودن بهائیان – انزل الاحکامَ و جَعَلها حصناً لعباده و علهً لحفظِ

در متن فوق احکام شرعی بهائی دژی است برای محفوظ ماندن و همچنین دلیل حفظ بهائیان می باشد

ب : آرزوی هلاکت جناب بهاء الله برای کسانی که به احکام وی عمل نمی کند :  و ویلٌ للغافلین

کسانی که به احکام بهائی عمل نکنند لفظ ویل بر او اطلاق شده  و معنی ویل چنانچه در نوزده هزار لغت آمده چنین است : ( وَیل – هلاک – رسیدن شرّ و بلا – کلمه نفرین در وعید عذاب و به معنی وای – ویل اگر مبتدا باشد مرفوع است والاّ منصوب )

ج : هدف بهائیان با توجه به این فقره از سخنان بهاء الله تسخیر مدائن و تسلط بر کلیه کشورها جهت اقامه احکام و حدودات بهائیان می باشد : بهم سُخِّرتِ المدائنُ و القُری و انتَشَر حکم اللّهِ مالکِ الوَری و علی کلّ تابعٍ راسخٍ ثابتٍ امینٍ

مدرک سوم :

در کتاب مستطاب اقدس (١) نازل قولهُ تعالی: “اِنَّ اوّلَ ما کتبَ اللّهُ علی العِبادِ عِرفانُ مَشرقِ وحیه و مطلع امره الّذی کان مقام نفسه فی عالَمِ الأمر و الخلقِ مَن فازَ به قد فاز بکلِّ الخیرِ و الّذی مُنِع انّه من اهل الضَّلال و لو یأتی بکلّ الأعمال (بند ١) اذا فُزْتُم بهذا المقام الاسنی و الأفق الأعلی ینبغی لکلِّ نفسٍ ان یتّبع ما اُمِرَ به من لدی المقصود لأنّهم لأنّهما معاً لا یُقبَل احدُهُما دونَ الآخَرِ ا معاً لا یُقبَل احدُهُما دونَ الآخَرِ هذا ما حَکَمَ به مطلعُ الألهام.” (بند ١) گنجینه حدود و احکام ص ۴ و ۵

الف : نپذیرفتن بهاء الله یعنی هلاکت : الّذی مُنِع انّه من اهل الضَّلال

اگر کسی فرمایشات بهاء الله را نپذیرد و مانع نشر آن شود اهل گمراهی خواهد بود و هلاک خواهد شد  ( نوزده هزار لغت : ضَلال-ضَلالَه-ضَلّ – (ضَلَّ-یَضِلُّ و یَضَلُّ) از راه دین و حق خارج شدن- هدر رفتن و نتیجه ندادن-گمراه شدن-باطل شدن- تلف و هلاک شدن- فراموش کردن. )

ب : چنانجه تمام اعمال نیک عالم را انجام دهید ولی بهائی نباشید و احکام بهائی را انجام ندهید هلاک خواهید شد (لو یأتی بکلّ الأعمال )

ج : کارهای نیک موقعی مقبول بهاء الله  واقع می شود که عامل به احکام باشید و یکی بدون دیگری مورد قبول بهاء الله نمی باشد یعنی کارهای نیک به همراه اجراء رساله عملیه بهائیان ضامن فائز شدن به هر خیری است (لأنّهما معاً لا یُقبَل احدُهُما دونَ الآخَرِ )

مدرک سوم :

محک بهائی بودن عمل به رساله عملیه بهائیت است

و در لوح فریدون میفرمایند  قوله تعالی: “بنام گوینده توانا ای فریدون الحمدللّه از فضل ابهی به بحر ایمان فائز شدی و بافق اعلی توجّه نمودی ولکن محک الهی لم‌یزل و لایزال ما بین عباد بوده و خواهد بود  و همچنین میزان الهی در کلّ حین مشهود است باید در کلّ احیان بحقّ جلّ و عزّ پناه برد و توفیق خواست تا مؤیدّ شود باستقامت بر آنچه ادراک نموده و عمل بآنچه در کتاب الهی نازل شده اگر نفسی در جمیع عمر بعبادت مشغول شود و از صفاتیکه سبب ارتفاع امراللّه است محروم ماند آن عبادت حاصل ندارد و ثمری نخواهد بخشید”  گنجینه حدود و احکام ص ۴ و ۵

میزان و محک الهی فقط ایمان به بهاء الله نیست بلکه باید احکام و حدودات و رساله عملیه بهائیت را انجام داد و لو تمام عمر فرد عبادت کند ولی احکام بهائیت را انجام ندهد ثمر و حاصلی ندارد :

میزان الهی در کلّ حین مشهود است باید در کلّ احیان بحقّ جلّ و عزّ پناه برد و توفیق خواست تا مؤیدّ شود باستقامت بر آنچه ادراک نموده و عمل بآنچه در کتاب الهی نازل شده

مدرک چهارم :

دگر اندیشان و منکرین تقلید از بهااء الله و بر گشته از بهائیت اهل ضلال و هلاکت خواهند بود (بهائیان به آراء بهائیان برگشته از بهائیت احترام نمی گذارند و این عمل کرداری مجرمانه تلقی می گردد )

و در کتاب اقدس نازل قوله تعالی:

“انّ الّذین نَکَثوا (نکث: عهد شکنی) عهد اللّه فی اوامره و نکصوا (نکص: مراجعت برگشتن بحال اوّل  ) علی اعقابهم أولئِکَ من اهل الضّلال  لدی الغنیّ المتعال (بند ٢) گنجینه حدود و احکام ص ۵ و ۶

فرمان بهاء الله این است که بهائیانی که از بهائیت منصرف شوند از ناکثین محسوب می شوند یعنی جناب بهاء الله به بهائیانی که بر اثر تفکر به این نتیجه برسند که احکام و فرامین بهائیت مناسب ایشان نیست و بر اثر تحری حقیقت دگر اندیش غیر بهائی گردند نزد وی و جامعه بهائی منفور شده و با لفظ ناکث و ناکص از وی یاد می کنند و بهائیان منصرف از بهائیت ناکثین و ناکصین می باشند و چنانچه بهائیان ناکث و ناکص گردند هلاکت گریبان ایشان را خواهد گرفت و از گمراهان خواهند بود

نتیجه اینکه بهائیان به آراء بهائیان برگشته از بهائیت احترام نمی گذارند و این عمل کرداری مجرمانه تلقی می گردد

ضَلال-ضَلالَه-ضَلّ – (ضَلَّ-یَضِلُّ و یَضَلُّ) از راه دین و حق خارج شدن- هدر رفتن و نتیجه ندادن-گمراه شدن-باطل شدن- تلف و هلاک شدن- فراموش کردن.

مدرک پنجم :

در بهائیت عاملان به رساله عملیه بهاء الله را اهل عمل گویند و لا غیر

دیگر که به بیان مبارک “جمیع را بحکمت امر نمودیم” شروع شده میفرمایند قوله تعالی: “بعد از عرفان مشرق وحی دو امر لازم یکی استقامت و دیگری اِتِّباع اوامر اللّه که در کتاب نازل شده طوبی للفائزین.” و در لوح تجلّیات نازل قوله تعالی: ” تجلّی اوّل …. ایمان باللّه و عرفان او تمام نشود مگر بتصدیق آنچه از او ظاهر شده و همچنین عمل بآنچه امر فرموده و در کتاب از قلم اعلی نازل گشته”  و در لوح مانکجی (مانکجی سرپرست زردشتیان ایران بود که از هندوستان در زمان ناصرالدّین شاه قاجار وارد ایران شد و در بین راه در بغداد بحضور مبارک جمال قدم جلّ جلاله فائز گشت و در آغاز لوحش باین مطلب اشاره شده) نازل قوله تعالی: ” سپاس دارای جهانرا که دیدار را در خاک تازی روزی فرمود. دیدیم و گفتیم و شنیدیم” “ایمردمان گفتار را کردار باید چه که گواه راستی گفتار کردار است و آن بی این تشنگانرا سیراب ننماید و کورانرا درهای بینائی نگشاید”  گنجینه حدود و احکام ص ۵ و ۶

توضیح :

الزام بهائیان به اجراء احکام رساله ای جناب بهاء الله و تقلید از احکام و رساله وی و شعار کردار و عمل در بهائیت یعنی عامل بودن به رساله عملیه بهاء الله  :

الف : اِتِّباع اوامر اللّه که  در کتاب نازل شده

ب :  بتصدیق آنچه از او ظاهر شده و همچنین عمل بآنچه امر فرموده

با توجه به دو نکته فوق در بهائیت چنانچه سخن از اهل عمل و کردار می شود کسانی از اهل عمل محسوب می شوند که به احکام اقدس و اوامر بهاء الله عامل باشند

مدرک ششم :

از دیدگاه بهاء الله منصف یعنی معتقد به رساله عملیه ( حدودات ) بهاء الله و میزان و مناط انصاف عاملیت افراد به احکام بهائیت می باشد

و در کتاب اقدس نازل قوله تعالی:

“قد تکلّم لسانُ قدرتی فی جبروتِ عظمتی مخاطِباً لبریّتی اَنِ اعمَلوا حدودی حبّاً لجمالی طوبی لحبیب وجد عَرفَ المحبوب من هذه الکلمه الّتی فاحت منها نفحات الفضل علی شأن لا توصف بالاذکار (بند ۴) “لَعَمری من شَرِب رحیق الأنصاف من ایادِی الألطافِ انّه یطوف حول اوامری المشرقهِ من افق الأبداع.” (بند ۴)

در این فقره بهاء الله از موضع قدرت تکلم می نماید و می گوید باید کسانی که من را دوست دارند برای نشان دادن دوستی خویش به من احکام و حدوداتی را که می گویم عمل کنند و کسانی که به رساله عملیه من عامل نباشند معلوم می گردد دوست من نیستند و مفهوم مخالف آن این می شود که چنانچه به رساله عملیه بهاء الله عمل نشود و چنانچه کسی عامل حدودات بهاء الله نباشد دشمن وی محسوب می شود و اهل انصاف نخواهد بود پس دو نتیجه از مطالب فوق مستفاد می شود :

اولا : اصل عمل به رساله عملیه بهاء الله است و چنانچه کسی عامل به آن نباشد دوست محسوب نمی شود (اَنِ اعمَلوا حدودی)

دوما : کسانی که عامل به رساله عملیه بهاء الله و اوامر و حدودات وی نباشد منصف نیست یعنی منصف از دیدگاه بهائیان و بهائیت و بهاء الله کسی است که معتقد به حدودات و رساله عملیه بهاء الله باشد (الأنصاف من ایادِی الألطافِ انّه یطوف حول اوامری)

مدرک هفتم :

اگر بهائی  و مقلد رساله عملیه بهاء الله نباشی حُسن نیّت و صفای قلب و راستی و صداقت هیچ کدام به درد نمی خورد

حضرت ولیّ  امراللّه غصن ممتاز جلّت قدرته در لوح مبارک مورّخ شانزدهم اکتوبر سنه ١٩٢۵ میلادی میفرمایند قولهُ الأحلی: “معرفت مظهر ظهور اگر ثمر و نتیجه‌اش حُسن سلوک و تزکیه اخلاق نباشد از نفوذ و تأثیر محروم و نزد اهل دانش و ارباب بصیرت قابل اعتنا نبوده و نیست. چه که این معرفت معرفت حقیقی نه بلکه صرف توهّم و تقلید است. و همچنین حُسن نیّت و صفای قلب و راستی و صداقت اگر چنانچه از نور شناسائی حقّ محجوب ماند و باقبال بمظهر ظهورش فائز نگردد بالمآل از قوّه دافعه تأیید و امدادات روح القدس که یگانه دافع هموم و کروب اینعالم ظلمانی است ممنوع و از تأثیر دائمی و نتائج کلّیّه محروم. فتح و ظفر در این قرن انور نصیب مؤمن نیک رفتار است نه عالِمِ بدکردار مواعظ علماء سوء که از مقصد دین غافلند و هنر و همّت اهل علم و تقوی که از عرفان معلوم محجوبند هر دو اثرات و نتائجش در حیّز ادنی محدود و فانی ولی ثمرات هِمَم عالیه هر مؤمن پرهیزکار بی‌پایان و باقی چه که مستمدّ از روح نبّاض آئین حضرت بهاءاللّه است و بنفثات روح القدس مؤیّد. این است شرط وفا این است سرّ تبلیغ امر بها”   گنجینه حدود و احکام ص ۹ و ۱۰

توضیح :

شوقی ربانی صراحتا اعلام می کند که چنانچه کسی بهائی نباشد و اعتقاد به بهاء الله نداشته باشد هر چند اهل حسن نیت و صفای قلب و راستی و صداقت باشد هیچ کدام مقبول نیست و تمام محاسن اخلاقی وقتی معنا پیدا می کند که بهائی باشید نتیجه این سخن آنکه اعمال حسنه و نیکوکاری نیکوکاران عالم هیچ ارزشی ندارد چون بهائی نیستند و این سخن که دلت پاک باشد و هر عقیده ای داری مهم نیست از دیدگاه شوقی شدیدا مردود و محکوم است و مناط پذیرفته شدن عمل نیک به پذیرش مظهر امر است یعنی جناب بهاء الله

مجددا دقت بفرمایید :

الف : حُسن نیّت و صفای قلب و راستی و صداقت اگر چنانچه از نور شناسائی حقّ محجوب ماند و باقبال بمظهر ظهورش فائز نگردد بالمآل از قوّه دافعه تأیید و امدادات روح القدس که یگانه دافع هموم و کروب اینعالم ظلمانی است ممنوع و از تأثیر دائمی و نتائج کلّیّه محروم

ب : هنر و همّت اهل علم و تقوی که از عرفان معلوم محجوبند هر دو اثرات و نتائجش در حیّز ادنی محدود و فانی

مدرک هشتم :

جناب بهاء الله لطفا تکلیف را مشخص بفرمایید برای اجراء حدودات ظاهره آمده ایید یا خیر ؟

دو ادعای متضاد :

از طرفی بهاء الله می گوید من برای حدودات ظاهره نیامده ام :

” این ظهور از برای اجرای حدودات ظاهره نیامده چنانچه در بیان از قلم رحمن جاری بلکه لاجل ظهورات کمالیه در انفس انسانیه و ارتقا ارواحهم الی المقامات الباقیه و ما یصقدقه عقولهم ظاهر و مشرق شده تا انکه کل فوق ملک و ملکوت مشی نمایند ” . ( ص ١۴ اخلاق بهائی + گلزار تعالیم بهائی: صفحه ۶ )

منصفین عالم اگر این حدودات ظاهره و رساله عملیه و فقه بهاء الله نیست پس چیست ؟

فصل اوّل – در وجوب نماز

جمال مبارک در کتاب مستطاب اقدس میفرمایند قوله تعالی: “قد فُرض علیکم الصّلوهُ و الصّومُ من اوّل البلوغ امراً من لَدی اللّهِ ربِّکم و ربِّ آبائکمُ الأوّلین.” (بند ۱۰) حضرت عبدالبهاء جلّ ثنائه در لوح مبارکی که باین جمله شروع میشود “ای بنده جمال قدم زبان بشکرانه اسم اعظم بگشا” میفرمایند قوله الأحلی: “صلوه اُسِّ اساس امر الهی است و سبب روح و حیات قلوب رحمانی اگر جمیع احزان احاطه نماید چون بمناجات در صلوه مشغول گردیم کلّ غُموم زائل و روح و ریحان حاصل گردد حالتی دست دهد که وصف نتوانم و تعبیر ندانم و چون در کمال تنبّه و خضوع و خشوع در نماز بین یَدَیِ اللّه قیام نمائیم و مناجات صلوه را بکمال رقَّتْ تلاوت نمائیم حلاوتی در مذاق حاصل گردد که جمیع وجود حیات ابدیّه حاصل کنند  و البهآء علی اهل البهآء الّذین یَجرُونَ احکام اللّهِ و یَعبُدُون ربّهم بِالغُدوِّ (صبحگاه) و الآصال.  ع‌ع”   گنجینه حدود و احکام ص ۱۱ و ۱۲

قضاوت با شما

آیا جناب بهاء الله در این سخن صادق بودند :

” این ظهور از برای اجرای حدودات ظاهره نیامده چنانچه در بیان از قلم رحمن جاری بلکه لاجل ظهورات کمالیه در انفس انسانیه و ارتقا ارواحهم الی المقامات الباقیه و ما یصقدقه عقولهم ظاهر و مشرق شده تا انکه کل فوق ملک و ملکوت مشی نمایند ” . ( ص ١۴ اخلاق بهائی + گلزار تعالیم بهائی: صفحه ۶ )

مدرک نهم :

نمونه ای از احکام و رساله عملیه بهائیان

نماز نخوانی باید آبرویت را بهائیان ببر ند

گنجینه حدود و احکام ص ۱۲ – ۱۳ :

و در لوح میان دو آب میرزا حسین برادر حضرت شهید ((٢) مقصود از شهید جناب علیمحمّد ورقا پسر حاجی ملاّ مهدی است که با فرزند ارجمندش حضرت روح اللّه در سنه ١٣١٣ هجری در طهران بدست حاجب الدّوله مراغه شهید شدند. شرح شهادت ایشانرا جناب حاجی در کتاب بهجه الصدور و جناب میرزا حسین زنجانی که با حضرت ورقا هم زنجیر بوده است در ضمن تاریخ حیات خود بتفصیل مرقوم داشته‌اند) میفرمایند:

“هواللّه ای ثابت بر پیمان …. صلوه و صیام از اعظم فرائض این دور مقدّس است اگر نفسی تأویل نماید و تهاون (تهاون: سستی) کند البتّه از چنین نفوس احتراز لازم و الّا فتور عظیم در دین اللّه حاصل گردد. باید حِصن حصین امرالله را از سهام بغض و کین چنین اشخاص محافظه نمود و الّا بکلّی اساس دین الهی منهدم گردد. البتّه صد البتّه که اگر رائحه آن کلمه که از ذکرش خجلت میکشم و بخدا پناه میبرم از کسی استشمام نمائید بکلّی احتراز کنید. جمالمبارک از چنین شخص بیزار و حضرت اعلی در کنار و عبدالبهاء را عدُوّ خونخوار است.  جمیع احبّا را با خبر کنید تا در حذر باشند  و علیک التّحیّه و الثّناء.  ع‌ع”

توضیح :

منطق جناب عبد البهاء این است که برای نماز خوان کردن و روزه دار کردن مردم کسی را که تهاون و سستی در نماز کند آبرویش را ببرید تا عبرتی برای دیگران شود آیا این حکم با اصول تربیت سازگاری دارد آیا باید آبروی کسی را که تنبلی در عدم اقامه نماز می کند برد تا نماز خوان شود ؟؟

ما مطلب فوق را چگونه با فرامین آیین بهائی در حفظ آبرو و خطا پوشی و عدم افشاء سر افراد جمع کنیم :::

گلزار تعالیم بهائی ص ۱۷۸ :

حضرت عبدالبهاء میفرمایند :

” نظر بقصور در حقّ یکدیگر ننمائید . اگر نفسی تقصیری نسبت بدیگری نماید دیده ، خطاپوش باشد و قصور مقصّر را در حقّ خویش بدامن عفو ستر نماید و در مقابل آن قصور نهایت محبّت و مهربانی مجری دارد تا مقصّر خجل و شرمسار نشود ” ٠ ( ص ٩٨ ج ٢ مائده آسمانی ط ١٢٩ بدیع

نص فوق را قبول کنیم پس با این حکم باید چه کرد ؟؟

جمیع احبّا را با خبر کنید تا در حذر باشند

مدرک دهم :

تقلید از دیگران نکن الا از بهاء الله :

ای احمد ! از تقیید تقلید بروضهء قدس تجرید و فردوس عزّ توحید بخرام . بگو ای عباد ! باب رحمتم را که بر وجه اهل آسمانها و زمین گشودم بدست ظلم و اعراض مبندید و سدرهء مرتفعهء عنایتم را بجور و اعتساف قطع منمائید . دریای دانش ص ۲۲

مدرک یازدهم :

تقلید از دیگران نکن الا از بهاء الله :

علّتی که جمیع ناس را از لقاء اللّه محروم نموده و بما سواه مشغول داشته اینست که بوهم صرف کفایت نموده‌اند و بآنچه از امثال خود شنیده قناعت کرده‌اند براههای مهلک تقلید مشی نموده‌اند و از مناهج تجرید محروم شده‌اند  امر الهی چون صبح نورانی ظاهر و لائح بوده اینکه بعضی از ادراک او محتجب مانده‌اند نظر بآن است که گوش و قلب را بآلایش کلمات ناس آلوده‌اند و الّا اگر ناظر باصل میزان معرفت الهی باشند هرگز از سبیل هدایت محروم نگردند حال خود آنجناب ملاحظه نمائید امر از دو قسم بیرون نه یا آنکه اهل بیان مقرند بقدرت الهیّه یا نه  اگر معترف نیستند باین نفوس حرفی نداریم چه که از ملل قبل محسوبند که ید اللّه را مغلول دانسته‌اند  چنانچه رب العزّه خبر داده بقوله تعالی ید اللّه مغلوله و اگر معترفند ببدایع ص ۶ قدرت ربانی دراینصورت اعتکاف باینگونه مسائل لغو بوده و باطل خواهد بود چه که عجز شأن خلق بوده و ان ذات قدم لا زال بر عرش قدرت و اقتدار مستوی و اگر اراده فرماید بحرفی جمیع من علی الارض را بسموات امر متصاعد فرماید و بحرف دیگر بادنی رتبه خلق راجع نماید  و لیس لاحد ان یقول لم و بم و من قال فقد کفر باللّه و اعرض عن قدرته و حارب بنفسه و نازع بسلطانه و کان من المشرکین فی الواح عزّ حفیظ . مائده سماوی ج ۷ ص ۵ و ۶

مدرک دوازدهم :

تقلید از دیگران نکن الا از مظهر ظهور ( باب و بهاء الله ) :

جمیع علما از قبل و بعد براین بوده‌اند که آنحضرت باید از جابلقاء
و جابلساء ظاهر شود و حال این حزب میگویند در شیراز متولد
شد لذا جمیع حکم بر کفر و سفک دم مطهّر نمودند یا حبیب
فؤادی قدری تفکّر لازم است تا بر ظلم این فئه مطلع شوید و
بعضی را آگاه نمائید اکثری از عباد بتقلید متمسکند و بهوی
مبتلا سیل ظنون و اوهامشان بنیان ایمان را ویران نمود
افّ لهم و للذین اتّبعوهم . مائده سماوی ج ۷ ص ۱۸۳

مدرک سیزدهم :

امر بهاء الله بر اینکه از من تقلید کنید نه علما و ذکر علت لعن و نفرین علماء در بهائیت مشت بهاء الله و باب را باز کردن است :

قسم بخدا انچه بر مظاهر احدیَّه وارد شده و میشود از احتجاب ناس بوده * مثلاً ملاحظه نما در ظهور اوّلم که باسمی علیّ علیم در ما بین آسمان و زمین ظاهر شد و کشف حجاب فرمود اوَّل علمای عصر بر اعراض و اعتراض قیام نمودند اگر چه اعراض امثال این نفوس بر حسب ظاهر سبب اعراض خلق شد و لکن در باطن خلق سبب اعراض این نفوس شده‌اند * مشاهده کن که اگر ناس خود را معلّق بردّ و قبول علماء و مشایخ نجف و دونه نمیساختند و مؤمن باللّه میشدند مجال اعراض از برای این علماء نمی ماند چون خود را بی مرید و تنها ملاحظه مینمودند البتَّه بساحت قدس الهی میشتافتند و لابدّ بشریعه قِدَم فائز میگشتند * و حال هم اگر اهل بیان از تشبّث برؤسا خود را مقدَّس نمایند البتَّه در یوم اللّه از خمر معانی ربّانی و فیض سحاب رحمت رحمانی محروم نگردند * باسمم حجبات غلیظه را بر درید * و اصنام تقلید را بقوّت توحید بشکنید و بفضای رضوان قدس رحمن وارد شوید * نفس را از آلایش ما سوی اللّه مطهّر نمائید و در موطن امر کبری و مقرّ عصمت عظمی آسایش کنید = حضرت بهاءالله : -مجموعه الواح مبارکه -چاپ مصر – ۱۸۶

مدرک چهاردهم  :

تقلید از دیگران نکن الا از بهاء الله :

ای احمد دیده را پاک و مقدّس نما تا تجلّیات أنوار لا نهایات از جمیع جهات ملاحظه نمائی و گوش را از آلایش تقلید منزّه کن تا نغمات عندلیب وحدت و توحید را از افنان باقی انسانی بشنوی * ای احمد چشم ودیعه من است او را بغبار نفس و هوی تیره مکن * و گوش مظهر جود من است او را باعراض مشتهیّه نفسیّه از اصغای کلمه جامعه باز مدار * قلب خزینه من است لئالیء مکنونه آنرا بنفس سارقه و هوس خائن مسپار * دست علامت عنایت من است آنرا از اخذ ألواح مستوره محفوظه محروم منما * بگو ای عباد فیض رحمت بی منتهایم از سماء مکرمت بی ابتدایم چون غیث هاطل در نزول و جریان است با دیده مقدّس و گوش منزّه و استقامت تمام باین رحمت سبحانی و فیض رحمانی بشتابید * بگو ای بنده گان من بتحدید نفس و تقلید هوا خود را مقیّد و مقلّد مسازید * چه که مثل تقلید مثل سراب بقیعه در وادی مهلکه است که لم یزل تشنگان را سیراب ننموده و لا یزال سقایه نخواهد نمود * از سراب فانی چشم بر داشته بزلال سلسال لا زوال بی مثالم در ائید = حضرت بهاءالله : – مجموعه الواح مبارکه -چاپ مصر ۳۱۸

مدرک پانزدهم  :

تقلید از دیگران نکن الا از بهاء الله :

هو العزیز

معلوم آنجناب بوده که لم یزل مقصود از آفرینش معرفت حق بوده و خواهد بود، و این معرفت منوط بعرفان انفس عباد بوده که ببصر و قلب و فطرت خود حق را ادراک نمایند چه که تقلید کفایت ننماید چه در اقبال و چه در اعراض، اگر باین رتبهٴ بلند ابهی فائز شوی بمنظر اکبر که مقام استقامت بعد از مجاهدهٴ فی الله است واصل خواهید شد، اینست دستور العملی که خواسته بودید و باین دو کلمه که از جواهر حکم بالغهٴ الهیّه است اکتفا شد، وَلَوْ یَلْتَفِتُ بِها أَحَدٌ لَیَسْتَغْنِیْ عَنْ کُلِّ مَنْ فِی الْوُجُوْدِ وَکَفى بِاللهِ شَهِیْدَ. حضرت بهاءالله : لئالئ الحکمه جلد ۳  [۲۳۰]

مدرک پانزدهم  :

تقلید از دیگران نکن الا از بهاء الله :

قسم بآفتاب صبح معانی که لسان الهی بشأن و اندازه ناس تکلّم میفرماید چه که اکثری از ناس ببلوغ نرسیده‌اند و الّا بابی از علم بر وجه عباد مفتوح میفرمود که کلّ من فی السّموات و الارض به افاضهء قلمیه او از علم ما سوی خود را غنی مشاهده نموده بر اعراش سکون مستقر میشدند و نظر بعدم استعداد ناس جواهر علم ربانی و اسرار حکمت صمدانی در سماء مشیّت الهی محفوظ و مستور مانده تا حین حرفی از آن نازل نشده و بعد الامر بیده یفعل ما یشاء و لا یسئل عما شاء و هو العلیم الخبیر واگر از این عبد میشنوی پرهای تحدید و تقلید را بیفکن وبه پرهای تجرید در این هوای قدس توحید پرواز کن تا از شبهات وهمیه و اشارات ریبیه خود را مقدّس یابی وبانوار یقین خود را منوّر بینی بگوش جان کلمات رحمانی را اصغاء نما که شاید قلب از غبار مکدره اوهام که در این ایام کلّ من فی الملک را احاطه نموده مطهّر شده بمنظر اکبر راجع شود و چون باین مقام اقدس امنع اطهر فائز شوی ملاحظه مینمائی که مقصود ما فی البیان که از سماء مشیّت ظهور قبلم نازل شده این ظهور بوده و خواهد بود فو الّذی نفس حسین فی قبضه قدرته که اعظم از این امر در بیان نازل نشده ببصر منیر حدید در او ملاحظه نمائید تا بر مقصود کلمات قدس ربانی مطلع شوید = حضرت بهاءالله : مائده آسمانى جلد ۷- ص ۱۰

مدرک پانزدهم  :

تقلید از دیگران نکن الا از بهاء الله :

حال امروز مشاهده نما که چقدر از سلاطین باسم آن حضرت تعظیم مینمایند و چه قدر از بلاد و اهل آن که در ظلّ او ساکنند و به نسبت بآن حضرت افتخار دارند چنانچه بر منابر و گلدسته‌ها این اسم مبارک را بکمال تعظیم و تکریم ذکر مینمایند و سلاطینی هم که در ظلّ آن حضرت داخل نشده‌اند و قمیص کفر را تجدید ننموده‌اند ایشانهم ببزرگی و عظمت آن شمس عنایت مقرّ و معترفند اینست سلطنت ظاهره که مشاهده میکنی و این لابدّ است از برای جمیع انبیاء که یا در حیات و یا بعد از عروج ایشان بموطن حقیقی ظاهر و ثابت میشود … و این معلوم است که تغییرات و تبدیلات که در هر ظهور واقع میشود همان غمامی است تیره که حایل میشود بصر عرفان عباد را از معرفت آن شمس الهی که از مشرق هویّه اشراق فرموده زیرا که سالها عباد بر تقلید آباء و اجداد باقی هستند و بآداب و طریقی که در آن شریعت مقرّر شده تربیت یافته‌اند یکمرتبه بشنوند و یا ملاحظه نمایند شخصی که در میان ایشان بوده و در جمیع حدودات بشریّه با ایشان یکسان است و مع ذلک جمیع آن حدودات شرعیّه که در قرنهای متواتره بآن تربیت یافته‌اند و مخالف و منکر آن را کافر و فاسق و فاجر دانسته‌اند همه را از میان بردارد البتّه این امور حجاب و غمام است از برای آنهائیکه قلوبشان از سلسبیل انقطاع نچشیده و از کوثر معرفت نیاشامیده و بمجرّد استماع این امور چنان محتجب از ادراک آن شمس میمانند که دیگر بی سؤال و جواب حکم بر کفرش میکنند و فتوی بر قتلش میدهند چنانچه دیده‌اند و شنیده‌اند از قرون اولی و این زمان نیز ملاحظه شد پس باید جهدی نمود تا باعانت غیبی از این حجبات ظلمانی و غمام امتحانات ربّانی از مشاهده آن جمال نورانی ممنوع نشویم و او را بنفس او بشناسیم … حضرت بهاءالله : منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله ص ۲۷

===========================================

تقریر مجدد از مطالب بالا :

وجود عناصرزیر در بهائیت

اول اینکه :   فقه ( منابع استنباط احکام ) ( نص – مبین – بیت العدل )

الف ) در شیعه مجموعا قرآن + بیست جلد وسائل الشیعه و ۱۸ جلد مستدرک وسائل

ب ) در بهائیت نص بهاء الله که بیش از یک صد جلد که ۱۷ هزار لوح بر شمرده اند  + مجموعه آثار عبد البهاء + مجموعه آثار شوقی + مجموعه احکام صادره در غیر نص از بیت العدل = که حدودا بیش از پانصد جلد می شود .

دوم اینکه :   اصول فقه

مسائلی مانند :

۱ –  اینکه بیانات کتبی ارجح است نسبت به شفاهی

۲ – مطالب و احکام قبل از نزول اقدس و بعد از نزول اقدس

۳ – به تبع قبلی ضرورت فهم تاریخ و محل نزول الواح

۴ – ملاک تشخیص وجود رعایت حکمت در الواح و سخنان مبینین

۵ – اهمیت شناخت سطح و عقاید و گرایشات مخاطب در درک الواح

۶ – با توجه به اصل سخن گفتن به لسان و فهم مخاطب باید از این دید مخاطب شناس بود تا اصل مراد الواح درک شود

۷ – مکانیزم حل تعارض ادله چیست ؟ اگر جائی گفته شده بعد از حلق طواف حلق راس باید شود جائی گفته نشود ملاک تعارض ادله چیست ؟

سوم اینکه :   مجتهد ( کسی که از این منابع استنباط می کند ) ( محافل ملی و محلی )

اعضای محفل با توجه به اینکه مسئولیت کلیه فعالیتهای تشکیلات بهائیان را بر عهده دارند لذا موظفند کلیه تصمیماتشان مخالف با اوامر بهاء الله نباشد و همچنین مخالف با تبیین مبیین و در نهایت با قوانین وضع شده در غیر نصوص مغایرت نداشته باشد

لذا لازمه کار محفل تطبیق قوانین از منابع سه گانه امری با مصادیق مستحدثه که این را ما اصطلاحا اجتهاد و عامل آن را مجتهد می دانیم

تذکر : اعظم دلیل بر اطلاق سیستم استناطی این است که هر نه نفر اعضای محفل در انتهاء بعد از شور معمولا رای گیری می کنند و چنانچه مطلبی رای بیشتری بیاور آن اجرا می شود لذا همین اختلاف آرا خود نشان دهنده استنباطی بودن احکام است زیرا اگر همه چیز شفاف می بود که اختلاف آراء پیش نمی آمد تا کار منجر به رای گیری شود

چهارم اینکه :   ولایت مطلقه محفل بر اعضاء ( اطاعت محض از محافل )

نکته مهم این است که احکام صادره از این مرجع مشورتی نیست بلکه ولایت مطلقه دارد و باید مورد اطاعت قرار بگیرد و با خاطی در حد طرد بر خورد می شود لذا هر محفلی برای خود مرجعی با ولایت مطلقه است و فرمانش مانند فرمان بهاء الله باید مورد اطاعت قرار بگیرد یعنی ولایت محافل همان ولایت بهاء الله است و حتی خود عبد البهاء هم خود را ملزم به اطاعت فرامین آن می داند

پنجم اینکه :   لذا به تعداد محافل در بهائیت مرجع وجود دارد و هر محفلی برای خود خود می تواند استناطی کند خلاف محافل محلی دیگر و به کسی ارتباطی ندارد مگر اینکه در حکمی اعتراضی بشود که می رود به محفل ملی لذا در صورت عدم اعتراض و لو فرامین محافل با هم معارض باشد باید مورد اطاعت قرار بگیرد و این یعنی تقریبا ملوک الطوایفی محافل

ششم اینکه :   نتیجه اینکه اگر در شیعه به تعداد انگشتان دست مرجع وجود دارد که احکام ایشان عموما مشورتی است و الزام فیزیکی و تشکیلاتی وجود ندارد مگر در مورد تشکیل نظام مبتنی بر حاکم شرع اما در بهائیت از همان اول سیستم ولایت مطلقه محفلی برپا است .

هفتم اینکه :   بهائیان آنچنان بر مشورت و رای گیری تبلیغ می کنند که مخاطبین تصور می کنند که تمام مقدراتشان بدست خودشان است در حالی که مبنای مشورت اهتمام ورزیدن به دقت اجرای نصوص است نه آراء منقطع از نصوص

هشتم اینکه :   طریق انتخاب مرجع :

الف : در شیعه انتخابی و شخصی است بدون اینکه خود مرجع هم بداند و بلافاصله به تشخیص مقلد مبتنی بر عدم اعلمیت یا عدالت بدون هیچ تشریفاتی می تواند از دیگری تقلید کند

ب : در بهائیت انتخاب محافل هر یکسال یک بار و تا قبل از یکسال امکان تجدید نظر در آراء وجود ندارد

اولین منبع استباط برای اعضای محافل محلی نص است که به موارد آن پرداخته می شود :

مدرک اول مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

باب پنجاه و ششم :: در نهی از تکلّم بر خلاف دستورات الهی که در الواح مبارکه نازل شده در کتاب مستطاب اقدس میفرمایند قوله تعالی: “و الّذی یَتَکَلَّمُ بغیرِ ما نُزِّلَ فی الواحی انّه لیسَ مِنّی ایّاکم اَنْ تَتَّبِعُوا کُلَّ مُدَّعٍ  اَثیمٍ.”  بند ۱۱۷ (هر کس بغیر آنچه در الواحم نازل شده تکلم کند از من نیست برحذر باشید از پیروی کردن هر مدعی گنه کار

) گنجینه حدود و احکام ص ۳۴۳

مدرک دوم مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

الف – بهاء الله برای حدودات ظاهره تشریف آورده اند

ب – مرگ بر کسانی که به احکام بهاء الله عمل نمی کنند

ج – فرمان به بهائیان بر تسخیر جهان برای اقامه احکام بهاء الله

” هُو اللّه تعالی شأنه العظمهُ و الاقتدار ” “الحمد للّه الّذی انزل الاحکامَ و جَعَلها حصناً لعباده و علهً لحفظِ. بریّته طوبی لمن تمسّک بکتابِ اللّه و عَمِلَ بما اُمِر و ویلٌ للغافلین و الصّلوهُ و السّلامُ علی سیّدِ الکونین و مقصودِ مَن فی السّموات و الاَرَضین الّذی به اَنار ملکوتُ الأسماء و نُصِب عَلَمُ یُفعلُ ما یشاء و علی آله و اصحابه و مظاهِر العلم و الحکمه و مهابِطِهِما و بهم سُخِّرتِ المدائنُ و القُری و انتَشَر حکم اللّهِ مالکِ الوَری و علی کلّ تابعٍ راسخٍ ثابتٍ امینٍ.” (یکی از الواح جمال مبارک ) گنجینه حدود و احکام ص ۲

الف : اهمیت احکام بهائی و دروغ ایشان مبتنی بر اینکه ما فقه نداریم و برای حدودات ظاهره نیامده اییم و دلیلی بر رساله ای بودن بهائیان – انزل الاحکامَ و جَعَلها حصناً لعباده و علهً لحفظِ

در متن فوق احکام شرعی بهائی دژی است برای محفوظ ماندن و همچنین دلیل حفظ بهائیان می باشد

ب : آرزوی هلاکت جناب بهاء الله برای کسانی که به احکام وی عمل نمی کند :  و ویلٌ للغافلین

کسانی که به احکام بهائی عمل نکنند لفظ ویل بر او اطلاق شده  و معنی ویل چنانچه در نوزده هزار لغت آمده چنین است : ( وَیل – هلاک – رسیدن شرّ و بلا – کلمه نفرین در وعید عذاب و به معنی وای – ویل اگر مبتدا باشد مرفوع است والاّ منصوب )

ج : هدف بهائیان با توجه به این فقره از سخنان بهاء الله تسخیر مدائن و تسلط بر کلیه کشورها جهت اقامه احکام و حدودات بهائیان می باشد : بهم سُخِّرتِ المدائنُ و القُری و انتَشَر حکم اللّهِ مالکِ الوَری و علی کلّ تابعٍ راسخٍ ثابتٍ امینٍ

مدرک سوم مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

در کتاب مستطاب اقدس (١) نازل قولهُ تعالی: “اِنَّ اوّلَ ما کتبَ اللّهُ علی العِبادِ عِرفانُ مَشرقِ وحیه و مطلع امره الّذی کان مقام نفسه فی عالَمِ الأمر و الخلقِ مَن فازَ به قد فاز بکلِّ الخیرِ و الّذی مُنِع انّه من اهل الضَّلال و لو یأتی بکلّ الأعمال (بند ١) اذا فُزْتُم بهذا المقام الاسنی و الأفق الأعلی ینبغی لکلِّ نفسٍ ان یتّبع ما اُمِرَ به من لدی المقصود لأنّهم لأنّهما معاً لا یُقبَل احدُهُما دونَ الآخَرِ ا معاً لا یُقبَل احدُهُما دونَ الآخَرِ هذا ما حَکَمَ به مطلعُ الألهام.” (بند ١) گنجینه حدود و احکام ص ۴ و ۵

الف : نپذیرفتن بهاء الله یعنی هلاکت : الّذی مُنِع انّه من اهل الضَّلال

اگر کسی فرمایشات بهاء الله را نپذیرد و مانع نشر آن شود اهل گمراهی خواهد بود و هلاک خواهد شد  ( نوزده هزار لغت : ضَلال-ضَلالَه-ضَلّ – (ضَلَّ-یَضِلُّ و یَضَلُّ) از راه دین و حق خارج شدن- هدر رفتن و نتیجه ندادن-گمراه شدن-باطل شدن- تلف و هلاک شدن- فراموش کردن. )

ب : چنانجه تمام اعمال نیک عالم را انجام دهید ولی بهائی نباشید و احکام بهائی را انجام ندهید هلاک خواهید شد (لو یأتی بکلّ الأعمال )

ج : کارهای نیک موقعی مقبول بهاء الله  واقع می شود که عامل به احکام باشید و یکی بدون دیگری مورد قبول بهاء الله نمی باشد یعنی کارهای نیک به همراه اجراء رساله عملیه بهائیان ضامن فائز شدن به هر خیری است (لأنّهما معاً لا یُقبَل احدُهُما دونَ الآخَرِ )

مدرک چهارم مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

محک بهائی بودن عمل به رساله عملیه بهائیت است

و در لوح فریدون میفرمایند  قوله تعالی: “بنام گوینده توانا ای فریدون الحمدللّه از فضل ابهی به بحر ایمان فائز شدی و بافق اعلی توجّه نمودی ولکن محک الهی لم‌یزل و لایزال ما بین عباد بوده و خواهد بود  و همچنین میزان الهی در کلّ حین مشهود است باید در کلّ احیان بحقّ جلّ و عزّ پناه برد و توفیق خواست تا مؤیدّ شود باستقامت بر آنچه ادراک نموده و عمل بآنچه در کتاب الهی نازل شده اگر نفسی در جمیع عمر بعبادت مشغول شود و از صفاتیکه سبب ارتفاع امراللّه است محروم ماند آن عبادت حاصل ندارد و ثمری نخواهد بخشید”  گنجینه حدود و احکام ص ۴ و ۵

میزان و محک الهی فقط ایمان به بهاء الله نیست بلکه باید احکام و حدودات و رساله عملیه بهائیت را انجام داد و لو تمام عمر فرد عبادت کند ولی احکام بهائیت را انجام ندهد ثمر و حاصلی ندارد :

میزان الهی در کلّ حین مشهود است باید در کلّ احیان بحقّ جلّ و عزّ پناه برد و توفیق خواست تا مؤیدّ شود باستقامت بر آنچه ادراک نموده و عمل بآنچه در کتاب الهی نازل شده

مدرک پنجم مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

دگر اندیشان و منکرین تقلید از بهااء الله و بر گشته از بهائیت اهل ضلال و هلاکت خواهند بود (بهائیان به آراء بهائیان برگشته از بهائیت احترام نمی گذارند و این عمل کرداری مجرمانه تلقی می گردد )

و در کتاب اقدس نازل قوله تعالی:

“انّ الّذین نَکَثوا (نکث: عهد شکنی) عهد اللّه فی اوامره و نکصوا (نکص: مراجعت برگشتن بحال اوّل  ) علی اعقابهم أولئِکَ من اهل الضّلال  لدی الغنیّ المتعال (بند ٢) گنجینه حدود و احکام ص ۵ و ۶

فرمان بهاء الله این است که بهائیانی که از بهائیت منصرف شوند از ناکثین محسوب می شوند یعنی جناب بهاء الله به بهائیانی که بر اثر تفکر به این نتیجه برسند که احکام و فرامین بهائیت مناسب ایشان نیست و بر اثر تحری حقیقت دگر اندیش غیر بهائی گردند نزد وی و جامعه بهائی منفور شده و با لفظ ناکث و ناکص از وی یاد می کنند و بهائیان منصرف از بهائیت ناکثین و ناکصین می باشند و چنانچه بهائیان ناکث و ناکص گردند هلاکت گریبان ایشان را خواهد گرفت و از گمراهان خواهند بود

نتیجه اینکه بهائیان به آراء بهائیان برگشته از بهائیت احترام نمی گذارند و این عمل کرداری مجرمانه تلقی می گردد

ضَلال-ضَلالَه-ضَلّ – (ضَلَّ-یَضِلُّ و یَضَلُّ) از راه دین و حق خارج شدن- هدر رفتن و نتیجه ندادن-گمراه شدن-باطل شدن- تلف و هلاک شدن- فراموش کردن.

مدرک ششم مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

در بهائیت عاملان به رساله عملیه بهاء الله را اهل عمل گویند و لا غیر

دیگر که به بیان مبارک “جمیع را بحکمت امر نمودیم” شروع شده میفرمایند قوله تعالی: “بعد از عرفان مشرق وحی دو امر لازم یکی استقامت و دیگری اِتِّباع اوامر اللّه که در کتاب نازل شده طوبی للفائزین.” و در لوح تجلّیات نازل قوله تعالی: ” تجلّی اوّل …. ایمان باللّه و عرفان او تمام نشود مگر بتصدیق آنچه از او ظاهر شده و همچنین عمل بآنچه امر فرموده و در کتاب از قلم اعلی نازل گشته”  و در لوح مانکجی (مانکجی سرپرست زردشتیان ایران بود که از هندوستان در زمان ناصرالدّین شاه قاجار وارد ایران شد و در بین راه در بغداد بحضور مبارک جمال قدم جلّ جلاله فائز گشت و در آغاز لوحش باین مطلب اشاره شده) نازل قوله تعالی: ” سپاس دارای جهانرا که دیدار را در خاک تازی روزی فرمود. دیدیم و گفتیم و شنیدیم” “ایمردمان گفتار را کردار باید چه که گواه راستی گفتار کردار است و آن بی این تشنگانرا سیراب ننماید و کورانرا درهای بینائی نگشاید”  گنجینه حدود و احکام ص ۵ و ۶

توضیح :

الزام بهائیان به اجراء احکام رساله ای جناب بهاء الله و تقلید از احکام و رساله وی و شعار کردار و عمل در بهائیت یعنی عامل بودن به رساله عملیه بهاء الله  :

الف : اِتِّباع اوامر اللّه که  در کتاب نازل شده

ب :  بتصدیق آنچه از او ظاهر شده و همچنین عمل بآنچه امر فرموده

با توجه به دو نکته فوق در بهائیت چنانچه سخن از اهل عمل و کردار می شود کسانی از اهل عمل محسوب می شوند که به احکام اقدس و اوامر بهاء الله عامل باشند

مدرک هفتم مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

از دیدگاه بهاء الله منصف یعنی معتقد به رساله عملیه ( حدودات ) بهاء الله و میزان و مناط انصاف عاملیت افراد به احکام بهائیت می باشد

و در کتاب اقدس نازل قوله تعالی:

“قد تکلّم لسانُ قدرتی فی جبروتِ عظمتی مخاطِباً لبریّتی اَنِ اعمَلوا حدودی حبّاً لجمالی طوبی لحبیب وجد عَرفَ المحبوب من هذه الکلمه الّتی فاحت منها نفحات الفضل علی شأن لا توصف بالاذکار (بند ۴) “لَعَمری من شَرِب رحیق الأنصاف من ایادِی الألطافِ انّه یطوف حول اوامری المشرقهِ من افق الأبداع.” (بند ۴)

در این فقره بهاء الله از موضع قدرت تکلم می نماید و می گوید باید کسانی که من را دوست دارند برای نشان دادن دوستی خویش به من احکام و حدوداتی را که می گویم عمل کنند و کسانی که به رساله عملیه من عامل نباشند معلوم می گردد دوست من نیستند و مفهوم مخالف آن این می شود که چنانچه به رساله عملیه بهاء الله عمل نشود و چنانچه کسی عامل حدودات بهاء الله نباشد دشمن وی محسوب می شود و اهل انصاف نخواهد بود پس دو نتیجه از مطالب فوق مستفاد می شود :

اولا : اصل عمل به رساله عملیه بهاء الله است و چنانچه کسی عامل به آن نباشد دوست محسوب نمی شود (اَنِ اعمَلوا حدودی)

دوما : کسانی که عامل به رساله عملیه بهاء الله و اوامر و حدودات وی نباشد منصف نیست یعنی منصف از دیدگاه بهائیان و بهائیت و بهاء الله کسی است که معتقد به حدودات و رساله عملیه بهاء الله باشد (الأنصاف من ایادِی الألطافِ انّه یطوف حول اوامری)

مدرک هشتم مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

اگر بهائی  و مقلد رساله عملیه بهاء الله نباشی حُسن نیّت و صفای قلب و راستی و صداقت هیچ کدام به درد نمی خورد

حضرت ولیّ  امراللّه غصن ممتاز جلّت قدرته در لوح مبارک مورّخ شانزدهم اکتوبر سنه ١٩٢۵ میلادی میفرمایند قولهُ الأحلی: “معرفت مظهر ظهور اگر ثمر و نتیجه‌اش حُسن سلوک و تزکیه اخلاق نباشد از نفوذ و تأثیر محروم و نزد اهل دانش و ارباب بصیرت قابل اعتنا نبوده و نیست. چه که این معرفت معرفت حقیقی نه بلکه صرف توهّم و تقلید است. و همچنین حُسن نیّت و صفای قلب و راستی و صداقت اگر چنانچه از نور شناسائی حقّ محجوب ماند و باقبال بمظهر ظهورش فائز نگردد بالمآل از قوّه دافعه تأیید و امدادات روح القدس که یگانه دافع هموم و کروب اینعالم ظلمانی است ممنوع و از تأثیر دائمی و نتائج کلّیّه محروم. فتح و ظفر در این قرن انور نصیب مؤمن نیک رفتار است نه عالِمِ بدکردار مواعظ علماء سوء که از مقصد دین غافلند و هنر و همّت اهل علم و تقوی که از عرفان معلوم محجوبند هر دو اثرات و نتائجش در حیّز ادنی محدود و فانی ولی ثمرات هِمَم عالیه هر مؤمن پرهیزکار بی‌پایان و باقی چه که مستمدّ از روح نبّاض آئین حضرت بهاءاللّه است و بنفثات روح القدس مؤیّد. این است شرط وفا این است سرّ تبلیغ امر بها”   گنجینه حدود و احکام ص ۹ و ۱۰

توضیح :

شوقی ربانی صراحتا اعلام می کند که چنانچه کسی بهائی نباشد و اعتقاد به بهاء الله نداشته باشد هر چند اهل حسن نیت و صفای قلب و راستی و صداقت باشد هیچ کدام مقبول نیست و تمام محاسن اخلاقی وقتی معنا پیدا می کند که بهائی باشید نتیجه این سخن آنکه اعمال حسنه و نیکوکاری نیکوکاران عالم هیچ ارزشی ندارد چون بهائی نیستند و این سخن که دلت پاک باشد و هر عقیده ای داری مهم نیست از دیدگاه شوقی شدیدا مردود و محکوم است و مناط پذیرفته شدن عمل نیک به پذیرش مظهر امر است یعنی جناب بهاء الله

مجددا دقت بفرمایید :

الف : حُسن نیّت و صفای قلب و راستی و صداقت اگر چنانچه از نور شناسائی حقّ محجوب ماند و باقبال بمظهر ظهورش فائز نگردد بالمآل از قوّه دافعه تأیید و امدادات روح القدس که یگانه دافع هموم و کروب اینعالم ظلمانی است ممنوع و از تأثیر دائمی و نتائج کلّیّه محروم

ب : هنر و همّت اهل علم و تقوی که از عرفان معلوم محجوبند هر دو اثرات و نتائجش در حیّز ادنی محدود و فانی

 

مدرک نهم مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

جناب بهاء الله لطفا تکلیف را مشخص بفرمایید برای اجراء حدودات ظاهره آمده ایید یا خیر ؟

دو ادعای متضاد :

از طرفی بهاء الله می گوید من برای حدودات ظاهره نیامده ام :

” این ظهور از برای اجرای حدودات ظاهره نیامده چنانچه در بیان از قلم رحمن جاری بلکه لاجل ظهورات کمالیه در انفس انسانیه و ارتقا ارواحهم الی المقامات الباقیه و ما یصقدقه عقولهم ظاهر و مشرق شده تا انکه کل فوق ملک و ملکوت مشی نمایند ” . ( ص ١۴ اخلاق بهائی + گلزار تعالیم بهائی: صفحه ۶ )

منصفین عالم اگر این حدودات ظاهره و رساله عملیه و فقه بهاء الله نیست پس چیست ؟

فصل اوّل – در وجوب نماز

جمال مبارک در کتاب مستطاب اقدس میفرمایند قوله تعالی: “قد فُرض علیکم الصّلوهُ و الصّومُ من اوّل البلوغ امراً من لَدی اللّهِ ربِّکم و ربِّ آبائکمُ الأوّلین.” (بند ۱۰) حضرت عبدالبهاء جلّ ثنائه در لوح مبارکی که باین جمله شروع میشود “ای بنده جمال قدم زبان بشکرانه اسم اعظم بگشا” میفرمایند قوله الأحلی: “صلوه اُسِّ اساس امر الهی است و سبب روح و حیات قلوب رحمانی اگر جمیع احزان احاطه نماید چون بمناجات در صلوه مشغول گردیم کلّ غُموم زائل و روح و ریحان حاصل گردد حالتی دست دهد که وصف نتوانم و تعبیر ندانم و چون در کمال تنبّه و خضوع و خشوع در نماز بین یَدَیِ اللّه قیام نمائیم و مناجات صلوه را بکمال رقَّتْ تلاوت نمائیم حلاوتی در مذاق حاصل گردد که جمیع وجود حیات ابدیّه حاصل کنند  و البهآء علی اهل البهآء الّذین یَجرُونَ احکام اللّهِ و یَعبُدُون ربّهم بِالغُدوِّ (صبحگاه) و الآصال.  ع‌ع”   گنجینه حدود و احکام ص ۱۱ و ۱۲

قضاوت با شما

آیا جناب بهاء الله در این سخن صادق بودند :

” این ظهور از برای اجرای حدودات ظاهره نیامده چنانچه در بیان از قلم رحمن جاری بلکه لاجل ظهورات کمالیه در انفس انسانیه و ارتقا ارواحهم الی المقامات الباقیه و ما یصقدقه عقولهم ظاهر و مشرق شده تا انکه کل فوق ملک و ملکوت مشی نمایند ” . ( ص ١۴ اخلاق بهائی + گلزار تعالیم بهائی: صفحه ۶ )

مدرک دهم مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

ای احمد ! از تقیید تقلید بروضهء قدس تجرید و فردوس عزّ توحید بخرام . بگو ای عباد ! باب رحمتم را که بر وجه اهل آسمانها و زمین گشودم بدست ظلم و اعراض مبندید و سدرهء مرتفعهء عنایتم را بجور و اعتساف قطع منمائید . دریای دانش ص ۲۲

حاصل این حکم این است که تمام احکام و فرامین صادره از محفل دقیقا باید منطبق بر نصوص بهاء الله باشد و لازمه آن

اولا :  تسلط بر کلیه نصوص

ثانیا  : تطبیق آن با مصداق این یعنی اجتهاد

مدرک یازدهم مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

تقلید از دیگران نکن الا از بهاء الله :

علّتی که جمیع ناس را از لقاء اللّه محروم نموده و بما سواه مشغول داشته اینست که بوهم صرف کفایت نموده‌اند و بآنچه از امثال خود شنیده قناعت کرده‌اند براههای مهلک تقلید مشی نموده‌اند و از مناهج تجرید محروم شده‌اند  امر الهی چون صبح نورانی ظاهر و لائح بوده اینکه بعضی از ادراک او محتجب مانده‌اند نظر بآن است که گوش و قلب را بآلایش کلمات ناس آلوده‌اند و الّا اگر ناظر باصل میزان معرفت الهی باشند هرگز از سبیل هدایت محروم نگردند حال خود آنجناب ملاحظه نمائید امر از دو قسم بیرون نه یا آنکه اهل بیان مقرند بقدرت الهیّه یا نه  اگر معترف نیستند باین نفوس حرفی نداریم چه که از ملل قبل محسوبند که ید اللّه را مغلول دانسته‌اند  چنانچه رب العزّه خبر داده بقوله تعالی ید اللّه مغلوله و اگر معترفند ببدایع ص ۶ قدرت ربانی دراینصورت اعتکاف باینگونه مسائل لغو بوده و باطل خواهد بود چه که عجز شأن خلق بوده و ان ذات قدم لا زال بر عرش قدرت و اقتدار مستوی و اگر اراده فرماید بحرفی جمیع من علی الارض را بسموات امر متصاعد فرماید و بحرف دیگر بادنی رتبه خلق راجع نماید  و لیس لاحد ان یقول لم و بم و من قال فقد کفر باللّه و اعرض عن قدرته و حارب بنفسه و نازع بسلطانه و کان من المشرکین فی الواح عزّ حفیظ . مائده سماوی ج ۷ ص ۵ و ۶

مدرک دوازدهم مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

تقلید از دیگران نکن الا از مظهر ظهور ( باب و بهاء الله ) :

جمیع علما از قبل و بعد براین بوده‌اند که آنحضرت باید از جابلقاء
و جابلساء ظاهر شود و حال این حزب میگویند در شیراز متولد
شد لذا جمیع حکم بر کفر و سفک دم مطهّر نمودند یا حبیب
فؤادی قدری تفکّر لازم است تا بر ظلم این فئه مطلع شوید و
بعضی را آگاه نمائید اکثری از عباد بتقلید متمسکند و بهوی
مبتلا سیل ظنون و اوهامشان بنیان ایمان را ویران نمود
افّ لهم و للذین اتّبعوهم . مائده سماوی ج ۷ ص ۱۸۳

مدرک سیزدهم مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

امر بهاء الله بر اینکه از من تقلید کنید نه علما و ذکر علت لعن و نفرین علماء در بهائیت مشت بهاء الله و باب را باز کردن است :

قسم بخدا انچه بر مظاهر احدیَّه وارد شده و میشود از احتجاب ناس بوده * مثلاً ملاحظه نما در ظهور اوّلم که باسمی علیّ علیم در ما بین آسمان و زمین ظاهر شد و کشف حجاب فرمود اوَّل علمای عصر بر اعراض و اعتراض قیام نمودند اگر چه اعراض امثال این نفوس بر حسب ظاهر سبب اعراض خلق شد و لکن در باطن خلق سبب اعراض این نفوس شده‌اند * مشاهده کن که اگر ناس خود را معلّق بردّ و قبول علماء و مشایخ نجف و دونه نمیساختند و مؤمن باللّه میشدند مجال اعراض از برای این علماء نمی ماند چون خود را بی مرید و تنها ملاحظه مینمودند البتَّه بساحت قدس الهی میشتافتند و لابدّ بشریعه قِدَم فائز میگشتند * و حال هم اگر اهل بیان از تشبّث برؤسا خود را مقدَّس نمایند البتَّه در یوم اللّه از خمر معانی ربّانی و فیض سحاب رحمت رحمانی محروم نگردند * باسمم حجبات غلیظه را بر درید * و اصنام تقلید را بقوّت توحید بشکنید و بفضای رضوان قدس رحمن وارد شوید * نفس را از آلایش ما سوی اللّه مطهّر نمائید و در موطن امر کبری و مقرّ عصمت عظمی آسایش کنید = حضرت بهاءالله : -مجموعه الواح مبارکه -چاپ مصر – ۱۸۶

مدرک چهاردهم  مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

تقلید از دیگران نکن الا از بهاء الله :

ای احمد دیده را پاک و مقدّس نما تا تجلّیات أنوار لا نهایات از جمیع جهات ملاحظه نمائی و گوش را از آلایش تقلید منزّه کن تا نغمات عندلیب وحدت و توحید را از افنان باقی انسانی بشنوی * ای احمد چشم ودیعه من است او را بغبار نفس و هوی تیره مکن * و گوش مظهر جود من است او را باعراض مشتهیّه نفسیّه از اصغای کلمه جامعه باز مدار * قلب خزینه من است لئالیء مکنونه آنرا بنفس سارقه و هوس خائن مسپار * دست علامت عنایت من است آنرا از اخذ ألواح مستوره محفوظه محروم منما * بگو ای عباد فیض رحمت بی منتهایم از سماء مکرمت بی ابتدایم چون غیث هاطل در نزول و جریان است با دیده مقدّس و گوش منزّه و استقامت تمام باین رحمت سبحانی و فیض رحمانی بشتابید * بگو ای بنده گان من بتحدید نفس و تقلید هوا خود را مقیّد و مقلّد مسازید * چه که مثل تقلید مثل سراب بقیعه در وادی مهلکه است که لم یزل تشنگان را سیراب ننموده و لا یزال سقایه نخواهد نمود * از سراب فانی چشم بر داشته بزلال سلسال لا زوال بی مثالم در ائید = حضرت بهاءالله : – مجموعه الواح مبارکه -چاپ مصر ۳۱۸

مدرک پانزدهم  مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

تقلید از دیگران نکن الا از بهاء الله :

هو العزیز

معلوم آنجناب بوده که لم یزل مقصود از آفرینش معرفت حق بوده و خواهد بود، و این معرفت منوط بعرفان انفس عباد بوده که ببصر و قلب و فطرت خود حق را ادراک نمایند چه که تقلید کفایت ننماید چه در اقبال و چه در اعراض، اگر باین رتبهٴ بلند ابهی فائز شوی بمنظر اکبر که مقام استقامت بعد از مجاهدهٴ فی الله است واصل خواهید شد، اینست دستور العملی که خواسته بودید و باین دو کلمه که از جواهر حکم بالغهٴ الهیّه است اکتفا شد، وَلَوْ یَلْتَفِتُ بِها أَحَدٌ لَیَسْتَغْنِیْ عَنْ کُلِّ مَنْ فِی الْوُجُوْدِ وَکَفى بِاللهِ شَهِیْدَ. حضرت بهاءالله : لئالئ الحکمه جلد ۳  [۲۳۰]

مدرک شانزدهم مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

تقلید از دیگران نکن الا از بهاء الله :

قسم بآفتاب صبح معانی که لسان الهی بشأن و اندازه ناس تکلّم میفرماید چه که اکثری از ناس ببلوغ نرسیده‌اند و الّا بابی از علم بر وجه عباد مفتوح میفرمود که کلّ من فی السّموات و الارض به افاضهء قلمیه او از علم ما سوی خود را غنی مشاهده نموده بر اعراش سکون مستقر میشدند و نظر بعدم استعداد ناس جواهر علم ربانی و اسرار حکمت صمدانی در سماء مشیّت الهی محفوظ و مستور مانده تا حین حرفی از آن نازل نشده و بعد الامر بیده یفعل ما یشاء و لا یسئل عما شاء و هو العلیم الخبیر واگر از این عبد میشنوی پرهای تحدید و تقلید را بیفکن وبه پرهای تجرید در این هوای قدس توحید پرواز کن تا از شبهات وهمیه و اشارات ریبیه خود را مقدّس یابی وبانوار یقین خود را منوّر بینی بگوش جان کلمات رحمانی را اصغاء نما که شاید قلب از غبار مکدره اوهام که در این ایام کلّ من فی الملک را احاطه نموده مطهّر شده بمنظر اکبر راجع شود و چون باین مقام اقدس امنع اطهر فائز شوی ملاحظه مینمائی که مقصود ما فی البیان که از سماء مشیّت ظهور قبلم نازل شده این ظهور بوده و خواهد بود فو الّذی نفس حسین فی قبضه قدرته که اعظم از این امر در بیان نازل نشده ببصر منیر حدید در او ملاحظه نمائید تا بر مقصود کلمات قدس ربانی مطلع شوید = حضرت بهاءالله : مائده آسمانى جلد ۷- ص ۱۰

مدرک هفدهم   مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

تقلید از دیگران نکن الا از بهاء الله :

حال امروز مشاهده نما که چقدر از سلاطین باسم آن حضرت تعظیم مینمایند و چه قدر از بلاد و اهل آن که در ظلّ او ساکنند و به نسبت بآن حضرت افتخار دارند چنانچه بر منابر و گلدسته‌ها این اسم مبارک را بکمال تعظیم و تکریم ذکر مینمایند و سلاطینی هم که در ظلّ آن حضرت داخل نشده‌اند و قمیص کفر را تجدید ننموده‌اند ایشانهم ببزرگی و عظمت آن شمس عنایت مقرّ و معترفند اینست سلطنت ظاهره که مشاهده میکنی و این لابدّ است از برای جمیع انبیاء که یا در حیات و یا بعد از عروج ایشان بموطن حقیقی ظاهر و ثابت میشود … و این معلوم است که تغییرات و تبدیلات که در هر ظهور واقع میشود همان غمامی است تیره که حایل میشود بصر عرفان عباد را از معرفت آن شمس الهی که از مشرق هویّه اشراق فرموده زیرا که سالها عباد بر تقلید آباء و اجداد باقی هستند و بآداب و طریقی که در آن شریعت مقرّر شده تربیت یافته‌اند یکمرتبه بشنوند و یا ملاحظه نمایند شخصی که در میان ایشان بوده و در جمیع حدودات بشریّه با ایشان یکسان است و مع ذلک جمیع آن حدودات شرعیّه که در قرنهای متواتره بآن تربیت یافته‌اند و مخالف و منکر آن را کافر و فاسق و فاجر دانسته‌اند همه را از میان بردارد البتّه این امور حجاب و غمام است از برای آنهائیکه قلوبشان از سلسبیل انقطاع نچشیده و از کوثر معرفت نیاشامیده و بمجرّد استماع این امور چنان محتجب از ادراک آن شمس میمانند که دیگر بی سؤال و جواب حکم بر کفرش میکنند و فتوی بر قتلش میدهند چنانچه دیده‌اند و شنیده‌اند از قرون اولی و این زمان نیز ملاحظه شد پس باید جهدی نمود تا باعانت غیبی از این حجبات ظلمانی و غمام امتحانات ربّانی از مشاهده آن جمال نورانی ممنوع نشویم و او را بنفس او بشناسیم … حضرت بهاءالله : منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله ص ۲۷

مدرک هجدهم  مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

هر یک از انبیاء که از جانب حقّ آمده بعد از ثبوت این مقام بر احدی نیست که لم و بم تکلّم نماید آنچه بفرماید باید کلّ قبول نمایند و اطاعت کنند هذا ما حکم به فی کتبه و زبره و الواحه . مائده سماوی ج ۷ ص ۱۸۷ و ۱۸۸

مدرک هجدهم  مبتنی بر اینکه اعضای محافل مجتهد هستند و اولین منبع اجتهادشان نصوص بهاء الله است

نقطه اولی میفرماید اگر او ( من یظهره الله   بر سماء حکم ارض نماید و  یا بر ارض حکم سماء لیس لاحدٍ ان یقول لِمَ و بِمَ – اشراقات ص ۱۷

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.