عبد البهاء مظهر خشونت : اسناد سیلی زدنهای مدعی رواداری با دیگران
مبلغین بهایی از دیر باز مدعی تعالیم دوازده گانه که روح حاکم بر آن رواداری است مانند وحدت عالم انسانی و معاشرت کردن در کمال مهربانی در اوج روح و ریحان بودند اما آیا در عمل بنیان گذار و مروجین این سازمان در عمل مقید به به این ادعا بودند یا خیر اسناد گواه عدم رعایت این آموزه ها توسط رهبران بهایی است در این قسمت فقط به اسناد سیلی زدنهای عبد البها پرداخته می شود که توچه عزیزان را به آن جلب می کنم :
فیلم :
فیلم :
فیلم :
جلسه ۳۰۶
بررسی کتاب خاطرات خلیل شهیدی جلسه ششم
موضوع :
ادعای سر ماری نکوبید در بوته آزمایش و عمل
بررسی اسناد سیلی زدنهای عبد البهاء به بهائیان و منتقدین و مخالفین
سیلی بر صورت رئیس گروه منتقدین از مصر
تواختن سیلی بر صورت بهایی که پرسید چرا دستمالت را فراموش کردی
کسی که مخالف بود و عبد البهاء گفت سیلی لازم دارد و بلافاصله فردایش فوت کرد
سیلی محکم بر صورت ماموران عثمانی در منزل خویش
کتک زدن برای تربیت یک بهایی موسوم به بشیر افندی توسط عبد البهاء
عبد البهاء آشپز مخصوص خود را موسوم به حسین آشچی در زمان بهاء الله سیلی می زند
تهدید شاعری که در وصف وی شعر نمی گوید به کتک و زدن با شش پر و دگنک و فلک کردنش ووو
حسن ارشاد
لینک فیلم در تلگرام
https://t.me/mardomtve/991
لینک یوتیوب
https://youtu.be/nDSfputgEcM
لینک آپارات
https://aparat.com/v/pgb1k
لینک فیس بوک
https://www.facebook.com/bahaicensure/videos/2795678947359751
لینک صدا
https://t.me/mardomtve/990
لینک اینستاگرم
https://www.instagram.com/tv/CG-hdCJHsXg/
💠
#خشونت
🔹از الطاف و #رأفت_عبدالبهاء اینکه:
گوش طرف را می گرفتند و می فرمودند :
«هر وقت تو را صدا زدند باید فوری جواب دهی ، وگرنه ریگی می گذارم به این گوش و آنقدر فشار میدهم تا شیری که از پستان مادر خورده ای به یاد آوری !
لذا حرف گوش کنید …»
(انتهای صفحه ۲۳ و ابتدای صفحه ۲۴ از کتاب بیانات شفاهی مرکز میثاق)
🔸 سریال سیلی زدن و از کوره به در شدن عبدالبهاء از کتک زدن خواهرش شروع میشود با کتک زدن خدم و حشم و آشپز ادامه می یابد؛ سپس می رسد به کتک زدن مخالفان.
🔹 البته این سریال را پایانی نیست.
عبدالبهاء می گوید:
«گاهی هیچ چیز جای سیلی را نمی گیرد و یک سیلی کار هزار کلمه را انجام می دهد.»
🔸 میرزا آقاجان کاشی به بهاءاله گفته بود: «من بیشتر از حضرت اعلی برای شما زحمت کشیده ام و شما قدر مرا نمی دانید.(که البته جای تأمل و بررسی دارد ) بهاءالله ناراحت میشود. مادر محمدعلی خبر را به عبدالبهاء می رساند.
مولای رئوف بهائیان وارد اتاق میرزا آقاجان می شود و به او می گوید چقدر تو بدبخت و نادانی و تا میخورد او را میزند.»
#خشونت
🤛🏻🤛🏻🤛🏻‼️
😱 #سریال_سیلی زدن های جناب #عبدالبهاء
قسمت دهم
👈🏻👈🏻عبد البهاء خواهر کوچکش را کتک می زد ‼️😳
😐عباس افندی به دفعات برادران و خواهرانش را بر سر مزار بهالله می دید و با آنها با تندی،خشم و عصبانیت صحبت میکرد و رفتار ناروایی نسبت به آنها داشت تا آنها را مجبور به باور و عقیده ای سازد که بر خلاف احکام و قوانین حضرت اعلی،علیه الابهی بود.یکبار او با زور و عصبانیت دست خواهر کوچکش (فروغیه خانم) را گرفت و چندین بار دست مشارالیها را با شدت به سر ایشان کوبیدحادثه در مقابل چشمان عده زیادی از بستگان وبهائیان روی داد.دو بچه فروغیه وکسانی که حاضر بودند از زن و مرد،به طرفداری اوبرخواستندواز عبدالبهاخواستند دست بردارد و به او رحم کند ع ع به آنها توجهی نکرد به ضرب و شتم او ادامه داد و با صدای بلند کلمات تندوزشتی را نثارش کرد،براثر استمرار چنین رفتارها و هتک حرمتها، خواهری که مورد ضرب وجرح قرار گرفته بود دچار ضعف و ضایعه مغزی شد و پس از آن بنوعی فلج دچار گردید و مدت پنجسال در بستر خوابید
📚حقایقی درباره بهائیان-نوشته ی جرج ابراهیم خیرالله (کتابی در مورد زندگی خادم الله نخستین گرونده به بهالله) صفحه ۶۰
سند سوم :
#خشونت
🤛🏻🤛🏻🤛🏻🤛🏻‼️
😱 #سریال_سیلی زدن های جناب #عبدالبهاء …! ➕ سند تاریخی
✴️قسمت نهم
😱ضرب و شتم خادم الله (میرزا آقاجان کاشی) توسط #عبدالبهاء به جرم تشکیک در صحت و سقم وصیت نامه بهالله در طویله !!😱
📘در سند آمده :
🤨سرکار آقا(عبدالبها) آمدند جناب خادم الله را کشیدند که ببرند و او فریاد میزد و استغاثه مینمودو میگفت آقا من پناه به طلعت مبارک(قبر بهالله)آورده ام،آنچه ناله و فریاد کرد و این کلمه را تکرار نمود
مسموع نیوفتاد… و رعایت مقام الله(مکان قبر بهالله) نشد😐 و کشیدند اورا به زجر و عذاب خود سرکار آقا و جمعی بر دهان و صورتش میزدندبه ضرب عظیمی که بیم هلاکت و انعدامش بود،فی الحقیقه حق جل و جلاله حفظ نمود… درون طویله خانه آقا میرزا محمدقلی که جهت جنوب روضه مبارکه است نمودند درگاهی بود در آن طویله انداختند و 👀اصل ضرب در آنجا بود و قصد هلاکت بود… …🙄😒
📘کتاب واقعه هائله خادم ابهی در روضه مبارکه علیا ص ۱۰
مورد چهارم :
📒در کتاب بهاالله شمس حقیقت_۳۵۶ آمده:
🤔《بر طبق روایت آقا رضا و آقا حسین آشچی، جیره روزانه… اعتراض آقا حسین را که جوانی سرسخت بود برانگیخت که به زبان ترکی به متصرف نسبتهای سخت و توهین آمیز داد.و به خاطر آن سیلی محکمی از دست حضرت غصن اعظم بر گونهاش فرود آمد.》😐
🤔و در جایی دیگر جناب عبدالبها میگوید:
ما حتی جواب جنگ و خون را با جنگ نمیدهیم و با صلح جواب میدهیم!!
و از ساز و کارهای مدنی برای شکایت اقدام میکنیم. !!🤨
👀آیا ولی خدا(به ادعای بهائیان)پاسخ سئوال منطقی را با سیلی زدن می دهد ؟!
👊🏽خشمگین می شود !!؟
💘سیلی می زند !!؟
دقت کنید ناقل داستان آقا رضا می باشد و منظور میرزا رضای قناد پدر بزرگ هویدا نخست ویر نفوذی در دستگاه نظام قبل بود
مورد پنجم :
👈🏻 عبد البهاء علی رغم ادعای عطوفت داشتن ظاهرا شدیدا دست بزن داشتند چنانچه ظاهرا بارها آشپز را مدام کتک می زدند .
🌐 این سند نشان می دهد که وی از دست عبد البهاء آن هم شوخی شوخی کتک خورده است !
⁉️🤔
مگه داریم؟ !
این نوع رفتار از انسان معصوم ؟ !
مگه میشه؟!
🔰 #تقریرات_آشچی ص ۲۱
مورد ششم :
اگر کسی را آنقدر زیاد، دوست بداریم که مطیع محضاش باشیم و همهی حرکات او، ولو اشتباه را بپسندیم؛ در حقیقت ندای عقلمان را خاموش کردهایم.
جناب عبدالبها در مراسم ختم مرحوم بشیر افندی سخنرانی میکند:
《… چه جوان خوبی بود چقدر خوش خلق بود…و در خدمت کل میکوشید. من خیلی او را زجر میکردم ابدا مکدر نمیشد. حتی او را زدم!! محزون نشد ….》
از طرفی اقای عبدالبها میگوید: سرِ ماری، مکوبید!
ایشان میگویند ماری که قصدش نیش زدن و آسیب رساندن است را هم نزنید؛ آنوقت خودش یکی از احبا و پیروان خودش را که اتفاقا خوش خلق هم بوده؛ را آزاد میداده! و آن را با افتخار بیان میکند!! و میگوید حتی او را زدم!!
واقعا ایشان باید چه رفتاری میکردند تا نشان دهند که انسان خشونت طلبی هستند؟
مرکز میثاق، که اعتقاد دارد باید شهد داد به هر آنکه زهر دهد؛ چرا محب خوش خلق خود را مورد آزاد قرار میداده؟؟؟؟
ایشان نمیگوید حقاش بوده کتک بخورد بلکه میگوید او خوب بود و من او را زجر دادم.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، که با غیر احبا چه رفتاری داشتهاند!!!
#کتاب_خاطرات_حبیب
مورد هفتم :
#خشونت
🚂🚂🚂🚂🚂🚂🚂🚂🚂
🤥 یکی از ادعاهای مهم بهائیت، حقوق بشر و تحمل دگراندیشی است؛ درحالی که هرگز بهائیان به شما نمی گویند که رهبران بهائیت برخورد بسیار شدیدی را با منتقدان و مخالفان داشتند.
🔞 در کتاب خاطرات خلیل شهیدی، نسخه انگلیسی، صفحه ۱۰۱ می خوانیم:
” روزی در بیرونی بیت مبارک در #حیفا، فرمودند: دستمالم را فراموش کردم. یک نفر از احبا که معروف به استاد محمدعلی بنا بود به این مضمون عرض کرد: چگونه می شود مظهر حق چیزی را فراموش کند ؟؟ #عبدالبهاء فوراً یک سیلی به او زد و گفت: مردک !! (خدا) به یک دستمال فراموش کردن صد نفر را امتحان می کند ”
😅 شاید عبدالبهاء فراموش کرده بود که پدرش سال ها قبل در کتاب #اقدس گفته بود: ” شما در کتاب منع شده اید از جدال و نزاع و زدن و همانند آن ها از آن چه که باعث ناراحتی قلب ها می شود ”
😐😐
🤨🤨
مورد هشتم :
😱 سریال #سیلی زدن های جناب #عبدالبهاء …!
میهمان نوازی 👥
رئیس گروهی در مصر، که با احبا مشکل داشتهاست وارد حیفا شد.
جناب عبدالبها او را به منزلش، دعوت کرد.
آن شخص به محض ورود،《تحت تهدید و توبیخ و چند کشیده قرار گرفت》!
《پس از آنکه خارج شد بلافاصله او را خواستند. 👈پیش خود تصور کرده بود که ورق برگشته است👉 ولی چنین نبود؛ زیرا در حین ورود، مره اخری، اشد از ما قبل شروع فرمودند. و چون عودت به مصر نمود…دستور صریح …داد که دیگر با این جماعت سر و کاری نداشته باشید نظر بر اینکه کسی از پس رئیسشان(عبدالبها) برنمیآید.》👈🏻👈🏻(نه بخاطر استدلالهای قوی او، بلکه بخاطر ترس از خشونتش.)😱
رسم خوبی که بعضی از هموطنان جنوب کشور دارند این است که احترام خاصی برای مهمان، قائلند. تاحدی که اگر دشمنشان، مهمانشان شود؛ او را تکریم میکنند.
رئیس گروهی در مصر، که با احبا مشکل داشتهاست وارد حیفا شد.
جناب عبدالبها او را به منزلش، دعوت کرد.
آن شخص به محض ورود،《تحت تهدید و توبیخ و چند کشیده قرار گرفت》!
《پس از آنکه خارج شد بلافاصله او را خواستند. 👈پیش خود تصور کرده بود که ورق برگشته است👉 ولی چنین نبود؛ زیرا در حین ورود، مره اخری، اشد از ما قبل شروع فرمودند. و چون عودت به مصر نمود…دستور صریح …داد که دیگر با این جماعت سر و کاری نداشته باشید نظر بر اینکه کسی از پس رئیسشان(عبدالبها) برنمیآید.》😁(نه بخاطر استدلالهای قوی او، بلکه بخاطر ترس از خشونتش.)
عبدالبها میگوید:《اگر خدا نکرده شما دشمن داشته باشید. او را دشمن نبینید، دوست ببینید.》
و از طرفی مهمانش را با سیلی و خشم و غضب پذیرایی میکند و طبق کتاب میگوید👇
《…با بعضی اشخاص هزار نصائح و مواعظ جای یک کشیده را نمیگیرد.》
چرا عبدالبها، دشمن را دوست ندانست و بدون مراجعه به مراجع قانونی، او را کتک زد؟
مورد نهم :
🤛🏻🤛🏻🤛🏻🤛🏻‼️
😱 سریال #سیلی زدن های جناب #عبدالبهاء …!
قسمت پنجم
در سند آمدهاست:
《یک نفر از اهالی عکا بسیار مخالفت میورزید. حضرت عبدالبها فرمودند یک سیلی لازم دارد. روز بعد آن شخص مرد.😳
حضور مبارک عرض شد سیلی را خورد.😱 ولی در جواب سکوت اختیار فرمودند.》
😳👈🏻 آقای عبدالبها، میگوید ما مثل مسیح هستیم و اگر کسی سیلی بزند سمت دیگر صورتمان را میآوریم و خودمان سیلی نمیزنیم.
🤔❓پس چرا مخالفت یک همشهری در عکا را تحمل نکردند؟
😢 او که حتی سیلی هم نزده بود؛ و فقط مخالفشان بود.
🤔جالب است که به یک اشارهی آقای عبدالبها، آن شخص فردای آن روز، میمیرد!! و احبا خبر سیلی خوردنش را با شادی به ایشان میدهند.‼️
پ.ن: اگر ضابط قضایی شاهد این صحنه میبود؛ کمترین کارش این بود که آقای عبدالبها را جزء مظنونین قرار میداد.
#کتاب_خاطرات_خلیل_شهیدی_صفحه_۶۵_و_۶۶
از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن…
در سند آمدهاست: 《یک نفر از اهالی عکا بسیار مخالفت میورزید. حضرت عبدالبها فرمودند یک سیلی لازم دارد. روز بعد آن شخص مرد.😳
حضور مبارک عرض شد سیلی را خورد.😱 ولی در جواب سکوت اختیار فرمودند.》
آقای عبدالبها، میگوید ما مثل مسیح هستیم و اگر کسی سیلی بزند سمت دیگر صورتمان را میآوریم و خودمان سیلی نمیزنیم.
پس چرا مخالفت یک همشهری در عکا را تحمل نکردند؟
او که حتی سیلی هم نزده بود؛ و فقط مخالفشان بود.
جالب است که به یک اشارهی آقای عبدالبها، آن شخص فردای آن روز، میمیرد!! و احبا خبر سیلی خوردنش را با شادی به ایشان میدهند.
پ.ن: اگر ضابط قضایی شاهد این صحنه میبود؛ کمترین کارش این بود که آقای عبدالبها را جزء مظنونین قرار میداد.
#کتاب_خاطرات_خلیل_شهیدی_صفحه_۶۵_و_۶۶
مورد دهم :
🤛🏻🤛🏻🤛🏻🤛🏻‼️
😱 سریال #سیلی زدن های جناب #عبدالبهاء …!
در این سند، اشاره شده است که👇
وقتی ماموران حکومت عثمانی جهت اخذ مبلغ هنگفتی جناب عبدالبها را تحت فشار میگذارند؛ ایشان در همان مکان حکومتی، بلند میشوند ،وضو میگیرند. نماز میخوانند و غفلتا!! یک سیلی بسیار محکم جانانه بر بناگوش مامور مورد نظر میزنند!!!
‼️ از طرفی جناب عبدالبها گفتهاند:
《زخم ستمکاران را مرهم نهید و درد ظالمان را درمان شوید. اگر زهر دهند شهد دهید. اگر شمشیر زنند شکر و شیر بخشید.》!!!
🤔❓
آیا این سیلی جانانه جناب عبدالبهااخلاقی است؟ او به دیگران، دستور به مهربانی با دشمن دادهاند. 😳❓
آیا ایشان مجبور بوده که در سرایه حکومتی، یکدفعه به نماز بایستند؟ 🤔❓
ای کاش حداقل در آن شرایط، دیگر تقیه نمیکردند! (جناب شوقی فرموده تقیه حرام است.) 🤔❓
#کتاب_خاطرات_۹_ساله_عکا_صفحه_۵۴۸
#بهائیت
کمال اخلاق، اینست که ما حتی در مقابل بدرفتاری دیگران، مودب باشیم.
در این سند، اشاره شده است که👇
وقتی ماموران حکومت عثمانی جهت اخذ مبلغ هنگفتی جناب عبدالبها را تحت فشار میگذارند؛ ایشان در همان مکان حکومتی، بلند میشوند و
وضو میگیرند. نماز میخوانند و غفلتا!! یک سیلی بسیار محکم جانانه بر بناگوش مامور مورد نظر میزنند!!!
از طرفی جناب عبدالبها گفتهاند:
《زخم ستمکاران را مرهم نهید و درد ظالمان را درمان شوید. اگر زهر دهند شهد دهید. اگر شمشیر زنند شکر و شیر بخشید.》!!!
آیا این سیلی جانانه جناب عبدالبهااخلاقی است؟ او به دیگران، دستور به مهربانی با دشمن دادهاند.
آن مامور، هنوز نه شمشیری کشیده نه زهری داده؛ چنین بناگوشش سرخ شد!
ای کاش حداقل در آن شرایط، دیگر تقیه نمیکردند! (جناب شوقی فرموده تقیه حرام است.)
آیا ایشان مجبور بوده که در سرایه حکومتی، یکدفعه به نماز بایستند؟
امیدوارم هدف او این نبوده باشد که نشان دهند، مسلمانان خشونت طلباند؟!
اینکه او،بدون مراجعه به محکمه و قانونی، شخصی را خودسرانه مجازات کند؛ درست است؟
(برخلاف ادعای اطاعت از قانونشان!)
#کتاب_خاطرات_۹_ساله_عکا_صفحه_۵۴۸
مورد یازدهم :
🤔 عبدالبها میگوید:《اگر خدا نک
رده شما دشمن داشته باشید. او را دشمن نبینید، دوست ببینید.》
😳‼️ و از طرفی مهمانش را با سیلی و خشم و غضب پذیرایی میکند و طبق کتاب میگوید👇
👈🏻👈🏻‼️ 《…با بعضی اشخاص هزار نصائح و مواعظ جای یک کشیده را نمیگیرد.》
✅ چرا عبدالبها، دشمن را دوست ندانست و بدون مراجعه به مراجع قانونی، او را کتک زد؟‼️🤔
#کتاب_خاطرات_۹_ساله_عکا_صفحه_۲۵۳
#بهائیت
مورد دوازدهم :
🤛🏻🤛🏻🤛🏻🤛🏻‼️
😱 سریال #سیلی زدن های جناب #عبدالبهاء …!
قسمت سوم
⚠️ وقتی عبدالبهاء به چالش کشیده میشد، سوال کننده را به جای پاسخ، سیلی می زد! 😱
🌐 آقای #خلیل_شهیدی در خاطرات خود چنین مینویسد:
«روزی [عبدالبهاء] در بیرونی بیت مبارک در حیفا فرمودند: دستمالم را فراموش کردم. یک نفر از احبا که معروف باستاد محمد علی بنا بود باین مضمون عرض کرد : چگونه می شود مظهر حق را فراموش کرد؟ فورا یک سیلی باو زدند و فرمودند: مردک به یک دستمال فراموش کردن صد نفر را امتحان می کند».
📚#خاطرات_خلیل_شهیدی صفحه ۱۹۳
⁉️ آیا کسی که خود را ولی خدا میداند،اینگونه پاسخ به سئوال کننده می دهد؟ 🤔⁉️
#بهائیت
عدم برخورد صحیح و منطقی بهائیت با سوال کنندگان
وقتی عبدالبهاء به چالش کشیده میشد، سوال کننده را به جای پاسخ، سیلی می زد!
آقای عبدالبهاء از رهبران بهائیت و فرزند بهاء الله(مؤسس و پیامبر خودخوانده بهائیت) برخورد صحیحی با سوال کنندگان نداشت تا جایی که سوال کنندگان را سیلی میزد و برخورد زنندهای با آنها داشت که این اوج خشونت و بیمنطقی را در فرقه بهایی میرساند.
آقای خلیل شهیدی در خاطرات خود چنین مینویسد: «روزی [عبدالبهاء] در بیرونی بیت مبارک در حیفا فرمودند: دستمالم را فراموش کردم. یک نفر از احبا که معروف باستاد محمد علی بنا بود باین مضمون عرض کرد : چگونه می شود مظهر حق را فراموش کرد؟ فورا یک سیلی باو زدند و فرمودند: مردک به یک دستمال فراموش کردن صد نفر را امتحان می کند».
📚خاطرات خلیل شهیدی صفحه
خاطرات خلیل شهیدی ص ۱۹۲ و ۱۹۳
کل پوستر های بالا در یم پی دی اف
🔹بهائیان با ساخت تصویری روحانی و مهربان از عبدالبهاء، همواره به بزرگنمایی از این شخص جهت مقدسسازی و جایگزینی برای ائمهاطهار شیعیان و تبلیغ بهائیت مشغول بودند تا این که…
🔸اسنادی معتبر از کتب بهائیان به همت استاد ارشاد استخراج شد که برای جامعه بهائی بسیار گران تمام شد و چون نمیتوانستند اسناد را انکار کنند به تناقضگویی و لکنت افتادند.. اسناد سیلیزدن های عبدالبهاء را بهصورت پیدیاف، در لینک زیر دریافت کنید:
سریال_سیلی_های_جناب_عبدالبهاء_نسخه_پی_دی_اف
در مقام سخن و ادعا در اسناد زیر مفصل ادعای رواداری و تحمل دیگران را از ایشان و ابوی گرامشان شاهدیم اما باید اهل عمل بود نه ادعا و سخن :
بهاءالله به پیروان خود میگوید: تا توانید سر ماری مکوبید تا چه رسد به مردمان. و عبدالبهاء حتی در مقابل ستمکاران و ظالمان شیوهء دیگری توصیه مینماید:
زخم ستمکاران را مرهم نهید و درد ظالمان را درمان شوید. اگر زهر دهند شهد دهید. اگر شمشیر زنند شکر و شیر بخشید. اگر اهانت کنند اعانت نمائید. اگر لعنت نمایند رحمت جوئید. در نهایت مهربانی قیام نمائید و به اخلاق رحمانی معامله کنید و ابداً به کلمهء رکیکی در حقّشان زبان نیالائید. گلزار تعالیم بهائی، ص ۲۶۰
همچنین از بیانات عبدالبهاء است:
خداوند جمیع را یکسان خلق کرده، به جمیع مهربان است، تفریق نمیفرماید [فرق نمینهد] که این مؤمن است یا آن مؤمن نیست. راحم کلّ و رازق کلّ است [با همه مهربان است و روزی ده همگان است]. این صفت رحمانیت الهیّه است . لهذا ما نمیتوانیم نفسی را بر نفسی ترجیح بدهیم … مادام [هنگامی که] خدا با کل با وفا است ما چرا بی وفا باشیم. مادام خدا با کلّ به رحمت معامله میکند ما چرا به قهر و غضب معامله کنیم. این است سیاست الهیه، البته اعظم از سیاست بشریّه است… ما باید متابعت سیاست الهیّه کنیم. جمیع ملل و خلق را دوست داشته باشیم. به جمیع مهربان باشیم و جمیع را برگ و شکوفه و ثمر یک درخت دانیم… زیرا جمیع امواج یک دریا، جمیع سبزه یک چمن، جمیع در پناه یک خدا [هستیم]. نهایت این است که یکی علیل است باید معالجه نمود. جاهل است باید تعلیم کرد، در خواب است باید بیدار کرد، بیهوش است باید هوشیار نمود…بلکه انشاءالله عالم انسانی راحت جوید، باید جمیع ما ها بکوشیم و جانفشانی کنیم و متحمل هر مشقتی شویم تا آنکه صلح عمومی تاسیس یابد، وحدت عالم انسانی جلوه نماید، عداوت [دشمنی] ما بین ادیان بکلی محو گردد، ظلم و اعتساف [ستم] برداشته شود و بالعکس نهایت الفت و محبت جاری گردد. خطابات عبدالبهاء، از سایت بهائی kasravi-va-bahaigari 00-2.htm
دشنام و حرف زشت، انسانیت و تربیت
آثار بهائی: از کلمات بهاءالله:
- زبان از برای ذکر خیر است او را به گفتار زشت میالائید.
- گفتار درشت به جای شمشیر دیده میشود و نرم آن به جای شیر.
- از شئون انسانیت در هیچ احوال خارج نشوید. اخلاق و اطوار سباع [حیوانات درنده] و وحوش را به اهلش واگذارید…
- هر امری که قلب را راحت نماید و بر بزرگی انسانی بیفزاید و ناس [مردم] را راضی دارد مقبول خواهد بود.
- مقام انسان بلند است اگر به انسانیت مزیّن.
- زبان گواه راستی من است او را به دروغ میالائید
از عبدالبهاء است: بدترین اخلاق و مبغوضترین [دشمن داشته شده] صفات که اساس جمیع شرور است دروغ است. از این بدتر و مذمومتر صفتی در وجود تصوّر نگردد. هادم [ویران کننده] جمیع کمالات انسانی است و سبب رذائل نامتناهی [فرومایگیهای بیپایان]. از این صفت بدتر صفتی نیست. اساس جمیع قبایح [زشتیها] است.
عبدالبهاء، گلزار تعالیم بهائی؛ ص ۴۰۳
امروزه در بررسی نفوذ مکاتب یکی از ابزارهای ” ارتباط موثر ” ارتباط کلامی با مخاطب می باشد و این عامل نقش بسیار شگرفی را در تبلیغ ایفاء می نماید در این میان یکی از مدعیان این عرصه بهائیان هستند . ایشان معتقدند که شدیدا به این آموزه پایبند و مجری آن در عرصه عمل می باشند و این آموزه ها میراث قدمای ایشان است حال به دوازده مورد از مدارک امری در این رابطه اشاره می کنیم :
۱ – بهاء الله :
” لا تخرج من اهل السجین الا کلمات السجینیه ” از جهنمیان کلامی خارج نمی شود مگر کلمات جهنمی (بدیع ۲۹۵)
۲ – جناب بهاءالله در صفحه ۳۸ لوح ابن الذئب می فرمایند:
« انّا أختَرنا الادبَ و جعلناه سجیّهً للمقرّبین » ( ما ادب را اختیار کردیم و او را روش مقرّبان درگاه الله قرار دادیم )
۳ – صفحه ۳۱۴ کتاب اقتدارات می گوید: « لازال این غلام کلمه که مغایر ادب باشد دوست نداشته و ندارد. الادب قمیصی به زینّا هیاکل عبادنا المقربین » (ادب پیراهن من است و هیکل بندگان مقرب خودمان را به او زینت دادیم. )
۴ – گلپایگانی در صفحه ۱۴ فرائد می گوید: « (بهاءالله) امر فرموده که نفسی را به لفظ خشن نرنجانند و کلمه سبّ و لعن و ما یتکدّر به الانسان بر لسان نرانند »
۵ – عبد البهاء از پدر خویش بهاء الله :
سی سنه أَو أَزْید آنچه بر این حزب مظلوم وارد، صبر نموده اند و به خدا وا گذاشته اند. هر صاحب عدل و انصاف بر آنچه ذکر شد شهادت داده و می دهد. این مظلوم در این مدّت به مواعظ حسنه و نصایح شافیهء کافیه تشبّث نمود تا بر کلّ ثابت و واضح شد که این مظلوم از برای ظهور کنوز مودعه در نفوس خود را هدف سهام بلایا نموده، نزاع و جدال شأن درنده های ارض بوده و هست، اعمال پسندیده شأن انسان. (مقاله شخصی سیاح : ص ۴۶ )
۶ – عبد البهاء از پدر خویش بهاء الله :
ای دوستان با جمیع اهل عالم به روح و ریحان معاشرت نمائید ، اگر نزد شما کلمه و یا جوهری است که دون شما از آن محروم، به لسان محبّت و شفقت القا نمائید و بنمائید اگر قبول شد و اثر نمود مقصد حاصل و الّا او را باو گذارید و در بارهء او دعا نمائید نه جفا . لسان شفقت جذّاب قلوب است و مائدهء روح و به مثابه معانی است از برای الفاظ و مانند افق است از برای اشراق آفتاب حکمت و دانائی. ( مقاله شخصی سیاح ۴۳ )
۷ – عبد البهاء از پدر خویش بهاء الله
چه مقدار از اهل آفاق به نفاق داخل و به وفاق خارج ، باب فضل بر وجوه کلّ مفتوح، باعاصی و مطیع در ظاهر به یک قسم معاشر که شاید بدکاران به دریای بخشش بی پایان پی برند. تجلّیات اسم ستّار به قسمی ظاهر که بدکار گمان می نمود از اخیار محسوب ( مقاله شخصی سیاح ۴۴ )
۸ – بهاء الله :
لا تسبّوا أحداً بینکم قد جئنا لاتّحاد من علی الارض و اتّفاقهم یشهد بذلک ما ظهر من بحر بیانی بین العباد و لکنّ القوم أکثرهم فی بعد مبین * ان یسبّکم أحدٌ أو یمسّکم ضرٌّ فی سبیل اللّه اصبروا و توکّلوا علی السّامع البصیر * إنّه یشهد و یری و یعمل ما أراد بسلطان من عنده إنّه هو المقتدر القدیر * قد منعتم عن النّزاع و الجدال فی کتاب اللّه العزیز العظیم * تمسّکوا بما تنتفع به أنفسکم و أهل العالم کذلک یأمرکم مالک القدم الظّاهر بالاسم الأعظم إنّه هو الآمر الحکیم * ( رساله ابن الذئب ۱۸ – ۱۹ )
۹ – بهاء الله :
ای دوستان امروز باب آسمان بمفتاح اسم الهی گشوده و بحر جود امام وجوه ظاهر و موّاج و آفتاب عنایت مشرق و لائح خود را محروم ننمائید و عمر گرانمایه را بقول این و آن تمام مکنید کمر همّت محکم نمائید و در تربیت اهل عالم توجّه کنید دین الهی را سبب اختلاف و ضغینه و بغضا ندانید. لسان عظمت میفرماید آنچه از سمآء مشیّت در این ظهور امنع اقدس نازل مقصود اتّحاد عالم و محبّت و وداد اهل آن بوده باید اهل بها که از رحیق معانی نوشیدهاند بکمال روح و ریحان با اهل عالم معاشرت نمایند و ایشانرا متذکّر دارند بآنچه که نفع آن بکل راجعست اینست وصیّت مظلوم اولیا و اصفیای خود را.. عالم بمحبّت خلق شده و کل بوداد و اتّحاد مأمورند باین کلمه مبارکه که از افق فم سلطان احدیّه اشراق نموده ناظر باشید ( اقتدارات ۲۷۳ )
۱۱ – جناب عبدالبهاء در مجلد دوم مکاتیب در صفحه ۲۶۲ می گوید: « اصول و قوانینش (یعنی قوانین بهاءالله) محبت ومهربانی با جمیع نوع انسانی حتی به درجه که بیگانه آشنا است و اغیار یار دشمن دوست بدخواه خیرخواه و به این نظر رفتار می شود »
۱۲ – بهاءالله در مجموعه الواح در صفحه ۲۸۷ می گوید:
« به یاری باری شمشیرهای برنده حزب بابی به گفتار نیک و کردار پسندیده به غلاف راجع »