نقد مقاله : “تقیه، جواز ریاکاری در ایران” از عرفان ثابتی – قسمت اول

امر و خلق – جلد ۴: صفحه ۱۶۹
و از حضرت عبدالبها است قوله العزیز : ” بعد از تعیین و قطع کلام بین الطرفین تاخیر جائز نه بموجب نص کتاب باید عمل شود مگر انکه محذور عظیمی حاصل گردد زیرا ایام تقیه است اما بقدر امکان باید کوشید که تاخیر واقع نشود زیرامخالف نص کتاب است ” و در خطاب بفائزه خانم قوله العزیز : ” در خصوص مساله ازدواج و …

نقد مقاله : “تقیه، جواز ریاکاری در ایران” از عرفان ثابتی

قسمت اول
عرفان ثابتی در مقاله “تقیه، جواز ریاکاری در ایران” به دسته بندی و ارائه خلاصه ای از نگرش ها و مطالعات کارشناسان متنوعی بر حول موضوع تقیه پرداخته است. در آن مقاله، نگارنده دو نوع ریاکاری را مورد بررسی قرار داده است; ریاکاری اخلاقی و ریاکاری دینی. وی نشان می دهد که مطالعات پژوهشگران ریاکاری اخلاقی را به سه دسته ی “فریب‌کاری اخلاقی”، “کاربرد موازین اخلاقی دوگانه” و “ضعف اخلاقی” تقسیم بندی می کنند. از طرف دیگر، ریاکاری دینی به دو قسم “ذهنی” و “عینی” دسته بندی شده است که هر کدام می تواند از جنس منفعل یا فعال باشد. همچنین، ثابتی پیامد اصلی ریاکاری را تنش روانی نتیجه شده از ناسازگاری عقیده و عمل می داند.

با توجه به اهمیت این موضوع، در این مجال به بررسی تشکیلات بهائی و باور حامل آن پیرامون موضوع تقیه و ریاکاری می پردازیم. به طور خلاصه، بررسی ها نشان می دهد که تقیه در تشکیلات بهائی به سه شکل دیده می شود; “تقیه فردی درون تشکیلاتی”، “تقیه فردی بیرونی”، و “تقیه تشکیلاتی”. تقیه فردی بیرونی در مواجهات بین بهائیان و غیر بهائیان معنا پیدا می کند. در این تعاملات بهائیان از تقیه (به معنای انکار اعتقاد به بهائیت و عضویت در تشکیلات بهائی) خودداری می کنند. برخلاف آن مشاهده می شود که در مواجهات فردی درون تشکیلاتی، بهائیان به منظور حفظ موقعیت تشکیلاتی، حفظ آبرو، از دست ندادن روابط خانوادگی و دوستانه، و در کل به منظور از دست ندادن منابع مختلف عاطفی، روحی روانی، اجتماعی و اقتصادی “تقیه فردی درون تشکیلاتی” انجام می دهند. از طرف دیگر، با توجه به اینکه بهائی به کسی می گویند که حتما در تشکیلات بهائی ثبت نام کرده (تسجیل شده است)، و به طور رسمی عضو این تشکیلات باشد، در نتیجه دیده می شود که رعایت حکمت و تقیه تشکیلاتی به طور گسترده ای برای حفظ و بیشینه سازی منافع گروهی تشکیلاتی و کمینه سازی هزینه گروهی تشکیلاتی در مواجهه با مخاطبین بیرونی انجام می گیرد. ما اسم این شکل از تقیه را تقیه تشکیلاتی می نامیم. در نتیجه ی تقیه فردی درونی و تقیه تشکیلاتی، نه تنها تنش روانی حاصل از ناسازگاری عقیده و عمل در سطح فردی ایجاد می شود، پیامد مخرب دیگری نیز رخ می دهد که از پیامد اول مهمتر و حائز اهمیت بیشتری است. و آن اینکه مشاهده می شود، بهائیان در راستای رسیدن به اهداف تشکیلاتی، در معرفی بهائیت، تشکیلات بهائی و بهائیان به طور عام، از تعابیر و تبلیغات غلو آمیز و نوعا خلاف حقیقت و واقعیت استفاده کرده و به نوعی به بی صداقتی مستمر مشغول هستند. بی صداقتی مستمر باعث تثبیت این ناهنجاری اخلاقی در شخصیت بهائیان شده، شخص بهائی به طور ناخودآگاه در موضوعات مرتبط با اهداف تشکیلاتی دروغ گویی را مجاز شمرده، بلکه دروغ را همان حقیقت می پندارد. این موضوع تبعات اجتماعی گسترده ای خواهد داشت. به عنوان مثال، اگر حکومت یک کشور به دست تشکیلات بهائی بیافتد، در تنش های میان بهائیان و غیر بهائیان در یک کشور، قضاوت و رفع اختلاف بر مسیر صداق حاصل نشده، باعث شیوع گسترده ظلم و ستم در جامعه می شود.

با توجه به حجم گسترده مطالبی که ارائه آنها ضروری می باشد، مقاله خود را به دو قسمت تقسیم می کنیم. در قسمت اول، به بررسی اصل موضوع تقیه در نصوص بهائی پرداخته، نگرش مرام و تشکیلات بهائی را نسبت به تقیه روشن می کنیم. در این راستا، به تحلیل دو شکل از تقیه یعنی تقیه فردی بیرونی و تقیه تشکیلاتی خواهیم پرداخت. در قسمت دوم، به بررسی شکل سوم تقیه در تشکیلات بهائی که همان تقیه فردی درون تشکیلاتی است پرداخته، با استفاده از ریل گزاری ها و خط کشی هایی که ثابتی در موضوع تقیه انجام داده است، تشکیلات بهائی را پیرومون این موضوع مورد بررسی بیشتر قرار خواهیم داد.

قبل از ورود به بحث باید به یک سوال جواب دهیم: بهائی کیست؟
از نصوص بهائی این موضوع به راحتی قابل استخراج است که بهائی کسی است که عضو تشکیلات بهائی باشد. در این راستا کسی عضو تشکیلات قلمداد می شود که متعهد شده باشد که علی محمد شیرازی (باب)، میرزا حسین علی نوری (بهاءالله) مظاهر ظهور الهی بوده، عبدالبهاء مرکز میثاق و جانشین بهاءالله و مبین آثار او، و شوقی افندی ولی امرالله و جانشین عبدالبهاء و مبین آثار بهائی می باشند. علاوه بر مظاهر مقدسه بهائی، بیت العدل جهانی نیز مرجع اصلی امور جامعه بهائی دنیا و راس تشکیلات بهائی می باشد. فرامین و دستورات این سازمان ملهم به الهامات الهی و به دور از هر گونه خطا و اشتباه است. به عبارت دیگر بیت العدل جهانی صاحب مقام عصمت موهبی الهی بوده، و اطاعت از فرامین او اطاعت از بهاءالله، عبدالبهاء و شوقی افندی و هم رده آن هاست. در نتیجه، همه بهائیان ملزم به اطاعت از کلیه فرامین و ارجاعات بیت العدل می باشند.

مشاهده می شود مبلغین بهائی در گذار از چالش هم راستا نشان دادن بهائیت و ادیان به واقع الهی، به شخصی سازی باور بهائی روی می آوردند، امری که از اس و اساس پروده بی صداقتی است. چرا که اگر شخصی ادعای بهائی بودن می کند اما عضو تشکیلات نیست، به این معنی است که تعهد نامه ای که در زمان تسجیل می بایست امضاء کند را به نوعی نقض کرده و یا آن تعهد نامه را امضا نکرده است. کسی که تسجیل نشده، لذا تعهد هم نداده که به پیشوایان بهائی معتقد بوده و از فرامین آنها کاملا اطاعت می کند.
شخص مذبوردر چشم تشکیلات ارزشی به مانند خس و خاشاک دارد. در این ارتباط، به متن زیر دقت نمائید:

لان احبائی هم لئالی الامر و من دونهم حصاه الارض و لابد ان یکون الحصاه ازید عن لولو قدس ثمین و واحد من هولاء عندالله خیر من الف الف نفس من دونهم کما ان قطعه من الیاقوت خیر من الف جبال من حجر متین کذلک فاشهد الامر و الفرق بین هولاء لتکون من اصحاب الیقین (آثار قلم اعلی ج ۴ – ۱۸۸)

در این متن مشخص است که اگر کسی جزء احباء الهی (اعضای تشکیلات بهائی) باشد، در مقام های بلند و به مانند جواهرات درخشنده می باشد، اما در غیر این صورت سنگ ریزه ای بیش نبوده، فاقد هر گونه ارزشی است. از طرف دیگر، نصوص زیر نشان می دهد که فرامین و دستور های بیت العدل در حکم نص کتاب اقدس بوده و می بایست به تمام و کمال مورد قبول و اطاعت بهائیان قرار گیرد به شکلی که هر گونه مخالفت با تشکیلات مخالفت با خدا و اعراض از حق بوده و غیر قابل قبول است.

الواح وصایای مبارکه حضرت عبدالبها: صفحه ۲۱
حضرت جمال ابهی روحی لاحبائه الثابتین فدا مظهر کلیه الهیه و مطلع حقیقت مقدسه ربانیه و مادون کل عبادله و کل بامره یعلمون . مرجع کل کتاب اقدس . و هر مسئله غیر منصوصه راجع بیت عدل عمومی . بیت عدل انچه بالاتفاق و یاباکثریت آرا تحقق یابد همان حق و مراد الله است . من تجاوز عنه فهو ممن احب الشقاق و اظهر النفاق و اعرض عن رب المیثاق ولی مراد بیت العدل عمومیست که ازطرف جمیع بلاد انتخاب شود . یعنی شرق و غرب احبا که موجودند بقاعده انتخاب مصطلحه در بلاد غرب نظیر انگلیس اعضائی انتخاب نمایند و ان اعضا در محلی اجتماع کنند و در انچه اختلاف واقع یا مسائل مبهمه و یا مسائل غیر منصوصه مذاکره نمایند و هرچه تقرر یابد همان مانند نص است و چون بیت عدل واضع قوانین غیر منصوصه …

خاطرات نه ساله: صفحه ۲۲۱
فرمایشات مبارک در نظر است نوشته میشود: ” فرمودند هیچ چیز خاطر مرا پریشان نمیکند مگراختلاف و چاره‌ی ان این است که جمیع احبا باید بامر بیتالعدل اطاعت نمایند حتی قبل از بیت العدل هم بایدمطیع محافل روحانی که هست باشند ولو اینکه بدانندمخطی است تا اینطور نشود حصن حصین امرالله محفوظنمیماند، بیت العدل عمومی را باید کل اطاعت کنند، اطاعتاو اطاعت بامر مبارک است و مخالفت او مخالفت بجمال مبارک، اعراض از امر بیت العدل اعراض از حق است، هر یک کلمه را که رد کنند مثل ان است که بقدر ان یک کلمه از کتاب اقدس اعراض کرده اند.

در دو مدارک بالا کاملا مشخص است که هر کسی در مقابل شوقی و بیت العدل (و بقیه سلسله مراتب طولی موجود در تشکیلات بهائی) قرار بگیرد و اعراض از فرامین آن ها بکند، در واقع اعراض از حق کرده و مشمول عذاب الهی است. در نتیجه، بندگی خدای بهائیان و اطاعت از فرامین تشکیلات بهائی همواره دست در دست همدیگر بوده یکی بدون دیگری معنا ندارد. لذا واضح است که اگر کسی ادعای بهائی بودن می کند اما عضو تشکیلات نیست، در درجه اول از احباء الهی نبوده چرا که زیر بار ولایت بیت العدل نرفته است (لذا سنگ ریزه ای بیش نیست)، و در درجه دوم این امکان وجود دارد که به خاطر اعراض از فرامین تشکیلات از تشکیلات خارج شده و یا طرد شده باشد.

در نصوص بهائی کسانی که مشمول طرد روحانی شده باشند، جزامی، طاعون گرفته، سل گرفته، خس و خاشاک ، حرام زاده، کسی که مادرش به خطا رفته و… توصیف شده، و بهائیان حتی حق سلام وکلام با آنها را ندارند.

مراحل هفت گانه تکامل جامعه بهائی را در مدرک زیر به قلم نویسندگان مورد تایید بهائی خلاصه می کنیم.

با امعان نظر در بیانات مبارکه فوق مراحل هفتگانه تحولات جامعه بهائی را به شرح زیر میتوان استنتاج نمود:

۱- مجهولیت
۲- مظلومیت و مقهوریت
۳- انفصال شریعت الله از ادیان عتیقه
۴- استقلال دین الله و مساوات آن با سایر ادیان
۵- رسمیت آئین بهائی و شناسائی آن به عنوان دیانت رسمی کشور
۶- ظهور سلطه زمینیه امر الهی و ادغام سازمان کشوری با نظام بهائی
۷- و در سطح بین المللی استقرار سلطنت جهانی و جلوه سیطره ظاهری و روحانی امر الهی و تاسیس صلح اعظم و آغاز عصر ذهبی دور بهائی.

در مرحله ششم همانطورکه نویسنده مذبور نشان داده است، ظهور سلطه زمینیه بهائیت می باشد. در این مرحله سازمان های کشوری با نظام کنونی موجود بهائی ادغام می شوند. این نشان می دهد که نظام کنونی بهائی قوانین (احکام بهائی) و ساختار های مورد نیاز اداره یک کشور را دارا می باشد. قسمت عمده ساختار های اداری و احکام و قوانین موجود توسط پیشوایان بهائیت و تشکیلات بهائی پایه گذاری و تنظیم شده است. نکته ای که در این زمینه بسیار مهم می باشد این است که احکام و ساختار های اداری موجود به جا مانده از پیشوایان بهائی، بر اساس نصوص و اعتقادات بهائی تا ظهور مظهر بعدی که بیش از ۱۰۰۰ سال دیگر ممکن است به وقوع بپیوندد، غیر قابل تغییر می باشد. جمع این موارد نشان دهنده نتایج زیر است:

۱- باور بهائی باوری تشکیلاتی است. بدین ترتیب، شخص بهائی خارج از سلطه مدیریت تشکیلات بهائی تحقیقا غیر ممکن است.
۲- تشکیلات بهائی به دنبال گرفتن حکومت کشورها و ادغام سازمان های کشوری با نظام کنونی بهائی می باشند.
۳- ساختارها، احکام و قوانین مورد نیاز دست یابی به این اهداف، و عملیاتی کردن آنها موجود بوده، بهائیان عالم بر اساس همین ساختارها در زمان کنونی مدیریت و رهبری می شوند.
نصوص متعددی از شوقی افندی و بیت العدل جهانی موجود است که نقشه های پنج ساله و ده ساله و بیست ساله ای را ترسیم نموده اند. این نقشه های چندین ساله هر کدام ترسیم کننده قدم های مورد نیاز برای رسیدن به مرحله ای از مراحل هفت گانه با توجه به شرایط جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مناطق هدف می باشند. این نصوص همگی نمایش دهنده نکته اشاره شده در بالاست که “بهائیت باوری صرفا تشکیلاتی است”.

با ارائه مقدمات بالا به بررسی تشکیلات بهائی حول موضوع تقیه می پردازیم. طبق ادعاهای مبلغین بهائی تقیه در بهائیت به طور کلی نهی شده است. بررسی نصوص بهائی نیز این ادعا را تقویت می کند. کتاب گلزار تعالیم بهائی در بین صفحات ۳۸۸ الی ۳۹۱ بابی را تحت عنوان “نهی از تقیه و کتمان عقیده” گشوده است. در این باب، ۱۲ مورد از نصوص به جامانده از شوقی در تبیین این دستور به تصویر کشیده شده است. به عنوان نمونه به مورد زیر از همان مدرک توجه کنید:

” احدی خود را مسلمان ،مسیحی ،کلیمی و یا زردشتی ، معرّفی ننماید.مسامحه و مساهله در این مورد تبرّی از امراللّه است و تبرّی مُحْدِثِ انقلابی عظیم است وموجب خسرانی شدید زنهار زنهار “. (ص ٢۴۴ منتخبات توقیعات مبارک )

همان طور که مشاهده می شود در این مورد، تقیه به شدت نهی شده است به گونه ای که تقیه کننده در زمره بیزاری جویندگان از بهائیت بوده، بیزاری جوینده انقلابی عظیم ایجاد کرده که باعث خسران و ضلالت است. در این نص، برداشت از معنای تقیه این است که شخص بهائی در تعاملات خارج از تشکیلات بهائی خود را معتقد به دین دیگری معرفی نکند. به عبارت دیگر، شخص بهائی حتما می بایست خود را بهائی و عضو تشکیلات معرفی کند که مشمول عمل به تقیه نشود.

در متن بعدی، شوقی تقیه کننده را به مجازات طرد اداری تهدید کرده است. در طرد اداری، مطرود حق شرکت در انتخابات بهائی و جلسات مربوط به نظام بهائی را ندارد.

” تجاوز از یک زوجه و کتمان عقیده با وجود تحذیر و تأکید و نصیحت اُمنای محفل روحانی ، نتیجه اش در این ایّام محرومیّت از حقّ انتخاب درجامعه و از عضویّت محافل روحانیّه است ولی این انفصال اداری است نه روحانی . قرار قطعی و حُکم نهائی راجع باُمنای بیت عدل اعظم است “. (ص ١۵۴ ج ٣ توقیعات مبارکه ۴٨-١٩٢٢ )

از دو نص بالا می توان دریافت که تقیه و کتمان عقیده فردی به این معنی که شخص بهائی در تعامل خود با غیر بهائیان خود را بهائی معرفی نکرده، در عوض خود را پیرو یکی از ادیان الهی نشان دهد، ممنوع بوده، تقیه کننده مشمول مجازات است. در این مقاله این نوع از تقیه را “تقیه فردی بیرونی” می نامیم که به منظور خلاصه نویسی، آن را تقیه فردی می نامیم. در مقاله بعدی تقیه فردی را در قالب درون تشکیلاتی نیز بررسی خواهیم کرد. حال، متون بعدی را مورد توجه قرار می دهیم. در متون زیر، شوقی تاکید می کند که عمل به تقیه فردی اثرات مخرب زیر را برای تشکیلات بهائی به همراه دارد:
۱- تقیه فردی مخالف مصالح و مقتضیات تشکیلات بهائی است.
۲- تقیه فردی در تضاد با صراط مستقیم دانسته شده است.
۳- تقیه فردی مخل در نظام بهائی است.
۴- تقیه فردی علت توهین به مرام بهائی و تشکیلات بهائی است
۵- تقیه فردی باعث تولید مشکلات متنوع عظیمی در آینده خواهد شد.

” در هر حال تقیّه و کتمان عقیده و مداهنه ممنوع و مذموم و بکلّی مخالف مصالح ومقتضیات امریّه است “(ص ١٢٧ ج ٣ توقیعات مبارکه )

“اگر چنانچه مجبور و مکلّف بر تعیین و قید مذهب گردند البتّه کتمان ننمایند و به تظاهر و تصنّع متشبّث نشوند. عقیده خویش را در کمال جرأت و وضوح اظهار نمایند و از عواقب و نتائج بیان حقیقت و ابراز مافی الضّمیر خائف و نگران نشوند. البتّه بعموم یاران تأکید و توصیه نمایند تا از صراط مستقیم حقیقت و رشاد منحرف نگردند و بر حفظ مصالح امریّه و صیانت رفعت و منزلت امراللّه و اعزاز کلمهاللّه موفّق ومفتخر گردند. مداهنه و مسامحه در این موارد مُخِلّ در نظام امراللّه و علّت توهین و تحقیر دین اللّه گردد و تولید مشاکل متنوّعه عظیمه در آینده نماید…”. (ص ٢٠١منتخبات توقیعات مبارک )

فرای اثرات مخربی که تقیه فردی بر فرد بهائی و تشکیلات داشته، شوقی اثرات مفید عمل نکردن به تقیه فردی را در موارد زیر معرفی می کند:
۱- تقیه فردی نکردن باعث حفظ مصالح تشکیلات است.
۲- تقیه فردی نکردن باعث حفظ و صیانت از تشکیلات است.
۳- تقیه فردی نکردن باعث رفعت و منزلت تشکیلات است.
۴- تقیه فردی نکردن اعزاز مرام و تشکیلات بهائی را بدست خواهد داد.

توجه داریم که در نص ص ۲۰۱، شوقی به بهائیان توصیه می کند که در تقیه نکردن جرات به خرج داده، از عواقب و نتایج عمل نکردن به تقیه فردی نگران و ترسان نباشند. این نکته حائز اهمیت است که شوقی همچنین معترف است که این امکان وجود دارد که تقیه فردی نکردن باعث ایجاد مشکلات و سختی هایی برای بهائیان بشود. هزینه فردی تقیه نکردن، مشکلات و سختی هایی است که اشخاص بهائی با اعلان بهائی بودن و اعلان عضویت در تشکیلات بهائی ممکن است متحمل شوند. لذا می توان این برداشت را داشت که شوقی هزینه های شخصی را در مقایسه با ثمرات، برداشت ها و سودی که تشکیلات بهائی از عمل نکردن به تقیه فردی بدست می آورد قابل تحمل می داند. به عبارت دیگر، هزینه ای که اشخاص بهائی در قبال عمل نکردن به تقیه فردی می پردازند در مقایسه با بیشینه سازی سود و دستاورد تشکیلات قابل توجیه می باشد. این نتیجه گیری در متن زیر به وضوح به آن اشاره شده است. با توجه به متن زیر، اخراج از کار، عدم استخدام، و خسارات مادی دیگر از جمله هزینه های شخصی عمل نکردن به تقیه فردی است.

” لهجه صراحت و شجاعت و صداقت یاران نتائج عظیمه در جامعه بخشد و علّت اشتهار آئین نازنین در آن سرزمین . هرچند از وظیفه منفصل و از استخدام محروم و بخسارت مادّی مبتلا ولی در حقیقت بکنز عظیم و سود بیکران فائز و مفتخر زیرا بمبادی قیّمه این امر ناظرند و استقلال شرع مبین را مروّج و به حبل صداقت متمسّک ومتشبّث “. (ص ٣٨۶ ج ۴ امر و خلق )

با توجه به متن بالا، موارد دیگری از نتایجی که عدم تقیه فردی برای تشکیلات به همراه دارد را می توان صورت زیر خلاصه کرد:
۱- باعث مشهور شدن مرام بهائی و تشکیلات بهائی در مناطقی که بهائیان تقیه نمی کنند می شود.
۲- باعث دست یابی تشکیلات به مرحله استقلال (مرحله پنجم سیر تکامل جامعه بهائی) می شود.

همان طور که اشاره کردیم، مراحل تکامل جامعه بهائی مجهولیت، مظلومیت و مقهوریت، انفصال، استقلال، رسمیت، رسیدن به حکومت کشوری، دستیابی به حکومت جهانی می باشد. لذا با توجه به ۶ موردی که در کل از ثمرات عدم تقیه فردی از نصوص بهائی استخراج شد، می توان دریافت که این دستور کاملا در راستای اهداف تشکیلاتی تنظیم شده است و از عناصر بسیار تاثیر گذار در رسیدن به اهداف تشکیلات بهائی می باشد. این نکته در نص زیر به خوبی توسط شوقی تبیین شده است.

” عقیده کتمان ننمایند و از تقیّه اجتناب بنمایند از پس پرده خفا برون آیند و قدم بمیدان خدمت گذارند. مضطرب و هراسان نباشند و بجانفشانی قیام نمایند. هر امری را فدای این مقصد اصلی کنند و در سبیل این مبدأ جلیل و امر قویم از هر منصب و مقامی چشم پوشند و مصالح شخصیّه و ملاحظات نفسیّه را فدای مصالح عمومیّه امریّه فرمایند. حکمت و تقیّه در گذشته ایّام کافل صون و حفاظت و حمایت مظلومان آن سامان بود و یگانه وسیله حفظ و حراست آئین حضرت یزدان ولی دراین ایّام چون اعدای امر الهی و دشمنان آئین آسمانی بُرْقَع ستر و خفا را از وجه حقایق امریّه برانداخته اند و معتقدات اساسیّه اهل بها را کاملاً مکشوف و مشتهر ساخته اند و باثبات استقلال شرع حضرت بهاءاللّه پرداخته اند و باین سبب نبأ عظیم را در اقطار و اکناف عالَم معروف ومشهور نموده اند ،تقیّه و کتمان عقیده علّت توهین و تحقیر است و در انظار اهل فراست بی مورد و مضرّ . مخالفین و معاندین این رویّه را حمل بر جُبن و خوف نمایند و از تأثیرات سستی عقیده شمرند … (ص ۴-٢٠٣ منتخبات توقیعات مبارک و ص ۶-١۵۵ ج ٢ توقیعات مبارکه )

در نص بالا نیز مشهود است که مصالح شخصی می بایست فدای مصالح عمومی تشکیلات بهائی بشود. توجه داریم که تشکیلات بهائی در آغاز فعالیتش در یک کشور در مرحله مجهولیت به سر می برد. لذا می بایست از مرحله مجهولیت به مرحله مظلومیت و مقهوریت و سپس مراحل بالاتر دست یابد. رسیدن به مراحل بالاتر تنها در ازای شروع و گسترش فعالیت های تبلیغاتی تشکیلات به وقوع می پیوندد. به این معنی که تا زمانی که تشکیلات تبلیغ نکرده، نام و نشانی هم از او موجود نخواهد بود. لذا با تبلیغ مرام بهائی و عضو گیری، کم کم نام و نشان بهائی در بین مردم و دولت شناخته می شود. باید متذکر شد که تبلیغات مبلغین بهائی از نوع تهاجمی است. به این معنی که نوعا دیده می شود مبلغین بهائی بدون اینکه از اهداف و ساختار های تشکیلات بهائی سخنی با مخاطبین خود داشته باشند، در ابتدا آنها را به جلسات دعا، کلاس های مختلف آموزشی، فعالیت ها و خدمات انسان دوستانه دعوت می کنند، و در پی این فعالیت ها، کم کم نوایی از مرام بهائی نیز به گوش مخاطب خود می خوانند. و مخاطب پس از چندین ماه دوستی و معاشرت با مبلغین بهائی خود را در محیط کلاس های روحی می بیند. حال، واکنش دولت و مردم در قبال تبلیغات تشکیلات ممکن است به گونه ای باشد که یا تشکیلات را به مرحله مظلومیت و مقهوریت سوق دهد، و یا به گونه ای ناقص تشکیلات بهائی وارد مرحله انفصال بشود. می توان اثبات کرد که یکی از علل ورود تشکیلات به مرحله مظلومیت و مقهورتی همین تبلیغات تهاجمی بهائیان است (متاسفانه بررسی و تحلیل این مبحث خارج از حوزه این مقاله است و فرصت دیگری می طلبد). از طرف دیگر تشکیلات بهائی از اعضایش انتظار دارد هر گونه هزینه فردی مالی و جانی را در راستای رسیدن به اهداف تشکیلات بپردازند. حتی کسانی که حاضر به پرداخت چنین هزینه هایی نیستند را با طرد اداری و مجازات های دیگر تنبیه می کند.

پس با توجه به اینکه تشکیلات بهائی می بایست از مرحله مجهولیت به یکی از مراحل بعدی یعنی مظلومیت یا انفصال دست یابد، لذا واضح است که تقیه فردی کاملا در تخالف با این هدف می باشد.

مشخص است که تفاوت عمده ای میان تشکیلات بهائی (مرام بهائی) و ادیان الهی در موضوع تقیه فردی وجود دارد. در ادیان الهی، با توجه به اینکه دین امری شخصی است، لذا در شرایطی که خطر جانی و مالی برای فرد دین دار وجود دارد و در عین حال ریشه و اساس آن دین در خطر قرار گرفته است، تقیه فردی بسیار سفارش شده است. اما در تشکیلات بهائی، تقیه فردی کاملا ممنوع است چرا که اولا مرام بهائی امری شخصی نبوده، دین داری در قالب عضویت در تشکیلات و فعالیت در مسیر اهداف آن معنا و مفهوم دارد، ثانیا، اصولا مظلوم واقع شدن اعضای تشکیلات یکی از مراحل پیش بینی شده تکامل جامعه بهائی است.

با این وجود در ادامه نشان خواهیم داد که در زمان عبدالبهاء، تقیه فردی به شدت انجام می گرفته است، چرا که ماهیت و ریشه و اساس مرام بهائی می بایست حفظ می شده است.

حال با تفاسیری که در زمینه تقیه فردی ذکر شد، توجه به تبلیغات تشکیلات بهائی، سخن های مبلغین بهائی و برخی از نصوص، نشان می دهد که بهائیان در اموری همچنان رعایت حکمت کرده، کتمان عقیده را جایز شمرده، و به عبارت دیگر تقیه می کنند. به عنوان نمونه، مبلغین بهائی عنوان می کنند که بهائیان به دنبال گرفتن حکومت نیستند. این در حالی است که شوقی به طور مفصل در مورد مسیر رسیدن تشکیلات بهائی به حکومت کشوری (که نمونه ای از آن را در بالا زیل توقیع ۱۱۰ بدیع ذکر کردیم) سخن گفته، نقشه های سه، پنج، ده، بیست ساله تدارک دیده است. این بی صداقتی مبلغین بهائی مصداقی از رعایت حکمت و تقیه است. عرض کردیم که یکی از مراحل رسیدن به حکومت رسمیت است، و رسمیت نیاز به جمعیت دارد. لذا تبلیغات تشکیلات بهائی از منظری با هدف جذب نفوس مستعده به تشکیلات می باشد. حال چنین نفوسی در روزگار کنونی از اینکه یک مرام و یا باور به حکومت رسیده، دولت تشکیل دهد، و بر اساس احکام و اعتقادات باور مذبور کشور را اداره کند نوعا بی زار هستند. مخاطبینی که متوجه بشوند تشکیلات بهائی به دنبال قدرت سیاسی است، و مقصدش رسیدن به حکومت کشوری و ادغام سازمان های کشوری با نظام کنونی بهائی است، از عضویت در این تشکیلات سر باز می زنند. این مسئله بسیار حائز اهمیت می باشد، چرا که مانعی جدی در راه رسیدن تشکیلات به اهدافش است. لذاست که مشاهده می کنیم مبلغین بهائی از بیان این حقیقت خودداری کرده و به بی صداقتی، کتمان عقیده و تقیه روی می آورند. ما در این مقاله این مدل از تقیه را تقیه تشکیلاتی می نامیم. چرا که در تقیه تشکیلاتی کتمان قسمتی از عقیده رخ داده، تظاهر به خلاف عقیده انجام گرفته، هدفش بیشینه سازی سود تشکیلات و کمینه سازی هزینه های تشکیلات است. توجه داریم که در تشکیلات بهائی آنچه اهمیت دارد ماهیت تشکیلات و رسیدن به اهداف تشکیلاتی است (بیشینه سازی سود تشکیلات)، حتی اگر هزینه های جانی و مالی فردی به اعضای تشکیلات تحمیل گردد.

نمونه های زیادی از تقیه های تشکیلاتی را در نصوص بهائی و اعمال و گفته های پیشوایان بهائی می توان مشاهده کرد. در مرام های بابی و بهائی نماز جماعت حرام است. با توجه به این که این دو مرام ادعا می کنند اسلام را نسخ نموده اند، لذا شرکت بهائیان در نماز جمعه مسلمانان کاملا خلاف احکام و تعالیم بهائی است. اگر بهائی ای در این مراسم شرکت کند به این خاطر که در جامعه ای زندگی می کند که اکثریت مردم مسلمان هستند و از طرفی کسی نمی داند که این شخص بهائی است، قطعا بر اساس تقیه این عمل را انجام داده است. تقیه ای که به معنی خودداری کردن از اظهار عقیده و یا تظاهر بر خلاف عقیده بوده، ممکن است برای حفظ جان این عمل را انجام داده باشد. بررسی نصوص اصیل امری نشان می دهد عبدالبهاء پیشوای دوم بهائیان، تا آخرین جمعه قبل از مرگش در نماز جمعه مسلمین شرکت می کرده است. این موضوع در سند زیر آمده است:

بهاءالله و عصر جدید. از دکتر اسلمنت. ص ۷۵. صعود حضرت عبدالبهاء :
… با وجود ازدیاد ضعف و خستگی جسم آنی آسودگی تمکن نبود تا یک یا دو روز قبل از صعود یوم جمعه ۲۵ نوامبر سنه ۱۹۲۱ حین زوال هیکل انبر عازم مسجد برای نماز گردیدند پس از ادای صلاه و خروج از جامع جمهور فقرا و مساکین را حول خود طائف …

سوالی که مطرح است این است که آیا عبدالبهاء مسلمان است که تا دو روز قبل از مرگش به نماز جمعه می رفته است؟ اساسا چرا عبدالبهاء در نماز مسلمانان شرکت می کرده است؟ در اینجا عبدالبهاء تقیه کرده است و برای حفظ منافع شخصی و تشکیلاتی، از اظهار عقیده و عمل به معتقداتش خودداری نموده، تظاهر بر خلاف عقیده کرده است. در اینجا این توضیح ضروری است که در زمان عبدالبهاء تشکیلات بهائی وجود خارجی به شکل امروزی نداشته است. در عین حال، عبدالبهاء یگانه محور مرام بهائی بوده است و لذا حفظ جان و مال وی، حفظ مرام بهائی است. در نتیجه تقیه های عبدالبهاء از طرفی تقیه شخصی است، چرا که حفظ جان و مال یک نفر در میان است، و از طرف دیگر تقیه تشکیلاتی نیز می باشد، چرا که وجود عبدالبهاء در حفظ و ادامه راه مرام بهائی حیاتی بوده است. لذاست که در نمونه های این چنین از تقیه های عبدالبهاء، هر دو گونه تقیه فردی و تشکیلاتی رخ می دهد. اما سوال اینجاست که پیشوایی که خود دستور به عدم کتمان عقیده پیروان خود را می دهد، چرا خود خلاف آن عمل می کند؟ به قولی چگونه است که رطب خورده نهی رطب می کند؟

نمونه مشابه دیگر تقیه کردن عبدالبهاء را طرازالله سمندری در کتاب طراز الهی جلد ۱ صفحه ۱۱۵ سطر ۲۴ از خاطرات خویش در عکا می نویسد:
«شبی دیگر در محضر عبدالبهاء به مسجد جامع کبیر رفتیم. شعاع و غلام هم آمدند. هنگامی که در صف نماز ایستاده بودیم، این دو نفر بسیار بی ادبی نمودند و خنده های زننده کردند. حرکات آنها فوق العاده باعث رنجش من شد و از آن روز به بعد از معاشرت و ملاقات با شعاع خودداری کردم».

فاضل مازندرانی به نمونه دیگری از اشارات عبدالبهاء درباره تقیه در کتاب امر و خلق اشاره کرده است:

امر و خلق – جلد ۴: صفحه ۱۶۹
و از حضرت عبدالبها است قوله العزیز : ” بعد از تعیین و قطع کلام بین الطرفین تاخیر جائز نه بموجب نص کتاب باید عمل شود مگر انکه محذور عظیمی حاصل گرددزیرا ایام تقیه است اما بقدر امکان باید کوشید که تاخیر واقع نشود زیرامخالف نص کتاب است ” و در خطاب بفائزه خانم قوله العزیز : ” در خصوص مساله ازدواج و …

در اینجا نیز عبدالبهاء به پیروانش دستور می دهد که سعی کنند دوران نامزدیشان بیش از ۹۵ روز که در احکام تعیین شده تجاوز نکند، اما اگر محذوری پیش آمد مشکلی نیست چرا که در این روزگار می بایست تقیه کرد. در اینجا به نظر می رسد که منظور تقیه تشکیلاتی است. به عبارت دیگر، منظور حفظ مرام بهائی و پیش برد اهداف مرام بهائی مورد اهمیت است تا حفظ جان و مال اشخاص بهائی. در ادامه علت این موضوع را از میان سخنان شوقی بیشتر خواهیم شکافت. به طور خلاصه در تقیه تشکیلاتی قسمی از ساختار ها، احکام، اهداف، و به طور کل موازین مختلف مرام و تشکیلات بهائی کتمان می شود. در این حالت با وجود اینکه مخاطب پی می برد مبلغ بهائی عضو تشکیلات بهائی است، مبلغ بهائی معمولا از آشکارا بیان کردن تمامی وجوه و ساختار های تشکیلات بهائی خودداری کند، چرا که در غیر این صورت مخاطبین به تشکیلات اقبال نکرده مرحله رسمیت به وقوع نخواهد پیوست. حتی مشاهده می شود که در ابتدا با بی صداقتی خلاف آنچه در ساختار ها و تعالیم بهائی سخن گفته شده، تبلیغات تشکیلاتی انجام می شود. به قول مبلغین بهائی، “تبلیغ امری تدریجی است”. اما در این جا تدریجی بودن امر تبلیغ تنها در قالب مخفی کردن قسمتی از حقیقت نیست، بلکه اگر لازم باشد، تبلیغات همراه با بی صداقتی و بیان خلاف حقیقت هم به انجام می رسد. نمونه آن، وجود عیان و آشکارای هدف اصلی تشکیلات بهائی است که همان به دست گرفتن حکومت کشوری است. در این زمینه بهائیان با انجام دادن تقیه تشکیلاتی، بی صداقتی کرده عنوان می کنند که مرام و تشکیلات بهائی به دنبال حکومت نیست. لذا، این تقیه تشکیلاتی به منظور بیشینه سازی سود تشکیلات و کمینه سازی هزینه های تشکیلات است. از جمله نمونه های بیشینه سازی سود تشکیلات، می توان به اضافه شدن جمعیت اعضای تشکیلات، پیمودن مراحل مختلف تکامل جامعه بهائی، و به رسمیت رسیدن تشکیلات اشاره کرد. بالاترین هزینه تشکیلات نیز پس رفت اهدافی و در کل دست نیافتن به مرحله رسمیت در ازای نپیوستن مخاطبین به تشکیلات در اثر آگاهی یافتن از ساختارها و اهداف تشکیلاتی است.

در این مقاله به بررسی موضوع تقیه در تشکیلات بهائی پرداختیم. تقیه در تشکیلات بهائی به سه شکل وجود دارد. در تقیه فردی بیرونی، فرد بهائی از کتمان عقیده در تعاملاتش با مخاطبین خارج از تشکیلات نهی شده است. با توجه به نصوص متعدد بهائی، مشخص است که عدم تقیه فردی بیرونی تنها به منظور بیشینه سازی سود تشکیلات بهائی برای طی مراحل تکامل جامعه بهائی انجام می گیرد. به نظر تشکیلات بهائی توجه به هزینه های فردی نباید بهائیان را از مسیر راست خارج کند. در این راستا، تشکیلات بهائی مجازات های سنگینی از جمله طرد اداری را برای تقیه کنندگان وضع می کند. از طرف دیگر، با توجه به این که طی مراحل تکامل جامعه بهائی و رسیدن به مرحله رسمیت بسیار اهمیت دارد، لذا مبلغین بهائی به منظور جذب نفوس مستعده و فروختن مرام بهائی به مخاطبین و مشتری های خود به بی صداقتی، خدعه و دو رویی و تقیه تشکیلاتی روی می آورند. به عنوان نمونه، مبلغین بهائی از اعلام هدف اصلی تشکیلات که همانا رسیدن به حکومت کشوری است، به مخاطبینشان خودداری می کنند. نمونه های تقیه های تشکیلاتی را می توان در اعمال عبدالبهاء و دستورات شوقی مشاهده نمود. بهائیان دیگر نیز به تمسک به رفتار و کردار پیشوایانشان دست به تقیه تشکیلاتی زده و می زنند. شوقی حتی پا را فراتر گذاشته و زمان اتمام تقیه تشکیلاتی را نیز پیش بینی کرده است که همانا رسیدن تشکیلات بهائی به حکومت کشوری می باشد. تنها زمانی تقیه تشکیلاتی کاملا کنار گذاشته خواهد شد که تشکیلات بهائی حکومت کشوری را به دست گرفته، نظام بهائی با سازمان های کشوری ادغام شود.

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.