نقد مقاله : “تقیه، جواز ریاکاری در ایران” از عرفان ثابتی – قسمت دوم

عبدالبهاء، پیشوای تقیه کاران!

شبی دیگر در محضر عبدالبهاء به مسجد جامع کبیر رفتیم. شعاع و غلام هم آمدند. هنگامی که در صف نماز ایستاده بودیم، این دو نفر بسیار بی ادبی نمودند و خنده های زننده کردند. حرکات آنها فوق العاده باعث رنجش من شد و از آن روز به بعد از معاشرت و ملاقات با شعاع خودداری کردم

نقد مقاله : “تقیه، جواز ریاکاری در ایران” عرفان ثابتی قسمت دوم

عرفان ثابتی در مقاله “تقیه، جواز ریاکاری در ایران” به دسته بندی و ارائه خلاصه ای از نگرش ها و مطالعات کارشناسان متنوعی بر حول موضوع تقیه پرداخته است. در آن مقاله، نگارنده دو نوع ریاکاری را مورد بررسی قرار داده است; ریاکاری اخلاقی و ریاکاری دینی. وی نشان می دهد که مطالعات پژوهشگران ریاکاری اخلاقی را به سه دسته ی “فریب‌کاری اخلاقی”، “کاربرد موازین اخلاقی دوگانه” و “ضعف اخلاقی” تقسیم بندی می کنند. از طرف دیگر، ریاکاری دینی به دو قسم “ذهنی” و “عینی” دسته بندی شده است که هر کدام می تواند از جنس منفعل یا فعال باشد. همچنین، ثابتی پیامد اصلی ریاکاری را تنش روانی نتیجه شده از ناسازگاری عقیده و عمل می داند.

به طور خلاصه، بررسی ها نشان می دهد که تقیه در تشکیلات بهائی به سه شکل دیده می شود; “تقیه فردی درون تشکیلاتی”، “تقیه فردی بیرونی”، و “تقیه تشکیلاتی”. در مقاله گذشته به دو نوع از انواع تقیه در تشکیلات بهائی پرداخته شد. به طور خلاصه، تقیه فردی بیرونی در مواجهات بین بهائیان و غیر بهائیان معنا پیدا می کند. در این تعاملات بهائیان از تقیه (به معنای انکار اعتقاد به بهائیت و عضویت در تشکیلات بهائی) خودداری می کنند. در تقیه فردی بیرونی، فرد بهائی از کتمان عقیده در تعاملاتش با مخاطبین خارج از تشکیلات نهی شده است. با توجه به نصوص متعدد بهائی، مشخص است که عدم تقیه فردی بیرونی تنها به منظور بیشینه سازی سود تشکیلات بهائی برای طی مراحل تکامل جامعه بهائی انجام می گیرد. به نظر تشکیلات بهائی توجه به هزینه های فردی نباید بهائیان را از مسیر راست خارج کند. در این راستا، تشکیلات بهائی مجازات های سنگینی از جمله طرد اداری را برای تقیه کنندگان وضع می کند.

نوع دومی که در مقاله گذشته به طور مبسوط به آن پرداختیم، تقیه تشکیلاتی است. با توجه به اینکه بهائی به کسی می گویند که حتما در تشکیلات بهائی ثبت نام کرده (تسجیل شده است)، و به طور رسمی عضو این تشکیلات باشد، در نتیجه دیده می شود که رعایت حکمت و تقیه تشکیلاتی به طور گسترده ای برای حفظ و بیشینه سازی منافع گروهی تشکیلاتی و کمینه سازی هزینه گروهی تشکیلاتی در مواجهه با مخاطبین بیرونی انجام می گیرد. با توجه به این که طی مراحل تکامل جامعه بهائی و رسیدن به مرحله رسمیت بسیار اهمیت دارد، لذا مبلغین بهائی به منظور جذب نفوس مستعده و فروختن مرام بهائی به مخاطبین و مشتری های خود به بی صداقتی، خدعه و دو رویی و تقیه تشکیلاتی روی می آورند. به عنوان نمونه، مبلغین بهائی از اعلام هدف اصلی تشکیلات که همانا رسیدن به حکومت کشوری است، به مخاطبینشان خودداری می کنند. نمونه های تقیه های تشکیلاتی را می توان در اعمال عبدالبهاء و دستورات شوقی مشاهده نمود. بهائیان دیگر نیز به تمسک به رفتار و کردار پیشوایانشان دست به تقیه تشکیلاتی زده و می زنند. شوقی حتی پا را فراتر گذاشته و زمان اتمام تقیه تشکیلاتی را نیز پیش بینی کرده است که آن در هنگامه رسیدن تشکیلات بهائی به حکومت کشوری می باشد. تنها زمانی تقیه تشکیلاتی کاملا کنار گذاشته خواهد شد که تشکیلات بهائی حکومت کشوری را به دست گرفته، نظام بهائی با سازمان های کشوری ادغام شود.

در این مقاله با استفاده از خط کشی ها و ریل گذاری های ثابتی به بررسی تشکیلات بهائی پیرامون نوع سوم تقیه یعنی تقیه فردی درون تشکیلاتی خواهیم پرداخت. خلاصه آنکه، در مواجهات فردی درون تشکیلاتی، بهائیان به منظور حفظ موقعیت تشکیلاتی، حفظ آبرو، از دست ندادن روابط خانوادگی و دوستانه، و در کل به منظور از دست ندادن منابع مختلف عاطفی، روحی روانی، اجتماعی و اقتصادی “تقیه فردی درون تشکیلاتی” انجام می دهند.

ثابتی در ابتدای مقاله خود نگرشی از وضعیت جامعه ایران را به زبان شاهرخ مسکوب اظهار می کند:
“دو زندگی در کنار هم، توأم و بر ضد یکدیگر گرمِ کار است، یکی بیرونی، اجتماعی، در برابر دیگران و ریایی، ترسیده و دروغ زده. یکی هم در خلوتِ خانه، یا تنها و با دوستانِ محرم و جبران رنگ و ریای روز. تقیه‌ی فردی و مذهبی بدل به واقعیتی اجتماعی و کلی شده”. (روزها در راه)

وی در ادامه نظر ماکس وبر در ارتباط باورهای دینی و اخلاق عملی را نقل می کند: “میان باورهای دینی و اخلاق عملی، همبستگی‌های معیّنی وجود دارد. …”.
هر چند زمینه و کانتکست نظریه وبر در ارتباط با توسعه فرهنگ مادی از درون ادیان می باشد، ثابتی پایه استدلال خود را بر نظر وبر گذاشته، از فرضیه به حکم می رسد:

“بر همین قیاس، بی‌تردید می‌توان سلطۀ دیرینۀ بعضی از آموزه‌های فقهی/دینی همچون جواز تقیه و توریه را یکی از عوامل اصلی بی‌اعتنایی شمار فراوانی از ایرانیان به “حقیقت” و تعقیب “مصلحت” فردی، به بهای نفع جمعی، دانست.”

در این استدلال، ثابتی با مسکوب همراهی کرده و جامعه ایران را مملو از ریاکاری، حقیقت گریزی، و حقیقت ستیزی دانسته، اظهار می کند که ریاکاری موجود در ایران ریشه مذهبی اسلامی داشته، محصول جواز تقیه و توریه در اسلام است.

ثابتی هیچ گونه دلیل و برهانی برای ادعای خود ایراد نمی کند، و تنها حکم ناپخته ای از منظر خود برای جامعه ایران صادر می کند. ثابتی ادعا می کند «شمار فراوانی از ایرانیان به “حقیقت” بی اعتنا هستند» بدون اینکه علتی برای تئوری مجازی خود تبیین نماید. باید از ایشان پرسید دلیل شما برای اینکه شمار فراوانی از ایرانیان بی اعتنا به حقیقتند چیست!!؟؟ جامعه ایران، جامعه ای جوان بوده، و جوانی عالم کنج کاوی و جستجوی حقیقت است. چطور می شود که در جامعه جوان ایرانی شمار فراوانی از ایرانیان به حقیقت بی اعتنا هستند؟ ثابتی در جای جای مقاله خود به اندیشمندان علوم اجتماعی رجوع کرده و آنچه آن اندیشمندان در مطالعاتشان بدست آورده اند را تکرار کرده است و در این تکرار خوانندگان را به منابعی ارجاع می دهد. اما در تبیین حکم خود درباره شمار فراوان ایرانیان هیچ گونه منبعی از مطالعات جامعه شناختی آکادمیک و علمی ارائه نمی دهد. در طی متن نیز، بدون در نظر گرفتن آحاد جامعه ایران، تنها مثال هایی ناپخته و جهت گیرانه در باب موضوع مقاله از هیئات مذهبی ارائه می دهد، که باز بدون هیچ گونه مطالعه علمی و دقیقی، از فرضیه خود خصمانه و جهت گیرانه حکم مورد نظرش را استخراج می کند.

متاسفانه ثابتی با حضور خود در برنامه های مختلف به وضوح ثابت کرده است که تحلیل ها و اظهار نظر هایش گرایش و جهت گیری خاصی داشته، در کل توانایی نقد یک موضوع از جایگاهی بی طرف را ندارد. ثابتی مبلغی بهائی است، و این مسئله در تمامی مصاحبه ها و برنامه هایی که در آنها شرکت کرده است مشهود آفاق می باشد. متاسفانه تعصب بیش از حد به عقیده باعث می شود که انسان حتی حاضر به شنیدن اظهارات دیگران نشده، همواره در حالتی از قضاوت ناپخته و در جنگی دائمی با حقیقت برای کسب امنیت روحی وفکری به سر ببرد. ثابتی به عنوان مبلغ بهائی رسالت خود را در تبلیغ تشکیلات بهائی و تخریب ادیان الهی و مخالفان تشکیلات به هر شکل و امکانی می داند. نمونه این مسئله در مثال های جهت گیرانه ثابتی در مقاله اش در تخریب شعاعر اسلامی مشخص است. ثابتی جامعه جوان ایران را متهم می کند که شمار فراوانی از آنها به حقیقت بی اعتنا هستند، و پیکان مثال هایش به سمت و سوی تخریب شعاعر اسلامی است.

توجه به نصوص بهائی و توجه به تعصبی که ثابتی در اعتقاداتش دارد، می تواند ریشه هایی از ادعای ثابتی مبنی بر بی اعتنایی شمار فراوانی از ایرانیان به حقیقت را آشکار نماید. نصوص بهائی، با ورود به روحانیات، حقیقت را منحصر در بهاءالله می داند. در این راستا، مشاهده می کنیم در جای جای این نصوص نسبت به بهاءالله تعبیر «شمس حقیقت» به کار رفته است. مبلغین بهائی مانند ثابتی نیز در تمامی تبلیغاتشان اشاره به حقیقت زندگی، حقیقت علوم و حقیقت اشیاء کرده و همه را منحصر در بهاءالله می دانند. به این معنا که اگر کسی بهاءالله (شمس حقیقت) را نشناسد، در کل بی اعتنا به حقیقت می باشد. به منظور تبیین بیشتر باید اشاره کنیم که بر اساس نصوص بهائی اولین چیزی که بر انسان ها واجب اعلان گشته است شناخت مشرق وحی (بهاءالله) می باشد -توجه داریم که ادیان الهی اولین قدم را شناخت خداوند می دانند، و نه شناخت فرستاده خدا، که این تفاوت فاحشی میان ادیان الهی و اعتقاد بهائی است-.

منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبها – جلد ١: صفحه ۲۳۷
ای منجذبه محبت الله شمس حقیقت از افق عالم طالعشد و نور هدایت درخشید فیض ابدی دائم و مستمر استو از نتائج ان فیض ابدی صلح عمومیست…

بهاءالله در کتاب اقدس می گوید: ( به نقل ازروزنه های امیددر آستانه قرن بیست ویکم‏: صفحه ۲۲۹)
ان اول ما کتب الله علی‌العباد عرفان مشرق وحیه ومطلع‌امره‌الذی کان مقام نفسه فی عالم الامر والخلق . یعنی اولین چیزیکه بر بندگان خداوند فرض و واجب شده است شناسائی مشرق وحی و مطلع امراوست همانکه در حکم خداوند است در عالم امر وخلق .

با توجه به نصوص بالا می توان یکی از دلایل اصلی ای که ثابتی چنین ادعا می کند که شمار فراوانی از ایرانیان به حقیقت بی اعتنا هستند را دریافت. و آن اینکه شمار فراوانی از ایرانیان به بهاءالله اعتقاد ندارند و نسبت به آورده های او با دید باز و تحرری حقیقت بی اعتنا هستند. نصوص بهائی موج می زند از تناقض ها و بی صداقتی هایی که هر انسان منصف و متحرری حقیقتی را از این تعالیم فراری داده نسبت به آن ها بی اعتنا می کند. اما این که این بی اعتنایی، نسبت به حقیقت است یا بی اعتنایی به بافته هایی از جناب بهاءالله، عبدالبهاء و شوقی امر دیگری است.

به موضوع مقاله بپردازیم. ثابتی ریاکاری اخلاقی را به سه دسته تقسیم می کند. در دسته اول -فریبکاری اخلاقی-، « افراد یا نهادها به دروغ ادعا می‌کنند که کارشان انگیزه‌ای اخلاقی داشته، در حالی که هدف اصلی از اخلاقی جلوه دادن خود، جلب منفعت شخصی بوده است.» در این جایگاه، به دستور تشکیلات، مشاهده می کنیم که بهائیان در انواع امور خیریه از جمله کمک به کارتون خواب ها، جمع کردن زباله و … شرکت می کنند. همه این کارها به ظاهر مناسب به نظر می آیند، اما مشاهده می کنیم که همین فعالیت های خیر خواهانه بستری برای تبلیغ تشکیلات و جذب نفوس مستعده به تشکیلات بهائی است. به عبارت دیگر، هدف پشت پرده عمل به امور خیریه تبلیغ تشکیلات، و جذب نفوس مستعده به تشکیلات بهائی و اضافه شدن جمعیت اعضای تشکیلات است. که بدین وسیله، تشکیلات بتواند به مرحله رسمیت -یکی از مراحل تکامل جامعه بهائی- دست یابد. کاملا مشخص است که این عملکرد تشکیلات بهائی منطبق بر فریبکاری اخلاقی است. چرا که تشکیلات و به پیروی از آن بهائیان، برای جلب منفعت تشکیلاتی، به امور خیریه می پردازند که بدین وسیله نفوس مستعده را جذب کرده، مراحل تکامل جامعه بهائی را طی نمایند.

ثابتی نوع دوم ریاکاری اخلاقی را به این صورت تبیین میکند: «افراد یا نهادها در ارزیابی سرپیچی خود از اصول اخلاقی موازینی را به کار می‌گیرند که با موازین مورد استفادۀ آنها در ارزیابی سرپیچی دیگران از اصول اخلاقی تفاوت دارد.»
نمونه آشکار ریاکاری اخلاقی بهائیان از نوع دوم، همین مقاله ثابتی است. ثابتی در جای جای مقاله خود از تقیه مسلمانان به عنوان یک رذیله اخلاقی سخن رانده و آن را علت برای حقیقت گریزی ایرانیان می داند. این در حالی است که خود فراموش می کند که بهائیان به صورت گسترده تقیه تشکیلاتی بیرونی و تقیه فردی می کنند. در مقاله قبلی موارد گسترده تقیه تشکیلاتی و فردی (به عنوان نمونه شرکت عبدالبهاء در نماز جماعت مسلمین تا آخرین ساعات حیات، و یا بی صداقتی تشکیلاتی در روشن نمودن اهداف مرتبط با حکومت طلبی تشکیلات) را ذکر کردیم. وی پارا فراتر می گذارد و حتی به طور کل تشکیلات بهائی و بهائیان را مبرا از عمل به تقیه جلوه می دهد. امری که از اساس بی پایه و خلاف حقیقت می باشد.

در نوع سوم ریاکاری اخلاقی، ثابتی عنوان می کند «افراد صرفاً به ارزش‌های اخلاقی خود پایبند نمی‌مانند. در این حالت، آنها اغلب می‌کوشند تا سستی اخلاقی‌شان را “توجیه” کنند.»
در این جایگاه، تشکیلات بهائی و به پیروی از آن بهائیان به طور گسترده شعارهایی سر میدهد که هیچ کدام با صداقت همراه نمی باشد. به عنوان نمونه، تشکیلات بهائی ادعا می کند که به دنبال حکومت نیست. در مقاله گذشته موارد نقض این ادعا را به طور مختصر بررسی کردیم. بر اساس توقیع ۱۱۰ بدیع، شوقی به وضوح اشاره می کند که به دنبال حکومت کشوری و ادغام سازمان های کشوری با نظام کنونی اداری بهائی است. همانطور که در مقاله قبل از محضر مخاطبین گذشت، تشکیلات بهائی برای رسیدن به رسمیت -یکی از مراحل تکامل جامعه بهائی- نیازمند جمعیت است. لذا می بایست برای اضافه شدن جمعیتش عضو گیری نماید. اما عضو گیری کار ساده ای نیست. در عصر کنونی، مخاطبین تشکیلات نوعا از این که یک باور و عقیده بر آنها سلطه زمینیه داشته باشد بی زار هستند. لذاست که مشاهده می کنیم، بهائیان به دستور تشکیلات با بی صداقتی اشاره می کنند که به دنبال حکومت نبوده و در سیاست دخالت نمی کنند. اما توجیهی که بهائیان در ارتباط با سستی اخلاقی خود ذکر می کنند انواع مختلف دارد. یک نمونه آن این است که بهائیان میگویند تبلیغ امری تدریجی است. به این معنی که نیازی نیست مخاطبینی که تبلیغ می شوند به همه مسائل به طور روشن و واضح و بر مسیر صداقت پی ببرند. در اینجاست که دروغ گویی های بهائیان یا به عبارت دیگر رعایت حکمت توجیه پیدا می کند.

ثابتی در ادامه تقیه را به بوقلمون صفتی تشبیه کرده می گوید:
«بوقلمون‌صفتی به تعبیر برخی از نظریه‌پردازان روان‌شناسی اجتماعی، عبارت است از تقلید ناخودآگاه حالت‌ها و رفتارهای دیگران یا همان انطباق فرد با بافتار اجتماعی که به تعاملات اجتماعی کمک می‌کند. اما بعضی دیگر از صاحب‌نظران بوقلمون صفتی را نوعی جعل اولویت می‌دانند که فرد از طریق آن در واکنش به فشارهای اجتماعی تظاهر می‌کند که همان اولویت‌ یا خواسته‌های رایج در جامعه را داراست، هر چند در واقع اولویت یا خواسته‌های دیگری دارد. تقیه نیز چنین است زیرا فرد در واکنش به فشارهای سیاسی و/یا آزار و اذیت دینی به باور به اعتقادات مذهبی دیگری ورای عقاید شخصی خود تظاهر می‌کند تا از تنبیهات اجتماعی بپرهیزد و به پاداش‌های اجتماعی دست یابد. (جیسون وُلشلِگر و لیندسی آر. بیچ ۲۰۱۳)»

همانطور که در این مقاله و مقاله قبلی به طور مبسوط ذکر کردیم، عبدالبهاء برای جلوگیری از فشار های سیاسی و یا آزار و اذیت مردم جامعه وقت خویش، در نماز جماعت مسلمانان شرکت می کرد، عملکردی که به تعبیر ثابتی منطبق با بوقلمون صفتی است.

یادکردی از مقاله قبل برای تبیین تقیه های عبدالبهاء می کنیم:
««« بهاءالله و عصر جدید. از دکتر اسلمنت. ص ۷۵. صعود حضرت عبدالبهاء :
… با وجود ازدیاد ضعف و خستگی جسم آنی آسودگی تمکن نبود تا یک یا دو روز قبل از صعود یوم جمعه ۲۵ نوامبر سنه ۱۹۲۱ حین زوال هیکل انبر عازم مسجد برای نماز گردیدند پس از ادای صلاه و خروج از جامع جمهور فقرا و مساکین را حول خود طائف …

سوالی که مطرح است این است که آیا عبدالبهاء مسلمان است که تا دو روز قبل از مرگش به نماز جمعه می رفته است؟ اساسا چرا عبدالبهاء در نماز مسلمانان شرکت می کرده است؟ در اینجا عبدالبهاء تقیه کرده است و برای حفظ منافع شخصی و تشکیلاتی، از اظهار عقیده و عمل به معتقداتش خودداری نموده، تظاهر بر خلاف عقیده کرده، و جعل اولویت انجام داده است.

نمونه مشابه دیگر تقیه کردن عبدالبهاء را طرازالله سمندری در کتاب طراز الهی جلد ۱ صفحه ۱۱۵ سطر ۲۴ از خاطرات خویش در عکا می نویسد:
«شبی دیگر در محضر عبدالبهاء به مسجد جامع کبیر رفتیم. شعاع و غلام هم آمدند. هنگامی که در صف نماز ایستاده بودیم، این دو نفر بسیار بی ادبی نمودند و خنده های زننده کردند. حرکات آنها فوق العاده باعث رنجش من شد و از آن روز به بعد از معاشرت و ملاقات با شعاع خودداری کردم»

در این جا به تبیین تقیه فردی درون تشکیلاتی می پردازیم. نکته محوری بحث در این نمونه از تقیه به نگرش تشکیلات بهائی به معترضان از میان اعضای خود بر می گردد. تشکیلات بهائی نسبت به معترضان درون تشکیلات که نسبت به سیاست ها و یا عملکرد های تشکیلات اعتراض داشته و یا بر خلاف فرمان تشکیلات، عملی از آنها سر می زند، نگرش سخت گیرانه ای دارد. مدرک زیر نشان می دهد که بهائیان می بایست کاملا گوش به فرمان تشکیلات بهائی باشند. هر گونه مخالفت با تشکیلات مخالفت با خدا و اعراض از حق بوده و غیر قابل قبول است.

الواح وصایای مبارکه حضرت عبدالبها: صفحه ۲۱
حضرت جمال ابهی روحی لاحبائه الثابتین فدا مظهر کلیه الهیه و مطلع حقیقت مقدسه ربانیه و مادون کل عبادله و کل بامره یعلمون . مرجع کل کتاب اقدس. و هر مسئله غیر منصوصه راجع بیت عدل عمومی . بیت عدل انچه بالاتفاق و یاباکثریت آرا تحقق یابد همان حق و مراد الله است . من تجاوز عنه فهو ممن احب الشقاق و اظهر النفاق و اعرض عن رب المیثاق ولی مراد بیت العدل عمومیست که ازطرف جمیع بلاد انتخاب شود . یعنی شرق و غرب احبا که موجودند بقاعده انتخاب مصطلحه در بلاد غرب نظیر انگلیس اعضائی انتخاب نمایند و ان اعضا در محلی اجتماع کنند و در انچه اختلاف واقع یا مسائل مبهمه و یا مسائل غیر منصوصه مذاکره نمایند و هرچه تقرر یابد همان مانند نص است و چون بیت عدل واضع قوانین غیر منصوصه …

نمونه های بسیاری از چگونگی برخورد تشکیلات با مخالفان و معترضان داخلی در تاریخ بهائیت وجود دارد. در این مجال به چند نمونه بسنده می کنیم. در نمونه های پیش رو مشاهده می کنیم که اعضای تشکیلات بهائی به خاطر سفر به کشوری و یا معاشرت با مادر مطرود، طرد روحانی شده اند. طرد روحانی عواقب گسترده ای برای مطرود دارد، از جمله این که از ارث محروم می شود، هرگونه ارتباط اقتصادی با مطرود ممنوع می باشد، بقیه بهائیان از سلام و کلام با فرد مطرود ممنوع می باشند، هر گونه ارتباطی با مطرود روحانی باعث طرد روحانی خود شخص می شود. حتی عبدالبهاء مطرودین روحانی را به کسی که دچار مرض سل، طاعون، جذام و … شده است تشبیه نموده و دوری از آنها را امری واجب تلقی می کند.

توقیعات مبارکه ج ۴ صفحه ۷۸
در خصوص روحی غنی که از مشهد بدون اطلاع محفل مسافرت به آمریکا نموده فرمودند بنویس. این شخص نیز نظر به مخالفت و انحرافش از جامعه منفصل زیرا در انگلستان با پسر دهقان مرتبط و متفقا به آمریک مسافرت نمرده ، محفل ملی انگلستان در این خصوص مخابره با محفل ملی آمریک نموده اند و هر دو محفل مستحضر و مسبوق. همچنین فرمودند بنویس انفصال روحانی نصرت الله باهر نظر به معاشرت با والده اش لازم و واجب.

اخبار امری نشریه محفل روحانی ملی ایران – شهر الرحمه ۱۱۱ بدیع – تیر ماه سال ۱۳۳۳.
چون دکتر هوشنگ همت، بهائی زاده مسجل علی رقم تمام انظارات و نصایح محفل به آمریکا عزیمت نموده، حسب الامر تلگرافی مبارک از جامعه طرد گردیده است. بدیهی است احبای الهی از آن جمله بستگان و منسوبان بهائی شخص مذکور از هرگونه ارتباط و موالفت و سلام و کلام با مشار الیه احتراز خواهند نمود.

اخبار امری نشریه محفل روحانی ملی ایران – شهر الجلال ۱۱۱ بدیع – اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۳.
چون دکتر منوچهر موید بهائی زاده که نامش را والدش در دفتر سجلات بهائی بثبت رسانده و موقع عزیمت به لندن توصیه برایش گرفته و به موجب آن با دوستان انگلستان محشور بوده به آمریکا عزیمت نموده حسب الامر تلگرافی مبارک طرد گردیده است. بدیهی است احباء الهی علی الخصوص اقارب و نزدیکان بهائی مشارالیه حبل هر گونه تعلق و ارتباط و موالفت را با او قطع خواهند فرمود.

در نصوص بهائی، بهاء الله کسانی که منکر وی (و به تعمیم بهاءالله، منکر تشکیلات بهائی) شوند را حرام زاده لقب داده که مادر آنها به خطا رفته و حاصل خطای مادر، منکر بهاء شده است. منتقد تشکیلات و اعتراض کننده به تشکیلات، در نظر بیت العدل منکر فضل تشکیلات هستند، و به نوعی مشمول این نظر هم هستند.

گنج شایگان در لوح حبیب مراغه ای ص ۷۸ : «من ینکر هذاالفضل الظاهر الباهر المتعالی المنیر ینبغی له بان یسئل عن امه حاله فسوف یرجع الی اسفل الجحیم»

همانطور که در بالا آمده است، تشکیلات با معتراضان خود رویه سختگیرانه ای دارد. هر گونه مخالفتی می تواند عواقب بسیار هولناکی برای فرد خاطی داشته باشد. مخالفت با تشکیلات از مخالفت با بیت العدل شروع شده و حتی تا محافل ملی و محلی نیز گسترش میابد. به عبارت دیگر، عواقب مخالفت با محافل محلی و ملی همانند عواقب مخالفت با بیت العدل می باشد. چنین رویه ی سختگیرانه ای باعث ایجاد فضای خفقان شده، و عاملی برای عمل به تقیه درون تشکیلاتی می گردد. در این جایگاه، بهائیان برای حفظ موقعیت تشکیلاتی، حفظ منافع مالی، ارتباطات اقتصادی، عاطفی، روحی روانی، و هر گونه ارتباط دیگر می بایست در حاشیه امنیت رعایت دستورات تشکیلات و هماهنگی با ارزش های آن اعمالشان را محدود کنند. در نمونه های بالا مشاهده می کنیم که دستورات و فرامین تشکیلات تا شخصی ترین مسائل، از جمله محل زندگی، معاشرت با افراد جامعه، سفر، و … ورود پیدا می کند. هر چه دخالت تشکیلات به مسائل شخصی بیشتر و عمیق تر باشد، تقیه درون تشکیلاتی (و به گفته ثابتی بوقلمون صفتی) شدت بیشتری به خود می گیرد.

ثابتی به نقل از ولشلگر ریاکاری دینی را به چهار مورد تقسیم می کند.
۱- ریاکاری “ذهنی منفعل”، فرد به‌رغم تظاهر به تعلق به یک گروه دینی خاص، به اعتقادات گروه باور ندارد.
۲- ریاکاری “ذهنی فعال”، فرد به‌رغم تظاهر به تعلق به یک گروه دینی خاص، با اعتقادات گروه مخالف و، در نهان، کافر یا مرتد است.
۳- در ریاکاری “عینی منفعل”، فرد به‌رغم تظاهر به تعلق به یک گروه دینی خاص، به موازین رفتاری گروه پایبند نیست.
۴- در ریاکاری “عینی فعال”، فرد به‌رغم تظاهر به تعلق به یک گروه دینی خاص، به دروغ خود را ملتزم به موازین رفتاری گروه نشان می‌دهد یا رفتارهایی ناسازگار با آن موازین دارد. (جیسون ولشلگر و لیندسی آر. بیچ ۲۰۱۱)

متاسفانه تشکیلات بهائی، تشکیلاتی بسته بوده و هیچ گونه اطلاعات آماری از فعالیت ها و مشارکت های بهائیان به صورت رسمی و عمومی وجود ندارد. به عنوان نمونه آمار شرکت در ضیافت ها، شرکت در انتخابات محافل محلی و ملی و بیت العدل به طور رسمی و عمومی وجود ندارد. باید توجه داشت که شرکت در ضیافت از جمله وظایف بسیار مهم اعضای تشکیلات بهائی است . لذا با کنار گذاشتن موارد استثنا، اگر کسی در ضیافت شرکت نمی کند، باوری خلاف اعتقاد رسمی تشکیلات بهائی دارد و در زمره یکی از ریاکاری های عینی منفعل و یا فعال مورد توجه ثابتی قرار می گیرد.

در تشکیلات بهائی، اعضای محافل محلی، ملی و بیت العدل به وسیله انتخابات به سمت خود انتخاب می شوند. اعضای این محافل نوعا به ندرت تغییر می کنند، و یا در مورد اعضای بیت العدل به راحتی می توان پیش بینی دقیقی انجام داد که چه افرادی در این مسند خواهند نشست (رجوع شود به [۱]). متاسفانه هیچ گونه آمار رسمی از میزان شرکت بهائیان در این انتخابات وجود ندارد. آمار مشارکت بهائیان در انتخابات یکی از مولفه هایی است که نشان می دهد تا چه حد احتمال ریاکاری های چهارگانه در تشکیلات بهائی وجود دارد. مشارکت بالای بهائیان می تواند نشان بدهد، اعضای تشکیلات به اعتقادات گروه باور داشته و در مسیر استحکام و رشد گروه مشارکت فعال دارند. اما هر چه این مشارکت کمتر باشد، در صد انفعال و سستی باور به اعتقادات گروه بیشتر بوده، کسانی که شرکت نمی کنند، به احتمال بسیار زیاد به یکی از ریاکاری های چهارگانه عمل می کنند.

نکته جالبی که در انتخابات بهائی وجود دارد این است که در این پروسه بهائیان حق تبلیغات انتخاباتی نداشته، حتی حق صحبت با همدیگر در مورد این پروسه و افراد مورد نظر خود را نیز ندارند. طبق موازین روشن و معیار هایی که به خوبی در قرن ۲۱ مشخص هستند، این مدل انتخابات با معیار های دمکراسی فاصله بسیاری داشته، وجود انتخابات به معنای رعایت موازین دمکراسی در تشکیلات بهائی نیست. اما سوای این نکته، مهم آنجاست که چنین مدل انتخاباتی باعث می شود که افرادی که تمایل به حضور در سیستم مدیریتی تشکیلات دارند، روش های دیگری برای مطرح شدن و بدست آوردن نیک نامی بر گزینند. در این جاست که شرکت در مراسم های مختلف اعتقادی تشکیلات، مانند شرکت در ضیافت ها، شرکت در فعالیت های تبلیغی، شرکت در جلسات دعا، برگزاری جلسات دعا و به طور کل شرکت و یا برگزاری شعائر اعتقادی بهائی اهمیت ویژه ای برای مطرح شدن پیدا می کنند. واضح است که عدم مشارکت در این شعائر باعث می شود که فرد اصلا شناخته نشود، سوای توانایی های مدیریتی و استعداد های دیگری که ممکن است داشته باشد. با توجه به سازوکار های تشکیلات بهائی در انتخاب اعضای محافل محلی، ملی و یا بیت العدل، شرکت در ضیافت های نوزده روزه اولین قدم برای نیل به این آمال رسیدن به پست مدیریتی در تشکیلات بهائی است. در نتیجه شرکت در ضیافت های نوزده روزه و یا فعالیت های تبلیغی از جمله بستر های لازم برای کسب نام و نشان در تشکیلات بهائی بوده که بدین ترتیب شخص بهائی برای عضویت در محافل محلی و ملی امید آفرینی می کند. تمامی اینها برای بیشینه سازی سود شخصی و کمینه سازی هزینه های فردی است که بر اساس ریل گذاری های ثابتی از مقوله های تقیه و ریاکاری است.

ثابتی به نقل از ولشگر می گوید: “وقتی منافع اجتماعی تعلق به گروه دینی مسلط از هزینه‌های روانی تعلق بدون عقیده بیشتر باشد افراد ریاکاری ذهنی را برمی گزینند.”
به وضوح مشخص است که تشکیلات سختگیری مانند تشکیلات بهائی که تمایل دارد اختیار و کنترل کوچکترین تصمیمات زندگی اعضایش مانند اجازه سفر کردن و محل زندگی و معاشرت با دیگران را کنترل نماید، و اعتراض به این موازین باعث طرد روحانی شده و مطرود ارتباطات و منافع اجتماعی خود را از دست بدهد، باعث می شود شمار زیادی به ریاکاری ذهنی دست بیازند.

ثابتی در تبیین ریاکاری عینی فعال باز به نقل از ولشگر می نویسد:
“در شرایط برابر، ریاکاری عینی فعال در گروه‌های دینی سخت‌گیر بیشتر است” (ولشلگر و بیچ ۲۰۱۱)‌. معمولاً رهبران چنین گروه‌هایی نه تنها از بالا اعضاء را به طور”عمودی” کنترل می‌کنند بلکه می‌کوشند تا از طریق منصوبین غیرروحانی خود اعضاء را در پایین هم به طور “افقی” کنترل کنند (همان منبع)

در تشکیلات بهائی سازمان هایی وجود دارد که وظیفه ترویج تشکیلات بهائی و حفظ و صیانت آن را بر عهده دارند. اعضای این سازمان ها به طور مستقیم توسط اعضای بیت العدل انتخاب شده بر سمت هایشان منسوب می گردند. نمونه این سازمان ها دارالتبلیغ بین المللی و مشاورین قاره ای می باشند. سپس مشاورین قاره ای اعضای هیئت های معاونت را از قاره های مربوطه انتخاب می کنند. پس سازمان های دارالتبلیغ بین المللی، مشاورین قاره ای، و هیئت های معاونت از جمله سازمان هایی هستند که وظیفه آنها تبلیغ و حفظ و حراست تشکیلات بهائی است.

بهائیان در تبلیغات خود به طور منسجم عنوان می کنند که مرام بهائی طبقه علماء نداشته، و یا به عبارت دیگر آخوند و ملا ندارد. در حالی که این نیز از جمله بی صداقتی های بزرگ مبلغین بهائی است که باز در زمره تقیه تشکیلاتی که در مقاله گذشته ذکر آن رفت قرار می گیرد. مبلغین بهائی از بیان آشکارای حقیقت به مخاطبین خود هراسان بوده، چرا که بیان این نکته که تشکیلات بهائی نیز طبقه علماء دارد ممکن است باعث شود که مخاطبین به این باور جذب نشده و از آن دوری گزینند. امری که هزینه سنگینی برای تشکیلات بهائی دارد. عرض کردیم که بهائیت به دنبال افزایش جمعیت به منظور رسیدن به رسمیت در کشور هاست. بدون افزایش جمعیت رسیدن به رسمیت مقدور جلوه نکرده که این خود هزینه بسیار سنگینی برای تشکیلات است. لذا برای بیشینه سازی سود تشکیلاتی و کمینه سازی هزینه ها، مبلغین بهائی با بی صداقتی و بی انصافی ادعا می کنند که تشکیلات بهائی طبقه علماء ندارد.

به بحث باز گردیم. همانطور که مشاهده می کنیم، سازمان های بسیار مهمی در تشکیلات بهائی هستند که یکی از وظیفه های آنها حفظ و صیانت تشکیلات است. حفظ و صیانت به معنای حراست است و این مقوله نیازمند کسب و جمع آوری اطلاعات از درون و بیرون تشکیلات می باشد. به نمونه های طرد روحانی اعضای بهائی که در بالا ذکر شد با نگاه حفظ و صیانت تشکیلات و ارتباط آن با جمع آوری اطلاعات مروری انجام می دهیم. سوالی که این نگرش در ذهن ایجاد می کند این است که تشکیلات بهائی از چه طریقی متوجه شده که روحی غنی، هوشنگ همت و منوچهر موید به انگلستان و یا آمریکا سفر کرده اند؟ چگونه می شود که سفر کردن این اشخاص در دورانی که ارتباطات به شکل امروزی موجود نیست به گوش شوقی رسیده است؟ این سوالات جدی نشان از مولفه های مخوف امنیتی اطلاعاتی در تشکیلات بهائی داشته که بدین وسیله از بالا به پائین اعضای خود را کنترل می کند. عرض کردیم که تشکیلات بهائی تشکیلاتی سختگیر می باشد، و هر گونه اعتراض و مخالفتی با فرامین تشکیلات عواقب سنگینی از جمله طرد روحانی دارد. لذا، تشکیلات برای اطمینان خاطر از اینکه اعضایش فرامین تشکیلاتی را جدی گرفته به آنها عمل می کنند، مولفه های امنیتی اطلاعاتی را در سطوح مختلف جامعه بهائی سازمان دهی می کند.

نمونه دیگری منطبق با عصر ارتباطات در زمینه کنترل اعضا از بالا به پائین ارائه می دهیم. سازمان بیت العدل به منظور اجرایی کردن وظایف خود سازمان های زیر مجموعه زیادی دارد. یکی از این سازمان ها، سازمان اینترنتی بهائی
است -Bahai Internet Agency

با ظهور اینترنت و اهمیت حفظ و صیانت تشکیلات، سازمان اینترنتی بهائی نیز تشکیل شد. از وظایف این سازمان تهیه راهکار های مورد قبول تشکیلات برای استفاده از اینترنت و چگونگی فعالیت در فضای مجازی برای اعضای تشکیلات است. این سازمان برای بهائیان راهکارهایی پیشنهاد کرده است و بهائیان را از فعالیت دلبخواهی و آزادانه بدون در نظر گرفتن موازین تشکیلاتی بر حذر می دارد [۲].

بعلاوه، این سازمان برای صیانت و حراست تشکیلات، به رصد فعالیت های اعضای تشکیلات در فضای مجازی هم پرداخته، اطلاعات مختلف و متنوعی را در این زمینه جمع آوری کرده و در پی مشاهده فعالیت های خلاف موازین تشکیلات برخورد در خور می کند. به عنوان نمونه، در سال ۲۰۰۸، نامه ای توسط مدیریت سازمان اینترنتی بهائی به محافل ملی در سرتاسر دنیا ارسال می شود که در آن نکات جالبی از مدل عملکرد این سازمان در رابطه با جمع آوری اطلاعات اعضای بهائی، کنترل فعالیت های بهائیان در فضای اینترنت، و در کل حراست تشکیلات از درون ارائه می دهد. به متن این نامه دقت کنید[۳]:

«دوستان بهائی عزیز:

مرکز جهانی از این سازمان خواسته است که شما (مخاطب محافل ملی هستند) را نسبت به فعالیت های یکی از ناقضین عهد به نام مارتین لاوالی در فیس بوک هشدار دهیم. این شخص، صفحه بهائیان ارتدکس را در فیس بوک مدیریت می کند، و همچنین صفحه شخصی ای نیز در این وب سایت دارد. به تازگی نمونه هایی مشاهده شده است که جوانان بهائی که حساب های شخصی در فیس بوک دارند درخواست دوستی و یا عضویت در صفحه نقض عهد او را قبول کرده اند. بعلاوه، با توجه به چگونگی عملکرد فیس بوک در ایجاد شبکه های دوستی، اگر شخصی دعوت مستقیم مارتین لاوالی را قبول نماید، لیست کلیه دوستان وی به همراه ایمیل های آنها برای دعوت کننده آشکار شده در دسترس وی می باشد. بدین ترتیب، افرادی که سوء نیت دارند می توانند به شمار زیادی از بهائیان به طور مستقیم ارتباط برقرار کنند، ارتباطاتی که برای سلامت روحانی جوانان بهائی و دیگر بهائیان که به عهد و میثاق بهائی عمیقا ایمان ندارند تهدید بزرگی است. …»

این نامه به خوبی نشان می دهد که تشکیلات بهائی در چه حد و تا به کجا سعی در کنترل فعالیت های اعضای خود داشته، هر گونه ارتباطات خلاف نظرش را کنترل کرده و با خاطیان برخورد درخور می کند. نکات زیر از نامه بالا برداشت می شود:
۱- سازمان اینترنتی بهائی فعالیت های بهائیان در شبکه های اجتماعی و در کل در فضای اینترنت را کنترل می کند.
۲- سازمان اینترنتی بهائی با بهائیانی که پا را از محدوده موازین تشکیلات فراتر می گذارند بر خورد جدی می کند.
۳- سازمان اینترنتی بهائی در قرن حاضر وظیفه جمع آوری اطلاعات از اعضای تشکیلات بهائی نسبت به فعالیت های مجازی آن ها را دارد.
۴- معاشرت و دوستی مجازی با افرادی می تواند سلامت روحانی بهائیان را به خطر اندازد و می بایست منطبق با نظر تشکیلات باشد.
۵- معاشرت با ناقضین عهد و میثاق تهدید برای تشکیلات بهائی است.

مشخص است که زندگی در میان چنین ساختار سخت گیری در عصر ارتباط می تواند آزار دهنده باشد. اما در عین حال، راهکار های آسانی برای فرار از چشمان تشکیلات و سازمان اینترنتی بهائی وجود دارد که نمونه آن استفاده از تغییر نام و یا حساب کاربری جعلی است. این خود نمونه ای از ریاکاری عینی فعال است. چرا که شخص بهائی به رغم تظاهر به تعلق به تشکیلات بهائی، رفتار هایی ناسازگار با موازین تشکیلات دارد.

نمونه های بسیاری از فعالیت های سازمان اینترنتی بهائی در کنترل فعالیت های بهائیان در فضای اینترنت و یا حتی برخورد تشکیلاتی با خاطیانی که خلاف موازین تشکیلات فعالیت کرده اند وجود دارد. نمونه بسیار مهم دیگر، برخورد این سازمان با گروهی از اندیشمندان بهائی از جمله خوان کول که در فضای مجازی به تبادل اندیشه های خود با یکدیگر در زمینه معتقدات بهائی می پرداختند می باشد. این گروه از اندیشمندان گروهی به نام تالیسمان شکل داده بودند و در آن به تبادل اندیشه می پرداختند که در مجالی بحث آنها به مشروعیت بیت العدل کنونی می رسد. توضیح اینکه در نصوص اصلی و سانسور نشده بهائی، بیت العدل زمانی مشروعیت دارد که در راس آن ولی امر الله نشسته باشد. به گفته عبدالبهاء در این زمینه دقت کنیم:

عبدالهاء در الواح وصایا صفحه ۱۵ می گوید:
“اما بیت العدل الذی جعله الله مصدر کل خیر و مصونا من کل خطا باید به انتخاب عمومی یعنی نفوس مومنه تشکیل شود ، و اعضا باید مظاهر تقوای الهی و مطالع علم و دانائی و ثابت بر دین الهی و خیر خواه جمیع نوع انسانی باشند ، و مقصد بیت العدل عمومیست یعنی در جمیع بلاد بیت العدل خصوصی تشکیل شود و آن بیوت عدل بیت العدل عمومی انتخاب نماید. این مجمع مرجع کل امور است و موسس قوانین و احکامی که در نصوص الهی موجود نه. و جمیع مسائل مشکله در این مجلس حل گردد و ولی امرالله رئیس مقدس این مجلس و عضو اعظم ممتاز لاینعزل. و اگر در اجتماعات بالذات حاضر نشود نائب و وکیلی تعیین فرماید. و اگر چنانچه عضوی از اعضا گناهی ارتکاب نماید که در حق عمومی ضرری حاصل شود ولی امرالله صلاحیت اخراج او دارد بعد ملت شخص دیگر انتخاب نماید این بیت العدل مصدر تشریعست و حکومت قوه تنفیذه. تشریع باید موید تنفیذ گردد و تنفیذ باید ظهیر و معین تشریع شود تا از ارتباط و التیام این دو قوت بنیان عدل و انصاف متین و رزین گردد و اقالیم جنه النعیم و بهشت برین شود.”

همانطور که مشاهده می شود، در صفحه ۱۵ الواح وصایا، عبدالبهاء تبیین کرده است که ولی امرالله عضو لاینعزل بیت العدل می باشد. اما این بحث با مزاج تشکیلات بهائی و بیت العدل جهانی که فاقد ولی امر الله بر راس خود می باشد، خوش نمی آید. و اگر بهائیان به نوعی در این وادی قدم گذاشته و به بحث و تبادل اندیشه بنشینند با آنها برخورد های جدی خواهد شد. پس از برخورد های بسیار جدی بیت العدل و دارالتبلیغ بین المللی و سازمان اینترنتی بهائی با اعضای گروه تالیزمان، خوان کول نیز از بهائیت خارج شد.

ثابتی ادامه می دهد و با توجه به سختگیری های گروه باز به نقل از ولشگر عنوان می کند که سه دسته گروه را ترک می کنند:
۱) آن‌هایی که دیگر ارزش‌ها و هنجارهای گروه را نمی‌پذیرند؛
خوان کول یکی از این افراد است. وی به آزادی اندیشه و بیان بیشتر توجه کرد و موازین تشکیلات در سانسور و محدودیت ایجاد کردن برای آزادی اندیشه و بیان را نپذیرفت و از آن خارج شد.

۲) کسانی که با ارزش‌ها و هنجارهای گروه موافقند اما احساس می‌کنند که تجربۀ دینی‌ اجتماعی‌شان بر اثر ریاکاری دیگران بی‌ارزش شده است. (ولشلگر و بیچ ۲۰۱۱)
۳) خود ریاکاران هم ممکن است گروه را ترک کنند و به گروه دیگری بپیوندند که از تضاد عقیده و عمل‌شان بکاهد یا همان پاداش‌های دینی‌ را وعده دهد و در عین حال تعهدات رفتاری کمتری بطلبد.(همان منبع)

افراد زیاد دیگری نیز از تشکیلات بهائی یا خود خواسته خارج شده اند و یا طرد گشته اند. ثابتی در خاتمه مقاله خود باز به نقل از ولشگر می نویسد:
رهبری گروه برای رویارویی با این وضعیت سه گزینه دارد:
۱) هزینۀ خروج از گروه را افزایش دهد تا تغییر دین و ورود به دیگر گروه‌ها مستلزم فداکاری باشد.
۲) سازوکارهایی بیافریند تا تنش حاصل از ناهم‌خوانی عقیده و عمل ریاکاران کاهش یابد.
۳) به سکولاریزاسیون تن در دهد و ارزش‌ها و باورهای مغایر با باور و رفتار تعداد زیادی از اعضاء را عامدانه تغییر دهد.

مدیریت تشکیلات بهائی، و به طور مبسوط تر پیشوایان بهائیان، برای کنترل و رویارویی با ترک اعضای تشکیلات، ساختار های مختلفی از جمله طرد اداری و روحانی تمهید کرده اند. همانطور که اشاره شد، طرد روحانی که بدترین مدل تنبیه و عقوبت خاطیان است، عواقب سنگین و سهمگینی برای خاطیان دارد. خاطیان در این راستا ارتباطات روحانی، روانی، خانوادگی، دوستانه، اقتصادی و … را از دست می دهند امری که هزینه زیادی داشته و مستلزم فداکاری بسیاری است و باعث می شود عده کمتری به فکر ترک گروه بیافتند. در کنار این مسئله، مشاهده می کنیم که تشکیلات بهائی برای جلوگیری از خروج افراد تمهیداتی نیز در دست دارد. به عنوان نمونه، مشروبات الکلی در بهائیت ممنوع است. اما، اگر کسی در خفا مشروبات الکلی بنوشد به گونه ای که غیر بهائیان متوجه این عمل نشوند، تشکیلات نیز توجهی به خاطی ندارد. حتی در امورد دیگری مانند زنا، خاطی را با پرداخت های نقدی به بیت العدل می بخشد. لذا، اگر فرد بهائی صاحب مال و منال باشد، این اجازه را پیدا می کند که با پرداخت جریمه نقدی به عمل خلاف ذکر شده دست یازد. لذا، در این نمونه ها، تشکیلات بهائی برای بهائیان آزادی عمل ایجاد کرده و در قبل آن گنجینه نقدینگی هایش را نیز پر می کند. با وجود این، اگر غیر بهائیان به طور علنی متوجه شوند که یک بهائی مشروبات الکلی مصرف می کند و یا زنا انجام می دهد، باعث می شود که تشکیلات بهائی با وی برخورد تشکیلاتی کند. چرا که کیان تشکیلات بهائی در خطر است. این نیز خود نمونه از دو رویی در عملکرد بوده از مصادیق ریاکاری است.

به سخن شاهرخ مسکوب نسبت به جامعه ایران دقت کنیم.
“دو زندگی در کنار هم، توأم و بر ضد یکدیگر گرمِ کار است، یکی بیرونی، اجتماعی، در برابر دیگران و ریایی، ترسیده و دروغ زده. یکی هم در خلوتِ خانه، یا تنها و با دوستانِ محرم و جبران رنگ و ریای روز. تقیه‌ی فردی و مذهبی بدل به واقعیتی اجتماعی و کلی شده”. (روزها در راه)

با وجود اینکه ثابتی با استفاده از این جمله سعی در نقد جامعه ایران دارد، تحلیل های بالا نشان می دهد که جامعه بهائی نیز مشمول این جمله می باشد. زندگی آحاد جامعه بهائی چندین مدل دارد. یک مدل برخورد با اغیار است که بهائیان با بی صداقتی تقیه تشکیلاتی انجام داده و ساختار ها و مولفه های حکومت کشوری زمینیه بهائی را از دیدگان آنها مخفی نگه می دارند. از طرف دیگر، در درون تشکیلات بهائی نیز زندگی آحاد جامعه بهائی به دو قسم بیرونی و درونی تقسیم می شود. آنهایی که خود را متعلق جامعه بهائی می دانند اما در درون یا با اعتقادات گروه مخالفند، یا در نهان، کافر یا مرتد می باشند و تقیه فردی درون تشکیلاتی انجام می دهند. از طرف دیگر، بهائیان در خلوت و یا با محارم، آشکارا به موازین رفتاری تشکیلات پایبند نیستند، و حتی رفتار هایی ناسازگار با موازین رفتاری تشکیلات از خود نشان می دهند که در این حالات ریاکاری عینی منفعل و یا فعال از خود نشان می دهند.

منابع:
http://bahairants.com/election-of-universal-house-of-justice-2013-3009.html [1]
https://bahai-library.com/author/Bah%C3%A1’%C3%AD+internet+agency [2]
http://www.truebahai.com/2008/03/bahai-internet.html [3]

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.