بهائیان عامل محوری در تحریم حقوق بشری علیه مردم ایران

بهائیان براندازی می کنند بابت اقدام مجرمانه برخورد می شود دعوی نقض حقوق شهروندی می کنند

بیان مطالب در تحلیلها :

۲۸۲ ۱ – بررسی خیانتهای خاندان کمال آبادی در معیت بیت العدل علیه ملت ایران

۱۰۴۸ خانجانی از عاملیت تحریم داروئی تا قاچاق دارو در ایران

مصاحبه دوم پروین زمانی از لس آنجلس با استاد حسن ارشاد بررسی خیانت های فرقه و خاندان کمال آبادی به ایران و حزب بهائی در آمریکا

تشکیلات بیت العدل با فرمان به بهائیان ایران بسال ۱۹۹۶ برنامه ۲۵ ساله را در راستای سرنگونی حکومت به شکل نرم و از طریق تغییر بافت جمعیتی ( طرح اخذ شده از بنیاد خیریه راکفلر – طرح روحی ) شروع به سمپاتی و جذب افراد به سازمان نمودند و در این راستا با مقاومت نظام و ممانعت در اجرای طرح بر اندازی مواجه گردیدند اما با کمال وقاحت دلیل بازداشتها را صرف اعتقاد به باور بهایی مطرح کردند متاسفانه نهادهایی مانند ستاد حقوق بشر قوه قضائیه به همراه نهادهای وزارت امور خارجه باید در نهاد های بین المللی تحت عنوان دخالت کانونهای فرامنطقه ای داخل ایران مخصوصا جامعه جهانی بهایی در سازمان ملل اقامه دعوا می شد امیدواریم هر چه زودتر این طرح شکایت در نهادهای بین المللی پیگیری شود و حق ملت ایران از متجاوزین بیت العدل و اذناب اسرائیل استیفا گردد

ستد اول :

متن گزارش محفل ملی آمریکا که طی آن اذعان می کند از ابتدای سال ۲۰۰۰ چه اقداماتی برای طرح دعوای نقض حقوق بشر بهائیان در آمریکا و پی گیری های سناتور مارک کرک انجام گرفته است :

اصل فایل پیام محفل ملی آمریکا در نقض حقوق بشر بهائیان برانداز ایران

سند تحریم حقوق بشری ایران از جانب بهائیان

سند دوم :

در پی اقدامات براندازانه طی سلسله نقشه های بیت العدل مخصوصا از سال ۱۹۹۶ به بعد و اقدام افرادی همچون رها ثابت که در پوشش یک جمعیت مردم نهاد و ان جی او به بهانه طرح تواندهی به کودکان اقدام به اجرای نقشه های بیت العدل در استان فارس نمود اما با مقاومت نهادهای امنیتی مواجهه و رها ثابت بهمراه ۵۲ نفر اعضای زیر مجموعه رها ثابت که زیر نظر مشاور غرب آسیا جبار ایدلخانی از خارج از مرزها هدایت می شدند دستگیر و ۵۰ نفر آزاد و سه نفر که سر شبکه بودند محکوم گردیدند

رها ثابت طی نامه زیر رنج نامه ای نگاشت که در مجامع بین المللی به عنوان مظلوم نمایی مورد استناد افرادی مانند پیام اخوان قرار گرفت این نامه خطاب به پیام اخوان است که تقدیم می گردد :

نامه رها ثابت به پیام اخوان

جناب اخوان الله ابهی

امیدوارم حالتان خوب باشد و در جمیع احوال مشمول عنایات حق تعالی باشید. بسیار مسرورم که می توانم با شما مستقیما صحبت کنم تا شاید ازطریق اقدامات شما بتوان قدمی پیشتر در جهت رفع تضییقات احبا در ایران و انشاالله استقلال امر برداشته شود. من به طور مختصر اما با جزییات آنچه را که در حال وقوع است می نویسم .

چندی پیش که کنفرانس زنو بود آقای محمد جواد لاریجانی (رییس کمسیون حقوق بشر اسلامی )هم در کنفرانس و هم بعد از برگشت در تلوزیون ملی ایران در برنامه گفتگوی خبری شبکه دوم جمهوری اسلامی ضمن گزارشی از سفر خود وقتی مجری برنامه از او در خصوص سوالی که در کنفرانس در باره تضییع حقوق بهاییان در ایران از او پرسیده شده بود سوال کرد ایشان گفت: “یکی از موارد نقض حقوق بشر در ایران از سوی جوامع و سازمانهای بین المللی در مورد بهاییان است . بهاییان در ایران از حقوق شهروندی برخوردار هستند و از شهروندان ثروتمند ایران هستند و جوانان آنها از تحصیلات عالیه برخوردار ند و بهاییان مانند دیگر شهروندان اگر عملی خلاف امنیت و مصالح کشور انجام دهند در برابر قانوان قرار می گیرند . آنها فعالیتهای فرقه ای دارند که مخالف با قوانین کشور است.”

این صحبت ایشان که هم در کنفرانس گفته بودند و هم در تلوزیون ایران پخش شد نشان می دهد که سیاستمداران ایران حقایق را به گونه ای دیگر بیان می کنند .یعنی در حالیکه ظاهر امور را با آنچه می گویند مطابق نشان می دهند ولی در واقع به گونه ای دیگر رفتار کرده و تصمیم می گیرند . صدها مدرک وجود دارد که بهاییان چگونه از ادارات در اول انقلاب اخراج شدند .اگر از این موضوع بگذریم در تمام مدت این سی سال پیروزی انقلاب تک تک خانواده های بهایی به شکلی مورد اذیت و آزار شغلی و اقتصادی بوده اند . اسناد زیادی موجود است که پروانه های کسب افراد بهایی یا صادر نشده و یا اینکه بعد از ۵ سال که باید تمدید شود از سوی اداره کار تمدید نمی شود . بهاییان از داشتن برخی مشاغل محرومند مثل :آرایشگاه – گل فروشی – سالنهای غذاخوری – سوپر مارکت – فروشگاهای فرهنگی مثل کتاب فروشی و … و اخیرا طبق دستورالعملی که آمده است پروانه کسب و مجوز برای شغلهای پر درآمد برای بهاییان صادر نمی شود.مثل عکاسی و فیلمبرداری .

شواهد بسیاری موجود که در این سالها به شکلهای مختلف برای کسب و کار مغازه های بهایی در محله های مختلف شهر مزاحمت ایجاد کرده اند تا جایی که تعداد مشتریان بسیار کم شده و مغازه دار مجبور به تغیر شغل و یا ترک محل گردیده است . البته منکر این موضوع نمی توان شد که تعداد معدودی از بهاییان هستند که از سرمایه های مالی خوبی برخوردارند که این افراد هم در این سالها محروم از اذیت آزار شغلی و اقتصادی نبوده اند.با این حساب چطور آقای لاریجانی در تعریف خود از جامعه بهایی آنها را شهروندان ثروتمند معرفی کرده اند جای تعجب است . شواهد موجود نشان می دهد که امنیت مالی و شغلی از ابتدای انقلاب تا بحال برای بهاییان وجود نداشته است و حتی اقدامات دولتمردان ایران بر این قصد و هدف بوده است که بهاییان را از لحاظ اقتصادی فلج کنند تا از نظر مالی تحت فشار باشند .

در خصوص موضوع حق تحصیلات عالی که ایشان گفته اند جوانان بهایی تحصیلات عالی دارند . مدارک بیش از حد موجود است که چقدر دانشجو که در اول انقلاب اخراج شدند و از انقلاب فرهنگی به بعد هم تا بحال بهاییان در دانشگاهها فارغ التحصیل نداشته اند . البته از ۶ سال پیش که کمی محدودیتها برداشته شد ولی عملا یا به داوطلبان کنکور کارت شرکت در آزمون را نمی دهند و یا اگردر آزمون شرکت کنند در هنگام اعلام نتایج در سایت مربوط به اعلام نتایج برای آنها نقص پرونده درج می شود و یا اگر نمره آزمون به آنها داده شود آنها را در دانشگاه ثبت نام نمی کنند و یا اگر ثبت نام کنند بعد از چند ترم اخراج می کنند و …. آیا اینها رعایت حقوق شهروندی است ؟ آیا اینها دلیلی بر این است که جوانان بهایی از حق تحصیل برخوردارند؟ شما باید این موضوع را خوب بدانید که در فرهنگ ایرانیها تحصیلات عالی از اهمیت خاصی برخوردار است همه دانش آموزان مقطع دبیرستان در تمام دوره ۴ سال تحصیل خود به فکر کنکور هستند و خود را برای آن آماده می کنند . شور و شوق رفتن به دانشگاه رویای هر جوانی است که نه تنها در دبیرستان و میان دانش آموزان بلکه دربین والدین آنها و حتی در رسانه های جمعی روی آن بسیار مانور داده می شود . حال شما تصور کنید که دانش اموزان ۱۶ – ۱۷ ساله بهایی در همین فرهنگ و جو زندگی می کنند ولی همه آنها می دانند که محروم از تحصیل هستند . همه آنها میدانند که حتی اگر همه مراحل سخت ورود به دانشگاه که در بالا آمد را پشت سر بگذارند باز هم دولتمردان جمهوری اسلامی در سخنان خود آنقدر صادق نیستند که آنها بتوانند مانند سایر جوانان ایرانی تحصیلات عالیه بکنند ومدرک تحصیلی دریافت کنند و دارای شغل و موقعیت اجتماعی شوند . این دردی است که من عمقیا آنرا احساس می کنم وقتی با تمام وجود می بینم که چطور هم سن و سالهای من در حال حاضر در پست های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی در ایران در حال خدمت هستند و من محرومم . (هر چند که در دانشگاه بهایی ایران- BIHE- در سطح فوق لیسانس علوم اجتماعی تحصیل کرده ام).

این موضوع مهم نباید از نظر دور بماند که هر بهایی که در ایران است به خوبی می داند که چرا در ایران مانده است و با آغوش باز تمام این تضییقات را پذیرفته است و افتخار می کند که در راه عقیده اش مورد ظلم قرار گرفته است و مطمئن است که همانطور که پیش از این استقامت بهاییان در ایران ثمرات بسیاری داشته و سبب رفع بسیاری از سو تفاهمات شده است . استقامت او هم سبب پیشرفت امر و انشاالله استقلال امر در ایران خواهد شد و به این لحاظ به جهت فضل عظیم حق را شاکر است و مباهات می کند.

موضوع دیگری که بسیار قابل اهمیت است ناامنی است که در چند مورد در چند سال اخیر در ایران می توان دید . ازجمله ماجرای اقای مسعود ایمانی در شیراز است که حتما درباره ایشان شنیده اید که در دوسال اخیر چگونه مورد اذیت و آزار قرار گرفته است از نامه های تهدید امیز تا بستن او به درخت در یکی از خیابانها ی شیراز و ریختن نفت بر روی او و اقدام به سوزاندنش که البته به خواست الهی موفقیت آمیز نبود تا ربودن او و گم شدنش به مدت یک هفته و آزار و اذیت وی از ضرب و شتم تا سوزاندن با سیگار و توهین و شکنجه های غیر انسانی و… برای گرفتن اعتراف تلوزیونی از ایشان تا بگوید در قبال اخذ ۱۰۰ میلیون تومان پول از یاران ایران (هفت نفر مدیران سابق جامعه بهایی که در حال حاضر در زندان هستند) حاضر شده است که در خیابان او را به درخت ببندند و نمایش آتش سوزی راه بیاندازند تا از این طریق نظام جمهوری اسلامی را بی اعتبار کنند و لطمه ای به حیثیت سیاسی نظام وارد نمایند.

این واقعه به قدری درد آور است که زبان قاصر است از ذکر هر گونه همدردی . چرا که بعد از این همه آزار و اذیت ایشان را تهدید کرده اند که نباید در این موارد با کسی صحبت کند و ایشان چون دختر و پسر جوان دارند سکوت کرده اند . و معلوم نیست که آیا دوباره این اتفاقات برای ایشان رخ می دهد یا نه ؟ آیا ایشان اصلا امنیت جانی دارد ؟ آیا زن و فرزندانش مورد تعرض قرار می گیرند یا نه ؟ این ماجرا برای یکی دیگر از بهاییان در شیراز عینا تکرار شد اما اذیت و ازار دهنده ها از ایشان می خواستند که یا مسلمان شود و یا از کشور خارج شود . آقای روح الله رضایی در برابر خواسته آنها مقاومت کرد حتی وقتی او را ربودند و یا در صحنه اعدام ساخته گی قرار دادند و یا ضرب و شتم کردند استقامت کرد ولی وقتی او را با زن و دخترانش تهدید کردند در نهایت مظلومیت از ایران خارج شد . با اشک و دل سوخته گفته بود هر بلایی را برای خودم تحمل می کنم ولی نمی توانم برای خانواده ام تحمل کنم. او و خانواده اش هم اکنون مدت یک هفته است که در ترکیه هستند.

اقای اخوان این افراد هر بار که این مسائل برایشان پیش آمد به مراجع قانونی شکایت کردند و به پزشکی قانونی رفتند و این مرجع قانونی اعلام کرد که آنها مورد ضرب و شتم شدید و سوزاندن با سیگار قرار گرفته اند . ولی دادستان و اداره اطلاعات شیراز اقدام برروی این پرونده را با ارجاع های مختلف به یکدیگر و یا ادارات دیگر مورد بی توجهی قرار دادند و دست آخر هم اعلام کردند که این افراد دارای بیماری روحی و اعصاب هستند و خود سوزی می کنند تا نظام جمهوری اسلامی را بی آبرو کنند .حتی اگر فرض کنیم اینها دیوانه اند و خود سوزی کرده اند کدام بیمار روحی و روانی است که بتواند خودش به خودش آنقدر لگ بزند که نتواند تا ده روز درست روی صندلی بنشیند؟ و یا اینقدر چک توی گوش خودش بزند که تا یک هفته از آرواره درد نتواند غذا را بجود ؟ و یا ….حقیقتا بی عدالتی و ظلم بیداد می کند . اگر نتوان جلوی اینموارد نا امنی را گرفت یکی یکی احبا مورد اذیت و ازار قرار خواهند گرفت و البته با کمی تهدید سکوت هم اختیار می کنند تا خانواده شان مورد اذیت قرار نگیرد و این موضوع بایکوت می شود . همانطور که الان اتفاق افتاده است.

موضوع دیگر وضعیت زندانیان ایران است که حقیقتا بدون سند و مدرک واقعی عده ای الان در زندانها در بدترین شرایط بسر می برند . اولین سوال این است که آخر برای چه ؟ در ایران عده ای جوان در شهرهای مختلف بازداشت هستند و یا در زندان بسر می برند صرفا بخاطر اینکه می خواهند از حق انسانی خود نه شهروندی بلکه حق وجدانی و تعهد انسانی خود استفاده نموده به هموطنان خود خدمت کنند . می خواهند در ابادانی وطن عزیزشان همدوش دیگران فعالیت کنند ولی به صرف عقیده ایمانی محاکمه شده اند و در زندان بسر می برند.

در خصوص پرونده اینجانب (رها ثابت ) و ۵۴ جوان بهایی با وجودی که برای فعالیت اجتماعی خود در محله های محروم شهر مجوز رسمی از شورای اسلامی شهر شیراز موجود بود و با وجود تحقیقی که توسط مشاور امام جمعه شیراز در محله ها صورت گرفت و ایشان اعلام کرد که این افراد به گواهی اهالی محله ها هرگز از اعتقادات ایمانی خود صحبت نکرده بودند و صرفا به فعالیتهای آموزشی مشغول بودند .باز هم اغراض و تعصبات مذهبی اداره اطلاعات و قاضی پرونده( دادستان استان فارس) اینجانب و دونفر دیگر را محکوم به ۴ سال حبس تعزیری و ۵۰ نفر دیگر را به یک سال حبس تعلیقی و ۳ سال شرکت در کلاسهای تبلیغات اسلامی محکوم کردند .نکته جالب این است که بعد از انتشار نامه تحقیقی مشاور امام جمعه نامه دیگری از ایشان در اینترنت منتشر شد که ایشان تمام حرفهای قبلی خود را منکر شد و گفت که من درست تحقیق نکرده بودم و این افراد مجرم هستند و نه تنها خودشان بلکه خانواده های آنها نیز باید محاکمه شوند.!

شاید ذکر این نکته هم مهم باشد که این سه نفر تا بحال که سه سال از حبس آنها می گذرد در زندان انفرادی بوده اند و در شرایط بازداشتی نگهداری می شوند .یعنی در یک اتاق کوچک بدون پنجره و یک در آهنی بزرگ که همیشه بسته است و این در فقط ۱۵ دقیقه در روز انهم برای رفتن به هواخوری باز می شود. هوا در این اتاق فقط همان ۱۵ دقیقه مجال عوض شدن دارد( ابن در حالی است که توالت و حمام کنار سلول است ) . فردی که دراین سلول محبوس است هرگز کسی را نمی بیند چون هر زمان که بخواهد از این سلول خارج شود (چه برای بازجویی و چه برای هواخوری و یا برای رفتن به بهداری ) با چشم بند باید چشمانش را ببندد.

در این سلول فقط سه پتو سربازی وجود دارد که یکی از آنها برای کف اتاق است که از کاشی ساخته شده و یکی برای زیر سر بعنوان بالش و دیگری برای موقع سرما استفاده می شود . در این اتاق هیچ چیز دیگری نیست . غذا در ظروف یک بار مصرف داده می شود . و بجز یک مسواک و یک حوله و صابون و شامپو و یک ساک که یک دست لباس اضافه برای زندانی است وسیله دیگری نیست. تصور بفرمایید که این سه نفر (مدت سه سال در زندان اطلاعات سپاه شیراز)و یاران ایران ( مدت ۴ ماه دربازداشتگاه اوین) و خانم رزیتا واثقی ( مدت ۷ ماه در شرایط بسیار بد و با بیماری و ضعف شدید جسمی در زندان مشهد) و همه کسانی که در حالت باز داشتی بوده اند برای مدت یک ماه یا دوماه یا بیشتر در این شرایط بسر می برده اند . حتی اگر دوره بازداشتی متهم باید در این شرایط باشد (که این هم نا عادلانه است ) چرا باید این سه نفر دوره محکومیت خود را در این وضعیت باشند ؟آیا این نقض حقوق انسانی نیست ؟ آیا این همان حقوق شهروندی است که دولتمردان ایران اعلام کرده اند برای بهاییان در ایران رعایت می شود؟

تنها امکانی که این سه نفر دارند استفاده از کتاب و تلوزیون است و ملاقات حضوری ( هر هفته ۵ دقیقه آنهم فقط با پدر و مادر و خواهر و برادر). آخر بکدام جرم ؟ بکدام گناه ؟ به گناه اینکه دلشان برای کودکان و نوجوانان محروم هم وطن خود طپیده است و به یاری آنها رفته اند؟ قسمت جالب این محکومیت که حتی از نظر حقوق دانان مسلمان در ایران هم جای تعجب است حکمی است که به

۵۰ نفر دیگر داده اند و آنها تا بحال سه سال است که هر دو هفته یکبار در کلاس های تبلیغات اسلامی شرکت می کنند و محکومند که از زبان یک نفر مسلمان که به اعتقادات مذهبی و باورهای ایمانی آنها توهین می کند برای مدت ۲ الی ۳ ساعت گوش دهند . این نوع مجازات در کدام کتاب قانون آمده است ؟ به کدام قانون مدنی و انسانی درست است؟ آیا بغیر از این است که تلاش می شود تا به این طریق به اذیت و آزار بپردازند؟ ایا یکی از مسلمات حقوق شهروندی آزادی فکر و اندیشه و بیان نیست؟ کاش می شد احساسی را که این جوانان بعد از هر کلاس دارند با کلمات نوشت . بنظر شما این محکومیت با شکنجه روحی چه فرقی می کند؟

از شیراز که بگذریم این بازداشتها در ساری – قائم شهر – همدان – اصفهان – ویلا شهر – مشهد و … صورت گرفته است . جوانان بهایی این شهرها هم درست به خاطر همان فعالیتی که جوانان شیراز انجام می دادند بازداشت شده اند و منتظر حکم دادگاه هستند. این بازداشتها و محکومیتهای حبس در حالی است که در دو سه سال گذشته توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارگانی تحت عنوان بسیج سازندگی تشکیل شده است که از دانشجویان و دانش آموزان مقطع دبیرستان دعوت می کند تا در اردوهای جهادی ثبت نام کنند و برای خدمت به مناطق و روستاهای محروم ایران فعالیت کنند . درست همان کاری که جوانان بهایی انجام می دهند . ولی اقدام جوانان بهایی با بازداشت و زندان روبرو است و فعالیت اردوهای جها دی با تشویق و دادن امتیازهای مختلف . اگر نفس این کار مخالفت با امنیت ملی کشور است ( آنطور که در دادگاهها جوانان بهایی را متهم می کنند )پس باید برای همه اینطور باشد و اگر نیست پس چرا عده ای محکوم می شوند و عده ای تشویق. به کدام درک و فهم و تعریف می توان این گونه عملکردها را به حساب رعایت حقوق شهروندی بهاییان قرار داد؟

موضوع یاران ایران به قدری واضح و مشخص است که احتیاجی به ذکر ندارد ولی شاید بررسی آن از دیدگاه ذیل خالی از لطف نباشد. این هفت نفر(که ۵ نفر آنها فقط مدت یک سال بود که جز مدیران جامعه شده بودند) همواره فعالیتهایشان با تعامل وزارت اطلاعات بوده است . یعنی از همان آغاز انقلاب وقتی تشکیلات بهایی رسما تعطیل شد برای اداره امورات جاری جامعه بهایی مثل ازدواج و طلاق و کفن و دفن و حل اختلافات بین بهاییان و کمک به نیازمندان و سالمندان بهایی و تشکیل درس اخلاق ها و ضیافات و… طوری رفتار می شد که سبب سو تفاهم نظام نشود و در ضمن مصالح حکومتی نیز رعایت شود. تا آنجایی که خود این افراد بارها گفته بودند هر از چند گاهی با افرادی از اداره اطلاعات صحبت می کرده اند و به سوالات آنها پاسخ می داده اند تا مشکلی وجود نداشته باشد . و تا حد زیادی با شرایطی که آنها برایشان مقرر می کردند مثل تعداد شرکت کنندگان در جلسات بهایی ( کمتر از ۱۵ نفر)و… همکاری می کردند. حال این افراد مدت ۲ سال و نیم است که در زندان بسر می برند و به تازگی حکم ۲۰ سال زندان آنها بعد از تجدید نظر به ۱۰ سال کاهش یافته است و اتهام آنها از جمله تشکیل گروه های غیر قانونی و اداره دسته جات غیر قانونی بوده است . در حالیکه به قرار مطالب فوق اولا سالهاست که تشکیلات بهایی تعطیل است و در ضمن این افراد همواره با اداره اطلاعات در تعامل بوده اند . چگونه است که حال بعد از سالها محکوم شده اند ؟ حقیقتا پوسته اقدامات نظام جمهوری اسلامی با افت و خیزهای سیاسی و بین المللی در خصوص برخورد با بهاییان مرتبا تغییر کرده و رنگ عوض می کند . آیا این تغییر رفتارها می تواند با حفظ و رعایت حقوق بشر و حقوق شهر وندی بهاییان منطقا ربطی داشته باشد؟

یکی دیگر از مسائلی که باید عمیقا مورد بررسی قرار گیرد این است که اگر به فرض محال تمام اقدامات بهاییان از طرف نظام نشانه مخالفت با نظام و اقدام علیه امنیت ملی کشور باشد و بهاییان قانونا مجرم و گناهکار باشند آیا نباید بر طبق قوانین جاری کشور در خصوص حقوق زندانی و متهم مثل سایر متهمان و محکومان در برابر قانون با آنها یکسان برخورد شود.؟ شواهد بسیاری وجود دارد که در اینجا هم متهمین و زندانیان بهایی از بسیاری از حقوق متهمان و محکومین محروم هستند . باز داشت طولانی یاران ایران در وضعیت نامناسب – تبعید آقای مهران بندی از زندان یزد به زندان خاش بدون ارائه هیچ گونه مدرک و سندی به خود ایشان و یا خانواده اش ( ایشان به سه سال و نیم زندان و ۴ سال تبعید به شهر بابک محکوم شده بودند که بعد از گذراندن یک سال و نیم از دوره محکومیت خود در زندان یزد یک روز ایشان را بدون اینکه قبلا به خودشان و یا خانواده شان خبر داده باشند به زندان خاش که حدود ۲۰ ساعت با اتوبوس با یزد فاصله دارد منتقل کردند .که این موضوع برای خانواده ایشان بسیار مشکل ساز شده است چون اولا تنها وسیله رفتن به خاش اتوبوس است و رفتن هفتگی برای ملاقات حقیقتا برای زن و دو فرزند ایشان مشکل است – از طرف دیگر ایشان را مدت ۱۰ ماه است که از مرخصی رفتن محروم کرده اند و این در حالی است که ایشان بیماری قلبی دارند و در یکی از مرخصی هایی که در همان ابتدای دستگیری آمده بودند( بعد از اینکه در زندان ۲ بار حمله قلبی داشتند و با زنجیر ایشان را به بیمارستان منتقل کرده بودند ) وقتی به پزشک متخصص رفتند و نتایج آزمایشات خود را به پزشکی قانونی بردند برای ایشان از طرف این مرجع قانونی عدم تحمل حبس نوشته شد که اداره اطلاعات با آن موافقت نکرد و ایشان بعد از مرخصی دوباره به زندان باز گشتند.و این انتقال به خاش و عدم اطلاع از وضعیت ایشان باعث نگرانی بیش از اندازه خانواده مخصوصا پسر ۱۲ ساله ایشان است- در ضمن ایشان هم در زندان یزد و هم در این زندان از امکانات فرهنگی و آموزشی که در زندان برای زندانیان موجود است محروم هستند.)

وضعیت بسیار نامناسب خانم رزیتا واثقی در زندان انفرادی اطلاعات مشهد که اخیرا به علت ضعف شدید جسمی ۱۰ روز در بهداری زندان بستری بوده اند و اینطور که معلوم است در اثر ضعف شدید قادر به حرکت دست و پای خود نیستند . با اینکه از مادر ایشان وثیقه ۵۰ میلیونی گرفته شده تا ایشان مدتی جهت مرخصی و معالجه از زندان بیرون بیایند ولی تا بحال این اتفاق نیفتاده است و مامورین زندان به مادر ایشان گفته اند که علت این امر این است که رزیتا با ما همکاری نمی کند.

هم اکنون در مشهد تعدادی از بهاییان حکم ۵ سال و ۲ سال زندان خود را می گذرانند – در یاسوج یک زوج مسن و یک خانم جوان بهایی حکم دوسال زندانشان در حال اتمام است . ( فعالیت آنها این بوده است که آن خانم جوان در منزل این زوج مسن کلاس اطفال داشته است ).و البته تعدادی دیگجر از بهاییان هستند که حکم زندانی آنها از دادگاه انقلاب اسلامی آمده است و ساک های خود را بسته اند و آمده اند که از طرف اجرای احکام برایشان اظهاریه بیاید . درمیان ایشان دختران جوان و مادران و پدران جوانی دیده می شود که فرزندان آنها هر بار که زنگ در زده می شود با چشمان اشک الود به در نگاه می کنند که ایا اظهاریه آمده است ؟ آیا کسی برای بردن پدر یا مادر آنها به زندان آمده است ؟از زبان دختر جوانی که مدت یک سال است ازداج کرده و همسرش به ۱۰ ماه حبس محکوم شده است شنیدم که خیلی ساده و خالصانه می گفت :برایم خیلی سخت است . فکر می کنی بتوانم این دوره را بگذرانم؟

اینها برخی جزییاتی است که مستقیما با گوش خود شنیده ام و یا دیده ام قطعا اگر در کل شهرهای ایران جستجوکنید چیزهای بیشتری پیدا می کنید .اما حقیقت این وقایع همه جا همینطور تلخ و درد آور در حال وقوع است هر چند ظاهر اتفاقات با هم متفاوت باشد.الحمد الله که حق تعالی کسی را بدون دادن استعداد استقامت امتحان نمی کند . ونتیجه همه این تضییقات تزکیه قلوب و رشد روحانی فرد و جامعه انسانی است . اما از این حقیقت روشن نمی توان گذشت که دیدن این حقایق و شنیدن آنها به شکلی دیگر از زبان دولتمردان و حتی مخدوش نمودن وقایع بسیار سخت است.

آنچه هدف اینجانب از نوشتن این نامه طولانی است مظلوم نمایی نیست – نوشتن یک رنج نامه نیست – استمداد برای آزادی زندانیان نیست بلکه اولا دادن آگاهی نسبت به مخدوش نمودن حقایق است و ثانیا روشن نمودن این مطلب است که اقدامات بین المللی هرچند تا بحال بسیار موثر بوده است ولی شاید زمان آن فرارسیده باشد که این اقدامات به گونه ای دیگر ادامه پیدا کند . چراکه وقتی مخاطبین این اقدامات همواره یک گروه از دولتمردان ایران باشندوسایر سیاست مداران و تصمیم گیران دولتی و علما در جریان بی عدالتی ها نباشند در تصمیم گیری ها هیچ نقش مثبتی نخواهند داشت و پیرو نظرات دیگران آنها هم رای می دهند و وضعیت بهاییان همچنان همانطور که بوده است باقی می ماند .

این واضح و معلوم است که بیشتر انچه برای بهاییان در ایران اتفاق می افتد در اثر جهالت و تعصب و غرض ورزی است که هنوز ایرانیان مسلمان نسبت به بهاییان دارند . وقتی در ایران توسط رسانه های جمعی به باورهای مذهبی بهاییان توهین می شود و حتی وقایع تاریخی مخدوش می شود و در مدارس اطلاعات نادرست در خصوص بهاییان به کودکان و نوجوانان تعلیم داده می شود . دیگر چه انتظاری می توان داشت که افرادی که از میان این جماعت بر سر پستهای اداری و دولتی می روند ذهنیت های درست داشته باشند ؟ذهن این افراد از همان اطلاعاتی پر شده است که مانع آنها از دیدن حقایق می شود و مانع از تصمیم گیریهای درست می شود .هرچند بهاییان در تمام این سالها برای رفع این سوتفاهمات خالصانه کوشیده اند اما قدرتی که بر سر کار است و امکاناتی که در اختیار دارد آنقدر وسیع و قوی است که اقدامات بهاییان نمی تواند پاسخگوی جمعیت ۷۰ میلیونی ایران باشد.

لذا بنظر می رسد که اقدامات بین المللی بهتر است در راستای ایجاد این آگاهی ها در ابعاد وسیتری در شاکله سیاستمداران ایرانی وعلما ( که در تصمیم گیریهای سیاسی نقش موثری دارند) صورت گیرد و از طرف دیگر در ایران هم همه بهاییان برای احقاق حق شهروندی خود و حقوق زندانیان بدون در نظر گرفتن اینکه ایا زندانی دارند یا نه به تمام مراجع ذی صلاح نامه نگاری کنند .بنظر می رسد این فرهنگی است که باید در حال حاضر در وضعیت کنونی در ایران شروع به رشد کند یعنی احساس مسئولیت جمعی نسبت به مسائل اجتماعی .

با تمام وجود از اینکه اینقدر وقت شما را گرفتم عذر خواهی می کنم . نمی دانم که توانسته ام منظور خود را درست منتقل کنم یا نه ولی مشتاقانه منتظرم تا اگر سوالی هست در این باره پاسخ دهم تا موضوع برایتان روشن شود. شخصا اقداماتی در زمینه ارتباط با اولیای امور در سال گذشته داشته ام که فایل آنرا برایتان می فرستم .مطالعه آن می تواند مفید باشد. فدای شما رها

بر مبنای همین نامه پیام اخوان اقدامات زیر را انجام داد :

💠
پیام اخوان قاضی دادگاه لاهه عنصر ضد ایرانی عامل اصلی تحریمهای حقوق بشری علیه ملت ایران از اعضای بلند پایه تشکیلات بهایی

یکی از جنایات بیت العدل علیه ایران مخصوصا در بحث تحریمها عامل محوری این سازمان ضد ایرانی بهایی می باشد

اینجا کنگره آمریکاست به تاریخ ۲۱ فوریه سال ۲۰۰۸ و ایشان پیام اخوان دادستان سابق لاهه دقیقا ایشان در حال آموزش دادن به اعضای کنگره آمریکاست که با چه مبانی آمریکا باید ملت ایران را تحریم کند دقیقا فعالیتهای گسترده وی و جامعه جهانی بهایی عامل اصلی و تحریک آمریکا در راستای تحریمهای مخصوصا حقوق بشری علیه ایران بود

لازم به ذکر است که تلاشهای مزورانه این مزدور بهایی به نیابت از بیت العدل در کنگره آمریکا منجر به ارائه طرح مارک کرک سناتور آمریکا در سال ۲۰۱۱ تحریمهای حقوق بشری شد

لینک اصل فیلم

https://rahekargar.wordpress.com/2012/07/10/96129/

متن پیاده شده :

It would be a grave mistake to try and dominate or manipulate the democratic process for short-term objectives. While the international community has an important role to play, as it did in the struggle against Apartheid and other repressive regimes, it must be understood that this struggle is first and foremost that of the Iranian people.

اشتباه بزرگی خواهد بود اگر تلاش شود برای رسیدن به اهداف مقطعی بر روند دمکراتیک سلطه برقرار یا آن را کنترل کرد. هرچند جامعه بین المللی می تواند نقش مهمی بازی کند (همان گونه که برعلیه آپارتاید مبارزه کرد، که یک رژیم سرکوبگر بود)، اما باید درک شود که این مبارزه در جایگاه نخست و بیش از همه مبارزه مردم ایران است.

A particular aspect of a principled foreign policy that I wish to raise with the Commission today is the question of accountability for human rights violations. This is an area where the international community has an important role to play. From its very inception, the Islamic Republic has engaged in widespread and systematic human rights violations against its citizens.

یک جنبه خاص از سیاست خارجی اصولی که من امروز می خواهم در برابر این کمیسیون طرح کنم مسئله پاسخگویی برای نقض حقوق بشر است. این حوزه ای است که جامعه بین المللی باید نقش مهمی در آن بازی کند. از بدو پیدایش جمهوری اسلامی به نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر علیه شهروندان اش دست زده است.

Arbitrary executions, torture, religious and political persecution, even assassination of dissidents abroad, these are the hallmarks of a government that has extinguished the lives of countless thousands as a means of staying in power. There is a direct connection between impunity for such atrocities and the continuation of repressive policies. Consider that the current Interior Minister, Mostafa Pour-Mohammadi, has been implicated by Human Rights Watch in the mass execution of some 4,000 leftist political prisoners in 1988. The previous Justice Minister Ismail Shooshtari was similarly implicated in this incident. The Prosecutor-General of Tehran, Saeed Mortazavi, who was promoted after a Commission of Inquiry under President Khatami implicated him in the torture and murder of Canadian-Iranian photojournalist Zahra Kazemi, is yet another figure who embodies a political culture in which human rights violations are a right of passage to the inner circle of power, a badge of honour demonstrating unquestioned loyalty to the regime. It doesn’t take much imagination to realize that the assumption of public office by those that should be prosecuted for crimes against humanity is not conducive either to a domestic policy of reform or to a foreign policy of good neighbourly relations.

اعدام های سرخود، شکنجه، تعقیب و آزار مذهبی و سیاسی، حتی قتل صدها نفر از مخالفان در خارج کشور. این ها ویژگی های دولتی هستند که زندگی های هزاران نفر را نابود کرده تا بر سر قدرت باقی بماند. رابطه مستقیمی بین مصونیت در انجام چنین وحشیگری ها و تداوم سیاست سرکوبگرانه وجود دارد. در نظر داشته باشید که وزیر کنونی کشور، مصطفی پورمحمدی، از طرف دیده بان حقوق بشر به عنوان مجرم در اعدام گروهی حدود ۴۰۰۰ نفر از زندانیان سیاسی چپ در سال ۱۹۸۸ معرفی شده است. وزیر سابق دادگستری اسماعیل شوشتری هم در این واقعه دست داشت. دادستان کل تهران، سعید مرتضوی، که پس از آن که یک کمیسیون تحقیق در دوره خاتمی او را در شکنجه و قتل زهرا کاظمی خبرنگار عکاس کانادایی ایرانی مجرم شناخت، ارتقا مقام پیدا کرد، چهره دیگری است که یک فرهنگ سیاسی را تجسم می بخشد که در آن حق ورود به حلقه قدرت از طریق نقض حقوق بشر به دست می آید، نشان افتخاری که بیانگر سرسپردگی به رژیم است. درک این مسئله احتیاج به قوه تخیل زیادی ندارد که اشغال ادارات دولتی توسط کسانی که باید به سبب جنایت برعلیه بشریت مورد تعقیب قرار گیرند، شرایط مناسبی نه درسیاست داخلی برای اصلاحات ونه در سیاست خارجی برای ایجاد روابط خوب همسایگی است.

In the ordinary course of events, such abuses would be handled by an independent and impartial judiciary. In Iran however, it is the judiciary itself that is an instrument of repression as demonstrated by the foregoing examples of Iranian officials.

در شرایط معمول چنین سوء استفاده هایی توسط یک دستگاه قضایی مستقل و بی طرف پیگیری می شوند. با این حال در ایران خود دستگاه قضایی ابزاری برای سرکوب است همان گونه که از روی لیست بلند مسولین بالای ایرانی که در نقض حقوق بشر دست داشته اند برمی آید.

A genuine democratic transformation requires justice for the victims of these crimes and a shift in the boundaries of power and legitimacy in a system where a culture of impunity has prevailed.

یک انتقال دمکراتیک اصیل مستلزم عدالت برای قربانیان این جنایات است و تغییر در مرزهای قدرت و مشروعیت در سیستمی که در آن فرهنگ مصونیت مدت های درازی غلبه داشته است.

There is an inextricable relationship between holding leaders accountable for human rights violations, opening a space for democracy and civil dialogue, and the transformation of Iran’s regional posture. While each situation is unique, the experience of the International Criminal Tribunal for the former Yugoslavia at The Hague where I previously served is instructive. Were it not for the arrest and prosecution of ethnic hatemongers such as President Milosevic, or rendering others such as Radovan Karadzic fugitives, the former Yugoslavia would be a less stable region. Informed Iranian sources have indicated that it is imperative to send the message to the Iranian leadership that they will be held to account for their crimes beyond the borders of Iran.

رابطه ای جدانشدنی وجود دارد بین پاسخگو کردن رهبران در برابر نقض حقوق بشر، بازکردن فضای دمکراسی و گفت و گوی مدنی و دگرگونی در چهره منطقه ای ایران. اگر چه هر شرایطی ویژگی های خود را داراست، اما تجربه دادگاه بین المللی برای رسیدگی به جنایات در یوگسلاوی سابق در لاهه جایی که من خدمت کردم راهگشاست. اگر به سبب دستگیری و تعقیب تنفرطلبان قومی مانند پرزیدنت میلوسوویچ، یا مجبور شدن دیگرانی از قبیل رادوان کارادسیک به پنهان شدن، نبود، یوگسلاوی سابق از ثبات کمتری برخوردار می بود. منابع مطلع ایرانی اشاره کرده اند که لازم است به رهبری ایران این پیام را ارسال کرد که که آن ها فراسوی مرزهای ایران پاسخگوی جنایات خواهند بود.

A point of departure in such an undertaking is simply to document and publicize the truth. The Iran Human Rights Documentation Centre, established in 2003, has engaged in the publication of meticulously detailed analytic reports that address human rights violations and attempt to identify those most responsible in the hopes that the uncovering of the truth will make it that much more difficult to avoid a reckoning with the past when the opportunity presents itself.

نقطه عزیمت برای چنین اقدامی صرفن مستند کردن و افشای حقایق است. مرکز اسناد حقوق بشر ایران، تاسیس در سال ۲۰۰۳، در کار انتشار گزارشات بسیار دقیق تحلیلی در زمینه نقض حقوق بشر در ایران بوده و تلاش کرده است کسانی را که مسبب آن بوده اند شناسایی کند با این امید که افشای حقایق کار خودداری از پرداختن به گذشته را، زمانی که فرصت آن دست داد، به مراتب دشوارتر خواهد کرد.

The Centre has the good fortune of being treated with suspicion by both ends of the political spectrum; those that believe it is part of a rightwing conspiracy to legitimize the invasion of Iran, and those that think it is an inconsequential left-wing NGO.

مرکز این بخت را داشته است که توسط دو انتهای طیف سیاسی به آن با شک نگاه شود. عده ای که آن را بخشی از توطئه جناح راست برای مشروعیت بخشیدن به حمله به ایران می دانند و کسانی که آن را یک ان جی او بی اهمیت جناح چپ.

The reality is that the Centre’s dedicated staff have laboured to prepare some of the best documented analytical human rights reports on Iran, including two on the persecution of Baha’is, which are widely disseminated in Iran and which it is hoped will contribute to creating a space for internalizing accountability in any future democratic scenario.

واقعیت این است که اعضای فداکار مرکز برای آماده سازی بخشی از بهترین گزارش های مستند سالانه حقوق بشر در ایران بسیار کار کرده اند از جمله دو گزارش در مورد بهایی ها که وسیعأ در ایران پخش شده اند. و این که این امید وجود دارد که این گزارشات می توانند در ایجاد فضایی که پاسخگویی را در یک دوره دمکراتیک آینده درونی کند سهیم باشند.

Some governments have privately expressed support but are reluctant to publicly endorse this project for fear of alienating the Iranian Government. Multilateral support is vital for engaging the international community in a process that should eventually give rise to a more formal mechanism for identifying those responsible for crimes against humanity with a view to stigmatizing and isolating them, both in Iran and abroad.

بعضی از دولت ها به طور خصوصی حمایت خود را از مرکز ابراز داشته اند. اما از ترس از دست دادن دوستی ایران مایل نیستند علنأ حمایت خود را اعلام کنند. اما حمایت های چندجانبه برای درگیر کردن جامعه بین المللی در فرآیندی که در نهایت به مکانیسمی رسمی تر در شناسایی کسانی که مسول جنایت علیه بشریت بوده اند تبدیل شود، با این دید که آن ها را چه در ایران و چه در خارج رد و طرد کند، حیاتی است

.

In June 2006, at the inaugural meeting of the UN Human Rights Council in Geneva, I learned that a member of the Iranian delegation was Saeed Mortazavi, who as I previously explained is a notorious magistrate allegedly responsible for the imprisonment and torture of countless dissidents. Since he had been implicated in the death of Canadian-Iranian photojournalist Zahra Kazemi, the Prime Minister of Canada Stephen Harper called for his arrest for the international crime of torture. Beyond the INTERPOL arrest warrants against Iranian leaders implicated in assassinations in Germany and Switzerland and the terrorist bombings in Argentina, this was the first time that human rights violations within Iran itself became subject to such measures. Mortazavi went into hiding shortly thereafter and quickly returned to Tehran and has apparently not left the country since then. Reliable sources have indicated that this move stirred considerable commotion in Iran and was a symbolically powerful rebuttal to the perception among most that leaders responsible for atrocities are untouchable. Beyond such ad hoc measures, there is a need for a concerted international policy of ensuring accountability and this at least requires serious consideration and an informed dialogue aimed at exploring its potential impact.

در ژوئن ۲۰۰۶، در گردهمایی افتتاحیه شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو، من دریافتم که یکی از اعضای هیات نمایندگی ایران سعید مرتضوی است که همان گونه که قبلن گفتم یک قاضی بدنام است که گفته می شود مسئول زندانی کردن و شکنجه ناراضیان بی شماری بوده است. از آن جا که او در مرگ خبرنگار عکاس کانادایی ایرانی زهرا کاظمی دست داشته است، نخست وزیر کانادا استفان هارپر درخواست دستگیری او به جرم بین المللی شکنجه را نمود. پس از احکام دستگیری رهبران ایران به جرم دست داشتن در جنایت در آلمان و سوئیس و بمب گذاری های تروریستی در آرژانتین، این اولین بار بود که نقض حقوق بشر توسط خود ایران موضوع چنین اقداماتی می شد. مرتضوی بلافاصله پنهان شد و به سرعت به تهران بازگشت و ظاهرن از آن پس کشور را ترک نکرده است. منابع قابل اعتماد گزارش کرده اند که این حرکت سروصدای قابل ملاحظه ای در ایران برپا کرد و بسیاری یک پیام قدرتمند سمبلیک از آن درک کردند که رهبران مسول بی رحمی غیرقابل دسترس نیستند. فراتر از این اقدامات تحقیقاتی، نیاز به یک سیاست جهانی هماهنگ برای تضمین پاسخگویی وجود دارد و این دست کم مستلزم ملاحظه جدی و گفت و گوی آگاهانه با هدف یافتن تاثیرات بالقوه آن است.

One starting point could be extension of UN Security Council targeted sanctions against those involved in the nuclear industry to those implicated in serious human rights abuses. Travel bans and asset freezes on human rights grounds could contribute to the isolation of elements responsible for international crimes and empower those discouraged by the impression of invincibility created by hardliners. This after all was the deliberate message behind the selection of Mortazavi as Iran’s delegate of choice at the UN Human Rights Council; namely, a message of impunity and brazen defiance.

یک نقطه شروع می تواند گسترش تحریم های هدفمند شورای امنیت برعلیه کسانی باشد که در صنعت هسته ای شرکت دارند و همین طور کسانی که مرتکب نقض جدی حقوق بشر شده اند. ممنوعیت سفر و توقیف دارایی ها بر اساس حقوق بشر می توانند از جمله کارها برای ایزوله کردن عناصری باشند که مسول جنایات بین المللی هستند، در عین حال که کسانی را که در فضای شکست ناپذیری تندروها ناامید شده اند را تقویت کند.

Other more vigorous options could include an international commission of inquiry or even discussion of an international criminal tribunal that in due course could bring perpetrators of crimes against humanity to justice.

دیگر گزینه های جدی تر می تواند شامل یک کمیسیون تحقیق بین المللی باشد یا بحث بر سر یک دادگاه بین المللی جنایی که به موقع خود می تواند مجرمان علیه بشریت را به پیشگاه عدالت بیاورد.

My purpose today is not to elaborate in great detail the form and shape that such a process may eventually take but simply to emphasize the tremendous importance of accountability to any principled foreign policy. I am aware that those of a realist persuasion may dismiss this theme and these proposals as naïve idealism. But I am comforted by the fact that when I served as Legal Advisor to the Prosecutor of the Yugoslav Tribunal, we received the same treatment, only to become one of the most important instruments of governance and post-conflict peace-building in the Balkans.

هدف من امروز تشریح دقیق شکلی که چنین روندی احتمالأ در عمل به خود می گیرد نیست بلکه صرفأ تاکید بر اهمیت بی نهایت پاسخگویی در هر سیاست خارجی اصولی است. من آگاهم که درک واقع گرا ممکن است این موضوع و پیشنهاد را به عنوان ایده آلیسم ساده لوح رد کند. اما من این واقعیت را هم پیش رو دارم که وقتی به عنوان مشاور حقوقی دادستان دادگاه سازمان ملل در قضیه یوگسلاوی خدمت می کردم، با ما همین برخورد شد، با این حال این دادگاه به یکی از ابزارهای مهم برای حفظ نظم و برقراری صلح پس از درگیری های بالکان تبدیل شد.

We must elevate our sights beyond narrow immediate considerations and realize that a better future cannot be built without reckoning with the past, that a principled approach is the only lasting basis for stability, and that the achievement of democracy and human rights by the Iranian people holds the potential of completely transforming the middleeast region.

ما باید دیدگاه های مان را فراسوی ملاحظات فوری و تنگ نظرانه ارتقا دهیم و درک کنیم که آینده بهتر نمی تواند بدون پرداختن به گذشته فراهم شود. این که یک رویکرد اصولی تنها بنیان ماندنی برای ثبات است و این که دست یابی به دمکراسی و حقوق بشر توسط مردم ایران دارای این پتانسیل است که منطقه خاور میانه را دگرگون کند.

عزیزان دقت کنند این قسمت مطلب دوباره مورد ملاحظه قرار گیرد :

😡😡😡😡😡یک نقطه شروع می تواند گسترش تحریم های هدفمند شورای امنیت برعلیه کسانی باشد که در صنعت هسته ای شرکت دارند و همین طور کسانی که مرتکب نقض جدی حقوق بشر شده اند. ممنوعیت سفر و توقیف دارایی ها بر اساس حقوق بشر می توانند از جمله کارها برای ایزوله کردن عناصری باشند که مسول جنایات بین المللی هستند، در عین حال که کسانی را که در فضای شکست ناپذیری تندروها ناامید شده اند را تقویت کند.

Other more vigorous options could include an international commission of inquiry or even discussion of an international criminal tribunal that in due course could bring perpetrators of crimes against humanity to justice.

اولین نفری که اینگونه  به آمریکایی ها یاد داد پیام اخوانخائن به ایران بود  و در سال ۲۰۱۰ یعنی بعد از دو سال کار کارشناسی با مارک کرد تحریم حقوق بشری را علیه ما تصویب کردند

دکتر پیام اخوان کیست؟

پیام اخوان بهایی یهودی تبار وابسته به خانواده‌ای میلیاردر و مختلط یهودی و بهایی در کانادا و عضو مؤثر و فعال تشکیلات بهایی آمریکا و کانادا و در ارتباط نزدیک با محافل ملی آمریکا وکانادا و نیز بیت العدل حیفا است.
سوابق شغلی :
عضو هیئت مشاورین مؤسسه جهانی آموزشی بورانی- عضو مؤسس و رئیس مرکز اسناد حقوق بشر ایران در نیو هیون کانکتیکات -وکیل-پژوهشگر-نویسنده-استاد رشته حقوق عمومی و جنایی و تطبیقی بین الملل داتشگاه های مک گیل-تورنتو – ییل
سوابق تحصیلی :
دکترای حقوق جنایی و تطبیقی بین الملل از دانشگاه هاروارد- دانشکده حقوق اوسگود هال –
پروفسور دانشکده حقوق دانشگاه مک گیل
همکار ارشد مؤسسه بولتن در دانشگاه مک گیل
همکار ارشد ، دانشکده حقوق ییل و برنامه مطالعات نسل کشی دانشگاه ییل- نیو هیون.
دانشیار ارشد در دبوویز اند پلیمپتون ، نیویورک.
مدرس ارشد و عضو غیر مقیم دانشگاه لی دن هلند
مشاور حقوقی دفتر دادستانی دادگاه جنایی بین المللی برای یوگسلاوی سابق و رواندا، لاهه، هلند.

مشاور حقوقی، دفتر دادستان، دادگاه های جنایی بین المللی

مسئول حقوق بشر، مرکز حقوق بشر سازمان ملل متحد، ژنو و زاگرب / سارایوو، ۱۹۹۳-۱۹۹۴

دانشیارتحقیقات، موسسه حقوق بشر دانمارک، کپنهاگ، دانمارک ، ۱۹۹۱-۱۹۹۳

دانشیار پژوهشی، موسسه حقوق بشر نروژ، اسلو ، نروژ ، ۱۹۹۰-۱۹۹۱

زمینه فعالیت های مورد علاقه:حقوق بین الملل، اصلاحات سازمان ملل متحد، حقوق تطبیقی ، حقوق بشر، قوانین جنگ، قانون و جامعه ، عدالت انتقالی، جلوگیری از نسل کشی ، اسلام و غرب، و قوانین بین المللی کیفری.

💠
لابی گری های اعضای محفل ملی آمریکا برای تحریم های حقوق بشری علیه ایران با سناتور جلاد آمریکایی مارک کرک

نمونه ای از دو قرن خیانت تشکیلات بهایی بر علیه منافع ملت ایران
💠

💠
لابی گری های ایرج کمال آبادی وطن فروش و مزدور جهت تحقق تحریمهای حقوق بشری علیه ملت ایران از طرف بیت العدل با سناتور سفاک آمریکایی مارک کرک
نمونه ای از دو قرن خیانت تشکیلات بهایی بر علیه منافع ملت
💠

💠
ایرج کمال آبادی در کنار کنت باورز منشی محفل ملی آمریکا در حال لابی گری با مارک کرک سناتور طراح تحریمهای حقوق بشری علیه ملت ایران به همراه عرضه یک هنرپیشه به مارک کرک برای تسهیل روند امر الله
💠

کنت باورز منشی محفل ملی آمریکا یار غار ضد ایرانی ترین سناتور آمریکا موسوم به مارک کرک

سناتور ایران ستیز و عامل تحریم های غیر انسانی علیه ملت مظلوم ایران ، سناتور مارک کرک در میان بهائیان به همراه منشی محفل ملی آمریکا ، برخی نماینگان کنگره آمریکا ، و عده ای از اعضای محفل ملی آمریکا

مارک  کرک مسئول مستقیم تحریمهای حقوق بشری و دانش آموز پیام اخوان از اعضای سازمان بهایی چشم و گوش بیت العدل و محفل ملی آمریکا در کنگره

سناتور مارک کرک یکی از برجسته ترین سناتور های ضد ایرانی در حال گرفتن یادگاری از بهائیان در حظیره القدس ویلمت ایلینویز . مضمون سخنان وی :

تعریف و تمجید از ساختمان و آئین بهائی . تبلیغ این فرقه و این که ایران بهائی ها رو تحت فشار قرار می دهد . در ادامه اظهار می دارد

من چشم وگوش این جماعت در کنگره آمریکا هستم

در مقاله زیر به وضوح مشاهده می کنید که پیام اخوان بجای تحریم های هسته ای و اتمی علیه ایران توصیه می کند ایران باید تحریم حقوق بشری شود تا بر مردم فشار آید

لینک مصاحبه :

https://ir.voanews.com/a/canadasanctions_iran-2010-15-12-111926594/131959.html

و در پایان سخن مارک کرک که می گوید با تحریمهای حقوق بشری غذا را از دهان مردم ایران باید بیرون کشید :

افکارنیوز (https://www.afkarnews.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-3/543447-%D8%BA%D8%B0%D8%A7-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%85

غذا را باید از دهان مردم ایران بگیریم!
سناتور جمهوریخواه آمریکا در اکتبر سال ۲۰۱۱ در گفت‌وگوی با یک برنامه رادیویی خواستار اعمال مجازات‌های بیشتر اقتصادی و «گرفتن غذا از دهان مردم» ایران شده بود و در پاسخ به پرسش مجری برنامه رادیویی گفته بود، هیچ ایرادی ندارد که

مورد بعدی :

💠 مدیریت کمیسیون آزادی مذهبی بین‌المللی ایالات متحده با فیروز کاظم زاده بود

یکی از نهادهایی که بر مبنای گزارشات کمسیون فوق حکومت آمریکا ملت ایران را تحریم حقوق بشری کرد این مجموعه می باشد
ضمنا همین نهاد در گزارش سال ۲۰۲۲ خود گزارش مفصل از اتهامات علی حسن ارشاد به مقامات آمریکایی ارسال کرد تا بر مبنای آن تحریم حقوق بشری تحقق یابد

فیروز کاظم‌زاده (۲۷ اکتبر ۱۹۲۴، مسکو – ۱۷ مه ۲۰۱۷) استاد بازنشسته تاریخ در دانشگاه ییل بود. او از پدر ایرانی و مادر روسی زاده شد. پدرش در سفارت ایران در مسکو کار می‌کرد. فیروز کاظم‌زاده بعد از گذرانیدن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در مسکو، در سن ۱۶ سالگی به همراه خانواده اش به ایران رفت. در ۱۹۴۴ میلادی، در اوج جنگ جهانی دوم، از تهران به ایالات متحده رفت و به دانشگاه استنفورد رفت و در سال ۱۹۴۶ لیسانس گرفت و در ۱۹۴۷ فوق لیسانس گرفت. در سال ۱۹۵۰ او دکترایش را در زمینه تاریخ روسیه از دانشگاه هاروارد دریافت کرد. کاظم‌زاده بین سال‌های ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۶ در دانشگاه هاروارد تدریس می‌کرد و سپس به دانشگاه ییل رفت و استاد تاریخ ییل تا زمان بازنشستگی اش در سال ۱۹۹۲ بود. او در دانشگاه ییل، به عنوان مدیر کالج Davenport بود.[۱]

کاظم‌زاده از ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۳ به عنوان کمیسیونر در کمیسیون آزادی مذهبی بین‌المللی ایالات متحده فعالیت کرده. اولین بار پرزیدنت بیل کلینتون او را به این سمت منصوب کرد و سپس تام دشل رهبر اکثریت سنای ایالات متحده وی را ابقا کرد. او به آیین بهایی باور دارد و از ۱۹۶۳ تا ۲۰۰۰ عضو محفل روحانی ملی بهاییان ایالات متحده بوده‌است.[۲]

https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%81%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2_%DA%A9%D8%A7%D8%B8%D9%85%E2%80%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87

آثار
ویرایش
Kazemzadeh, Firuz (1947). The struggle for Russian Azerbaijan, 1918-1920. Stanford University.
Kazemzadeh, Firuz (October 1956). “The Origin and Early Development of the Persian Cossack Brigade”. American Slavic and East European Review. 15 (3): 351–۳۶۳. doi:10.2307/3001099.
Kazemzadeh, Firuz (1968). Russia and Britain in Persia, 1864-1914: A Study in Imperialism. Yale Russian and East European studies. Vol. Volume 6. Yale University Press.
Kazemzadeh, Firuz (1974). “Russian penetration of the Caucasus”. In Hunczak, Taras (ed.). Russian Imperialism from Ivan the Great to the revolution. Rutgers University Press. ISBN 978-0-8135-0737-8.
Kazemzadeh, Firuz (1977). “The Baha’i Faith: A Summary Reprinted from the Encyclopædia Britannica”. Reprinted from the Encyclopædia Britannica. National Spiritual Assembly of the Bahá’ís of the United States. ISBN 978-0-87743-121-3.
Kazemzadeh, Firuz; International Communication Agency, Kennan Institute for Advanced Russian Studies (1979). “Russian penetration of the Caucasus”. The Caucasus Region and Relations with the Central Government. Occasional papers. Vol. 60. Wilson Center, Kennan Institute for Advanced Russian Studies.
Kazemzadeh, Firuz (1981). The struggle for Transcaucasia, 1917-1921. Hyperion Press. ISBN 978-0-8305-0076-5.(reprint of 1951 Philosophical Library edition)
Kazemzadeh, Firuz (1991). “Iranian relations with Russia and the Soviet Union, to 1921”. In Avery, P.; Hambly, G. R. G.; Melville, C. (eds.). From Nadir Shah to the Islamic Republic. The Cambridge History of Iran. Vol. 7 illustrated (reprint, reissue ed.). Cambridge University Press. pp. 314–۳۴۹. ISBN 978-0-521-20095-0.
Kazemzadeh, Firuz (1994). “Central Asia’s Foreign Relation: A Historical Survey”. In Starr, S. Frederick (ed.). The Legacy of History in Russia and the New States of Eurasia. M. E. Sharpe. ISBN 9780521200950. Archived from the original on March 8, 2016.
Kazemzadeh, Firuz (2009). “‘Abdu’l-Bahá ‘Abbás (1844–۱۹۲۱)”. Bahá’í Encyclopedia Project. Evanston, IL: National Spiritual Assembly of the Bahá’ís of the United States.
پانویس
ویرایش
Wikipedia contributors, “Firuz Kazemzadeh,” Wikipedia, The Free Encyclopedia, https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Firuz_Kazemzadeh&oldid=832352389 (accessed April 7, 2018)
«نسخه آرشیو شده» (PDF). بایگانی‌شده از اصلی (PDF) در ۲۶ مارس ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۱۱ ژانویه ۲۰۱۳.

 

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.