بهاء الله و فحاشی های وی به دگر اندیشان

ادب بهاء الله از ادعا تا واقعیت

ادب بهاء الله از ادعا تا واقعیت

فحاشی های بهاء الله به دگر اندیشان

به بهانه اظهار بندگی به صبح ازل

ذکر مصدریت  امر صبح ازل و اظهار تسلیم در برابر وی

تذکرات :

در این مجموعه قصد داریم به بهانه طرح اعتراف جناب بهاء الله به اینکه برادرش صبح ازل در زمان نگاشتن ایقان یعنی سال ۱۲۷۸ یا ۱۲۸۰ مبنی بر واجد بودن مقام مصدر امر است به اختلافات بهاء الله با برادرش و خواهرش و اختلافات فرزندان بهاء الله با هم و اختلافات شوقی ربانی با بستگان پرداخته شود تا این سخن عبد البهاء در برابر پیروان ایشان ارزیابی شود که اگر مدعی تربیت اهل  آفاقی که از پس تربیت اولاد و عیال و آل عاجز باشد ادعایش دروغ است چنانچه در سند زیر آمده است :

گلپایگانی در صفحه ۱۴ فرائد می گوید:  « (بهاءالله) امر فرموده که نفسی را به لفظ خشن نرنجانند و کلمه سبّ و لعن و ما یتکدّر به الانسان بر لسان نرانند »

زخم ستمکاران را مرهم نهید و درد ظالمان را درمان شوید. اگر زهر دهند شهد دهید. اگر شمشیر زنند شکر و شیر بخشید. اگر اهانت کنند اعانت نمائید. اگر لعنت نمایند رحمت جوئید. در نهایت مهربانی قیام نمائید و به اخلاق رحمانی معامله کنید و ابداً به کلمهء رکیکی در حقّشان زبان نیالائید. گلزار تعالیم بهائی، ص ۲۶۰

صفحه ۳۱۴ کتاب اقتدارات می گوید: « لازال این غلام کلمه که مغایر ادب باشد دوست نداشته و ندارد. الادب قمیصی به زینّا هیاکل عبادنا المقربین » (ادب پیراهن من است و هیکل بندگان مقرب خودمان را به او زینت دادیم. )

عبد البهاء  فرزند بهاء الله به برادر بهاء الله یعنی عموی خودش صبح ازل می گوید :::انصاف باید داشت از نفسی که در تربیت اولاد و عیال و آل عاجز مانده  چگونه امید تربیت اهل آفاق نماییم و ایا در این قضیه ذره ای شبهه و تردید است ؟» مکاتیب، ج ۲، ص ۱۸۲

لذا بر اساس سند فوق هر مدعی تربیتی صحت ادعایش در گرو موفقیت در تربیت اولاد و عیال و آل می باشد و چنانچه باب و بهائ الله و عبد البهاء و  شوقی ربانی در این امر موفقیتی کسب نکرده باشند باید در ادعای آنان تردید کرد

با توجه به سخن عبد البهاء باب ادعایش دروغ بوده زیرا :

انصاف باید داشت از نفسی که در تربیت اولاد و عیال و آل عاجز مانده  چگونه امید تربیت اهل آفاق نماییم و ایا در این قضیه ذره ای شبهه و تردید است ؟» مکاتیب، ج ۲، ص ۱۸۲

با توجه به اعتراف بهاء الله  باب در تربیت عیال دوم خود موفق نبوده زیرا پس از کشته شدن وی همسر دوم باب خویش را در اختیار  کلیه بابیان البته در ابتداء صبح ازل سپس کلیه بابیان قرار داد و صبح ازل وی را وقف عام نمود :

سبب اعظم کدورت جمال ابهى از میرزا یحیى و الله الذى لا اله الاّ هو این بوده که در حرم نقطه اولى روح ما سواه فداه تصرف نمود با اینکه در کلّ کتب سماوى حرام است و بى شرمى او بمقامى رسیده که مخصوص زوجات خود را در مکتوبات خود حرام نموده مع ذلک دست تعدى و خیانت بحرم مظهر ملیک علام گشوده فافّ له و لوفائه و کاش بنفس خود قناعت مینمود بلکه او را بعد از ارتکاب خود وقف مشرکین نمود و جمیع اهل بیان شنیده و میدانند سیئات او را باید از معاشرین او سؤال نمود ( بدیع – ۳۷۹  )

جناب بهاء الله با توجه به سخن فرزندش عبد البهاء ادعایش دروغ است زیرا :

انصاف باید داشت از نفسی که در تربیت اولاد و عیال و آل عاجز مانده  چگونه امید تربیت اهل آفاق نماییم و ایا در این قضیه ذره ای شبهه و تردید است ؟» مکاتیب، ج ۲، ص ۱۸۲

پس چون جناب بهاء الله در تربیت برادر خویش صبح ازل ناموفق ادعای وی دروغ است زیرا به اقرار جناب بهاء الله برادرش صبح ازل دارای اوصاف زیر است :

تذکر : البته  قبل از بیان ذکر اوصاف رذیله صبح ازل باید یادآور شد که ایشان معتقد بودند دروغ ارجحیت دارد بر صداقت زیرا جمله زیر حاکی از مقام مصدریت امر برای برادرش میرزا یحیی صبح ازل است اما در همان زمان که وی این سخن را در وصف برادرش می گفت واقعیت برادرش خلاف بیان جناب بهاء الله در ایقان بود چنانچه در ایقان آمده :

ذکر مصدریت  امر صبح ازل و اظهار تسلیم در برابر وی

ایقان ص   ۱۶۷ – ۱۶۶

قسم به خدا که این مهاجرتم   را خیال مراجعت نبود و مسافرتم را امید مواصلت نه.  و مقصود جز این نبود که محلّ اختلاف احباب نشوم و مصدر انقلاب اصحاب نگردم و سبب ضرّ احدی نشوم و علّت حزن قلبی نگردم.  غیر از آنچه ذکر شد خیالی نبود و امری منظور نه.  اگرچه هر نفسی محملی بست و به هوای خود خیالی نمود. باری، تا آنکه از مصدر امر حکم رجوع صادر شد و لابدّاً تسلیم نمودم و راجع شدم.  دیگر قلم عاجز است از ذکر آنچه بعد از رجوع ملاحظه شد.  حال دو سنه می گذرد که اعداء در اهلاک این عبد فانی به نهایت سعی و اهتمام دارند چنانچه جمیع مطّلع شده‏اند.  مع ذلک نفسی از احباب نصرت ننموده و به هیچ وجه اعانتی منظور نداشته .

لذا بهائیت باید پاسخگو باشد که این مصدر امر چگونه می تواند هم مصدر امر باشد و هم اوصاف زیر را از دیدگاه بهاء الله واجد باشد :

دلیل اول بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل برادر بهاء الله دارای وصف زانی با حرم نقطه اولی را واجد است :

مدرک اول : زنا کننده با همسر دوم باب

نفوس زانیه که در اصل حرم عزّ صمدانیه خیانت نموده اند و دیگر چه ارتکابات شنیعه که بآن عامل گشته که والله الذى لا اله الاّ هو که قلم از ذکرش حیا مینماید مع ذلک نسبت حق باین نفوس داده و بحق نسبت ظلم راجع کرده حال ما بى انصافیم و شما با انصاف کتاب مستیقظ را بخوان که در آن کتاب مرشدت میرزا یحیى فتوى بر دم جمیع نفوس مقدسه داده ( بدیع ۸۷ )

مدرک دوم : زنا کننده با همسر دوم باب

نفوس زانیه که در اصل حرم عزّ صمدانیه خیانت نموده اند و دیگر چه ارتکابات شنیعه که بآن عامل گشته که والله الذى لا اله الاّ هو که قلم از ذکرش حیا مینماید مع ذلک نسبت حق باین نفوس داده و بحق نسبت ظلم راجع کرده حال ما بى انصافیم و شما با انصاف کتاب مستیقظ را بخوان که در آن کتاب مرشدت میرزا یحیى فتوى بر دم جمیع نفوس مقدسه داده ( بدیع ۸۷ )

دلیل دوم بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل برادر بهاء الله دارای وصف زانی با زنان مردم است  :

زنا با باکره ها و زنان مردم

حال از معرض بالله مرشدت بگو که در این امر بر او چه وارد شده مسلّم است که لازال باکل و شرب و تصرف در ابکار و نسآء ناس مشغول بوده و اعمالیکه والله خجلت میکشم از ذکرش مرتکب بعد از فسادى که در ارض طا نمود منهزم گشته بعراق آمده و در بیت ایشان وارد شد . ( بدیع  ۳۱۲  )

می شود جناب بهاء الله بفرمایند الان که سال ۱۲۷۸ و یا ۱۲۸۰ سنه از بعثت نقطه فرقان می گذرد و اواخر حضور جنابعالی در بغداد است ظاهرا سالیانی است از زمان زنای این مصدر امر با همسر دوم باب می گذرد اگر مقدور است اندکی به خالوی باب پیرامون این مصدر امر توضیح دهید .

دلیل سوم  بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل برادر بهاء الله قاتل است ( کشتن ثالث مومن بمن یظهر الله )

دلیل چهارم   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل برادر بهاء الله  الاغ تشریف دارند :

دلیل پنجم    بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل برادر بهاء الله  کافر تشریف دارند :

سند سه عنوان فوق

بکار بردن جملات حمیر (خر) – مزخرف و … زنا با همسر باب توسط روسای بابیه

غایت فضل رؤساشان آنست که ظهوریکه بیان بشارهً له نازل شده این حکم محکم را انکار کرده‌اند و در حرم رحمانی که در کلّ کتب حرام بوده خیانت نموده‌اند و حرف ثالث مؤمن بمن یظهره اللّه را شهید نموده و آنقدر بیشرمند که با این افعال قبیحه منکره اعتراض باین ظهور نموده که هنوز حکم بیان ثابت نشده ظهور جائز نه  ملاحظه کنید چقدر ناس را حمیر فرض گرفته‌اند بفعل ناسخ جمیع احکام محکمه و آیات متقنه بیانند و بقول مینویسند لا تأکل البصل ولا تشرب الدّخان و بمقرّیکه صد هزار شریعت بامر او محقّق شده و جاری گشته اعتراض نموده و کافر شده‌اند و چه قدر بی بصیرتند این خلق که گوش بمزخرفات آن نفوس داده و میدهند و معاذیری که اعظم از عصیآنست از آن نفوس شنیده و پذیرفته‌اند. (اقتدارات بهاءالله ۴۹

دلیل ششم    بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل برادر بهاء الله  وی را به اندازه اسپرم گاو هم محسوب نمی کند :

خطاب بهاء الله  به  خویش  : صلب البقر ( گوساله )

ملاحظه نما که چه قدر غافلند این نفوس که شمس معانى با منتهى علوّ عظمت و جلال از افق حقیقت طالع ومشرق شده او را بقدر ما یظهر من صلب البقرهم ندانسته اند بگو لعنت بر شما و بر حیاى شما قد شقّ هیکل الاحدیّه رداء العظمه من ظلمکم یا ملأ العنود حیرت از این است که سیّد محمد اصفهانى که  ابداً از این امر اطلاع نداشته و با او نبوده شما او را صادق فرض گرفته اید و جمیع نفوسیکه مطلع بوده اند کاذب دانسته اید و باغواى او شمشیر کین بر جمال ربّ العالمین آخته بریز این وساوس نفسانیه و خدع نسناسیّه را ( بدیع ۱۷۲ – ۱۷۳ )

دلیل هفتم    بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل برادر بهاء الله  بدتر از نمرود و شداد است  :

بدتر از  نمرود و شداد : چنانچه مشهود است چهل سنه با هم جمع بوده اند و خود تو موقنى بآنچه ذکر شده و در این سفر  که آن مشرک در حزب الله وارد شد عامل شد آنچه را که نمرود و شداد عامل نشده مع ذلک ندانستیم که سبب چه شده که باغواى او از بصر و سمع و فؤاد خود گذشته و آنچه او گفته مسلم داشته ( بدیع – ۱۰ و ۱۱ )

دلیل هشتم    بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل برادر بهاء الله   گوساله صاحب جسدی که صدا می دهد

 

عجلا جسدا له خوار( گوساله صاحب جسدی که صدا می دهد گوساله سامری )

امیدواریم از فضل الهى که اگر بمظاهرعلییّن عارف نشده اقلا مظاهر شیاطین و مطالع سجّین و مفسدین را بشناسى لم یزل حق ناس را باتحاد و اتفاق خوانده در کلمات منزله ملاحظه نما تا برتومعلوم شود هذه الکلمه ما کان من عندک لإنّا ظننّا بانک ما ارتکبت هذا الذنب من عند نفسک بل بما الهمک الذى کان کأحد منّا فلما ارتکب ما ارتکب اطرده الله عن ساحه عزّه لذا قام على الاعراض قد اتخذ لنفسه عجلا جسدا له خوار و یدعو الناس الیه اعتراضاً على مظهر نفس الله ( بدیع ۱۲ )

دلیل نهم    بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل برادر بهاء مطلع گاو است

 

برادرم مطلع گاو است

اگر خون جگر خورده بودى البته بمقرّ اطهر وارد میشدى و منظر اکبر را از مطلع بقر تمیز میدادى اگر چه چنان معلوم و مستفاد میشود که بعضى از شیاطین انسیه اراده نموده اند که مابین تو و این پست ترین بریّه فساد  نمایند( بدیع ۲۱ )

دلیل دهم و یازدهم     بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل برادر بهاء هم گداء و هم ناموس فروش بوده است

گداء ناموس فروش

بفضل الله در ریاض مکاشفه سایریم و درانجمن مشاهده حاضر از وهم و تقلید گذشته ایم و در مقرّ شهود و مشاهده آرمیده ایم بدنیا و اهل آن کارى نداشته و نداریم چنانچه فعل ما بردین ما گواهست از براى شهریه ولقمه نان  بدرها  ندویده ایم و زن بسرایه نفرستاده ایم

( بدیع ۲۳ )

دلیل دوازدهم   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل برادر بهاء :    اهل التباس و مظاهر خنّاس

حال چشم انصاف بگشا و اهل التباس و مظاهر خنّاس را بشناس یعنى نفوسى  که امثال آن کلمات را برتو القا نموده اند ( بدیع ۲۷ )

دلیل سیزدهم   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل برادر بهاء :    شیطان ناطق – ذئب ( گرگ ) است

شیطان ناطق – ذئب ( گرگ )

اطلاع هم ندارى بتعلیم شیطان ناطقى و بتحریک او متحرّک آخر اى نفسیکه بعرفان موسومى و خود را عارف دانسته از خود هم یک اظهار وجودى بنما و خود را مثل اغنام مکن که هر راعى بهر جهت اراده نماید شما را ببرد و ایکاش راعى انسان میشد راعى ذئب پیدا نموده اید و جمیع عرفان و ایقان و ثمرات توحیدت را درساعت اول ملاقات بلع نموده و حال جسدى میّت و لا شیئ مشهودى و بقسمى هم میّت  و لا شیئ ملاحظه میشوى که بصد هزار صور هم مهتز نشوى و بحرکت نیائى ( بدیع ۱۲۳ – ۱۲۴  )

دلیل چهاردهم  بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل برادر بهاء :    مفسد خبیث ملحد – خنده الاغ بر عقل صبح ازل

و دیگر ذکر عوام نموده بودى و اینکه بلا تصور تصدیق میکنند حال تو انصاف ده این عبد حال شش سنه میشود که لیلا و نهاراً در خدمت حاضرم و با هریک معاشر بوده  و هستم و آنچه بچشم خود دیده ام میگویم و شما محض قول یک مفسد خبیث ملحدى که آسمان سایه نینداخته بر مفسدى مثل او حال این عباد بلا تصور تصدیق حق نموده اند یا تو فوالله حمیر بر عقل و درایت آن نفس مشرک که این کلمات را بتو القا نموده میخندد چه جاى انسان مع ذلک این عباد را عوام دانسته و ذکر نموده که بلا تصوّر تصدیق حق نموده ایم  ( بدیع ۱۳۳  )

دلیل پانزدهم   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل برادر بهاء    اخبث ناس و افسدهم

هیچ منصفى چنین ارتکابى ننموده که ندیده و نرسیده بمجرّد حرف اخبث ناس و افسدهم بر دارد من غیر شعور آنچه از قلم جارى میشود نوشته و بشهرها بفرستد ( بدیع ۱۳۳  )

دلیل شانزدهم   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل برادر ملحد خبیث

فوالله آنچه از آن ملحد خبیث شنیده کذب صرف و افتراء بحت بوده و نمیدانى که بنفس که مؤانس شده تالله الحق یفرّ الجحیم من نفسه و یستعیذ الحسبان بالله من وجهه و لقائه ( بدیع ۱۳۴  )

دلیل هفدهم   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل برادر مفسد مفترى

که آن مفسد مفترى که بآن ارض آمده چه گفته و چه کرده و بآن اصل هاویه نفسى متعرض نشده و سخن نگفته مع ذلک خود را مظلوم نامیده و بامثال خود القا نموده آنچه را که شیطان باولیاى خود القا نموده و مینماید فویل لهم و للذین اتبعوهم تالله انهم لفى خسران عظیم  ( بدیع ۱۶۴  )

دلیل هجدهم   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل برادر   احقر از کلمات صبیان (کودکان)

در بیان قبل ذکر این مقام شده دیگر این کلمات آن مشرک ملقى که احقر از کلمات صبیان است بى جواب بوده و خواهد بود  ( بدیع ۱۶۷  )

دلیل نوزدهم   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل     مخلوق خبیث

صد هزار آفرین بر شما که از براى یک مخلوق خبیثى که والله الذى لا اله الاّ هو که شیطان از افعالش احتراز جسته و میجوید از خالق گذشته  افّ له و لمن اتبعه فوالله بافترائه اهتزّت ارکان العرش و تزلزلت قوائم کرسى الرفیع ( بدیع۱ ۱۷  )

دلیل بیستم   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل       بقر ( گاو ) و خطاب به بابی ها : تعبدون البقر ( گاو پرست )

قد اخذتکم نفحات القهر و اىّ  قهر اعظم من ذلک تعبدون البقر و لا تعرفون ثم تدعون الله بان  یخرج لکم من صلبه عجلاً لتعبدوه و تکونن من العابدین ثم من نسل هذا العجل عجلاً آخر ولو ینقطع النسل لتعزون فى انفسکم و تنوحون و تبکون کما تبکون فى فقدان ابائکم و امهاتکم بل اعظم لو تکونن من الشاعرین ( بدیع  ۱۷۲  )

دلیل بیستم یکم  بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل  میرزا غوغا

ریاست ظاهره چه مقدار مفتریات بحق نسبت داده انشاء الله امیدواریم که بگندم رى مرزوق نشود و دیگر نمیدانم که میرزا غوغا چه ارتکاب نموده که باین قسم بغضش در قلوب امثال او جا گرفته بشأنى که در رسائل در ردّ او مینویسند بسا از نفوسند که در غلبات ذوق و شوق کلماتى میگویند ایشانهم سخنى ذکر نموده اند ( بدیع  ۲۶۱  )

دلیل بیست  و دوم  بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح  ازل  نمله وادى جرزه

ما صغر شأنه و کبر قوله این ادعا از آن منبع غرور و نفس و هوى مثل آن است که نمله وادى جرزه ادعاى ربوبیّت نماید بلکه اعظم عند کلّ ذى بصر منیر چه که کینونت او بحرفى از این ایات عزّ صمدانى خلق شده و آنچه کلمات از او ظاهر شده در رتبه او بوده فافتح بصرک لتعرف و ما عنده لن یذکر عند الله ابداً الاّ بان یرجع الیه و یتوب و یکون من التائبین و المستغفرین  ( بدیع  ۲۶۴  )

دلیل بیست  و سوم  بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح     شجره فساد

طفلى از اطفال بیت در سنّ شش سالگى بآیات الله تکلم نموده و آن طفل حال حاضر است و والله خود همان شجره فساد بکرّات میگفت که آنچه از او ظاهر شده از هیچ نفسى از بدیع اول تا حین ظاهر نشده و اکثر لیالى و ایام بثنائش مشغول بوده و حال امر بقسمى شده که از حق منیع اعراض نموده سهل است از اطفال هم دست بر نداشته و نخواهد داشت ( بدیع  ۲۷۱  )

دلیل بیست  و چهار  بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی انفس خبیثه

اى ارذل وجود والله الذى لا اله الاّ هو که اگر اقل از ذره نجابت در تو و مرشدینت بود هرگز چنین کلمات مذکور نمینمودى و نفس الله را بجهت سرور انفس خبیثه نمیازردى تا حال هیچ رذلى چنین کلمات ذکر نموده که تو نموده لا فوربّ العالمین الاّ انت و امثالک ( بدیع  ۳۱۴ – ۳۱۵  )

دلیل بیست  و پنج  بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل اهل عیش با زنان متعدده

ولکن فوالله الذى لا اله الاّ هو که آن نفس معرض بالله که جمیع این کلمات را بتو القا نموده در جمیع ایام راحت بوده و با نسآء متعدده بعیش مشغول و بحق خود ایشان که لازال زخارف ملکیه نزدش موجود و هر وقت که فى الجمله گفتگوئى در عراق میشد عازم بصره و دیار اخرى بوده چنانچه کل میدانند ولکن کلمات الحق لا یزیدک الاّ غلاّ و اعراضاً . ( بدیع  ۳۲۰ – ۳۱۹  )

دلیل بیست  و ششم :   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل نفوس رذیله

در سنین توقف در عراق ابداً امید جان نبود و درکل حین ببلایاى جدید مبتلا و مع ذلک امثال آن نفوس رزلیّه ذکر نان و آجیل مینمایند ملاحظه کن که چه قدر از عقل ظاهره محروم شده والله هر نفسى کلماتت را ملاحظه نماید قهر حق را ظاهر وآشکار در تو مشاهده مینماید . ( بدیع –  ۳۸۲  )

دلیل بیست  و هفتم :   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی فرقه بابیه که رهبرش صبح ازل بوده خطاب   مشام شما مشام بقر (گاو) است   اطلاق شده است

این هیاکل جَعْلیّه  جُعَلیّه را در خبائث اشارات کثیفهء منتنه خود مشغول شوند. فو نفسی الحق مشام بقر را از این عطر اطهر نصیبی نه و این زلال بیمثال سلسال ذوالجلال قسمت اهل ضلال نبوده و نخواهد بود. (اقتدارات بهاءالله ۵۸ )

دلیل بیست  و هشتم :   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح ازل آرزوی مرگ برای بابی ها  (قاتلهم اللّه)

 

نفسی نیست که از آن ملحدین سؤال نماید که در این مدّت کجا بوده‌اند؟ ایّامیکه این غلام الهی مابین اعدا بانتشار آثار اللّه و ارتفاع ذکرش مشغول بود رؤسای بیان از خوف جان مستور و با نسوان معاشر بودند قاتلهم اللّه و چون امر اللّه ظاهر شد بیرون آمده احکامیکه کلّ بیان باو محقّق و منوط بوده از میان برداشته‌اند چنآنچه  دیده و شنیده‌اید. (اقتدارات بهاءالله ۵۲ )

دلیل بیست  و نهم  :   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح  آرزوی مرگ برای بابی ها و مخالفین

  آرزوی مرگ برای بابی ها و مخالفین

خویش از خدا میطلبیم که اگر امثال آن نفوس مهتدی نشده‌اند حقّ جلّت عظمته از ساذج کلمه امریّه هیاکل مقدّسه مبعوث فرماید بشأنیکه جمیع من فی العالمین را مفقود و معدوم شمرند و جز حقّ موجود و ناطق و متکلّم و قادر نبینند . (اقتدارات بهاءالله ۵۲ )

دلیل سی ام  :   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح      اهمج من همج رعاع

 

    اهمج من همج رعاع

انّهم اهمج من همج رعاع و اغفل من کلّ غافل و ابعد من کلّ بعید و اجهل من کلّ جاهل ذروهم  یا قوم بانفسهم لیخوضوا فی هویهم و یلعبوا بما عندهم. (اقتدارات بهاءالله ۴۸ )

دلیل سی و یکم :   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح     جسارت باب به برادر خویش و سایر بابی ها

 

   جسارت باب به برادر خویش و سایر بابی ها

امر حقّ بمقامی رسیده که جوهرضلال که بهادی موسوم هادی ناس شده و باعراض کمر بسته . اگر اهل بیان ببیانات یحیی و سیّد محمّد و هادی و اعرج و امثال این نفوس ملاحظه کنند و در بیانات خدّام این باب هم تفکّر نمایند فو اللّه لیجدنّ الحقّ و یضعنّ الباطل (اقتدارات بهاءالله ۵۹ )

دلیل سی و دوم  :   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح     :

    نمونه هائی از کلام مستهجن با بابیان

از این نفوس عجب نیست چه که جز کذب و جعل و افترا از ایشان شنیده نشده و لکن عجبست از اهل بیان که باین حرفهای مزخرف گوش داده و میدهند  افّ لهم و لحیآئهم و لوفآئهم. شعورشان بمقامی رسیده که تازه در این ایّام یک خبیث مثل خودیرا باین اسم اعظم نامیده‌اند و بعد نوشته‌اند که اگر آیات منزله در بیان مخصوص این اسم باشد فلان هم باین اسم نامیده شده  لعنهم اللّه فسوف یرجعهم اللّه الی مقرّهم فی الهاویه و لا یجدنّ لانفسهم من حمیم . (اقتدارات بهاءالله ۵۳ )

دلیل سی وسوم  :   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح     :

   بکار بردن جملات حمیر (خر) – مزخرف و … زنا با همسر باب توسط روسای بابیه

 غایت فضل رؤساشان آنست که ظهوریکه بیان بشارهً له نازل شده این حکم محکم را انکار کرده‌اند و در حرم رحمانی که در کلّ کتب حرام بوده خیانت نموده‌اند و حرف ثالث مؤمن بمن یظهره اللّه را شهید نموده و آنقدر بیشرمند که با این افعال قبیحه منکره اعتراض باین ظهور نموده که هنوز حکم بیان ثابت نشده ظهور جائز نه  ملاحظه کنید چقدر ناس را حمیر فرض گرفته‌اند بفعل ناسخ جمیع احکام محکمه و آیات متقنه بیانند و بقول مینویسند لا تأکل البصل ولا تشرب الدّخان و بمقرّیکه صد هزار شریعت بامر او محقّق شده و جاری گشته اعتراض نموده و کافر شده‌اند و چه قدر بی بصیرتند این خلق که گوش بمزخرفات آن نفوس داده و میدهند و معاذیری که اعظم از عصیآنست از آن نفوس شنیده و پذیرفته‌اند. (اقتدارات بهاءالله ۴۹ )

دلیل سی و چهارم  :   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح     :

عجل (گاو)  – ناعقین – طیور لیل – کتاب سجّین – الواح نار

در الواح عراق و ارض سِرّ و سجن اعظم دوستان الهی را آگاه نمودیم و بظهور عجل و ناعقین و طیور لیل و کتاب سجّین و الواح نار اخبار دادیم تا کل بشأنی مستقیم شوند که اهل عالم و ما عندهم قادر بر تحریف آن نفوس ثابته مستقیمه نباشند باید بمثابه جبال مشاهده شوند نه مانند اوراق که بهر ریحی متحرّکند و باندک نسیمی منقلب (اقتدارات بهاءالله ۲۷۱ )

دلیل سی و پنجم  :   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح     :

    بکار بردن لفظ مشرک بالله برای برادر و پیروانش

چنآنچه حال مشاهده میشود مشرک باللّه و اتباعش بذکر خلافت مجعوله ناس را از مالک بریّه منع نموده‌اند  اِن هم الّا فی ضلال و ربّک الغنیّ المتعال.  مع آنکه کل عالمند که مطّلع بر امر او نبوده و نیستند مع ذلک یهیمون فی هیمآء الضّلال و لا یشعرون. (اقتدارات بهاءالله ۲۶۶ )

دلیل سی و ششم  :   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح     :

انفس خبیثه نجسه کثیفه مشرکه

فوالله اوراق شجره طوبى از ظلم آن ظالمان فرو ریخته و اغصان سدره منتهى درهم شکسته و وجه منیر علىّ اعلى از لطمات اشارات هیاکل بغضا تغییر نموده و صدر ممرّد منیرش مجروح گشته و ذیل تقدیسش بغبار مفتریات انفس مشرکه آلوده شده از حق میطلبم  آیه تطهیرى تا ارض طیبّه مبارکه عرفانش را از انفس خبیثه نجسه کثیفه مشرکه مطهّر نماید ( بدیع ۸۷ )

دلیل سی و هفتم  :   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح     :

بی شعور

چنانچه این نفس معرض که خود را مرات میداند و بعضى هم من غیر شعور او را مرات فرض گرفته بر فرض تسلیم از شمس حقیقت محروم مانده چنانچه مشاهده میشود که بنفس خود ناظر و بموهوم متشبث و از شمس حقیقت بعید  ( بدیع۰ ۱۷  )

دلیل سی و هشتم  :   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح     :

یا ایّها الحمیر ( الاغ )

قل یا ایّها الحمیر حق آنچه بفرماید حقّ است و بکلمات مشرکین باطل نشود بلکه آنچه الیوم بطلانش اظهر من الشمس است انفس خود معرضین بوده و خواهد بود ( بدیع  ۱۷۲  )

دلیل سی و نهم  :   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح     :

احمق

از احمقى ملأ بیان بعید نیست که بگویند اب و امّى که حال موجود نه سلام الهى بچه محلّ راجع میشود اى بى بصران همان حین که از لسان ربّ العالمین سلام نازل بمقرش وارد ( بدیع  ۲۳۰  )

دلیل چهلم  :   بر اینکه بهاء الله در تربیت برادر خویش موفق نبوده این است که از دیدگاه وی صبح     :

گداء ناموس فروش

بفضل الله در ریاض مکاشفه سایریم و درانجمن مشاهده حاضر از وهم و تقلید گذشته ایم و در مقرّ شهود و مشاهده آرمیده ایم بدنیا و اهل آن کارى نداشته و نداریم چنانچه فعل ما بردین ما گواهست از براى شهریه ولقمه نان  بدرها  ندویده ایم و زن بسرایه نفرستاده ایم

( بدیع ۲۳ )

==========

عبد البهاء :::انصاف باید داشت از نفسی که در تربیت اولاد و عیال و آل عاجز مانده  چگونه امید تربیت اهل آفاق نماییم و ایا در این قضیه ذره ای شبهه و تردید است ؟» مکاتیب، ج ۲، ص ۱۸۲

==============

” آنچه مقصود الهی است در الواح ظاهراً واضحاً معلوم و واضح است و احدی بتأویل کلمات الهیّه مامور نبوده و نخواهد بود نشهد ان الْمُؤَوِّلِیْنَ فِی هَذَا الْیَوْمِ هُمُ الْمُتَوَهِّمِوْنَ”. (ص ٢-۴۵١ ج ٣ امرو خلق )

۶- ” باید بکمال استقامت بر امراللّه قیام نمائیدو بآنچه نازل شده برحسب ظاهر عامل شوید “. (ص ٣۴١ گنجینه حدود و احکام )

=========

حضرت بهاالله: صفحه ۲۵۳

وصیت‌الله انکه باید اغصان و افنان و منتسبین طرا بغصن اعظم ناظر باشند انظروا ما انزلناه فی کتابی الاقدس (اذا غیض بحرالوصال و قضی کتاب المبد فی المال توجهوا الی من اراده‌الله الذی انشعب من هذا الاصل القدیم ) مقصود از این ایه مبارکه غصن اعظم بوده کذلک اظهرنا الامر فضلا من عندنا و انا الفضال الکریم قد قدرالله مقام الغصن الاکبر بعد مقامه انه هو الامر الحکیم قد اصطفینا الاکبر بعد الاعظم امرا من لدن علیم خبیر محبتاغصان بر کل لازم ولیکن ما قدرالله لهم حقا فی اموال الناس یااغصانی و افنانی و ذوی قرابتی نوصیکم بتقوی‌الله و بمعروف و …

http://reference.bahai.org/fa/t/o/HB2/hb2-257.html#pg253

============

مجموعه الواح بعد از کتاب اقدس: صفحه ۱۳۶

فضلا من عندنا و انا الفضال الکریم قد قدر الله مقام الغصن الاکبر بعدمقامه انه هو الامر الحکیم قد اصطفینا الاکبر بعد الاعظم امرا من لدن علیم خبیر محبت اغصان بر کل لازم ولکن ما قدر الله لهم حقا فی اموال الناس یا اغصانی و افنانی و ذوی قرابتی نوصیکم بتقوی الله و بمعروف و بما ینبغی و بما ترتفع به مقاماتکم براستی میگویم تقوی سردار اعظم است ازبرای نصرت امر الهی و جنودیکه لایق این سردار است اخلاق و اعمال طیبه طاهره مرضیه بوده و هست بگو ای عباد اسباب نظم را سبب پریشانی منمائید و علت اتحاد را علت اختلاف مسازید امید انکه اهل بها بکلمه مبارکه قل کل من عند …

http://reference.bahai.org/fa/t/b/TB/tb-15.html#pg136

============

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.