نقد خاطرات خلیل شهیدی خادم برجسته عبد البهاء- بخش سوم

امام شهر که سجاده می کشید به دوش

امام شهر که سجاده می کشید به دوش
در ادامه بیان چند چهرگی عبدالبهاء و حضور مداوم در مساجد مسلمانان و امامت جماعت از ابتدای ورود به عکا تا سه روز قبل از صعود، در این جلسه اسناد دیگری ارائه و متذکر می شود جا نماز آب کشیدن های او و پدرش اختصاص به حیفا و عکا ندارد.

در صفحات ۲۳۱ و ۲۳۲ کتاب خاطرات خلیل شهیدی می بینیم:

«در زمان ورود دولت بریتانیا در فلسطین و اراضی مقدسه، بسیاری از سپاهیان، هندی بودند و جمع کثیری از آنان در اطراف روضه مبارکه نصب خیام نموده بودند و چون روضه مبارکه را محل مقدس و زیارتگاه می دانستند هنگام نماز وارد و داخل روضه مبارکه می شدند و به نمازگزاری و دعا تا حد امکان می گذراندند. هرگاه حضرت عبدالبهاء به زیارت تشریف می بردند به حضور مبارک می رفتند و مشرف می شدند و چون آقا سید ابوالقاسم خراسانی سابق الذکر با زبان هندی قدری آشنایی داشت، مترجم بیانات مبارک قرار می گرفت ولی لفظ «کرتاهی» و «مرتاهی» را زیاد استعمال می کرد. لهذا به او فرمودند این که همش کرتاهی و مرتاهی شد. این مطلب را خود ایشان با تبسم و مسرت ذکر می نمود. باری روزی به آن سپاهیان فرمودند شما هر حاجتی که دارید از این مقام مقدس بخواهید، اجابت می شود. پس از این بیان، فورا وضو گرفتند و داخل روضه مبارکه شدند و به دعا و نماز پرداختند. پس از این اقدام، فقط در فاصله دو یا سه روز ناگهان تلگرافی دستور آزادی و رجوع به ممالکشان رسید. آن گاه با نهایت شعف و سرور اظهار می داشتند که حاجت ما از این مقام مقدس همین بود، الحمدلله که اجابت فرمود»

آنچه از مطلب فوق استنباط می شود این است :
– ژنرال الِنبی در بدو ورود خود به بندر حیفا، امن ترین مکان را برای خود و سپاهیانش اراضی اطراف روضه مبارکه می داند.
– عبدالبهاء سربازان مسلمان هندی سپاه بریتانیا را وامی دارد تا از روضه مبارکه حاجات خود را بطلبند.
– عبدالبهاء وانمود می کند روضه مبارکه و آرامگاه فردی که دیانت اسلام را منسوخ اعلام کرده است، محل برآورده شدن حاجات است.
– عبدالبهاء خود به شیوه مسلمانان وضو می گیرد و به دعا و نماز می پردازد.
– دعا و خواسته سربازان در مدت کوتاهی اجابت می شود و آن ها با پا در میانی عبدالبهاء از سوی ژنرال بریتانیایی به مرخصی نائل می شوند.
و همه این موارد، چیزی جز فریب و نیرنگ و نان به نرخ روز خوردن نیست.

در صفحات ۲۵۷ و ۲۵۸ کتاب خاطرات خلیل شهیدی می خوانیم:

«در ایامی که حضرت مولی الوری در عکا مقیم و تشریف فرما بودند در یکی از آن سنین در آن سرزمین بارندگی به تاخیر افتاد. ساکنین آن دیار بسیار مضطرب و پریشان شدند. بدین سبب در مساجد و معابد به دعا و اذکار پرداختند ولی مستجاب نمی گشت. روزی جمعی از وجوه اغیار به حضور مبارک مشرف شدند و بسیار اظهار نگرانی نمودند. در بین آنان شخصی بود که تازه یگانه دخترش فوت کرده بود و با قلب محزون و مغموم اوقاتش را می گذراند. حضرت من اراده الله به آن جمع به این مضمون فرمودند اگر این شخص نظر بر این که دلشکسته است، قیام کند و نماز بخواند، خداوند اجابت می فرماید. پس از این بیان، فورا قیام نمود و وضو گرفت. آن گاه در حضور آن جمع به نماز و دعا پرداخت. در آن حین، هوا تغییر کرد و ابر، آسمان را احاطه نمود و بلافاصله بارندگی شد. این واقعه مانند سایر وقایع که لا تعد و لا تحصی است باعث تعجب و تحیر حاضرین گشت. این است که در حدیث می فرماید: اذا اردناه بشئ اراد الله»

از مطالعه این مطلب به نکات زیر می رسیم:
– بهاییان برای هر طبعی و مذاقی نکته هایی دارند و به موقع از آن استفاده می کنند.
– بهاییان می کوشند برای عبدالبهاء کرامت تراشی کنند.
– عبدالبهاء توصیه به نماز می کند، نمازی که از نظر او اصل دین و کتاب آسمانیش نسخ شده است.
– نماز و دستورات دین منسوخ شده که به گفته عبدالبهاء سم مهلک است، کارگشا است.
– اراده خداوند بستگی به اراده عبدالبهاء دارد.
– این شخص فرزند از دست داده، اگر می دانست عبدالبهاء معتقد به اسلام نیست آیا حاضر بود برای اثبات کرامت وی، نماز و دعا بخواند؟
– چگونه این داستان ساختگی با شعار دهان پر کن «تطابق دین و علم» سازگاری دارد؟

در صفحه ۲۲۷ کتاب خاطرات خلیل شهیدی می بینیم:

« حضرت عبدالبهاء روزی در جامع جزار تشریف داشتند و جمعی از وجوه در حضور. شخصی از اهالی عکا وارد و آهسته عرض کرد عیالم وضع حملش نزدیک شده است و چیزی در بساط نداریم. حضرت عبدالبهاء یک پنج لیره طلا به او عنایت فرمودند. تدارکات لازمه را کاملا تهیه نمود. کسانی که از تهیدستی او مطلع بودند چون جویا شدند گفت این بساط گسترده، از کرم و احسان حضرت عباس افندی است»

با توجه به این سند در می یابیم:
– عبدالبهاء در جامع جزار، حضور دائم داشته است.
– دست و دل بازی های او در دوران تبعید، حکایت از آن دارد که وی بدین وسیله می خواسته خود را مشکل گشای مردم جلوه دهد.

تظاهر اقامه نماز در منابع دیگر
شرح اقامه و امامت جماعت مسلمانان، تنها در کتاب خاطرات خلیل شهیدی ذکر نشده، بلکه در آثار دیگر بهایی نیز می توان نشانه ها، تایید ها و تاکیدهایی بر این امر پیدا کرد.

محمد علی سلمانی در شرح حال خود به نام «شرح حال استاد محمد علی سلمانی علیه بهاءالله الابدی» می نویسد:

«در اسلامبول همه روزه ظهر تشریف می بردند به مسجد سلطان محمد و در آنجا نماز به وضع اسلام تلاوت می فرمودند و در ضمن، مناجات هم تلاوت می فرمودند. در این مدت هر هفت روز و یا هشت روز حمام تشریف می بردند و من گاهی در حضور بودم. جامعی دیگر هم بود مشهور به جامع خرقه شریف و آنجا هم تشریف می بردند»

این که بهاءالله و در رکاب او عبدالبهاء و گروهی از اغنام الله به مسجد می رفتند و در انظار عمومی به آداب مسلمانی نماز می خواندند نشان می دهد:
– تقیه و کتمان عقیده، میراث بهاء الله بوده است.
– هدف اصلی، شکار امام جماعت مسجد سلطان محمد، سید مهدی رشتی گیلانی بوده است. آن ها ابتدا خود را مسلمان جلوه می دادند تا جلب اطمینان کنند و بعد اندک اندک، آموزه های خود را در جان او می دمیدند تا یکسره به اباطیل آن ها گردن نهد.
– این گونه تبلیغ، یعنی دو دوزه بازی در آوردن، بدترین نوع فریب است.

بوقلمون صفتی عبدالبهاء را می توان نیز در صفحه ۱۱۵ کتاب «طراز الهی یا زندگی نامه ایادی امرالله طرازالله سمندری» نگارش پریوش سمندری خوشبین یافت:

«جناب طراز از سایر وقایع آن سفر چنین می نویسند: شبی دیگر در محضر حضرت عبدالبهاء به مسجد جامع کبیر رفتیم. شعاع و غلام هم آمدند. هنگامی که در صف نماز ایستاده بودیم، این دو نفر بسیاری بی ادبی نمودند و خنده های زننده کردند. حرکات آن ها فوق العاده باعث رنجش من شد و از آن روز به بعد، از معاشرت و ملاقات با شعاع خودداری کردم»

خنده همراهان عبدالبهاء در هنگام نماز پیامی دارد و آن، دستاویز قرار دادن نماز در مسجد جامع کبیر از سوی رهبر مسلک بهایی است. کاش رنجش این آقای به اصطلاح ایادی امرالله از شخص عبدالبهاء بود که اعتقادات اسلامی را به سخره می گیرد و بدون ذره ای اعتقاد به نماز و مسجد و قرآن، تظاهر به مسلمانی می کند.
اگر در حزب بهایی، هدف وسیله را توجیه نمی کند، بر این دغل بازی عبدالبهاء، چه نامی می توان گذاشت؟!

سند دیگر از صفحه ۲۰۰ جلد ۲ کتاب «الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه» تالیف مرحوم عبدالحسین آیتی ملقب به آواره است (کتاب مزبور از امهات کتاب های اسناد و مورد تایید تشکیلات بهایی و زمان نگارش آن مربوط به دوران پایبندی مرحوم آیتی به مسلک بهایی است) :

«بعضی از علما و اشراف مصر به زیارت حضرتش رفتند و کلا مسرور از حضور بیرون آمده، زبان به تمجید گشودند. من جمله شیخ محمد بخیت مفتی دیار مصر به زیارت آن حضرت در اوتل مزبور نائل شده، آن حضرت به اعاده زیارت، در منزل مفتی تشریف برده و در همان روز که جمعه بود، نماز جمعه را در مقام سیده زینب ادا فرموده و بعد از آن به بازدید شیخ محمد راشید که از کبار علماست و امام خدیوی است تشریف بردند»

اقامه نماز جمعه در مقام سیده زینب مصر، با چه هدفی صورت گرفت؟!

همچنین در صفحه ۵۴۸ کتاب «خاطرات ۹ ساله» تالیف دکتر یونس افروخته می خوانیم:

«وقتی یکی از ماموران عثمانی در عکا در سر هوای اخذ وجه هنگفتی را داشته و همه نوع تضییقات فراهم می نموده است. تا وقتی هیکل مبارک را به سرایه حکومتی می طلبد و بنای تهدید را می گذارد.‌ به حدی که عرصه را بر وجود مبارک تنگ می نماید. در این حالت به نماز قیام می فرمایند و پس از ادای نماز یارو را به نزدیک می طلبند و غفلتا یک سیلی بسیار محکم جانانه بر بناگوشش می نوازند و می فرمایند حواله تلگرافی فرستادم»

– نماز خواندن، همه جا وسیله پیشبرد امر عبدالبهاء است.
– عبدالبهاء تبعیدی با چه پشتوانه ای سیلی به گوش مامور عثمانی می زند؟!

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.