هر گِردی که گردو نیست!
نماز در همهی شریعتهای آسمانی وجود دارد ولی هر باوری ادعای داشتن نماز کند، که باور آسمانی نیست!
هر کلاهبرداری برای رسیدن به هدف بایستی ظاهری از حقیقت برای خود دست پا نماید!
با حلوا حلوا کردن، دهان شیرین نمیشود!
با تعریف امری به نام نماز در احکام باور بهائی، بطلان این باور به حقانیت تبدیل نمیشود!
همان گونه که تا به این قسمت از موضوعات مطرح شده از سوی باور بهائی مشخص گردید، این باور در بسیاری از موارد به عوض پاسخ دادن به چالشها و تناقضات بنیادینی که با آن مواجه است، از کنار همهی آنان گذشته و به طرح مباحثی میپردازد که بتواند خود را بیشتر تبلیغ کند نه این که شبهات و ابهامات را برطرف نماید. یعنی به غیر از چند موضوع اصلی، بقیهی شبهاتی که مطرح کرده، چیزی نیست جز تبلیغ خود! به لطف خداوند متعال، پس از آن که مطالب حاضر مورد بررسی قرار گرفت، تناقضات و چالشهای اصلی و بیپاسخ در باور بهائی ارائه خواهد شد. در میان همین مباحثی هم که مطرح نموده، هیچ گاه دیده نشد که به اصل شبهه و سوال اشاره نماید. هیچ گاه نقل قول مستندی از منتقدین خود ارائه ننمود. هیچ وقت جرات نکرد نظر منتقدین را ارائه دهد.
به عنوان مثال هیچ جایی را در میان مباحث مطرح شده به موضوع مهم و اساسی شناخت موعود بیان اختصاص نداده است! در حالی که از مهمترین مباحث بنیادین این باور به حساب میآید. جناب بهاءالله چگونه میتواند ادعا کند جانشین جناب باب است در حالی که دهها نشانهای که جناب باب برای موعود پس از خود برشمرده در مورد وی صدق نمیکند.
از جملهی همین موارد غیر ضروری که باور بهائی با هدف تبلیغ خود بدانها پرداخته، میتوان به موضوع سوال حاضر اشاره نمود. در مقولهی دین و دستورات الهی، به طور کلی وقتی شخصی ادعای رسالت و آوردن شریعت مینماید، بایستی ابتدا حقانیت خود را بر اساس آیات و بیِّنات و معجزات به اثبات برساند. وقتی بر اساس دلایل بسیار روشن، برهانها و بیِّنات یا به اصطلاح معجزه، ثابت شد که او صادق مصدق است و در ادعای رسالت خود راستگوست واقعا از جانب خداوند متعال آمده و آن چه میگوید وحی و از جانب خداوند متعال است، پس از آن میتواند دستورات و احکام الهی را بیان کند. وظیفهی مومنان به آن پیامبر نیز، تسلیم بودن در مقابل دستورات الهی است و در انجام اموری که خداوند متعال از طریق فرستادهی خویش برای مردم مشخص کرده، چون و چرا معنا ندارد. این پیامبر است که احکام و دستورات خداوند متعال را بیان میکند و یکتاپرستان با اطاعت از فرستادهی او در حقیقت خدا را همان گونه که خودش امر فرموده عبادت مینمایند.
لذا بحث مهم و اساسی در موضوع دین، اثبات حقانیت و الهی بودن یک باور است نه این که چه احکامی دارد و چه احکامی ندارد! اگر ثابت شد فردی از جانب خداوند متعال آمده، دیگر مجالی برای بحث در مورد احکام و دستورات الهی باقی نمیماند. در بررسی ادعای جناب بهاءالله و باور بهائی نیز نکتهی مهم و اساسی این است که ایشان فاقد معجزه بوده و هیچ کارت شناسایی معتبر و غیرقابل جعلی که ثابت کند از جانب خداوند متعال برای رسالتی بدیع آمده به همراه ندارد! علاوه بر این دیدیم که باور اصیل خاتمیت، راه را بر هر گونه ادعای بدیعی بسته بود! گذشته از همهی این سدهای غیرقابل شکست، جناب باب برای موعود پس از خود نشانههای زیادی مشخص نموده که در دهها مورد این نشانهها بر جناب بهاءالله تطبیق نمینماید! لذا نکتهی مهم و اساسی، اثبات یک ادعاست نه احکام و دستورات درون دینی آن!
اما اگر گاهی به احکام باور بهائی پرداخته میشود، از این جهت است که احکام این باور در بسیاری از موارد در تناقض با اصولی قرار میگیرد که این باور به عنوان آموزههای اساسی خود مطرح نموده و یکی از دلایل غیر الهی بودن باور بهائی نیز دقیقاً وجود همین تناقضات است. لذا آن چه اصالت دارد، اثبات الهی بودن دعوت و صادق بودن فرد مدعیست که باور بهائی و شخص جناب بهاءالله بر اساس صدها دلیل که بیش از صد موردآن پیش از این بیان گردید، فاقد این خصوصیت هستند!
تذکر به این نکتهی بسیار مهم نیز قطعا خالی از لطف نخواهد بود که اساسا جناب بهاءالله ادعای پیامبری نداشته و ندارد؛ بلکه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را آخرین فرستاده خداوند متعال دانسته و اعتراف میکند نبوت و رسالت به شخص خاتم النبیین (صلی الله علیه و آله و سلم) به پایان رسیده و دوران بیبدیلی به نام دوران ظهور خود خدا فرارسیده و ایشان خود را ظهور الله معرفی میکند. در بحث خدای نماز بهائی به این موضوع نیز اشاره میگردد.
غیر قابل استناد بودن داشتن احکام نماز و روزه
در خصوص نماز بهائی نیز بایستی در ابتدا به این نکتهی اساسی توجه نمود آن نمازی، نماز است که بر اساس ایمان به فرستادهی راستین الهی و به خاطر فرمان خدا و با همان شکلی که خداوند متعال مشخص فرموده اقامه شود! لذا وقتی بطلان باور بهائی و نادرستی و عدم صداقت جناب بهاءالله به اثبات رسید، دیگر مجال پرداختن به نماز بهائی نمیرسد!
موضوع نماز بهائی در شرایطی که غیر الهی بودن این باور از آفتاب میان روز روشنتر به اثبات رسیده، به مانند ادعای شیطان پس از تمرد از اجرای فرمان خداوند متعال و سجده نکردن بر حضرت آدم (علیه السلام) است؛ شیطان نیز وقتی از فرمان الهی تمرد کرد، به خداوند متعال عرض نمود که مرا از انجام این سجده معاف کن، به جای آن تو را چنان عبادتی کنم که هیچ ملک مقربی و هیچ نبی مرسلی چنان عبادتی را انجام نداده باشد!!! خداوند متعال در پاسخ او فرمود: مرا به عبادت تو حاجتی نیست! میخواهم فقط و فقط به همان گونهای که اراده کردهام عبادت شوم نه به آن شیوهای که تو بخواهی!!! و شیطان از انجام فرمان خداوند متعال سر باز زد!
(صفحهی ۴۲ جلد اول تفسیر القمی: قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) فَأَوَّلُ مَنْ قَاسَ إِبْلِیسُ وَ اسْتَکْبَرَ وَ الِاسْتِکْبَارُ هُوَ أَوَّلُ مَعْصِیَهٍ عُصِیَ اللَّهُ بِهَا- قَالَ فَقَالَ إِبْلِیسُ یَا رَبِّ اعْفُنِی مِنَ السُّجُودِ لِآدَمَ ع وَ أَنَا أَعْبُدُکَ عِبَادَهً لَمْ یَعْبُدْکَهَا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ- قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَا حَاجَهَ لِی إِلَى عِبَادَتِکَ- إِنَّمَا أُرِیدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَیْثُ أُرِیدُ لَا مِنْ حَیْثُ تُرِیدُ- فَأَبَى أَنْ یَسْجُدَ)
رنگ و لعابهایی همچون داشتن نماز و روزه به هیچ وجه اثری در اصل بطلان باور بهائی نداشته و نمیتواند حقانیتی برای این باور به همراه بیاورد! وجود این احکام نه تنها حقانیت آفرین نیست بلکه همان گونه که خواهیم دید، بارها و بارها بر بطلان این باور تاکید میکند.
جالب است که حتی مشرکان و بتپرستان دوران جاهلیت نیز به گمان خود نماز میخواندند. خداوند متعال در قرآن کریم از نماز آنان که به صورت کف زدن و سوت زدن بوده یاد میفرماید: “وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِیَهً (سورهی الانفال، آیهی ۳۵) و نمازشان کنار خانه خدا جز سوت کشیدن و کف زدن نیست!!! یعنی حتی مشرکان دوران جاهلیت نیز برای خود نمازی داشتهاند و به خیال خود نماز میخواندند!!! آیا مشرکان و بتپرستان مکه را میتوان به دلیل داشتن نماز، موحد و یکتاپرست نامید! قطعا این گونه نیست! لذا هر ذکر و وردی را نمیتوان نماز مورد تایید خداوند متعال به شمار آورد و آن را دلیل حقانیت دانست!
اما نکتهی مهم دیگری نیز وجود دارد؛ باورهای غیرالهی و دستساز بشری که قصد دارند خود را به عنوان دین الهی معرفی نمایند، چارهای ندارند که ظاهری همانند شریعتهای آسمانی برای خود دست و پا نمایند! یعنی باور بهائی برای این که خود را شریعت الهی معرفی نماید، مجبور است که چنین احکامی را در مجموعهی دستورات خود قرار دهد تا ظاهری همانند دین الهی داشته باشد. اما دوستان عزیز بهائی حتما به این نکته توجه دارند که با حلوا حلوا کردن، دهان شیرین نمیشود! باور بهائی مجبور است برای الهی نشان دادن خود، ظاهری همانند شریعتهای آسمانی داشته باشد و لذا چارهای ندارد جز این که احکامی همانند نماز و روزه را در ویترین خود قرار دهد! ولی با قرار دادن احکام نماز و روزه در ویترین، نه تنها هیچ حقانیتی برای باور بهائی به همراه نمیآورد بلکه به لطف خداوند متعال خواهیم دید که غیرالهی بودن این باور را بیش از پیش روشن مینماید! نکتهی مهم و اساسی، اثبات حقانیت و الهی بودن است که باور بهائی عاجز از انجام این امر است.