بررسی و افشای گوشهای از دروغهای بیتالعدل نشینان به هموطنان عزیز بهائی در خصوص معجزه
تا این قسمت از مباحث مطرح شده در خصوص معجزه در باور بهائی، به ضرورت و لزوم ارائهی معجزه، آیه، بیّنه از دیدگاه قرآن کریم و روایات پرداخته شد و ثابت گردید خداوند متعال بارها و بارها و با صراحت تمام بر این نکتهی مهم تصریح فرموده که رسولان خود را با بیِّنات بسیار روشن به رسالت مبعوث فرموده است. این نشانهها و معجزات به قدری روشن هستند که به هیچ وجه جای شک و تردیدی برای مخاطبان انبیاء و سفرای الهی باقی نمیگذارند.
نفس نفیس خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر معصومین (علیهم السلام) نیز نه تنها بارها و بارها معجزات بسیار زیادی را ارائه نمودهاند، بلکه به روشنی تمام فرمودهاند معجزه همان راهی است که صادق را از مدعی دروغین متمایز و جدا میکند. آیات و روایات این مباحث در مقالات پیشین تقدیم حضور گردید. از دیدگاه عقل نیز ثابت شد فرد مدعی رسالت، بایستی کارت شناسایی غیرقابل جعل به همراه داشته باشد و انسان عاقل تا دلیل و برهان قاطع از مدعی نبیند، نمیتواند و نباید سر تسلیم در مقابل او به زیر آورد.
در ادامه نیز به دیدگاه باب و بهاءالله در خصوص معجزه پرداخته شد. ایشان ادعا میکردند که معجزه بایستی فقط و فقط از جنس کتاب باشد و یا به اصطلاح، ادعای انحصار معجزه در کتاب را داشتند. و دیدیم که باب و بهاءالله تمامی معجزات انبیاء الهی را انکار و تحریف مینمایند. چرا!؟ چون معجزه و گواه صادقی در دست ندارند! نشانهای به همراه ندارند که ثابت کند از جانب خداوند متعال آمدهاند.
سپس به دهها تناقض و موارد نقض در باورهای بابی و بهائی اشاره گردید که باب و بهاءالله، این ادعای خود را باطل کردهاند. البته این تنها باب و بهاءالله نبودند که ادعای خودشان یعنی ادعای انحصار معجزه در کتاب را نقض کردند و باطل نمودند، بلکه عبدالبهاء و دیگر مبلغین باور بهائی نیز بارها و بارها مهر بطلان خود را بر ادعای نادرست باب و بهاءالله فشردهاند.
اگر الهی بودن یک دعوت، فقط و فقط با کتاب به اثبات میرسید، نبوت هیچ کدام از ۱۲۴ هزار پیامبر الهی به غیر از خاتم الانبیاء محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) و چند پیامبر دیگر صاحب کتاب، هیچگاه ثابت نمیشود. زیرا به غیر از چند پیامبر محدود، سایر انبیاء الهی (علیهم السلام) هیچ کدام صاحب کتاب نبودند! در میان انبیاء صاحب کتاب نیز تنها پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است که به قرآن تحدی نموده و سایر انبیاء الهی هیچ کدام به کتاب خود تحدی نکردهاند. یعنی ابتدا نبوت و الهی بودن دعوت خود را با معجزات و آیات و بیِّنات بسیار روشن و قاطع به اثبات میرساندند و پس از آن کتاب آسمانی را به مردم عرضه میفرمودند. حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز علاوه بر قرآن کریم که بزرگترین معجزه و معجزهی جاویدان ایشان محسوب میشود، بیش از ۴۰۰۰ هزار معجزهی غیرکتابی ارائه فرمودهاند. سایر ائمه (علیهم السلام) نیز در موارد بسیار زیادی برای اثبات حقانیت خود و رفع شک و شبههها، معجزات فراوانی را ظاهر فرمودهاند.
این بود خلاصهای از مباحثی که تا این قسمت تقدیم حضور گردید.
اما همان گونه که سفرای الهی بر این نکته تاکید و تصریح فرمودهاند، معجزه، همان سنگ محکمی است که به راحتی و روشنی، مدعی صادق را از دروغگو جدا مینماید. باب و بهاءالله و باور بهائی که فاقد این ویژگی هستند، راهی جز انکار معجزه ندارند و مجبورند تمامی معجزات روشن پیامبران الهی و آیات صریح قرآن کریم را انکار نمایند. بر همین اساس باور بهائی و بیتالعدل نشینان مجبورند دستان خالی از معجزهی باب و بهاءالله را با دروغ و تناقض پر کنند. حال که به لطف خداوند متعال، جایگاه معجزه در شناخت حجتهای الهی بیان گردید و دهها تناقض و چالش اساسی باور بهائی در این خصوص ارائه شد، به بررسی مباحثی پرداخته میشود که باور بهائی به عنوان پاسخ به نداشتن معجزه ارائه نموده است.
در ادامه به لطف خداوند متعال خواهیم دید که بیتالعدلنشینان نامشروع (به دلیل عدم حضور ولی امرالله)، حتی به هموطنان و دوستان عزیز بهائی نیز رحم نمیکنند و ایمان عزیزان بهائی به بیتالعدل نامشروع را با دروغهای بزرگ پاسخ گفتهاند. به جهت حفظ اختصار، تنها گوشهای از تناقضات و دروغهایی که به عنوان معجزهی باور بهائی مطرح گردیده، مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت.
اولین نکته در بررسی مباحث مطرح شده از سوی باور بهائی در بحث معجزه
بررسی کلیات مباحث مطرح شده
سوال مطرح شده در ابتدای بحث، بسیار روشن است؛ “معجزه دیانت بهایی چیست؟” در پاسخ به این سوال روشن و البته بسیار مهم، باور بهائی بیش از ۵۳۲۳ کلمه قلم فرسایی نموده ولی سهم معرفی معجزهی باور بهائی، تنها ۱۵ کلمه از این حجم است. یعنی کمتر از سه دهم درصد یا به عبارت دقیقتر، کمتر از سه هزارم مطالب ارائه شده، به اصل موضوع پرداخته است. معجزهی باور بهائی چیست؟ “معجزه حضرت بهاءالله نیز آیات و کتب ایشان است که حدود ۱۰۰ جلد می باشد. حضرت بهاءالله با قدرت قلم خود دیانت خود را اعلان فرمودند و آن را پیش بردند.”
بقیهی مطالب ارائه شده، عمدتا به انکار معجزات انبیاء الهی و آیات صریح قرآن کریم اختصاص یافته است. همان گونه که در ادامه خواهیم دید، باور بهائی آسمان و زمین را به هم بافته و تمام معجزات انبیاء الهی را یا به مسخره گرفته و یا انکار نموده تا آخر امر با زبان بیزبانی بگوید معجزهی باور بهائی و بهاءالله، چیزی نیست به جز کتاب!
بسیار خوب! اگر کتابهای بهاءالله، معجزهی اوست و بزرگترین معجزهی ایشان نیز کتاب ایقان است، این گوی و این میدان! اگر باور بهائی در همین ادعای خود صادق است، نسخهی اصلی و دستنویس کتاب ایقان که به دست خود عبدالبهاء نگارش یافته را به صورت رسمی منتشر نماید! باور بهائی در صفحات ۱۷۹ و ۱۸۰ کتاب نفحات ظهور حضرت بهاءالله، ادعا میکند نسخهی اصلی ایقان به دست خود عبدالبهاء نگارش یافته و خود بهاءالله نیز آن را اصلاح نموده است! جالبتر این که ادعا میکند هم اکنون این کتاب “در دارالاثار بین المللی بهائی بر فراز کوه کرمل در حیفا” موجود است!
اگر کتاب ایقان، بزرگترین معجزهی باور بهائی است، چرا باور بهائی جرات نمیکند نسخهی اصلی آن را در اختیار دوستان عزیز بهائی قرار دهد!؟ چرا بیتالعدل نشینان حاضر نیستند نسخهی اصلی این چراغ هدایت را در اختیار بشریت قرار دهند!؟ به راستی چراغ هدایت است! چرا که اگر این کتاب در اختیار عموم قرار گیرد، بیش از ۵۰۰ اصلاحیهای که بر آن اعمال شده، خواب را بر چشمان بهائیانی که ذرهای انصاف در وجودشان باقیمانده و لااقل با خودشان صادق هستند، خواهد ربود.
نسخهی اصلی ایقان، پیشکش!
چرا باور بهائی حاضر نیست نسخ خطی زین المقربین و یا اولین چاپ سنگی آن را انتشار دهد!؟ این چه معجزهای است که باور بهائی حاضر به انتشار آن نیست!؟ برخی از چالشهای عمدهی کتاب ایقان در مقالات پیشین تقدیم حضور شده است.
اما میگویند چون صد آمد، نود هم پیش ماست. پیش از این دیدیم که از دیدگاه باور بهائی، کتاب ایقان، اعظم دلیل بر پیامبری بهاءالله است. وقتی بزرگترین معجزهی باور بهائی و بهاءالله، چنین وضعیتی دارد، تو خود حدیث مفصل بخوان از دیگر آثار او!
به همین دلیل هم هست که باور بهائی مجبور است سهمیهای بیش از ۱۵ کلمه در میان ۵۳۲۳ کلمه به معرفی معجزهی خود اختصاص ندهد. اگر باور بهائی واقعا به کتابهای بهاءالله به عنوان معجزهی این باور ایمان داشت، هیچ ترس و نگرانی از انتشار حقیقت نداشت و بهترین تبلیغ نیز همین است که نسخهی اصلی ایقان را منتشر نماید! مُشک آن است که خود ببوید نه آن چه عطاران بازار تبلیغ بهائی بگویند!
دومین نکته در بررسی مباحث مطرح شده از سوی باور بهائی در بحث معجزه
عدم اشاره به جنس معجزه (مخفی نگهداشتن ادعای انحصار معجزه در کتاب)
دومین نکتهای که در میان مغالطهها، دروغها و تحریفهای باور بهائی به چشم میخورد، کتمان حقیقت است. سوال این است که معجزهی باور بهائی و بهاءالله چیست. اما پاسخ باور بهائی، بیشترش به انکار و تضعیف و تحریف معجزات انبیاء الهی اختصاص یافته است.
اگر باور بهائی در ادعای خود صادق بود، در ابتدا دیدگاه باب و بهاءالله در مورد معجزه را میبایست تبیین و ارائه مینمود. یعنی در ابتدا باید دیدگاه باب و بهاءالله در خصوص معجزه را بیان میکرد نه این که از همان ابتدا کمر همت به انکار معجزات انبیاء الهی ببندد.
در مقالات پیشین دیدیم که بهاءالله در سراسر کتاب ایقان و حتی تا زمان نگارش کتاب بدیع با صراحت تمام بر این نکته تاکید میکند که چیزی جز کتاب نمیتواند معجزه باشد. او در پاسخ به نامهی میرزا مهدی گیلانی به صراحت تمام اعتراف میکند: «نوشته که صاحب این ظهور، غیر از آیات اگر چیزی دارد بیاورد، و این تصریحا مخالف است با آنچه نقطه بیان (علیمحمد باب) – روح ماسواه فداه – در کل بیان نازل فرموده … نقطه بیان در کلّ بیان تصریحاً فرموده که حجت ظهور بعد، غیر آیات نبوده و نخواهد بود»! (صفحهی ۲۶۲ نسخهی خطی کتاب بدیع و صفحهی ۱۲۸ چاپ ۲۰۰۸ هوفهایم آلمان )
اما همان گونه که ملاحظه میگردد، باور بهائی هیچ اشارهای به این ادعای بهاءالله نمیکند!!! چرا!؟ به دلایل متعددی و از جملهی مهمترین آنها میتوان به این موضوع اشاره کرد که این ادعا بارها و بارها هم توسط خود باب و هم توسط خود بهاءالله و هم توسط عبدالبها و سایر مبلغین باور بهائی نقض شده که دهها مورد از این موارد در نوشتارهای پیشین همین بحث تقدیم حضور شد!
سومین نکته در بررسی مباحث مطرح شده از سوی باور بهائی در بحث معجزه
وجه تمایزی که به نامشروعی بیتالعدل و بطلان باور بهائی منجر شد
در میان نکات دهگانهای که باور بهائی ارائه نموده، در نهمین نکته، خواسته یا ناخواسته، تیر خلاصی را بر پیکر بیجان خود میزند. با هم عین نکتهی نهم را میخوانیم:
“نکته نهم آن که معجزه آشکار دیگر که در ادیان قبل بی سابقه است، عهد و میثاق حضرت بهاءالله است. توضیح آنکه در ادیان آسمانی قبل، تعیین جانشین برای انبیای الهی شفاهی انجام شد و این امر به وجود آمدن فرقه های گوناگون در یک دین را تشدید کرد. اما در ظهور بهایی حضرت بهاءالله کتباً به اثر قلم خود جانشین خود را انتخاب فرمودند تا مثل ادیان گذشته دین بهایی فرقه فرقه نشود.”
و دیگر هیچ!
معجزه، کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که تمامی دوازده وصی و جانشین خود را تک به تک نام برده و نسبنامهی هر یک را مشخص میفرمایند و دقیقا همین موضوع عیناً محقق میگردد. و دقیقا این خود گواه روشنی است بر اتصال به منبع وحی! آن خدایی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را به نبوت برگزید، همان خدایی است که اوصیای او را انتخاب فرموده است. لذا حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) به دلیل اتصال به منبع وحی با صراحت از آغازین روز دعوت خویش تا پایان عمر شریفشان، اوصیای خود را معرفی میفرمودند به طوری که اعتقاد به اوصیای دوازدهگانه از مشترکات تمامی مسلمانان است.
اما باور بهائی پس از این ادعای نادرست، دیگر هیچ توضیحی نمیدهد! در پی اثبات ادعای خود برنمیآید! چرا!؟ زیرا بهاءالله به منبع وحی الهی متصل نبوده که بتواند اوصیای خود را همانند انبیاء الهی مشخص نماید. قرار بود ۲۴ وصی بعد از بهاءالله بیایند ولی خبر نداشت که مقطوع النسل میشود و بیتالعدل را نامشروع مینماید! چرا که دیگر وصی و ولی امری باقی نمانده که بتواند مشروعیت بخش بیتالعدل باشد.
اتفاقا همین نکتهی کلیدی، یعنی لزوم وجود ولی امر در باور بهائی باعث شد که فرقههای زیادی در این باور شکل بگیرند! کافیست یک جستجوی ساده انجام دهیم تا فهرست بلندی از اسامی متعددی نظیر جمشید معالی، میسون ریمی و … به عنوان رهبران سایر فرقههای باور بهائی در مقابل دیدگان ما قرار گیرد.
از این گذشته، مگر ملاک حجیت آفرین بودن یک موضوع، مکتوب بودن آن است!؟ آیا سخنان باب، بهاءالله، عبدالبهاء و حتی شوقی هیچ کدام قابل اعتماد نیستند!؟
اتفاقا نکتهی جالب و چراغ هدایت همین جاست که باور بهائی خود اعتراف میکند بهاءالله به دست خود تعداد این اوصیا و نسل آنها را مشخص نمود و دیگر نمیتواند آن را انکار نماید! کجایند آن اوصیای بیست و چهار گانهای که قرار بود از نسل پسری عبدالبهاء بیایند و باور بهائی جرات پرداختن به این موضوع را ندارد!
بنابراین بر أساس همین معیار صحیح و درستی که باور بهائی به آن اعتراف کرده، یعنی پیشگویی تعداد اوصیا و معرفی آنها، جای شک و تردیدی در دروغگو بودن بهاءالله و باطل بودن باور بهائی باقی نمیماند! اگر بهاءالله خبر از غیب و آینده میدهد و سلسلهی اوصیای خود را معرفی میکند، پس چرا محقق نشد!؟ معجزه بودن یعنی این که همانند کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تمام این پیشگویی محقق شود! اگر قرار باشد پیشگویی کنیم و محقق نشود که هر کسی میتواند ادعا کند! هر مدعی دروغینی میتواند برای خود اوصیایی را معرفی کند! مهم این است که این پیشگویی، محقق شود! معرفی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کجا (که نام و نسبنامهی تمامی اوصیای خود را به صراحت و روشنی بیان فرمودند) و پیشگویی نادرست و کلی بهاءالله که فقط ادعا کرده بود از نسل عبدالبهاء بیست و چهار وصی خواهد آمد کجا!؟ که البته همین پیشگویی کلی و بدون ذکر نام و نشان هم محقق نشد!
چهارمین نکته در بررسی مباحث مطرح شده از سوی باور بهائی در بحث معجزه
نکتهی اول و جنگ با بهاءالله
اولین نکتهای که باور بهائی در بحث معجزه مطرح نموده، چیزی نیست جز انکار ادعای بهاءالله! بارها و بارها دیدیم باب و بهاءالله با بیانهای متعدد و مختلفی ادعا کردهاند معجزه بایستی از جنس کتاب باشد و لاغیر! اما باور بهائی بر خلاف ادعای ایشان ادعا میکند امکان دارد که معجزهی غیرکتابی ظاهر شود! بالاخره کدام را باید پذیرفت!؟ ادعای بهاءالله یا توجیهات باور بهائی!؟
جالب است که در نکتهی پنجم باز هم بر این دروغ خود پافشاری میکند: “نکته پنجم آن که چنان که در نکته اول ذکر شد، دیانت بهایی منکر قدرت الهی در آوردن معجزات ظاهره توسط پیامبران نیست” معلوم است که خداوند متعال بر هر کاری قادر است! اما این باب و بهاءالله هستند که سعی میکنند دستان خدا ببندند تا گناه نداشتن معجزه را به پای خدا بنویسند و ادعا میکنند معجزه در این ظهور بایستی فقط و فقط از جنس کتاب باشد!
البته هیچ گاه باور بهائی جرات ندارد به طور صریح ادعای انحصار معجزه در کتاب توسط باب و بهاءالله را مطرح نماید!
پنجمین نکته در بررسی مباحث مطرح شده از سوی باور بهائی در بحث معجزه
دروغ بستن به خداوند متعال
باور بهائی در دومین نکته، مجبور میشود دروغ بزرگی را به خداوند متعال نسبت دهد که دقیقا خلاف سنت الهی است! در مقالات آغازین این بحث ثابت شد که آوردن بیِّنه و آیات و معجزات، دقیقا سنت الهی است! اما باور بهائی در نکتهی دومی که مطرح مینماید، ادعا میکند: “نکته دوم آن که خداوند علی رغم توانایی مزبور، تمایلی به آوردن معجزات ظاهری ندارد”
در حالی که خداوند متعال یکی از خصوصیات تمامی رسولان خویش را ارائهی دلایل بسیار روشن یا همان بیِّنات برمیشمارد. از دیدگاه قرآن کریم، فرستادگان خداوند متعال همواره بیِّنات و دلایل بسیار روشنی بر اثبات حقانیت خود به همراه دارد: لَقَدْ أَرْسَلْنٰا رُسُلَنٰا بِالْبَیِّنٰاتِ (الحدید، ۲۵) ما رسولان خود را با دلایل بسیار روشن فرستادیم. همان گونه که در این آیه مشاهده گردید، خداوند متعال تصریح میفرماید که تمامی رسولان خویش را با بیِّنات یا همان معجزات ارسال فرموده و تنها آن دسته از مدعیان در ادعای خود صادق هستند که معجزه و آیات و بیِّنات از جانب خداوند متعال به همراه داشته باشند. یعنی معجزه و ارائهی آن توسط رسولان الهی، یک سنت الهی است!
در آیهی ۹ سورهی ابراهیم نیز خداوند متعال باز هم پس از ذکر نام اقوامی نظیر قوم حضرت صالح و حضرت هود (علیهم السلام) تصریح میفرماید که فرستادگان الهی و کسانی که در ادعای پیامبری خود صادق هستند، با دلایل بسیار روشن به رسالت مبعوث شدهاند: جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ
بر همین اساس است که خداوند متعال تصریح میفرماید انبیاء را بشارت دهنده و انذارکننده مبعوث فرموده تا اگر عدهای هلاک شدند و راه گمراهی در پیش گرفتند، کاملاً اتمام حجت شده باشد و دلیل بسیار روشن به ایشان عرضه شده باشد و کسانی که هدایت مییابند نیز بر اساس دلیل بسیار روشن و به اصطلاح قرآن بَیِّنَهٍ هدایت یافته باشند: لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ یَحْییٰ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهٍ (الأنفال، ۴۲) تا آنها که هلاک (و گمراه) میشوند، از روی دلیل بسیار روشن باشد؛ و آنها که زنده میشوند (و هدایت مییابند)، از روی دلیل روشن باشد.
علاوه این که خداوند متعال بارها به این سنت الهی به صورت یک قانون کلی تصریح فرموده، به صورت مصداقی نیز بارها و بارها معجزات متعدد انبیاءالهی را با صراحت و جرئیات فراوان بیان فرموده که مباحث آن پیش از این تقدیم حضور گردید و علاقهمندان میتوانند به مقالات آغازین بحث مراجعه فرمایند.