ادعای توانایی ارائهی معجزهی غیرکتابی توسط جناب بهاءالله در تناقض و باطل کنندهی ادعای انحصار معجزه در کتاب!!!
ادعای داشتن معجزهی غیرکتابی و اثبات موعود بیان نبودن جناب بهاءالله
در ادامهی تناقضگوییهای جناب بهاءالله که مدعی بود معجزه بایستی فقط و فقط از جنس کتاب باشد و لاغیر (در سراسر کتاب ایقان و پس از نگارش کتاب بدیع)، در این نوشتار نمونهی دیگری تقدیم حضور میگردد. شاید که آن دسته از دوستان عزیز بهائی که هنوز شهامت و استقلال خود را در انتخاب راه از دست ندادهاند، با توجه به این تناقضات، تصمیم خود را قطعی کنند و یقین خود در باطل بودن باور بهائی را به پای ماندن در این تشکیلات، ذبح نکنند.
جناب عبدالبهاء در کتاب خطابات موضوع دیگری را مطرح مینماید که باز هم اصل انحصار معجزه در کتاب را میشکند!!! جناب عبدالبهاء در خطابات به این نکته اشاره میکند که علما از جناب بهاءالله درخواست معجزه کردند و ایشان پاسخی در تناقض با دیگر مواضع خود ارائه نمودند!!! یعنی چه!؟ یعنی در مورد پدرش ادعا میکند در پاسخ به درخواست علما، دیگر جناب بهاءالله ادعا نکرد که معجزه بایستی فقط و فقط از جنس کتاب باشد! بلکه قصد داشته معجزه و أمور غیرکتابی و خارق عادت ظاهر نماید!
همان گونه که پیش از این بیان گردید، جناب بهاءالله در پاسخ به میرزا مهدی گلپایگانی ادعا کرده بود که جناب باب تصریح نموده حجت ظهور بعد و تنها راه و دلیلی که میتوان پیامبر بعدی را شناخت، چیزی به غیر از کتاب نیست و ارائهی کتاب، تنها دلیل و برهان در ظهور بعد میباشد! اما جناب عبدالبهاء در اینجا چنین نقل میکند که جناب بهاءالله حاضر شد معجزهی غیرکتابی ارائه نماید و امور خارق العاده ظاهر سازد!!!
آیا زمان آن نرسیده که دوستان عزیز بهائی از جناب بهاءالله بپرسند که بالاخره دیدگاه شما و جناب باب در خصوص معجزه چیست!؟ چرا در پاسخ به میرزا مهدی گلپایگانی در کتاب بدیع و یا در سراسر کتاب ایقان ادعا میکنید معجزه فقط و فقط بایستی از جنس کتاب و محتوا باشد ولی جناب عبدالبهاء در اینجا تصریح میکند که جناب بهاءالله حاضر شده که امور خارق العاده ظاهر سازد!!!
برای روشن شدن موضوع میتوان به صفحات ۷۶ و ۷۷ از جلد سوم کتاب خطابات حضرت عبدالبهاء مراجعه نمود:
“مخالفین خواستند امر اللّه را محو نمایند امّا امر الهی بلند تر شد یریدون ان بطفئوا نور اللّه بافواههم و یأبی اللّه إلّا أن یتمّ نوره زیرا خدا امرش را ظاهر و نورش را باهر و فیضش را کامل مینماید. خلاصه چیزی نگذشت که بغداد به زلزله در آمد جمعی از علماء از جمله میرزا علی نقی، سید محمّد، شیخ عبدالحسین و شیخ محمّد حسین این مجتهدین شخصی شهیر از علما که مسمّی به میرزا حسن عمو بود انتخاب کردند به حضور مبارک فرستادند و به واسطه زین العابدین خان فخر الدّوله مشرّف شد. اوّل سؤالات علمیّه نمود جواب های کافی شنید. عرض نمود که در مسئله ی علم مسلّم و محقّق است هیچ کسی حرفی ندارد جمیع علما معترف و قانعند لکن حضرات علما مرا فرستادند که امور خارق العاده ظاهر شود تا سبب اطمینان قلب آنان گردد. فرمودند بسیار خوب، ولی امر الهی ملعبهء صبیان نیست چنانچه در قرآن از لسان معترضین میفرماید: و قالوا لن نؤمن لک حتّی تفجر لنا من الارض ینبوعا او یکون لک بیت من زخرف و بعضی گفتند او تأتی باللّه و الملائکه قبیلا و بعضی گفتند او ترقی الی السّماء و لن نؤمن لرقیّک حتّی تنزّل علینا کتابا.
در جواب همه اینها میفرماید قل سبحان ربّی هل کنت الّابشراً رسولا؟ امّا من میگویم خیلی خوب!
ولی شما ها متّفق شوید و یک مسئله معیّن کنید که اگر ظاهر شد برای ما شبهه ای نمی ماند و بنویسید و مهر کنید و تسلیم نمائید!!! آن وقت من یک شخصی را میفرستم تا آن معجزه را ظاهر نماید. میرزا حسن عمو قانع شد و گفت دیگر حرف نماند دست مبارک را به زور بوسید و رفت …”
همان گونه که ملاحظه گردید، جناب بهاءالله به ادعای جناب عبدالبهاء حاضر شده است که امور خارق العاده ظاهر سازد!!! یعنی یا جناب عبدالبهاء فراموش کرده که پدرش ادعای حصر معجزه در کتاب داشته و حواسش به این موضوع نبوده و این دروغ را ساخته! یا این که جناب بهاءالله، متوجه اشتباه خود شده که تمامی معجزات انبیاء الهی (علیهم السلام)، به غیر یک معجزه، همگی غیرکتابی بودهاند و قرآن تنها معجزهی کتابی است و خواسته ظاهری همانند انبیاء الهی برای خود دست پا کند! یا این که فراموش کرده که خودش از جناب باب نقل کرده بود که معجزه در ظهور بعد، بایستی فقط و فقط از جنس کتاب باشد و لاغیر! یعنی بر خلاف شیوهای که در سراسر کتاب ایقان به کار گرفته و تمامی معجزات انبیاء الهی را انکار نموده و در کتاب بدیع نیز تصریح کرده بود، معجزه این ظهور چیزی غیر از کتاب نبوده و نخواهد بود، در اینجا ادعا میکند حاضرم معجزهی غیرکتابی ارائه نمایم!!! گویا فراموش کرده که معجزهی این ظهور یعنی دوران خودش بایستی فقط و فقط از جنس کتاب باشد!!!
اما باز هم این همهی رسوایی باور بهائی نیست! حق و حقیقت، خیلی روشنتر از این آشکار شده است!
به یاد داریم که جناب بهاءالله ادعا کرده بود که جناب باب وعده داده که معجزهی ظهور بعد، چیزی غیر از کتاب نخواهد بود! توجه به همین معیاری که خود جناب بهاءالله از باب نقل میکند، نشان میدهد که جناب بهاءالله نمیتواند موعود بیان باشد! اگر جناب بهاءالله واقعا موعود بیان و جانشین جناب باب بود، نبایستی به هیچ وجه ادعای معجزهی غیرکتابی داشته باشد! چرا که خود جناب بهاءالله ادعا کرده بود معجزه در ظهور بعد یعنی دوران خودش، بایستی فقط و فقط از جنس کتاب باشد و لاغیر!!!
همین که جناب بهاءالله ادعا میکند توان ارائهی معجزهی غیرکتابی دارد، یعنی قطعا و یقینا موعود بیان نیست! یعنی او نمیتواند آن کسی باشد که جناب باب به آمدن او بشارت داده است! چرا که موعود بیان، به اعتراف خود جناب بهاءالله، فاقد معجزهی غیرکتابی است!
از دو حالت خارج نیست؛ یا جناب بهاءالله توان ارائهی معجزهی کتابی داشته یا نداشته است. اگر توان ارائهی معجزهی غیرکتابی داشته (که البته هیچ گاه در عمل اثبات نکرده است) یعنی او نمیتواند موعود بیان باشد. چرا که معجزهی موعود بیان به طور کلی باید غیرکتابی باشد! همین که ادعای داشتن معجزهی غیرکتابی دارد، یعنی این که او موعود بیان و کسی که جناب باب به آمدن او وعده داده، نیست!
اگر هم جناب بهاءالله توان ارائهی معجزهی غیرکتابی نداشته، پس هم خودش و هم وصی او یعنی جناب عبدالبهاء، هر دو دروغگو هستند!
به راستی دوستان عزیز بهائی چطور میتوانند این حقایق را ببینند و همچنان خود را پیرو و تابع چنین افرادی به حساب آورند!
اما کلام آخر این که چقدر فرقههای نوظهور، نسخههایی شبیه هم دارند! یکی دیگر از مدعیان دروغین نوظهور نیز برای فرار از ارائهی معجزه دقیقا همین ادعا را مطرح نموده است؛ ادعا کرده که حاضر است معجزه ارائه نماید ولی به شرطی که همهی شیعیان در یک جا جمع شوند!!! گویا فراموش کرده که او مدعی است و بر عهدهی اوست که ادعای خود را با آیات و معجزات بسیار روشن، ثابت نماید!
بر أساس این ادعا، تمامی شهرها و روستاهای جهان که در پی شناخت حجت خدا هستند، بایستی خالی از سکنه شوند تا او معجزه ارائه نماید!!! بسیار خوب! باید از او پرسید که آیا تو توان میزبانی چند صد میلیونی و یا چند میلیاردی را داری!؟ توان دعوت ایشان را داری!؟ این شرط از جانب توست و تامین آن هم به عهدهی توست!