معجزه دیانت بهایی چیست؟-پاسخ ۱۶

جناب باب دروغگوست یا جناب بهاءالله!

انهدام اساس انحصار معجزه در کتاب، این بار از زبان جناب عبدالبهاء!

ادعای شفا دادن بیماری لاعلاج شاه به عنوان دلیل حقانیت!

جناب باب دروغگوست یا جناب بهاءالله!

در قسمت‌های پیشین، به چالش‌هایی که معجزه برای باورهای بابی و بهائی به همراه دارد به صورت مستند از جنبه‌ی مختلفی اشاره گردید. در ابتدا ضرورت ارائه‌ی معجزه از دیدگاه قرآن، روایات و عقل مورد ارزیابی قرار گرفت و ثابت شد که سفیران الهی همواره معجزه و یا به عبارتی کارت شناسایی غیرقابل جعل به همراه دارند که به سادگی و روشنی آفتاب میان آسمان، ایشان را از مدعیان دروغین متمایز می‌سازد. سپس دست خالی و دست و پا زدن‌های بی‌حاصل جناب باب و بهاءالله از آوردن معجزه، به تصویر کشیده شد.

یکی از این دست و پا زدن‌های بی‌حاصل که ثمری جز روشن‌تر شدن بطلان باورهای بابی و بهائی به همراه نداشت، ادعای جناب باب و بهاءالله (تا زمان نگارش کتاب ایقان و بدیع) مبنی بر انحصار معجزه در کتاب بود. ایشان ادعا می‌کردند که معجزه بایستی فقط و فقط از جنس کتاب باشد و هیچ یک از معجزات انبیاء گذشته (علیهم السلام) را قبول نداشتند.

در چند مقاله‌ی اخیر به این موضوع پرداخته شد که هم جناب باب و هم جناب بهاءالله، بر خلاف ادعای انحصار معجزه در کتاب، در موارد متعددی، ادعای داشتن معجزات غیرکتابی داشته‌اند. در این نوشتار یکی دیگر از این تناقضات تقدیم حضور می‌گردد.

جناب نصرت الله محمد حسینی در صفحه‌ی ۳۲۰ کتاب حضرت باب، از صفحات ۱۸ و ۱۹ کتاب مقاله‌ی شخصی سیاح، نوشته‌ی جناب عبدالبهاء مطلبی را نقل می‌کند که بار دیگر ادعای انحصار معجزه در کتاب را باطل نموده و نشان می‌دهد که هم جناب باب و هم جناب بهاءالله هیچ کدام افراد صادقی نیستند! و شخص دروغگو و تناقض‌گو نیز قطعا نمی‌تواند پیامبر باشد!

پیش از این بیان گردید که جناب بهاءالله در کتاب بدیع و در پاسخ به میرزا مهدی گیلانی بر این موضوع تاکید می‌کند که از نظر جناب باب و خودش، معجزه‌ی ایشان چیزی به غیر از آیات و کتاب نمی‌تواند باشد: «نوشته که صاحب این ظهور، غیر از آیات اگر چیزی دارد بیاورد، و این تصریحا مخالف است با آنچه نقطه بیان (علی‌محمد باب) – روح ماسواه فداه – در کل بیان نازل فرموده … نقطه بیان در کلّ بیان تصریحاً فرموده که حجت ظهور بعد، غیر آیات نبوده و نخواهد بود»! (صفحه‌ی ۲۶۲ نسخه‌ی خطی کتاب بدیع و صفحه‌ی ۱۲۸ چاپ ۲۰۰۸ هوفهایم آلمان )

اما جناب عبدالبهاء موضوعی را مطرح می‌کند که نشان می‌دهد که جناب باب نیز بر خلاف ادعای خود، به اموری غیر از کتاب برای اثبات مقام خود متمسک گردیده است!!! یعنی از یک طرف دروغگو بودن جناب باب به اثبات می‌رسد و از طرف دیگر ادعای جناب بهاءالله را باطل می‌کند! زیرا جناب بهاءالله پیش از این عنوان کرده بود که حجت و دلیل ظهور و پیامبر بعدی از نظر جناب باب، فقط و فقط آیات است! اما در اینجا جناب عبدالبهاء یک حجت غیرکتابی را برای جناب باب برمی‌شمارد!!! البته موارد نقض انحصار معجزه در کتاب در مورد جناب باب، محدود به این مورد نمی‌شود بلکه موارد متعددی در نوشتارهای پیشین به صورت مستقل ارائه گردید.

جناب عبدالبهاء این چنین اساس باورهای بابی و بهائی را منهدم می‌نماید: “حضرت باب بواسطه محمد بیک چاپارچی برای شاه پیغام فرستاده بودند که بشرط حضور در بارگاه شاهی و دفع تسلط ظالمین متعهد شفای پای شاه می‌شوند ولکن حاج میرزا آقاسی مانع از ابلاغ پیام حضرت باب به محمد شاه می‌شود زیرا می‌ترسد که ملاقات حضرت باب با شاه موقعیت خودش را بکلی بخطر اندازد”

صفحه‌ی ۳۲۰ کتاب حضرت باب به همراه آدرس منبع:
ادعای شفا دادن بیماری لاعلاج محمدشاه برای نشان دادن حقانیت خود! استناد به معجزه‌ی غیرکتابی!!!

البته در آدرسی که نصرت الله محمدحسینی از این معجزه می‌دهد، یعنی کتاب مقاله‌ی شخصی سیاح، چنین داستانی در آدرس مذکور پیدا نشد. تنها یک جا به بیماری نقرس شاه اشاره شده و نه بیشتر. معلوم نیست نصرت الله محمد حسینی این عبارات را از کدام منبع نقل کرده است!!! البته در همان کتاب مقاله‌ی شخصی سیاح، جناب عبدالبهاء به مطلبی بالاتر از یک معجزه اعتراف می‌کند؛ در صفحه‌ی ۱۷ این کتاب می‌خوانیم که برای جناب باب، خوارق عادات نقل کرده‌اند: “باب را آیت اعظم پنداشتند وخارق عادات نقل نمودند و امثال ذلک که جمیع خارج از صدد ماست، لهذا به اختصار گذشتیم.”

صفحه‌ی ۱۷ کتاب مقاله‌ی شخصی سیاح:
ادعای خارق عادات و معجزات غیرکتابی در مورد جناب باب از قلم عبدالبهاء
(مثال نقض دیگری از باطل بودن ادعای انحصار معجزه در کتاب)

بگذریم، به هر حال همان گونه که ملاحظه می‌گردد، در کتابی که ممهور به مهر لجنه‌ی آثار امری است و توسط موسسه معارف بهائی به چاپ رسیده، جناب عبدالبهاء ادعا می‌کند جناب باب به شاه پیغام داده که اگر اجازه دهد در بارگاه شاهی حاضر شود، پای شاه را شفا می‌دهد!!! این یعنی امور خارق عادت!!! یعنی معجزه‌ی غیرکتابی!!! اما حاج میرزا آقاسی که می‌دانست اگر جناب باب این معجزه‌ی غیرکتابی را انجام دهد، شاه به او ایمان می‌آورد و موقعیتش به خطر می‌افتد، اجازه نمی‌دهد این پیام به دست شاه برسد!!!

آیا در بارگاه محمدشاه، هیچ پزشکی وجود نداشته که پای شاه را معالجه کنند!؟ چرا جناب باب قصد کرده که پای شاه را شفا دهد!؟ آیا مگر جناب باب پزشک بوده است!؟ پر واضح است که منظور جناب باب، شفای بیماری و مشکلی است که اطبا از انجام آن عاجز بودند!!! چرا که اگر پزشکان دربار می‌توانستند پای شاه را معالجه کنند، این کار را انجام می‌دادند و از یک غیرپزشک (یعنی جناب باب) نمی‌خواستند که پای شاه را شفا دهد!!! بنابراین مشخص است که جناب باب برای اثبات خود، ادعا کرده حاضر است ضمانت دهد که می‌تواند بیماری لاعلاج محمد شاه را درمان کند!!! و این چیزی نیست به جز معجزه‌ی غیرکتابی!!!

چگونه جناب بهاءالله ادعا می‌کند جناب باب، دلیل و حجت را منحصراً در کتاب قرار داده در حالی که جناب عبدالبهاء ادعا می‌کند جناب باب قصد انجام معجزه‌ی غیرکتابی را داشته است!!! و یا این که خارق عادات فراوانی از او نقل می‌شده!!!؟؟؟

چگونه جناب باب ادعا می‌کند که معجزه فقط و فقط بایستی از نوع کتاب باشد اما خودش برای اثبات خویش دست به دامن شفای پای شاه می‌شود!!!

در حالی که بایستی کتاب‌های خویش را برای شاه می‌فرستاد نه پیام شفای پا را!!! همان کتاب‌هایی که باور بهائی نیز به هیچ وجه جرات نمی‌کند آن‌ها را منتشر نماید!

در این میان چه کسی راست می‌گوید!؟ باب!؟ یا بهاءالله!؟ اگر جناب باب چنین ادعایی داشته، پس نشان می‌دهد که معجزه منحصر در کتاب نیست و ادعای جناب بهاءالله نادرست است! اگر جناب باب چنین ادعایی نداشته، جناب عبدالبهاء و بهاءالله دروغگو می‌شوند که چنین داستانی را برای او ساخته‌اند!

به سان نوشتارهای پیشین، هر طرف را که بگیریم، بطلان باور بهائی ثابت می‌شود! به راستی آیا چنین اشخاصی که توان و قدرت آوردن معجزه ندارند را چگونه می‌توان سفیر الهی دانست!؟

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.