هراس از سست شدن ایمان بهائیان دلیل عدم ارائه نسخه و راهکار در قانون گذاری توسط بیت العدل

این داستان قدرت القا را نشان می دهد. اگر انسان عقل، منطق، وجدان، انصاف و همه داشته های خود را حفاظت نکند، چنین دارایی ها را در گفته های دیگران جستجو کند، به این معنی که دیگران باید به او بگویند چه داری و چه نداری، به واقع ممکن است تحت تاثیر چنین القائاتی خود خواسته همه دارایی خود را به حراج گذارد.

پیرمرد گوسفندی داشت و در بیابان به گروهی راهزن برخورد. راهزنان با خود گفتند چطور می توانیم این گوسفند را از چنگ این پیرمرد در آوریم بدون این که او را آسیبی بزنیم و چگونه می توان کاری کرد که او خود این گوسفند را رها کند و به ما ببخشد. راهزنان تصمیم گرفتند در او القا کنند که گوسفند او سگی پیرو و فرسوده است. لذا با او همراه شدند و در طول راه به انحا مختلف در وی این القا را میکردند که گوسفند او سگی پیر و از پا افتاده است که جلوی حرکت و پیشرفت او را در مسیر خود میگیرد. به او می گفتند چند سال است که این سگ را داری، او را رها کن تا آسوده شوی. پس از چند روز القائات در او اثر کرد، و دیگر پیرمرد بی چاره گوسفندی نمی دید، هر چه به حیوان زبان بسته نگاه میکرد سگی تنبل و بی جان می دید. لذا خود به خواست خودش تصمیم گرفت که او را رها کند و تنها به بقیه راه خود ادامه دهد. راهزنان که به هدف خود رسیده بودند گوسفند را ذبح نموده غذای چندین روز خود را از او گرفتند.
این داستان قدرت القا را نشان می دهد. اگر انسان عقل، منطق، وجدان، انصاف و همه داشته های خود را حفاظت نکند، چنین دارایی ها را در گفته های دیگران جستجو کند، به این معنی که دیگران باید به او بگویند چه داری و چه نداری، به واقع ممکن است تحت تاثیر چنین القائاتی خود خواسته همه دارایی خود را به حراج گذارد.
اگر این دارایی، مادی باشد ضرر است، اما اگر معنوی باشد و انسان، خصائل انسانی خود، ماهیت عقل، وجدان، و قلب خود را که به مراتب از دارایی های مادی با ارزش تر هستند را این گونه به حراج بگذارد، دیگر چه خواهد داشت؟
آیا از خود اختیاری خواهد داشت؟
آیا چنین انسانی دیگر آزاد و آزاده خواهد بود؟
آیا ارزشهای والای انسانی را تحت چه مسیری و در چه راهی خرج خواهد کرد؟
آیا دیگر این فرد خود واقعی اش است یا سایه ای که کسان دیگر با او هر آنچه خواهند انجام می دهند؟
به او بگویند دروغ بگو، می گوید، راست بگو می گوید، به فلان جا برو می رود، فلان کار را بکن می کند، به طور کل اسیر راهبر خود است و راهی جز باز کردن چشم، بیدار کردن وجدان، به کار گیری عقل و اساسا بازگشت و به کارگیری خود واقعی برای برگشت به سوی انسانیت و آزادگی نخواهد داشت. چنین بازگشتی به مراتب سخت تر است اگر به مثال پیرمرد در بالا، فرد خود اختیار خود را به دست دیگری بدهد. همچنین اگر راهزنان انسانیت، و آزادگی خود را رهبران روحانی معرفی کنند و بر عقاید و باور فرد سوار شوند، رها شدن از قید و بند چنین راهزنی غیر ممکن نخواهد بود اما بسیار سخت و دشوار بوده نیازمند بازبینی ریشه ای در مفهوم انسان و انسانیت است.
در مقاله گذشته به علل عدم قانون گذاری بیت العدل پرداختیم. یکی از دو وظیفه اساسی و اصلی بیت العدل تشریع در موارد غیر منصوصه است. در نصوص بهائی به چندین مورد به خصوص اشاره شده که نیازمند تشریع جزئیات ثانویه قوانین توسط امنای بیت العدل می باشد. از جمله آن موارد می توان به طرد، مهریه، طلاق، و … اشاره کرد. این وظیفه خطیر از طرف سران بهائیت یعنی بهاءالله، عبدالبهاء، و شوقی افندی بر عهده بیت العدل نهاده شده است.
اما با توجه به عملکرد بیت العدل در طی بیش از نیم قرن از زمان تاسیس این سازمان، مشاهده می کنیم که وظیفه بسیار مهم قانون گذاری به کناری گذاشته شده و امنای بیت العدل تنها هدف غایی خود را گسترش بهائیت با استفاده از تهییج بهائیان به تبلیغات گسترده، مظلوم نمایی، ارسال افراد و گروه ها به اقسانقاط دنیا و ساخت مشرق الاذکار ها در سراسر عالم خاکی قرار داده اند.
در مقاله گذشته به هفت علت ممکن عدم قانون گذاری توسط این نهاد پرداختیم که عبارتند از:
اول آنکه بیت العدل وقت کافی برای رسیدگی به چنین موضوع با اهمیتی را ندارد؟!
دوم آنکه کلا بیت العدل اهمیتی برای تشریع قوانین قائل نیست.
سوم آنکه بیت العدل ارزشی برای دستورات واصله از رهبران روحانی تشکیلات بهائی، آنها که بهائیت را به وجود آورده، تبیین و برپا کرده اند و بنیان گذار آن بوده اند، قائل نیست.
چهارم آنکه به نظر بیت العدل قانون گذاری یکی از امور فرعی از وظایف محوله است.
پنجم آنکه بیت العدل توانایی قانون گذاری را ندارد و یا به عبارت دیگر چون نهاد موازی بیت العدل که مقام تبیین را دارد ۶ سال پیش از تاسیس بیت العدل توسط بهائیان حیفایی خاتمه یافته برداشت شد، توان قانون گذاری هم از این نهاد گرفته شد.
ششم آنکه موارد اشاره شده اساسا با توجه به مقتضیات زمان دیگر حائز اهمیت نمی باشند و در نتیجه تشریع قانون بی معنی می شود.
هفتم آنکه بیت العدل به عنوان راس و رهبر کنونی فرقه بهائیت حیفائی، در قبال چنین مسئولیت مهمی، یعنی تشریع در موارد غیر منصوصه، نگرانی هایی از جمله بی ایمانی بهائیان در نتیجه قانونگذاری بیت العدل، دارد که باعث شده دست به این کار نزند.
با بررسی علل بالا نشان دادیم که دلایل پنجم و هفتم از بقیه علل به سوال مور د بررسی نزدیک ترند. اما در این مجمل قصد داریم علت هفتم را بیشتر مورد دقت قرار دهیم. علت هفتم می گوید که بیت العدل به اساس وظایف خود واقف است، حتی اگر تشکیل آن مشروعیت داشته باشد، و یا با حکمت و عقل و منطق خوانش داشته باشد، با توجه به این که عملا ثابت کرده در انجام وظایف خود کوتاهی می کند، در نتیجه ممکن است نگرانی هایی داشته باشد، که این نهاد را وادار می کند، بر انجام وظایف خود چشم پوشی کند. اما به راستی این نگرانی ها چه هستند؟ از کجا نشات می گیرند؟ اگر این نگرانی های به کناری گذاشته شوند، و بیت العدل در موارد خاص عنوان شده و یا آنها که نیاز بشر عصر تکنولوژی است دست بزند، چه اثراتی در بر خواهد داشت؟
پزشکی ادعا می کند که من حازقم، توانایی تشخیص مرض را دارم، توانایی دادن راهکاری برای حرکت به سمت بهبود را دارم. دارویی که پزشک تجویز می کند، ممکن است اثر گذار باشد ممکن است نباشد. اگر نسخه اول اثر گذاشت، تایید و اثباتی است بر توانایی های پزشک. اگر اثر نگذاشت، اثباتی است بر خطای پزشک در یکی از مراحل درمان، یعنی یا تشخیصش اشتباه بوده، یا دارو، یا حتی میزان دارو. در هر حال پزشک اشتباهی در کار انجام داده است. و البته پزشک جایز الخطاست، می تواند تشخیص خود و نسخه خود را با ویزیت مجدد بیمار عوض کند و سرانجام مسیر درست درمان حاصل شود. البته ممکن هم هست باز اشتباه کند. لذا بهبود بیماری نشان توانایی پزشک در تشخیص بیماری و تجویز راه حل درمان است.
در نگاه اول به نظر می رسد بیت العدل نگران از دست رفتن ایمان جامعه بهائی نسبت به باور بهائی و تشکیلات بهائی و در راس آن بیت العدل است. به مثال بالا در مورد پزشک بار دیگر توجه کنیم. آیا بیماران مراجعه کننده به پزشک داستان ما، در صورت تکرار چندین باره تشخیص های ناصحیح و یا تجویز نادرست دارو، به عدم توانایی پزشک خود در درمان بیماریشان پی نخواهند برد؟
اگر بیماری مکررا به پزشکی مراجعه کند، برای بیماری خود نسخه و دارویی دریافت کند، اما اثری از بهبود مشاهده نکند چه خواهد کرد؟
اگر در صورت طولانی شدن بیماری و عدم مشاهده نشانه های بهبود، و حتی وخیم شدن بیماری، مراجع مربوطه دیگر به پزشک خود اعتماد می کند؟
آیا تکرار چنین وضعیتی باعث نمی شود بیمار دیگر به این پزشک مراجعه نکند و پزشک دیگری با توانایی متفاوت را انتخاب کند؟
آیا تکرار چنین وضعیتی باعث نمی شود بیمار دیگر به این پزشک مراجعه نکند و پزشک دیگری با توانایی متفاوت را انتخاب کند؟
آیا اعتقاد این بیمار و در صورت خراب شدن وجهه چنین پزشکی به خاطر تکرار تجویز های نا صحیح، اعتقاد بیمار های دیگر و به طور کل افراد دیگر مرتبط، به چنین پزشکی سست نخواهد شد؟
آیا بیمار ها دست و دل از این پزشک نخواهند شست؟
آیا درد خود را به طبیب دیگر نخواهند سپرد؟
به نظر می رسد، بیت العدل هم چنین نگرانی هایی دارد که به قانون گذاری دست نمیزاید. قانون گذاری به منظور برطرف کردن اختلاف، تربیت جامعه، ایجاد و حفظ وحدت در جامعه، رسیدن به جامعه ای که در آن سوء استفاده های مختلف نشده، انسان ها حق خود را به وسیله قانون های با جزئیات کافی خواهند گرفت می باشد.
قانون و قانون گذاری یکی از اصلی ترین و پایه ای ترین قدم ها در رسیدن به یک جامعه یک پارچه است. اولین چیزی که در ابتدای شکل گیری یک ملت رخ میدهد تعیین قانون اساسی آن ملت است. به تاریخ شکل گیر کشور ها و دولت ها توجه کنیم. چه کاری به عنوان اولین و اساسی ترین کار انجام شده است؟
آیا جز این است که قانون اساسی کشور به عنوان سند ایجاد وحدت و یکپارچگی و حفظ حقوق افراد و نهاد های مختلف در جامعه بوده است؟
پس قانون و قانون گذاری به واقع نسخه ای است که بیماری های یک جامعه به وسیله آن شفا پیدا کرده، باعث ایجاد و حفظ وحدت میان افراد جامعه می شد. به وسیله این مسئله اساسی است که شاید یک دولت، ملت، و حتی باوری بتواند ادعا کند می تواند وحدت عالم انسانی ایجاد کند، صلح عمومی بنیان گذارد، الفت قلوب ایجاد کند. حال آنکه در نگاه اول بیت العدل از این مسئولیت خطیر سر باز میزند، ولی شعار وحدت عالم انسانی و صلح عمومی اش بلند است. بنابراین عیان است که بیت العدل نگران از دست رفتن ایمان و سست شدن اعتماد جامعه بهائی نسبت به این نهاد است که به قانون گذاری دست نمی زند. چرا که اگر قانون گذاری کند، و قانون مربوطه عملی نباشد، یا نتایج مخربی به بار بیاورد، به مانند پزشک داستان، باعث تخریب اعتماد و ایمان مراجعه کنندگان و پیروان خود خواهد شد.
توجه داریم که حساسیت این موضوع به مراتب با در نظر گرفتن خصوصیت بیت العدل در تشریع موارد غیر منصوصه که همانا ملهم به الهامات الهی بودن است، بالا می رود. نصوص بهائی، بیت العدل و جامعه بهائی به این مسئله اعتقاد دارند که بیت العدل در قانون گذاری های خود ملهم به الهامات الهی است. یعنی الهامات الهی در این مسیر او را از خطا محفوظ می دارد. یعنی قوانین بیت العدل همگی خالی از خطا خواهد بود، و اجرای آن در واقع دردی از جامعه بهائی درمان کرده، خواست خدا تلقی شده و راهکاری برای رشد و پیشرفت جامعه بهائی خواهد بود. خاطر نشان کنیم که قانون گذاری می بایست به صورت جزئی بوده، تمامی جوانب یک مسئله را در نظر بگیرد که بتواند راهکاری برای حل مسئله باشد. در غیر این صورت راه حل های کلی و دستورات و فرامین کلی نه تنها مشکل گشا نبوده بلکه باعث سوء تفاهم، سوء استفاده و ایجاد تفرقه بیشتر در جامعه می شود. مشاهده می کنیم که روند بیانیه ها و فرامین بیت العدل هم در بیش از نیم قرن از تاسیس این نهاد به همین شکل بوده، تنها مسائلی کلی مطرح شده و حتی عنوان قانون و تشریع قانون هم به آن به صورت خاص تعلق نگرفته است. در ادامه به بررسی بیانیه هایی که بیت العدل از نوروز سال ۱۳۹۳ تا ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۹۴ ارسال کرده و در وبسایت های متعددی در دسترس عموم قرار دارد خواهیم پرداخت.
به طور خلاصه، تمام بیانیه های بیت العدل در چند محور خاص خلاصه می شوند:
اول تشویق و تهییج بهائیان در سراسر عالم برای تبلیغ بیشتر به وسیله تشکیل مراسم دعا، برگزاری کلاس ها و مطالعه دروس دوره روحی، اجرای پروژه های تبلیغی فردی و جمعی برای گروه های سنی مختلف از کودکان زیر ده سال تا افراد مسن، فرستادن افراد به عنوان پیشقراولانی در منطقه ای از این کره خاکی که تا به حال بهائیت به آنجا رسوخ نکرده، ساخت بنای های مختلف مانند مشرق الاذکارهای ملی و محلی و قاره ای.
دوم تشویق بهائیان به مظلوم نمایی، این که هر کجای این عالم که هستند، صدا مظلوم نمایی بلند کنند و به نوعی به این وسیله باز به تبلیغ بپردازند.
سوم، انجام کار های عبادی، مانند خواندن دعا های سحرگاهی و غیره چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی. که باز هم این کار به نوعی به تبلیغ این مرام نتیجه خواهد داد.
و در آخر ساخت بناها و عبادتگاه های عبادی به نام مشرق الاذکار. این بنا ها هم البته ماهیت کاملا تبلیغی داشته، نشان از وسعت رسوخ بهائیت در منطقه ساخت عبادتگاه است. به نوعی نشانی از قدرت و سلطه بهائیت در منطقه مربوطه است. جنبه تبلیغی آن هم تبدلی شدن این بنا ها به عمارت ها توریستی، دعوت از مومنان به فرق مختلف برای برگزاری مراسم ها و عبادت های آنها در آن مکان ها و … می باشد. به فراز های زیر توجه کنیم:
پیام هایی برای گسترش تبلیغ، از خود گذشتگی های مادی، معنوی در امر تبلیغ و گسترش بهائیت و ساخت مشرق الاذکار:
رضوان ۲۰۱۵
“برنامه‌های موجود در حال قوّت گرفتن هستند و بسیاری از آنها به وضوح نشان می‌دهند که مفهوم گسترش آیین الهی در صحنۀ اجتماعی در سراسر یک محدوده و در یک محلّه یا روستا چیست.
هر قلبی که از مشاهدۀ اوضاع حسرت‌بار جهان که بسیاری از مردمان اسیر آنند متألّم ‌گردد این صلا را لبّیک گوید زیرا مآلاً، سازنده‌ترین پاسخِ هر فردِ مؤمنِ متعهّد و نگران از آلام فزایندۀ اجتماع بی‌سامان، همانا اقدام سیستماتیک، مجدّانه و فداکارانه در چارچوب وسیع نقشه می‌باشد.
مشاهده کرده‌ایم که چگونه به خصوص در نقاطی که شدّت فعّالیّت‌‌های تبلیغی و جامعه‌‌سازی حفظ شده و استمرار یافته احبّا نه تنها توانسته‌اند خود را از اثرات نیروهای مادّی‌گرایی که خطر تضییع قوای مفید و ارزشمند آنان را در بر دارد محفوظ دارند بلکه در ضمن تمشیت امور دیگری که وقت‌شان را مصروف می‌دارد، وظایف مقدّس و مبرم خود را نیز هرگز از نظر دور نمی‌دارند.
اول اوت ۲۰۱۴
“بیش از دو سال از زمانی که در رضوان ۲۰۱۲ خبر تأسیس دو مشرق‌الاذکار ملّی و پنج مشرق‌الاذکار محلّی را هم‌زمان با بنای آخرین مشرق‌الاذکار قارّه‌ای در سانتیاگو، شیلی به عالم بهائی اعلان نمودیم می‌گذرد.
پاسخ احبّا در سراسر جهان به دعوت این جمع موجب مسرّت عمیق این مشتاقان است. به خصوص در ممالک و مناطقی که اخیراً برای بنای مشرق‌الاذکار تعیین گردیده‌ شاهد سرور خودجوش و تعهّد قلبی و فوری احبّا نسبت به ایفای سهم خود در انجام کارهای ضروری و افزایش پویایی فعّالیّت‌هایی بوده‌ایم که مستلزم تأسیس مشرق‌الاذکار در بین یک جمعیّت است؛ لازمۀ فداکاری و جان‌فشانی در صرف وقت، نیرو، منابع مادّی به صور گوناگون می‌باشد؛ و شایستۀ کوشش‌های مستمرّ برای آگاه ساختن گروه‌های فزاینده‌ای از مردم به جهت درک و کسب بینش نسبت به بناهای رفیع ‌الشّأنی است که برای ذکر الهی در میان آنها ساخته خواهد شد. پاسخ مشتاقانۀ جامعۀ اسم اعظم نمایان‌گر پذیرش مسئولیّت‌هایی است که در پیشبرد این پروژه‌ها بر عهدۀ آن جامعه گذاشته شده است.
احبّا در سراسر جهان با سرور از مشاهدۀ این پیشرفت‌ها نیروی خود را در تقویت فرایندهای محدوده‌های جغرافیایی یکی پس از دیگری تمرکز ‌می‌دهند و در انجام این وظایف ارزش تعامل پویا بین عبادت و خدمت را که از شرایط ارتقای پیشرفت روحانی، اجتماعی و مادّی جامعه می‌باشد فرا موش نکرده‌اند. امید چنان است که نفوسی که مشغول خدمت در شهرها، محلّه‌ها و دهکده‌ها می‌باشند از مجهوداتی که در ساختن اوّلین دو بنای مشرق‌الاذکار در ابتدای قرن بیستم در شرق و سپس در غرب به عمل آمد الهام گیرند.”
در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۹۳بیت العدل می گوید:
” تأسیس هر یک از این مطالع ذکر سبحانی به راستی نشانه‌ای از اعلای کلمه‌ الله و نفوذ بیش از پیش امر حضرت پروردگار در جوامع بشری است. ”
{
———————-
اما در این میان، به راهکارهای مورد اشاره بیت العدل می رسیم. همانطور که اشاره کردیم همه این راهکار ها کلی و بدون جزئیات مورد نیاز می باشد. این راهکارها به هیچ عنوان تحت عبارت قانون قرار نمی گیرند، اما روند و منش بیت العدل در قبال دادن راهکار به جامعه خود را نشان می دهد. لذا در مورد قانونگذاری هم همینگونه عمل می کند. حتی از این هم عقب تر رفته، سال هاست قانونی رسمی را تشریع نکرده است. تنها به ایراد دستورات کلی پرداخته است. جالب آنکه ظاهرا بیت العدل به وظایف خود واقف است، منتها از میان وظایف محوله که سران بهائیت یعنی بهاءالله، عبدالبهاء، و شوقی افندی به این سازمان محول کرده اند تنها به تصحیح تقویم بدیع بهائی پس از گذشت بیش از ۱۷۰ سال از تاریخ این باور می پردازد.
—————————————–
}
در پیام ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ بیت العدل از جمله راهکار های کلی خود را که هر انسان سالمی بدون نیاز به چنین رهنمودی به درستی آن واقف است می پردازد:
“مصداق این بیان مبارک حضرت عبدالبهاء هستید که می‌فرمایند “ای احبّای الهی نظر به اعتساف و بی‌انصافی نادانان ننمایید. ظلم را به عدل مقاومت کنید و اعتساف را به انصاف مقابلی نمایید و خونخواری را به مهربانی معامله نمایید. در ترقّی ایران و ایرانیان خیرخواه باشید و در مدنیّت عمومیّه بکوشید.”
در تاریخ ۱۰ ژوئیه ۲۰۱۴ بیت العدل به یکی از وظایف محوله خود که تصحیح تقویم بهائی است بعد از بیش از نیم قرن از زمان تاسیس پرداخته است.
“ولی به خاطر وجود مبهماتی در مورد برخی از تاریخ‌ها در تقویم میلادی و تقویم هجری قمری و هم‌چنین وجود مشکلاتی در تطبیق ایّام تاریخی و وقایع نجومی با بیانات مصرّح در آثار مبارکه چند مطلب حلّ نشده باقی مانده بود. در پاسخ به سؤالات احبّا در مورد تقویم، هم حضرت عبدالبهاء و هم حضرت ولیّ‌امرالله این مطالب را به بیت ‌العدل اعظم ارجاع فرمودند. برای استفادۀ یک‌نواخت از تقویم بهائی، سه نکته از ویژگی‌های بسیار آن نیاز به توضیح دارد: روش تعیین روز نوروز، رعایت خصوصیّت قمری بودن اعیاد میلادِ دو مظهر ظهور در تقویم شمسی، و تثبیت تاریخ ایّام متبرّکه در تقویم بدیع.”
{
—————————
مشاهده می کنیم که بیت العدل خبر ساخت مشرق الاذکار ها، اصلاح تقویم بدیع، و دیگر پروژه های تبلیغی را به اطلاع جامعه بهائی می رساند
اما چرا خبر تشریع قوانین را نمی دهد؟
آیا بهائیان را بی علاقه به این امر می بیند؟
به واقع این نهاد چه زمانی مسئولیت وظیفه خود را خواهد پذیرفت؟!!؟
یکی از نکاتی که وجود دارد این است که ممکن است کسی بگوید، الان جامعه بهائی حکومتی در دست ندارد که بخواهد قوانین خود را در آن اجرا کند؟ پس هر وقت حکومت بهائی تشکیل شد قوانین آن هم وضع خواهند شد. در جواب می گوییم اولا بهائیان همه جا بر خلاف واقعیت شعار می دهند که به دنبال تشکیل حکومت نیستند، در سیاست دخالت نمی کنند. در مقالات گذشته اشاره کردیم که بهائیان مراحل هفت گانه ای برای تحکیم و استقرار بهائیت در سراسر دنیا دارند که مراحل ششم و هفتم آن تشکیل حکومت های محلی، ملی، و در نهایت جهانی است. پس بهائیان به دنبال حکومت هستند و به دروغ و برای فریب وجدان های منصف هدف غایی خود را فاش نمی کنند.
دوما، وظیفه اصلی تشریع قانون است و تابع زمان نیست. مثل این که یک سرآشپز در رستوران بگوید هر موقع مشتری آمد من تازه تصمیم خواهم گرفت که غذای مخصوص روز و غذاهای دیگر را آماده کنم. این کار نتیجه ای جز ساعت ها معطلی برای مشتری در بر ندارد و نهایتا رستوران به ورشکستگی خواهد رسید. لذا سرآشپز غذای خود را آماده می کند، چه مشتری داشته باشد چه نداشته باشد. چون وظیفه اصلی او این گونه است. وظیفه اصلی تابع زمان نمی تواند باشد. ولی در این جا موضوع بسیار بسیار حادتر است. چرا که در حال حاضر هم مشاهده می کنیم اختلافات بسیاری در روابط احبا وجود دارد، افراد می خواهند از هم طلاق بگیرند، ازدواج کنند، مهریه بپردازند، کسی ممکن است تخطی کند چنان که طرد بشود. این قوانین در حال حاضر هم بدون وجود حکومت نیاز هستند، و افرادی که به این قوانین جامه عمل نپوشند، اساسا طبق تعالیم بهائی هم عمل نکرده اند و بهائی نخواهند بود. اگر تشکیلاتی خود را باور بداند، نمی تواند معطل تشکیل حکومت شود که قانون داشته باشد. اشاره کردیم که نامه های زیادی به بیت العدل ارسال شده و در آن برای رفع اختلاف کمک گرفته شده، و بیت العدل ۶ ماه بعد جواب داده. همه این به دلیل نبود قانون است. در نتیجه قانون و قانون گذاری نیاز اصلی یک جامعه است، و این وظیفه بر عهده بیت العدل است.
اشاره کردیم که بیت العدل دستورات زیادی برای جامعه بهائی صادر می کند، آنها را به تبلیغ، عبادت، ساخت مشرق الاذکار امر می کند، اما خود چه می کند؟
مشاهده می کنیم که بیت العدل برای خود در کنار فرمانروایی و دستوراتی که می دهد، کاری جز دعا کردن برای موفقیت و استمرار فعالیت های بهائیان در نظر ندارد. در این میان این جامعه بهائی است که به فرامین بیت العدل لبیک می گوید و مسئولیت انجام آنها را می پذیرد. مشاهده می کنیم که بهائیان به دورترین نقاط دنیا برای تبلیغ مهاجرت می کنند، از خود و خانواده و دارایی های مادی و روحی خود گذشته، کاملا تسلیم فرمانهای بیت العدل قرار داشته و مسئولیت های واگذار شده را قدم به قدم و مو به مو انجام می دهند. تبعیت آنها البته جالب است و بیت العدل از آنها تشکر لازمه را در بیانیاتش به صورت صرفا گفتاری انجام میدهد و برای آنها برای پیشرفت در خدماتشان به تشکیلات بهائی دعا می کند، اما آیا بیت مسئولیت وظایف اصلی خود را که همانا قانونگذاری است، می پذیرد؟
————————
}
وظیفه بیت العدل دعا برای موفقیت بهائیان در امر تبلیغ:
در پیام ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ بیت العدل می گوید:

در راز و نیاز با خالق بی‌انباز به یاد شما عزیزان بودیم …
… از آستان مقدّسش رجا نمودیم که امرا را عدل و علما را انصاف عنایت فرماید تا این ظلم و ستم به پایان رسد و ابواب رخا و آسایش بر وجه آن خادمان امر حضرت کبریا و دیگر شهروندان شریف آن “سرزمین مقدّس و باستانی گشوده گردد.
درپیام رضوان ۲۰۱۵ می گوید:
“دوستان محبوب و عزیزان جمال اقدس ابهی: این مشتاقان در هر فرصتی که به موهبت زیارت اعتاب مقدّسه نائل می‌گردیم در نهایت ابتهال دعا می‌کنیم که عشق‌ و محبّت حضرت بهاءالله شما را قوّت بخشد تا حیات خود را وقف امر مبارکش نمایید.”
رضوان ۲۰۱۴
“از مشاهدۀ سرعت پیشرفت این مجهودات در تقریباً سه هزار محدودۀ جغرافیایی در اقصی نقاط کرۀ زمین و در شرایط و محیط‌های گوناگون بی‌نهایت مسروریم. ”
{
—————————-
با مشاهده پیام ها میبینیم که بیت العدل خود هیچ گونه وظیفه خاصی را به انجام نمی رساند، جز آنکه مشوقی باشد برای تبلیغ و دعاکننده برای موفقیت پیروان خود. البته فرمانروایی و دستورات خود را نیز برای گسترش بهائیت به نحو احسن انجام می دهد. بعلاوه بیت العدل در زمان کنونی که ولی امر الله در میان بهائیان حیفایی وجود ندارد و این نهاد که می بایست عضو لاینعزل و رهبر بیت العدل باشد و در جایگاه راس بیت العدل مسند داشته باشد، خاتمه یافته است، بیت العدل برای خود مقام و جایگاه عهد ومیثاق را قائل شده است. عهد و میثاق از مفاهیم مهم باور بهائی است که این جامعه را موظف به اطاعت بی چون و چرا صاحب این مقام قرار می دهد. به صاحب چنین مقامی قداستی الهی داده، مقام او را بسیار بلند مرتبه جلوه گر میکند. لذا رابطه بهائیان با بیت العدل و اعضای آن رابطه یک انسان با یک گروه مدیریتی نیست، بلکه بسیار از آن فراتر است. تشکیلات بهائی و جامعه بهائی می بایست از سازمان بیت العدل تبعیت کامل را داشته باشند که در غیر این صورت نقض عهد و میثاق کرده اند و طرد روحانی خواهند شد.
به نظر می رسد، وقتی چنین رابطه ای با این ماهیت شکل می گیرد، قداست یکی از طرفین وزنه زیادی بر روی طرف دیگر قرار می دهد. اگر این قداست خطشه ای بر نهادش وارد آید، کلیت و موجودیت قدیس به کل از بین می رود. توجه به روند تربیت بهائیان، کودکان بهائی از سنین خردسالی به فرمان والدین و تشکیلات بهائی وارد کلاس های درس اخلاق می شوند. در این کلاس ها با مفاهیم مختلف باور بهائی آشنا شده، ادعیه مختلف را از بر می کنند. از همه این ها مهمتر با مفهوم عهد و میثاق و صاحب کنونی آن آشنا می شوند. تهدید به طرد در صورت نقض عهد را از همان کودکی و در محیط تربیتی بهائی لمس می کنند. لذا از کودکی به نوعی هویت خود و تکیه گاه خود را در گرو دل دادگی و سرسپردن کامل به نهاد بیت العدل و تشکیلات بهائی می دانند. هویت انسانی و معنای وجودی خود را در تبعیت از عهد و میثاق و نهاد صاحب چنین مقامی دیده در نهادشان این مفاهیم تثبیت می شوند. در نتیجه، بهائی زادگان هر گونه انتقاد و چالشی ( از جمله این که چرا بیت العدل اقدام به انجام وظایف خود نمی کند؟؟) به این نهاد مقدس وارد نمی دانند، بلکه نمی توانند وارد بدانند. چرا که اگر به چنین موضوعی تن بدهند، ماهیت باور آنها زیر سوال می رود، احساس هویت آنها زیر سوال می رود. لذا خود خواسته و البته به صورت ناخودآگاه چشم بر روی نقایص بیت العدل می بندند. این انتخاب آنهاست که از بچگی برای آنها در تعالیم دروس اخلاق انتخاب شده، و حمایت خانواده و پدر و مادر به وسیله سرسپردگی به این نهاد بوده که تامین می شده، لذا این انتخاب در نهاد آنها حکاکی شده، و چون ماهیت وجودی آنها به اتکای آن است، هر گونه انتقادی هم توجیه شده، و یا ندیده گرفته می شود. به مثال عاشقی که هیچ چیزی جز خوبی نمی بیند، بهائیان نیز عاشقانه به بیت العدل دل داده اند، و ظاهرا بیت العدل هم چیزی جز این نمی خواهد و دانسته به تنازی پرداخته جامعه ای را تحت فرامین خود قرار داده است.
اما در کنار آن بهائیانی که در سنین بعد از کودکی و نوجوانی به بهائیت می گروند نیز نیازمند راهکاری هستند که از تفکر در مفاهیم چالشی دست بکشند. به نوعی مشغول شوند که هرگونه چالشی اساسا و از ابتدا در اذهان آنها شکل نگیرد. مشاهده بیانیه های بیت العدل نشان می دهد که بیت العدل راهکار خوبی برای این کار اتخاذ کرده است. مشغول کردن بهائیان به تبلیغات گسترده، تشویق به مظلوم نمایی، سوق دادن بهائیان ایران به سمت تبلیغات سیستماتیک مخالف قوانین کشور که باعث ایجاد بحران برای آنها می شود، تشویق به ساخت مشرق الاذکار، تهدید به انواع طرد اداری و روحانی در صورت پا فشاری بر روی نظرات و سوالات خود، عدم پاسخگویی به سوالات و نامه های جامعه بهائی، کش دادن جوابیه ها، و غیره. اسنادی را در مقالات گذشته بر شمردیم که مثلا بهائیان که سوالاتی از سازمان بیت العدل دارند تهدید به بر هم زدن وحدت با پافشاری بر سوالات خود شده، تشویق به سکوت و رها کردن حقوق خود از جامعه بهائی می شوند. البته این موارد و راهکارها برای بهائی زادگان هم به شدت بیشتر صادق است، چرا که آنها از خود عنان و اختیاری در مقابل بیت العدل از اساس ندارند. سوال جالب این است که چند درصد طرد شدگان از بهائی زادگان بوده اند؟ چند درصد طرد شدگان از دانشمندان و صاحبان کرسی های دانشگاهی و متفکران بوده اند؟ نمونه ها بسیارند، از جمله خوان کول، دنیس مک ایون، فرانچسکو فیچیکیا، … . البته اینها قسمتی از راهکارهای اتخاذ شده بیت العدل بوده موارد بسیار دیگری هم با سند و مدرک موجودند که به مجال دیگری خواهیم سپرد.
به مثال پیرمرد در بالا توجه کنیم. بهائیان و جامعه بهائی به مثال پیرمردی که گوسفند خود را با القائات راهزنان نهایتا سگی درمانده و پیر مشاهده کرد و آن را رها کرد، القائات بیت العدل، و سرکوب وجدان های بیدار نهایتا جامعه بهائی را به سمتی کشانده که از خود دیگر اختیار نداشته، به خواست خود در اختیار بیت العدل قرار گرفته اند. و بیت العدل هرگونه بخواهد با آنها رفتار می کند. وظایف اصلی خود که قانون گذاری است را رها کرده به کارهای تبلیغی می پردازد. و نه تنها از طرف بهائیان به چالش کشیده نمی شود، هر گونه سوال و آزادی طلبی را سرکوب کرده، آزادگان را طرد می کند.
اما بیت العدل خوب می داند اگر قانون گذاری کند و به تشریع راهکار های جزئی برای مسائل خاص بپردازد و آنها عملی نباشند، چه خواهد شد. عملی نبودن راهکار های جزئی برای مسائلی مانند طلاق، ازدواج، مهریه، … باعث بیدار شدن وجدان های بهائیان شده، کم کم حجاب قداست این نهاد از چشمان بهائیان به کناری رفته و این جامعه به خدعه های بیت العدل پی خواهد برد. و نتیجه ای جز بی ایمانی بهائیان، رها شدن بیت العدل و فروپاشی تشکیلات بهائی در بر نخواهد داشت.
اما آیا واقعا انسان آزاد اندیش و منصف، که دارای قدرت خلاقانه منحصر به فرد و دارای وجدان بیداری است، می تواند ماهیت وجودی خود را در گروی رضایت یک سازمان بداند؟
این است که بیت العدل دست به قانون گذاری نمیزند.

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.