امیر کبیر مچکریم – که مانع تسلط حکومت وهابی گونه بابی در ایران شدی

بررسی وهابی مسلک بودن فرامین باب از منابع بهایی و بابی

امیر کبیر بزرگ مرد تاریخ ایران خدمات بسیاری ارزانی ایران نمود اما یکی مهمترین موانع وی برای وصول به اهداف اطلاح طلبانه وی بابیان بودند این فرقه با آموزه های نعل به نعل وهابیون در عربستان قصد داشتند با تحجر به ظاهر دینی مانع پیشرفت ایران گردند اما بزرگترین ضربه را در راه اعتلای ایران امیر کبیر به بابیه وارد کرد و با مقاومت دلیرانه مزورینی که در پوست نایب خاص امام زمان ع قصد داشتند مملکت را به تاراج ببرند و حکومت بیانی را به جای قاجار بنشانند شکست داد و اینک ما باید یاد او را از این جهت گرامی بداریم

بهاء الله که از سال ۱۸۴۴ به وی گروید تا ۱۸۷۳ نزول اقدس و اعلام علنی این احکام بعد از ده سال حدود ۱۸۸۳ یعنی طی چهار دهه دقیقا تفکرات و احکام باب را امضاء و بر تهمت زنندگان بر اینکه وی ناسخ احکام بیان است لعن می فرستاد اما با شکست باب و چرخش استراتژیک بها الله برای اهداف سلطه جویانه اش شدیدا بر احکام وی تاخت همان اوامری که امیر کبیر بابت آن با خیل عظیمی از طرفداران فریب خورده اش جنگید و بسیاری از سرمایه های مادی و معنوی این مملکت نابود شد

ابتدا سند تایید احکام باب و بیان توسط بهاء الله تقدیم می گردد سپس اسناد چرخش مزورانه وی و عبد البها و شوقی وو را که بر علیه وی تاخته اند را تقدیم می کنم

امضاء فرامین و شریعت بیان توسط بها الله :

سند ۱ :

اقتدارات ص ۴۵ و ۴۶

سند ۲ :

کتاب اقتدارات صفحات ۱۰۳ و ۱۰۴ جناب بهاء الله می فرمایند :

جمیع بیان تصریحاً من غیر تأویل مخالف این قول معرض باللّه است مع ذلک باین جرئت من غیر ستر مخالفت کلّ بیان نموده و مینمایند و خود را ناصر بیان میدانند  فو اللّه انّ البیان ینوح منهم و یلعنهم.  حال لوجه اللّه فی الجمله تفکّر نمائید  سبب اینکه باین جسارت در هتک حرمت کتاب الهی جهد نموده‌اند چیست؟ این بسی معلوم و واضحست که سبب قبول بعضی از اهل بیآنست و الّا فو الّذی انطقنی بالحقّ و اظهرنی لاثبات امره  اگر مطمئن نبودند هر گز چنین جسارت نمینمودند.  این از حکمهای اعظم الهی است که در بیان نازل شده بشأنی که سطری مسطور نه مگر آنکه در آن مذکور چه تلویحاً  و چه تصریحاً که در ظهور بعد توقّف ننمائید و جز آیات نخواهید مع ذلک انکار نموده‌اند و امثال این امور عظیمه که جمیع میدانید عامل شده‌اند و نفسی اعتراض ننموده و لکن باین مقرّ که باختیار او کلّ کتب ناطق است نسبت داده‌اند که احکام بیان را نسخ نموده  الا لعنه اللّه علی القوم الظّالمین

مورد :

سند ۳ :

بهاء الله خطاب به بابی ها جهت ارادت به باب و جدا نبودن از وی از ابتداء و اینکه تمام کوشش وی اثبات نازل یافته های باب بوده است می گوید :

بدانید ایقوم که این غلام رحمن در جمیع احیان اراده ا ش آن بوده که آنچه از ظهور قبلش نقطه بیان روح من فى الاکوان فداه نازل شده ثابت نماید حرکت ننموده ام مگر برضاى او چنانچه او حرکت نفرموده مگر برضاى این غلام مع آنکه کل آنچه از این مشیّت ظاهر شود نفس مشیّت و اراده او بوده و کفى بنفسه شهیدا

کتاب بدیع ص ۳۰۳

اسناد بعدی که همه دال است بر تایید احکام باب توسط بهاء الله :

نصوص واضح بر تایید شریعت باب و بیان تا حد اقل نگاشته شدن مکتوبات زیر :

مورداول : با این که کل می دانند که به این ظهور اعظم ما نزّل فی البیان ثابت و ظاهر و محقق شده و اسم الله مرتفع گشته و آثار الله در شرق و غرب انتشاریافته  و بیان فارسی  مخصوصا در این ظهور امضا شده مع ذلک متصلا نوشته و می نویسند که بیان فارسی را نسخ  نموده اند که شاید شبهه در قلوب  القا شود.» … «ولکن به این مقر که به اختیار او کل کتب ناطق است نسبت داده اند که احکام بیان را نسخ نموده، ‌الا لعنه الله علی القوم الظالمین اقتدارات، ص ۴۵ و ۴۶ و ۱۰۳

اقتدارات :

اکثری از ناس بشأنی محتجبند که احتجاب ملل قبل از نظر محو شده  بُغضاً علی اللّه در هر حین باعتراضی جدید  متمسّکند با اینکه کل میدانند که باین ظهور اعظم ما نزّل فی البیان ثابت و ظاهر و محقّق شده و اسم اللّه مرتفع گشته و آثار اللّه در شرق و غرب انتشار یافته و بیان فارسی مخصوصاً در این ظهور امضا شده  مع ذلک متّصلاً نوشته و مینویسند که بیانرا نسخ نموده‌اند که شاید شبهه ای در قلوب القا شود و معبودیّت عجل محقّق گردد . ای اهل بیان اقسمکم باللّه قدری انصاف دهید و بدیده پاک و طاهر در بیانات الهی نظر نمائید و بقلب مقدّس تفکّر کنید  منتهی رتبه بیانات که در بیان مذکور است بقول اهل آن مقام توحید است و معرضین بالمرّه از این مقام محتجب چه که هنوز بمقامی ارتقا ننموده‌اند که مظاهر حق را یکنفس و یکذات و احکامشانرا یک حکم مشاهده نمایند  دیگر چه توقّع است از این نفوس  نفوسیکه خود را در اعلی ذروه عرفان مشاهده مینمایند در امثال این مقامات که یکی از مراتب توحید است واقف و متحیّر و محتجب و ابداً شاعر نیستند که در چه حالتند.  هر نفسی لائق اصغآء کلمه اللّه نه و هر وجودی قابل آشامیدن زلال معانی که از عین مشیّت رحمانی در این ظهور عزّ صمدانی جاری شده نه. بلی این امتیاز که در الواح الهی ذکر شده مقصود مقامات دیگر بوده و بعد از نزول بیان و عرفان منبسط در آن نفسی آنقدر شاعر نباشد که اقلّاً احکام الهی را واحد ملاحظه نماید و اللّه عدم از برای آن وجود سزاوارتر است

 

مورددوم : «هم چنین نقطه اولی جلت کبریائه در بیان فارسی مفصل مرقوم داشته اند رجوع به آن نمایید که حرفی از آن کفایت می کند همه اهل ارض را.» اسرار الآثار، ج ۲ ، ص ۱۰۲

«موردسوم  : قسم به آفتاب عزّ توحید که حرفی از کلمات آن مظهر اسماء و صفات نزد جمال ابهی احب و اعز است از کل آن چه در آسمانها و زمین هاست … که معدومیم نزد حرفی از او خاضعیم نزد آن چه ظاهر شده از آن شجره حقیقت و شمس عنایت و قمر عطوفت – بدیع، ص ۴۷ –

مورد چهارم : ملأ بیان هم همان اعتراضات را نموده چنانچه شما مینویسید که تکمیل دوره نشده و همچنین مینویسید که باید احکام تغییر داده نشود و تلویحاً میخواهید ذکر نمائید که احکام را تغییر داده اند و همین را کذب محض بشما تلقین نموده اند چه که مخصوص فرموده اند که ببیان پارسى عمل نمایند و دیگر تغییر احکام دخلى برتبه ندارد که هر ظهورى ادعاى برترى از ظهورقبل نماید باید احکام تغییر دهد و ناسخ اوامر قبل باشد چنانچه خود نقطه بیان فرموده که اگر اعتراضات اهل فرقان نمیبود شریعت فرقان را نسخ نمینمودم – بدیع ۱۶۲

مورد پنجم : «آن چه در این ظهور  نازل به عینه همان کلمات نقطه اولیه بوده و خواهد بود.» (اسرار الآثار ، ج ۲،  ص ۱۰۲)

مورد ششم : و خلاصه در جای دیگر فحش می دهد به آنان که به چنین کلماتی ناطق اند:

«قسم به خدا اگر نفسی از اهل بیان ذکر نسخ کتاب نماید، خدا بشکند دهان گوینده و افترا کننده را.» (اسرار الآثار، خصوصی، ج ۵، ص ۳۳۳)

مورد هفتم : و در همین کتاب این جمله را هم از بهاء الله نقل می کند:

«گفته اند حکم بیان منسوخ شده و مرایا و احکام او باطـل گشته. این فکری است که تـازه شیاطین انسی نموده و به وحـی شیاطین نفس ایـن تـدبیرات را ظـاهر ساخته اند.» (اسرار الآثار، خصوصی، ج ۵، ص ۳۳۳)

مورد هشتم : در کتاب بدیع ص۳۹۰ می گوید ما حتی اراده نسخ بیان را هم نداریم و به دنبال آن مژده می دهد که مشیت خداوندی چنین است که در آینده احکام بیان را تثبیت و آثار  و الواحش را آشکارا مبرهن کنیم:

«قل ان المشرکین ظنوا بانا اردنا ان ننسخ ما نزل علی نقطه‌ البیان .. و لکن الله اراد بهذا الظهور ان یثبّت ما نزل من عند نقطه البیان فسوف نثبت احکامه و نبرهن آثاره فی الارض بقدره و سلطانٍ مبیناً»

مورد هشتم : در لوح احمد که بهائیان برای آن ارزش فوق العاده قائل اند،‌بهاء الله با وجود آن که مدتها از آغاز دعوی خود را گذرانده است دستور صریح می دهد که احکام و حدود کتاب بیان را بهائیان اجرا کنند و خود را از عاملین به اوامر باب می داند:

«و الذی ارسله باسم علی هو حق من عندالله وانا کل بامره لمن العاملین. قل یا قوم فاتّبعوا حدود الله التی فرضت فی البیان من لدن عزیز حکیم. قل انه لسلطان الرسل و کتابه لام الکتاب ان انتم من العارفین.»

(ادعیه  محبوب، ص ۱۹۵)

مورد نهم : و آنچه  مسلّم است حکم سبت را حضرت روح تغییر دادند و یوم احد قرار فرمودند و هم چنین حکم سیف را مرتفع فرمودند و طلاق را هم منع نمودند ولکن در این ظهور اگر ملاحظه نمائید با اینکه در اول امر جز عبودیت صرفه امرى ظاهر نشد مع ذلک ذیاب ارض از ملأ بیان باعراض و اعتراض بر خواستند و از ایکات نفاق بقصد نیرّ آفاق بیرون آمدند با آنکه حکم محکم بیان است بدیع ص ۱۶۲ – ۱۶۳

 

اعتراف به وجود فرامین تروریستی و کشتار حمعی در فرقه  بابیه

 

اعترافات بهاء الله 

 

سند ۴ :

نزاع و جدال شأن درندهای ارض * بیاری باری شمشیرهای برنده حزب بابی بگفتار نیک و کردار پسندیده بغلاف راجع لازال اخیار بگفتار حدائق وجود را تصرّف نمودند * بگو ای دوستان حکمت را از دست مدهید نصائح قلم أعلی را بگوش هوش بشنوید * عموم أهل عالم باید از ضرّ دست و زبان شما آسوده باشند

* مجموعه الواح مبارکه ص ۲۷۸

سند ۵ :

معرضین و منکرین بچهار کلمه متمسّک * أوَّل کلمه فضرب الرّقاب * و ثانی حرق کتب * و ثالث اجتناب از ملل أخری * و رابع فنای أحزاب * حال از فضل و اقتدار کلمه إلهی این چهار سدّ عظیم از میان برداشته شد و این چهار أمر مبین از لوح محو گشت * و صفات سبعی را بصفات روحانی تبدیل نمود جلّت ارادته و جلّت قدرته و عظم سلطانه * حال از حقّ جلّ جلاله بطلبید و میطلبیم که حزب شیعه را هدایت فرماید و از صفات نالائقه نجات بخشد * از لسان هر یک از آن حزب در هر یوم لعنتها مذکور * و ملعون با عین حلقی از غذاهای یومیَّه آن حزبست

مجموعه الواح مبارکه  ص ۲۹۴ – ۲۹۵

سند ۶ :

مقصود انکه ساحت عزّش از خطا و عصیان مقدّس و منزّه است و آنچه از ملکوت اوامر و احکامش ظاهر شود کل من غیر توقّف باید بآن تمسّک نمایند و عمل کنند اعمال این حزب نزد تو و اهل بیان طرّاً معلوم و واضح بوده و هست در سفک دمآء و تصرّف در اموال ناس و ظلم و تعدّی مبالات نداشته‌اند

اشراقات ص ۳۳

سند ۷ :

یا أهل أرض ﴿ بشارت أوّل ﴾ که از أمّ الکتاب در این ظهور أعظم بجمیع أهل عالم عنایت شد محو حکم جهاد است از کتاب * تعالی الکریم ذوالفضل العظیم الّذی به فُتح بابُ الفضل علی من فی السّموات و الأرضین

مجموعه الواح مبارکه ص ۱۱۶ -۱۱۷

سند ۸ :

﴿بشارت دهم ﴾ حکم محو کتب را از زبر و الواح برداشتیم فضلاً من لَدی اللّه مبعث هذا النّبأ العظیم

– مجموعه الواح مبارکه ص ۱۲۱

سند ۹ :

بشارت پانزدهم ﴾ اگر چه جمهوریّت نفعش بعموم اهل عالم راجع و لکن شوکت سلطنت آیتی است از آیات الهی * دوست نداریم مُدُن عالم از آن محروم ماند * اگر مدبّرین این دو را جمع نمایند اجرشان عند اللّه عظیم است * چون در مذاهب قبل نظر بمقتضیات وقت حکم جهاد و محو کتب و نهی از معاشرت و مصاحبت با ملل و همچنین نهی از قراءَت بعضی از کتب محقق و ثابت لذا در این ظهور اعظم و نبأ عظیم مواهب و الطاف الهی احاطه نمود و امر مُبْرَم از افق اراده مالک قِدَم بر آنچه ذکر شد نازل نَحمِدُ اللّه تبارک و تعالی علی ما أنزله فی هذا الیوم المبارک العزیز البدیع

مجموعه الواح مبارکه ص ۱۲۳ ۱۲۴

سند ۱۰ :

این ظهور ظهور رحمت کبری و عنایت عظمی است چه که حکم جهاد را از کتاب محو نموده و منع کرده و بمعاشرت با جمیع ادیان بروح و ریحان امر فرموده .  آن جناب دیده و میدانند آنچه  از قلم اعلی در زبر و الواح نازل شده فساد و نزاع و جدال ممنوع و هم چنین امر نمودیم بقرائت کتب قوم جمیع این امور عنایتی است بزرگ از برای عباد چه که از قبل ممنوع بودند و بجهاد مأمور استعمال لباس اجنبیّه و ملاحظه کتب آن قوم از قبل ممنوع و آثار منع در کتب موجود و مشهود و لکن در اینظهور اعظم سدّ منع برداشته شد و بجای آن حرّیّت عطا و عنایت گشت.  انشاء اللّه آن جناب بفتح مدائن قلوب بروح و ریحان مؤیّد شوند و بانتشار آثار بحکمت و بیان موفّق

اقتدارات ص ۲۸ – ۲۹

سند ۱۲ :

اقدس (چاپ بمبئی ) ص ۲۳:«قد عفی الله عنکم ما نزل فی البیان من محو الکتب و اذناکم بان تقرئوا من العلوم ما ینفعکم.» =   * ( ٧٧ ) قد عفا اللّه  عنکم ما نزّل فی البیان من محو  الکتب و اذنّاکم بان تقرئوا من  العلوم ما ینفعکم لا ما ینتهی الی  المجادله فی الکلام هذا خیر لکم ان انتم من العارفین

* ص ۷۵ چاپ جدید

سند ۱۳ :

«و در ایام و لیالی در سجن مذکور در اعمال و احوال و حرکات حزب بابی تفکر می نمودیم که مع علوّ و سموّ و ادارک آن حزب آیا چه شده که از ایشان چنین عملی ظاهر یعنی جسارت وحرکت آن حزب نسبت به ذات شاهانه. و بعد این مظلوم اراده نمود که بعد از خروج از سجن به تمام همت در تهذیب آن نفوس  قیام نماید.»

لوح ابن الذئب صفحه ۱۶

و

عهد اعلی: صفحه ۴۹۶
سراشب گذشتیم وبقمری که معین نموده بودند رسیدیم امامحل تاریک ومعاشرقریب صدوپنجاه نفس ازسارقین اموال وقاتلین نفوس وقاطعین طرق بود .مع این جمعیت محل منفذ نداشت جز طریقی که وارد شدیم اقلام ازوصفش عاجز وراوائحمنتنه اش خارج ازبیان وان جمع اکثری بی لباس وفراش .الله یعلم ماوردعلینافی ذاک المقام الانتن الاظلم ۴۵. ودرایام ولیالی در سجن مذکور دراعمال واحوال وحرکات حزب بابی تفکر می نمودیم که مع علو وسمووادراک ان حزب ایاچه شده که ازایشان چنین عملی ظاهر .یعنی جسارت وحرکت ان حزب نسبت به ذات شاهانه وبعداین مظلوم اراده نمود که بعدازخروج ازسجن بتمام همت درتهذیب ان نفوس …

سند ۱۴ :

امروز رحیق مختوم امام وجوه ظاهر خذه باسم ربّک ثمّ اشْرَبه بذکره العزیز البدیع * این مظلوم در لیالی و ایّام بتألیف قلوب و تهذیب نفوس مشغول * امورات واقعه در ایران در سنین اوّلیّه فی الحقیقه سبب حزن مقرّبین و مخلصین بوده و در هر سنه قتل و غارت و تاراج و سفک دماء موجود * یک سنه در زنجان ظاهر شد آنچه که سبب فزع اکبر بود و همچنین یک سنه در نیریز و سنه دیگر در طبرسی تا آنکه واقعه ارض طا واقع و از آن ببعد این مظلوم باعانت حقّ جلّ جلاله این حزب مظلوم را بما ینبغی آگاه نمود کلّ از ما عندهم و ما عند القوم مقدّس و بما عند اللّه متشبّث و ناظر * حال باید حضرت سلطان حفظه اللّه تعالی بعنایت و شفقت با این حزب رفتار فرمایند و این مظلوم امام کعبه الهی عهد مینماید از این حزب جز صداقت و امانت امری ظاهر نشود که مغایر رأی جهان آرای حضرت سلطانی باشد * هر ملّتی باید مقام سلطانش را ملاحظه نماید و در آن خاضع باشد و بامرش عامل و بحکمش متمسّک * سلاطین مظاهرقدرت و رفعت و عظمت الهی بوده و هستند * این مظلوم با احدی مداهنه ننموده کلّ بر این فقره شاهد و گواهند * و لکن ملاحظه شئون سلاطین من عند اللّه بوده و از کلمات انبیاء و اولیاء واضح و معلوم * خدمت حضرت روح علیه السّلام عرض نمودند *  )یا روحَ اللّهِ أ یجوز أن تُعطی جزیهٌ لقیصر أم لا؟  قال بلی ما لقیصر لقیصر و ما للّه للّه ) منع نفرمودند و این دو کلمه یکی است نزد متبصّرین چه که ما لقیصر اگر من عند اللّه نبود نهی میفرمودند * و همچنین در آیه مبارکه ( أطیعوا اللّهَ و أطیعوا الرّسولَ و أُولی الأَمر منکم ) * مقصود از این اولو الامر در مقام اوّل و رتبه اولی ائمّه صلوات اللّه علیهم بوده و هستند ایشانند مظاهر قدرت و مصادر امر و مخازن علم و مطالع حکم الهی و در رتبه ثانی و مقام ثانی ملوک و سلاطین بوده‌اند ابن اذئب ص ۶۶ – ۶۷

بهاء الله ناصر الدین  را اولوا الامر می دانست و اعمال بابیان را محکوم کرد مانند سه جنگ به همراه رمی شاه

سند ۱۵ :

جالب است نقش بهاء الله را در همین جنگی که تقبیح می کند روزی بر حضور در آن افتخار می کرد :

کمک به آشوبهای داخلی علیه نظام حکومتی وقت ( جنگ قلعه طبرسی ) و عذر خواهی از ناصرالدین شاه از این واقعه :

دخالت بهاء الله در جنگ طبرسی :

کتاب حضرت باب ص ۴۵۱

سند ۱۶ :

کتاب حضرت باب به نویسندگی دکتر نصرت الله محمد حسینی ص ۴۴۲

سند ۱۷ :

مورد بعدی سخن بهاء الله پیرامون اقدامات خشونت آمیزش بر مبنای آموزه های باب طاهره قرت العین در عراق

«در لوح مبارکی نازل شده قوله تعالی: اول فتنه در عراق ظاهر، چه که در اول یوم عاشورا مقام حزن سرور ظاهر و مقام صمت صوت تصنیف مرتفع، باری این کلمات سبب اعلاء کلمه ی نفوس خبیثه شد.»

اشاره به عمل طاهره

مائده آسمانی. چاپ قدیم و جدید، ج ۸، ص ۱۸۶

مورد یازدهم :

«چقدر کوشش شده است تا آن که بعضی فواحش را از ما بین این طایفه برداشتند و اگر هم نعوذ بالله بعضی مرتکب شده اند در ستر بوده.»

بدیع، ص ۳۷۹

سند ۱۹ :

«ودر اوائل امر اعمال به قسمی منکر مشاهده می شد که هر بصیری به حق پناه می برد و هر سمیعی در لیالی و ایام به عجز و ابتهال نجات می طلبید»

اقتدارات، ص ۲۱

سند ۲۰ :

مائده آسمانی جزء‌ هفتم صفحه۱۳۰ (چاپ قدیم) و ص ۱۳۸ (چاپ جدید) «جمیع ملوک الیوم این طایفه را اهل فساد می دانند چه که فی الحقیقه در اوائل اعمالی از بعضی از این طائفه  ظاهر که فرائص ایمان مرتعد. در اموال ناس من غیر اذن تصرف می نمودند و نهب و غارت و سفک دماء را از اعمال حسنه می شمردند حقوق هیچ حزبی را از احزاب مراعات نمی نمودند. مع آن که به طراز محبت الهی مزین و به افسر انقطاع مکلل ازغایت سادگی و عدم اطلاع به این اعمال مرتکب.»

جملات عبد البهاء

سند ۲۱ :

مکاتبب ، ج ۲ ، ص ۲۶۶ «و در یوم ظهور حضرت اعلی منطوق بیان ضرب اعناق و حرق کتب و اوراق وهدم بقاع و قتل عام الامن آمن و صدق بود، اما در این دور بدیع و قرن جلیل اساس دین الله و موضوع و شریعت الله رأفت کبری و رحمت عظمی و الفت با جمیع ملل وصداقت وامانت و مهربانی صمیمی قلبی با جمیع طوائف و نحل و اعلان وحدت عالم انسان است.»

سند ۲۲ :

مکاتیب ، ج ۳  ، ص ۱۱۴ «اما تعلیم خاصه خفیه ایشان می گویند مستفاد از کتاب بیان است و کتاب بیان  از حضرت باب شما چون ترجمه کتاب بیان که در ایران شده به دست آرید، به حقیقت پی می برید که تعالیم بهاءالله به کلی مباین تعالیم این فرقه است.

سند ۲۳ :

عبدالبهاء در کتاب «مقاله سیاح» در ص۱۰۰ ( از چاپ جدید که موسسه ملی مطبوعات امری تهران در سنه ۱۳۴۱ خورشیدی طبع نموده ) می گوید: « جمعی در محافل (یعنی محافل اسلامبول) و مجالس تزییف وتشنیع می نمودند که این طایفه فتنه آفاقند وهادم عهد و میثاق منبع فسادند و مخرب بلاد آتش افروخته اند و جهانی را سوخته. اگر چه به ظاهر آراسته اند لکن هر نقمت و عقوبتی را شایسته. » انتهی.

سند ۲۴ :

جناب عبدالبهاء در مجلد دوم مکاتیب در صفحه ۱۶۶ می گوید: « درهر ظهوری که اشراق صبح هدی شده موضوع آن اشراق امری از امور بود در ایام ظهور حضرت کلیم موضوع شریعت الله اطاعت و انقیاد رب الجنود بود و احکام درنهایت سختی و گران این است که در قرآن می فرماید: « ربنا ولاتحمل علینا اصرا کما حملته علی الذین من قبلنا و در یوم اشراق نیّر منیر حضرت مسیح علیه السلام موضوع و اساس شریعت آن صبیح ملیح حسن اخلاق و ایتلاف و وفاق و عدم انتقام از اهل نفاق و شقاق بود لهذا من ضرب علی خدک الایمن حول  له الایسر فرمود (که هر که سیلی به گونه راست تو زد گونه چپ را به اوتحویل بده) و در یوم ظهور جمال محمدی و موضوع امر واساس دین الله کسر اصنام و منع عبادت اوثان و تحقیر فراعنه واذلال طواغیت بود و در یوم ظهور حضرت اعلی منطوق بیان (باید ناطق بیان بگوید نه منطوق) ضرب اعناق و حرق کتب و اوراق وهدم بقاع و قتل عام الامن آمن وصدق بود و در این دور بدیع و قرن جلیل اساس دین الله و موضوع شریعت ا لله رأفت کبری و رحمت عظمی و الفت با جمیع ملل و صداقت و امانت و مهربانی صمیمی قلبی با جمیع طوائف و نحل واعلام وحدت عالم انسانی است حتی بیگانه آشنا بود و اغیار یار شمرده گردد با جمیع افراد بشر از هر ملل ونحل (باید از هر ملت بگوید نه ملل) باید به نهایت دوستی و راستی و امانت و دیانت و الفت و اتحاد معامله گردد » آه.

سایرین

سند ۲۵ :

کشف الغطاء ، ص ۱۶۶ «حال آ‌ن که بابیت و بهائیت هر کدام دینی مستقل وآیینی از یکدیگر ممتاز و منفصلند و کتاب بیان و اقدس در کتابخانه های اروپ و آمریک محفوظ و مضبوط و در نزد خود جناب مورخ منصف نیز موجود … و این هردو در اصول و فروع با یکدیگر چندان مختلف و متفاوتند که انجیل با تورات و کعبه با سومنات! بنیان دین بیان که اکنون معتقد ازلیان دوستدار جناب برون می باشد، بر محو و اتلاف جمیع کتبی که از غیر دین بیان نوشته شده وهدم و تخریب کل مشاهد و معابد و بقاع و مقابر و قتل نفوس و اباحه اعراض و ناموس و خلاصه افناء کل من لم یتدین بدین البیان و محو آثار ایشان است و اساس اوامر او احکام منزله در کتاب اقدس بر اجرای صلح و…»

سند ۲۶ :

کشف الغطاء ، ص ۱۶۷ «آیین بهائی وضعا و اساسا مغایر دین بابی.»

سند ۲۷ :

کشف الغطاء ، ص ۲۵۲ و ۲۵۳ «عقلای  عالم .. می خندند بر کسی که در این دوره علم وتمدن می خواهند دینی را که اساس آن قتل نفوس و محو کتب و هدم بقاع و تخریب معابد و مساجد است در عالم جاری کنند.

سند ۲۸ :

کشف الغطاء ، ص ۳۶۷ و ۳۶۸  «آیا مستر برون می خواهد که بهاءالله هم مثل باب حکم به احراق جمیع کتب نماید؟ آیا مستر برون می خواهد که بهآء الله هم مثل باب حکم به تخریب وهدم جمیع هیاکل و کنائس و مساجد و مشاهد و بقاع و قباب نماید و مکه و بیت المقدس و هر چه کنیسه و هر چه مسجد است و هر چه تربت است بابی ها بریزند و خراب کنند؟ … آیا اساس  مدنیت امروزه عالم که ندای صلح و سلام عمومی از اقطار و اکناف بلند است به این تعلیمات پیش می رود؟ ما بهائیان می گوییم که متقضای وقت همین است که این احکام تغییر داده شود و به جای حرق کتب و هدم کل بقاع و قتل نقوس و سب ولعن اشخاص، صلح و سلم و وفا مقرر شود، آیا این گونه بهتر نیست؟  امروزه مقتضای وقت و مصلحت اهل علم عموما و ایرانیان خصوصا نیست که عبوس و نفور باشند و هر کس با ایشان مخالفت کرد ،‌کافر و ملعون بخوانند و هر چه کلیسا و مسجد و تربت و مشهداست خراب کنند و هر چه کتاب غیربیان است، بسوزانند. خدا را و هر منصفی که در عالم هست به شهادت می طلبم که این احکام امروزه مقتضای مصلحت وقت نیست و مصلحت اهل عالم در اینها نمی باشد.»

سند ۲۹ :

گنجینه  حدود و احکام   ص ۲۷۲ «در قرآن و بیان حکم تعرض به سایر ادیان است؛ ولی کتاب اقدس ناسخ  این احکام، زیرا سیف به کلی نسخ شده و تعرض به کلی ممنوع گشته حتی مجادله با سایر ملل جائز نیست.»

سند ۳۰ :

کشف الغطاء، ص ۱۶۶ و ۲۵۲ و ۳۶۷ «بنیان دین بیان که اکنون معتقد ازلیان و دوستداران جناب برون می باشد بر محو و اتلاف جمیع کتبی که در غیر دین نوشته شده و هدم و تخریب کل مشاهد و معابد و بقاع و مقابر و قتل نفوس و اباحه ی اعراض و ناموس و خلاصه افناء‌ کل من لم یتدیّن بدین البیان و محو آثار ایشان است.» … «امروزه … عقلای عالم می خندند بر کسانی که در این دوره علم و تمدن می خواهند دینی را که اساس آن قتل نفوس و هدم بقاع و تخریب معابد و مساجد است در عالم جاری کنند.» … «آیا مستر برون می خواهد که بهاء الله هم مثل باب حکم به تخریب و هدم جمیع هیاکل وکنائس و مساجد و مشاهد و بقاع و قبات نماید و مکه و بیت المقدس و هر چه کنیسه و هر چه مسجد و هر چه تربت است بابیها بریزند و خراب کنند؟ آیا مستر برون میل دارد که  بهائیان هم مثل بابی ها در کتابشان هرجا اسم شخص منکری است ملعون و دجال و امثالهما بنویسند؟ مصلحت اهل عالم عموما و ایرانیان خصوصا نیست که عبوس و نفور باشند و هر کس با ایشان مخالفت کرد کافر و ملعون بخوانند و هرچه کلیسا، مسجد و تربت و مشهد است خراب کنند و هر چه کتاب غیر بیان است بسوزانند»

سند ۳۱ :

رحیق مختوم ص۵۳ چاپ قدیم و ص ۷۰ چاپ جدید در ذیل (اخلاق بابی به درجه تدنی نمود)
«اعمال و افعال بعضی از اهل بیان در اول امر بر احدی پوشیده نبوده و نیست و لکن همچو می دانستند که این امور مقبول است و از جانب حق تعالی مأذونند … عفاالله عما سلف نسئل الله بان یوفقهم»

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.