جایگاه بهاء الله و عبد البهاء در اشغال فلسطین توسط صهیونیستها

بررسی اسنادی از دولت عثمانی و اظهارات مقامات رسمی اسرائیل پیرامون نقش محوری بهائیت در اشغال اسرائیل

تشکیلات بهایی برای پوشاندن واقعیتهای تاریخی با طرح مطالب انحرافی سعی در حذف تاریخ معاصر و سفید شوئی عقبه خود دارد معمولا در رسانه های بهایی طرح می کنند :

چکیده سخن در مستند زیر :

 

به ما تهمت می زنند ساخته صهیونیست هستیم در حالی که طراحان این سوال نمی دانند چند دهه قبل از ۱۹۴۸ که اسرائیل شکل گرفت ما تبعید شده بودیم پس چگونه می توانیم ساخته دست اسرائیل باشیم در حالی که قبل از تاسیس آن در این منطقه زیست می کردیم

اما واقعیت بسیار تاسف آور است و حوادثی  را که رهبران بهایی در خیانت به جامعه اسلامی و هموار کردن راه برای تسلط صهیونسیتها  در فلسطین انجام دادند بسیار اسفناک است

تکاتی که قصد دارم به آن بپردازم عبارتند از

۱ – گمانه زنی ها پیرامون ضرورت حفظ منافع نظام سلطه و کانال سوئز ۱۲۸۵

۲ – سفیر انگلستان عامل تبعید بهاء الله به فلسطین

۳ – تقیه و نفوذ در میان رهبران مصلح اجتماعی مسلمان در فلسطین

۴ – گزارشهای مقامات امنیتی عثمانی پیرامون خرید املاک توسط بهاء الله و عبد البهاء برای یهودیان مهاجر

۵ – اقرار مقامات رسمی اسرائیل ( دکتر سلی شاهور ) مبتنی بر خرید زمینهای بهائیان اولیه توسط یهودیان مهاجر

۶ – بیان مطالب فوق در برنامه های تصویری نیز تقدیم می گردد

۱ – گمانه زنی ها پیرامون ضرورت حفظ منافع نظام سلطه و کانال سوئز ۱۹۶۹:

دقیقا پس از سالهای کانال سوئز بسال ۱۹۶۹ تاسیس گردید و دقیقا در سال ۱۹۶۸   بهاء الله در ادرنه بسر می برد و در حال درگبری با برادر خود صبح ازل بود :

کانال سوئز

 

کانال سوئِز آب‌راهی ساختگی در مصر به درازای ۱۹۲ کیلومتر است که دریای مدیترانه را به دریای سرخ پیوند می‌دهد.[۱] احداث کانال سوئز پس از یک‌دهه و در سال ۱۸۶۹ خاتمه یافت.[۱] این کانال در غرب صحرای سینا و شمال شرق کشور مصر واقع شده‌است. آبراه سوئز به عنوان میان‌بُری برای کشتی‌ها و قایق‌هایی که از بندرهای قارهٔ اروپا و آمریکا به سمت بندرهای جنوب شرق آسیا، شرق آفریقا و قارهٔ اقیانوسیه دررفت‌وآمد هستند، ساخته شده‌است تا ناچار به دور زدن قارهٔ آفریقا یا انتقال زمینی بارها نباشند. کانال سوئز سریع‌ترین مسیر کشتی‌رانی بین اروپا و آسیا‌ست. چیزی حدود ۱۲ درصد کل تجارت دریایی دنیا از این کانال انجام می‌شود.[۲] این کانال یکی از منابع اصلی درآمد ارزی کشور مصر پس از اهرام مصر است.[۳]

https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%84_%D8%B3%D9%88%D8%A6%D8%B2

لذا ضرورت اقتضا می کرد نظام سلطه از این منطقه سوق الجیشی مراقبت کند و در کنار آن نظامی را بوجود آورد تا حافظ منافعش باشد

۲ – سفیر انگلستان عامل تبعید بهاء الله به فلسطین 

بر مبنای اظهارات دکتر محمد علی موحد  دولت عثمانی بر مبنای پیشنهاد سفیر انگلستان  بهاء الله را به فلسطین آن هم با هزینه خود سفیر تبعید کرد

معرفی محمد علی موحد :

دکتر محمدعلی دیلمقانی موحد در خرداد ۱۳۰۲ خورشیدی در تبریز دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خـود تا اخـذ دیپلم ادبی و تحصیلات عالی را در دانشکده حقوق دانشگاه تهران تا اخذ لیسانس قضایی و طی دوره دکتری حقوق خصوصی به اتمام رسانید. بعدها در انگلستان مطالعات حقوقی خود را ادامه داد و تکمیل کرد. مدتی به وکالت دادگستری مشغول بود و سالها در عداد مشاوران و مدیران عالی شرکت ملی نفت ایران خدمت کرد. پس از بازنشستگی نیز در تعقیب و حل وفصل بسیاری از پرونده های نفتی کشور و اختلافات و دعاوی با طرفهای خارجی، فعال و منشأ خیر و برکت از برای ملک و ملت بود. او همچنین از دیرباز به مطالعه در عرفان به ویژه در جهان اسلام پرداخته و آثاری نغز از خود به یادگار نهاده است که از آن جمله، ترجمه «بهگود گیتا»، تصحیح «مقالات شـمس تبریزی» و همچنین «مثنوی معنوی» شایان ذکر و توجه است.

پیشنهاد سفیر اگلستان به دولت عثمانی

نامهای راجع به اختلاف بهاء الله و صبح ازل
پس از نشـر مقاله آقای دکتر محمد علی موحد در شماره ۲/۱ سـال ۶ در موضوع اسنادی که راجع به اختلافات صبح ازل و بهاءالله در استانبول به دست ایشان رسیده بود معلوم شد جناب آقای اسدالله ممقانی در زمان اقامت در استانبول (یعنی حدود شصت سال پیش) گزارشهایی را که در همین باب سفیر ایران به طهران فرستاده بوده است در میان ضبط سفارت دیده بوده اند و مضامین آن گزارشات مؤید مطالبی است که آقای دکتر موحد در مقاله خود نقل کرده بوده اند. لذا جناب آقای سید حسن تقی زاده از ایشان خواستند که برای تکمیل اطلاعات مندرج در مقاله دکتر موحد مطالبی را که از آن گزارش ها در خاطر دارند برای درج در مجله مرقوم دارند. با اظهار امتنان از این التفات نوشته جناب آقای ممقانی درج می شود.
خلاصه مطالبی که از گزارش سفیر ایران در استانبول در خاطرم هست (وعین گزارش ها را در دفتر سفارت ایران دیده بودم) به شرح زیر است:
در زمان اختلاف بهاءالله و صبح ازل، سفیر ایران گویا آقا شـــیخ محسن خان” بوده، وی گزارش شرح ملاقات خود را با سلطان عبدالحمید نوشته بود که سلطان به من گفت چون اهمیت میرزا حسینعلی بیش  از صبح ازل است دستور داده شد تا به جای دادن پنجاه لیره مستمری به هر یک از آن دو، شصت لیره به میرزا حسینعلی و چهل لیره به صبح ازل بدهند. همین امر موجب بروز اختلاف شدید میان آن دو شد.
را پرت دیگر مینویسد، سفیر انگلیس پیش من آمد و گفت این دو نفر که در ادرنه اقامت دارند در همسایگی روسیه هستند و ممکن است به وسیله آنها در ایران تحریک و بلوا کنند. بهتر است شما سلطان حمید را ببینید تا آنها را به فلسطین که منطقه نفوذ ما است اعزام نمایند. من هم با سلطان حمید ملاقات کردم و قضیه را گفتم و سفیر انگلیس هم کمک کرد تا میرزا حسینعلی را به عکا و صبح ازل را به قبرس تبعید کردند. و
****
بعد از خلع سلطان حمید هیأتی از مورخین تحت ریاست احمد رفیق تشکیل شد و اوراق سیاسی را که در صندوقهای معین محفوظ بود به اختیار آنها گذاشتند. احمد رفیق ورقهای به من نشان داد. و آن نامه ای بود از میرزا حسینعلی به سلطان حمید به این مضمون که شما مرا برای رضایت دولت ایران به ادرنه تبعید کردید در حالی که ایرانیها هر روز به عنوان بازی شاه سلیم در کوچه و محلات جد شما را مسخره می کنند و شما به خاطر آنها ما را اینجا نگه داشته اید.
اسدالله ممقانی

۳ – تقیه و نفوذ در میان رهبران مصلح اجتماعی مسلمان در فلسطین 

با توجه به عدم بیان حرمت تقیه توسط بهاء الله تا آخر عمرش و تاکید عبد البهاء بر وجوب تقیه چنانچه در سند زیر مشاهده می نمایید

امر عبدالبها به شیخ فرج‌الله قریب کردی از احبا مصر به حکمت تامه و تقیه مکاتیب، ج ۳، ص ۲۳۵

لذا  بهاء الله و  مخصوصا عبد البهاء با نگاشتن جزواتی مانند رساله مدنیه خود را مصلح اجتماعی مسلمان معرفی کردند تا جایی که عبد البهاء از ابتدای ورودش به عکا بسال ۱۲۸۶

کار تا جایی بالا گرفت که عبد البهاء امام جمعه مسجد الجزار گردید نمایی از این مسجد تقدیم می گردد

قبلا مصادیق مفصلی از تقیه را در یک مقاله تقدیم کرده ام که عزیزان می توانند به لینک زیر مراجعه نمایند :

https://www.hassanershad.com/4494

۴ – گزارشهای مقامات امنیتی عثمانی پیرامون خرید املاک توسط بهاء الله و عبد البهاء برای یهودیان مهاجر

طبق گزارش رسمی حکومت عثمانی دقیقا در همان سالی که بهاء الله در کذشت گزارشی را از نهادهای امنیتی جکومت عثمانی ملاحظه می کنیم که حکایت از خرید زمینهای مسلمانی که به این دو اعتماد کرده اند و فروش آنها به یهودیان مهاجر

در این قسمت با تشکر از محقق گرانقدر  استاد سید مقداد نبوی در شماره چهار کتاب شیخ مهدی شیخ الممالک قمی می آورد :

پیوست شماره‌ی ۴

عباس افندی، بریتانیا و صهیونیسم

مقدمه

نگاه ناصواب حکومت عثمانی به عباس افندی، در سال‌های پایانی حیات او، یکی از روایت‌هایی است که بارها در آثار گوناگون بهائیان آورده شده و سببش توطئه‌ی مخالفان او یاد شده است. شیخ مهدی شیخ الممالک قمی نیز که آن نگاه را در همان روزگار شنیده بود، در تاریخ بی‌غرض منعکسش کرده است:

… خلاصه، عباس، به حسن تدبیر، دایره‌ی ریاست میرزا محمّدعلی را محدود و تنگ نموده، نگذاشت کاری از پیش برد و میرزا محمّدعلی وقتی که دید از راه دیانت کاری نتوانست کرد، دست به تدابیر دولتی زده، از راه سیاست، عباس را در نزد دولت عثمانی مقصر جلوه داد، به این قسم که: «عباس خیال طغیان دارد و در تدارک این کار است و گروهی بر دور خود جمع نموده، اکنون استحکامات می‌سازد و آن نقطه‌ای از جبل کرمل را که به اسم مقبره‌ی سیّد باب تعمیر می‌کنند، در واقع قلعه است، و الا، مقبره این‌قدر لوازم لازم ندارد.» دولت نیز طریقه‌ی حزم را مرعی داشته، اوّلاً، تعمیر را قدغن فرموده و در ثانی، بیرون رفتن عباس را از شهر منع نمود و تا اکنون که تاریخ غره‌ی ربیع‌الاوّل ۱۳۲۴ است، هنوز به‌کلی عباس بریءالذمه نشده است … گویند: پس از آن که دولت عثمانی از عباس سوء ظن حاصل نمود، در خیال اعدام او افتاد، لیکن، حادثه‌ای [در سوء قصد به جان سلطان در اسلامبول] رخ داد که خاطر سلطان را به آن مشغول داشت و از این صرافت افتاد.[۱]

بر پایه‌ی گفتار شیخ الممالک قمی، این پیوست بر آن است تا به تحلیل روایت‌های گوناگون در این باره پرداخته و رابطه‌ی عباس افندی با یهودیان مهاجر به فلسطین و دستگاه پادشاهی بریتانیا را تا اندازه‌ای موشکافی کند.[۲]

روایت عثمانی‌ها از همکاری عباس افندی با یهودیان (۱۳۰۹ ق.)

قدیمی‌ترین روایت تاریخی گویای آن ارتباط که این پژوهش بر آن آگاه است، گزارشی است که در سال ۱۳۰۹ ق. برای اسلامبول فرستاده شده است. این گزارش (سندهای شماره‌ی ۱۰۰ و ۱۰۱) گویای آن است که عباس افندی، همراه با دوتن از صاحب‌منصبان عثمانی، در فلسطین، برای کسب ثروت، زمین‌های اعراب ناتوان و تنگدست را با قیمت کم می‌خرید و با قیمت بالا به یهودیان مهاجر می‌فروخت:

گزارشی مبنی بر تملک غیرقانونی [زمین] در فلسطین

از سوی یهودیان اخراجی از روسیه و رومانی[۳]

گزارشی درباره‌ی یهودیان تبعیدشده از کشورهایی همچون روسیه و رومانی که به‌طور غیرقانونی در نواحی یافا و حیفا در فلسطین ساکن شده­اند؛ همچنین، کسانی که بدانها کمک کردند و چگونگی این کمک­ها [و نحوه‌ی واکنش یهودیان به مخالفان‌شان.][۴]

گزارش صادقانه‌ی عاجزانه‌مان خدمت عتبه‌ی ثریامرتبه‌ی حضرت خلافت‌پناهی

ما، چاکران نسل‌اندرنسل، با بخشش­ها و نیکی‌های فراوان دولت ابدمدت عالیه‌ی عثمانی پرورده شده و با این احساسات وجدانی و بر اساس فطرتی که با آن سرشته شده‌ایم و غیرت دینی و وطنی‌مان، در هر طرف ممالک محروسه‌ی شاهانه، در صورت گزارش و یا مشاهده‌ی حرکتی که مخالف رضای خاطر حضرت شاهنشاه باشد، خود را مجبور و مکلف به عرض و اِخبار [آن] می‌دانیم. این بندگان، در اصل، از اهالی بلکا و بیروت و حیفا بوده، در زمانی که در سنجاق‌های[۵] عکا و بلکا مشغول مأموریت بودیم، در قضای[۶] حیفا که تابع سنجاق عکاست، بی‌محابا و در جلو چشم مردم، حرکاتی که به‌طور کلی ضد ارادات مکارم‌آیات و دل‌خواه عالی‌حضرت ظل‌اللّهی است، به وقوع پیوسته [و] بر وجه زیر به عرض و گزارش [این] حرکات و معاملات ناپسند و بدخواهانه که به‌طور مستند [و معتبر] به سمع چاکرانه رسیده است، جرئت می­کنیم. معروض ‌می‌دارد:

در حالی که وارد شدن یهودیان اجنبی رومانیایی و روسی به ممالک محروسه‌ی شاهانه و به‌­ویژه قسمت فلسطین و اسکان و تملیک قطعی اراضی از سوی ایشان با اراده‌ی سنیه‌ی حضرت پادشاه ممنوع بوده و این بر هرکس معلوم است، در سال ماضی، برخی از ایشان، با پنهان کردن منافع و مقاصد ذاتی‌شان و برخی دیگر، به تحریک افکار و نیات مضر و فاسدشان، [از جمله،] مصطفی‌ افندی (قائم‌مقام[۷] سابق حیفا) و جناب احمد شکری و علی (مفتی عکا) و مصطفی (رئیس بلدیه‌ی حیفا) و نجیب افندی (از اعضای مجلس اداره)، با واسطه‌گری دو یهودی به‌نام‌های موسی هانکر و مایر زبلون (از اتباع دولت روسیه و از افراد بارون هیرش) که در روستاهای یافا و حیفا ساکن بوده، در زمان جناب حضرت صادق‌ پاشا (سنجاق­بیگ[۸] عکا) که اداره‌ی یافا و حیفا نیز بر عهده‌ی او بود، صدوچهل خانواده از یهودیان اجنبی را که به صورت رسمی از روسیه تبعید شده و پیش از این از آنها نام بردیم، به قضای حیفا آورده و ایشان را پذیرش کرده و در رسیدن آنها، والی سابق آدانا و برادر سنجاق‌بیگ مشارٌ إلیه، جناب حضرت شاکر پاشا و جناب سلیم نصرالله الخوری افندی (از اهالی جبل لبنان) نقش داشتند. [شاکر پاشا و سلیم نصرالله] که زمین­هایی با نام­های «حاضره» و «دَردَره» و «نفیعات» را در اختیار داشتند و در گذشته، به هزار و هشت‌صد عدد قائمه‌ی[۹] صدتایی خریده بودند، به یهودی نام‌برده به هجده‌هزار لیره فروخته و علاوه بر این، پس از آن که دو طرف معامله در مورد صرف و اعطای دوهزار لیره‌ی اضافه به مأمورین معاملیه برای کمک‌های‌شان به نتیجه رسیدند، با کاردانی عزیز (مأمور پلیس حیفا در طرف برکینجه) و مأمور ضابطه، سرگرد علی‌آقا، یهودی مزبور با کشتی از ساحل مملکت[۱۰] خارج شده و [یهودیان] در اطراف قضا پراکنده شدند.[۱۱]

در کنار این موردی که مربوط به اراده‌ی سنیه‌ی حضرت پادشاهی بوده و محتاج و منحصر بدان است، [باید گفت که] مصطفی افندی، با انجام کارهایی خارج از صلاحیت، جرئت کرده که اجازه‌نامه‌هایی به صورت جعلی با تاریخ قدیم تنظیم کرده و با اعطای آنها در اراضی نام‌برده، صدوچهل خانه را دوباره ساخته و [آنجا را] به شکل روستا درآورده، یهودیان را سکونت داده و پیش از این که محصولی تولید شود، مالیات مقرر کرده و آنها را جزو اتباع قدیمی سلطنت سنیه و ساکن قریه‌ی نام‌برده به حساب آورده است. به این نیز بسنده نشده [و] گفته شده که نام‌برده از اتباع دولت عالیه بوده و در [یکی از] قضاهای صفد و طبریه متولد شده و از قدیم در قریه‌ی مزرعات الخفیره ساکن بوده است.

[در شرایطی که] هنوز جمعیت‌شان ثبت نشده، درخواست‌ها و خواهش‌هایی که ترتیب داده می‌شوند، با پرداخت پول جمعیت‌شان ثبت شده و مطابق قرارداد مخفی مبنی بر پرداخت یک مجیدیه‌ی سفید از سوی هرکدام از توانگران که بر اساس بخشنامه‌ای که از سوی حکومت تنظیم شده، جزای نقدی [عدم ثبت نام در سرشماری] شش مجیدیه [برای توانگران] و لزوم معافیت فقرا [از پرداخت جریمه] است، ظرف یک روز تمام معامله انجام شده و به یکایک‌شان تذکره‌ی عثمانی داده شده [و] در سایه‌ی تلاش‌های مأمورین محلی، یهودیان خارجی که به صورت قاچاق وارد ممالک محروسه شده، طی یک روز متوطن و حکم اهالی قدیم را کسب کرده‌اند و با این وسیله، مفتی عکا، علی افندی، که نماینده‌ی علی‌ پاشا بوده و سلیم نصرالله الخوری افندی جبل لبنانی با دریافت هجده‌هزار لیره برای زمین­هایی که خرید و فروش کرده‌اند، از منافع مقدس ملت چشم‌پوشی کرده و معاملات انجام‌شده‌ی یهودیان طرد و تبعید شده از ممالک اجنبی نیز مانند کمک به تأمین اسباب استراحت این یهودیان و ترویج افکار مضر ایشان آشکار بوده و در دوایر رسمی حیفا و عکا با قیودات‌شان اثبات شده و [ما،] بر اساس امر بدیهی و ظن عاجزانه‌مان در این باب، به تحقیقات و نتایج آن اعتماد کردیم.

پیش از این، از طرف بعضی اشخاص نیز اطلاعاتی داده شده بود و در موارد لازم، از مجاوران عکا و حیفا، از سنجاق‌های نابلس و قدس، درباره‌ی واقعات یادشده بازپرسی انجام شد تا درستی گزارش‌های عاجزانه‌مان ثابت شد و مشخص است که اکنون، هر کشتی، هنگامی که به حیفا رفت‌وآمد می‌کند، در انتقال و پذیرش یهودیانی که می‌آورد، نقش دارد. گذشته از این، پیشتر، مالک اصلی روستایی که امروزه «زمارین» نامیده می‌شود و به بارون روچیلد[۱۲] اختصاص دارد و زیر حمایت اوست و فقط توسط یهودیان پر شده و [تعداد] بناهایش تا کنون به نزدیک هفت‌صد خانه رسیده،­ بدون وارث وفات کرده بود و پس از اعطای اعلام شرعی مبنی بر لزوم ثبت روستای مذکور در دفتر محلولات، مشخص نیست که چه اتفاقی افتاده که به یهودیان فروخته شده و برای کسب وسعت و اهمیت یافتن آن مکان، به صورت پی‌درپی، سه روستا به نام­های «اشفیا» و «أم الطوط» و «أم الجمال» نیز تملیک و به آنها ملحق کرده‌اند و یهودیان مشارٌ إلیه برای مراجعاتی که هر وقت و زمانی [می‌تواند] وقوع پیدا کند و برای اجرای تسهیلات مقتضی جهت کارهای‌شان، یک زمین خراب که تنها دو سه هزار غروش[۱۳] قیمت دارد نیز از صادق پاشا به دو هزار لیره[۱۴] خریده‌اند. به دنبال آن، در [منطقه‌ی] میان حیفا و یافا، در بحریه‌ی شوطوطی، بیش از سی‌هزار مقیاس[۱۵]  اراضی مهم معروف به «هیشموز زرکا» قرار دارد که با زمین‌های سلطنتی هم‌حدود است که هر مقیاس به قیمت یک لیره، [در مجموع] به سی‌هزار لیره فروخته می‌شود که مسئله‌ی فروش پنج‌هزار مقیاس از آن، هر مقیاس به قیمت سه غروش، [در مجموع] به پانزده‌هزار غروش به یهودیان زمارین ـ که پیش از این بدان اشاره شد ـ موجب تعجب فراوان شده است.

گذشته از اینها، قسمت اعظم، یعنی بیش از پانزده‌هزار مقیاس، از یک محل مشهور به «جبل کرمل» که از سوی دولت در آن حوالی اهمیت کسب کرده، با مداخلات و راهنمایی‌های مصطفی افندی الخلیل (رئیس بلدیه) و نجیب افندی الیاسی (از اعضای اداره) به راهبان دیر الکرمل، به‌ نام فرانسه، فروخته شده و بعد از آن، در اثر رقابت و حسادت طولانی اتباع دولت آلمان در برابر راهبان، آنها نیز با به کار گرفتن زور، با قیمت‌هایی بسیار کم و ارزان، موفق به تصاحب یازده‌هزار مقیاس شدند و بدون این که زمان زیادی بگذرد، با کمک مسیو اشمیت (کنسول انگلستان در حیفا)، به عنوان حق‌السکوت، پنج‌هزار مقیاس زمین به مادام آلست انگلیسی ـ که همچون رقیب دوم وارد میدان شده بود ـ اعطا شده و [تا] اکنون، هرکدام‌شان در آنجا کلیساها و ابنیه‌ی عالی تعمیر و بنا کرده‌اند.

از این روست که این نابهنجاری‌ها هضم و تحمل نشده، در زمان سنجاق‌بیگی زیور پاشا در عکا،  قائم مقام سابق ناصره، از طرف حکومت سنیه، [به عنوان] وکیل برگزیده شده و با انتصابش در زمان رئیس محکمه‌ی بدوی حیفا، محیی‌الدین افندی طرابلسی سلهبی، در ابتدا، با اقامه‌ی دعوا بر ضد اجنبی‌های نام‌برده، برای استرداد زمین‌های نام‌برده، با کمال اهمیت، طرح دعوا آغاز کرده و به مرحله‌ی صدور حکم رسیده بود که ناگهان، در تلگراف، امرنامه‌ی سامی که در آن هنگام صادر شد، دعوای متعلق به این موضوع و تمام معاملات تعطیل و تأخیر [یافت] و سنجاق‌بیگ مرحوم، زیور پاشا، به قلعه‌ی سلطانیه نقل و تحویل داده شد و موجب شد که بحریه‌ی شوطوطی و جبل الکرمل نام‌برده ـ که هر قسمت از خاک این محلات و نقاط با­اهمیت ارزش یک جان دارد ـ به مرور زمان، مورد استفاده‌ی اجنبی‌ها درآید و در غصب ایشان باقی بماند و اکنون، عباس افندی ایرانی[۱۶] که در عکا دارای ثروت قابل توجهی است و با نفوذش قادر به انجام هر کاری است، با هم‌فکرانش، مصطفی (رئیس بلدیه‌ی حیفا) و نجیب افندی ـ که اکنون جزو اعضای محکمه است ـ متحد شده، هربار، زمین‌های افراد ناتوان را به قیمت خیلی ارزان می‌خرند و بعد از آماده‌سازی، با قیمت‌های فاحش به یهودیان و اجنبی‌ها می‌فروشند و کسب ثروت می‌کنند.

گذشته از این، کارهایی که یهودیان نام‌برده در پوشش فداکاری مالی کردند، مورد التزام و اعتبار مأموران حکومات محلیه قرار گرفته و وضعیت به جایی رسیده که در حق افراد بی‌چاره‌ی مسلمان روستاها که هم‌جوار آنها شده‌اند، هرگونه جور و جفا و ظلم فاحش طاقت‌فرسا را ترتیب داده و حتی به یک گروه بانوان مسلمان تجاوز کرده‌اند و از جمله، چرکس­ علی‌بیگ (مدیر سابق ناحیه‌ی قیصری: از ملحقات زمارین) گزارش کرده بود که یهودیان در زمارین، آقچه‌ی[۱۷] تقلبی ضرب می‌کنند و مدیر نام‌برده را که به امر سنجاق‌بیگ در حال تحقیق در این مورد و موارد دیگر بود، در راه بازگشت به روستا، [چنان که] مقتضای حالات مستبدانه‌شان است، مورد ضرب و تحقیر قرار داده و در نهایت، با واسطه‌های معنوی، برکناری او را نیز موجب شدند و علاوه بر این، از جمله گزارش‌ها این است که در زمارین، در نتیجه‌ی سستی و کمکی که انجام شده، یهودیان به شکنجه‌ی مردان و هرگونه افعال خودسرانه پرداخته و با تهیه‌ی مقداری اسلحه و باز کردن یک مکتب بزرگ، هرگونه فنون و علوم را تدریس کرده‌اند.

در نتیجه، ضمن فراهم کردن و تکمیل اسباب جلوگیری از این اوضاع اسف­بار، برای اثبات صداقت، به تقدیم این گزارش‌نامه به بندگان‌مان جرئت می‌کنیم. در آن باب و در هر حال، امر و فرمان برای حضرت صاحب امر است.

در ۳ آغوستوس سال ۱۳۰۹ [ق.]/ [۱۵ آگوست ۱۸۹۳ م.][۱۸]

مخبر از اهالی بیروت، داخل بلکا، مدیر سابق ناحیه‌ی شراویه‌ی شرقی و مدیر خالص نجد: صبحی.

مخبر از اهالی حیفا، سنجاق بلکا، مدیر سابق رژی: محمّد سعید.

مخبر از اهالی نابلس، معاون سابق مدعی‌العموم عکا: سیّد محمّد توفیق.

همان‌گونه که دیده می‌شود، این گزارش به سال ۱۳۰۹ ق. (۱۸۹۳ م.) بازمی‌گردد. در پایان این سال بود که بهاء الله درگذشت[۱۹] و عباس افندی زعامت بهائیان را به دست گرفت؛ بنابراین، در صورت پذیرش درستی مواد این گزارش، باید گفت که او از سال‌های پایانی حیات بهاء الله با یهودیان مهاجر به فلسطین مرتبط شده بود.

تصمیم حکومت عثمانی بر اعدام عباس افندی (حدود تقریبی ۱۳۱۸ ق.)

در مکتوبات عباس افندی، از تصمیم حکومت عثمانی به تبعید او به صحرای فیزان یا غرق کردنش در دریا و یا دارزدنش سخن گفته شده و درباره‌ی حاکم بیروت آمده که «کراراً گفته بود اوّل‌حکمی که اجرا خواهد نمود، عبدالبهاء را در دروازه‌ی عکا دار خواهد زد.» در نگاه این مکتوبات، آنچه پیروان محمّدعلی افندی (ناقضان) به دروغ به عباس افندی منسوب کرده و به حکومت عثمانی گزارش می‌دادند، سبب‌ساز آن تصمیم‌ها بود.[۲۰] بهائیان برآنند که یکی از برادران عباس افندی که دل در گرو محمّدعلی افندی داشت، تا آنجا پیش رفت که مجلسی میهمانی فراهم کرد و ضمن «پذیرایی کامل» از «هیئت عسکریه‌ی عکا و حیفا» و به‌ویژه «رییس ژاندارمه»، با آوردن دختر خود به آن مجلس و برپا کردن «مجلس طرب»، خواست تا او «در حالت مستی و رقص» دستور تبعید یا اعدام عباس افندی را از رییس ژاندارمه بگیرد.[۲۱]

از آن سوی، پیروان محمّدعلی افندی این نسبت‌های نمی‌پذیرفتند. به عنوان نمونه، در کتاب إتیان الدلیل لمن یرید الإقبال إلی سواء السبیل که از سوی جمعی از ایشان به‌سال ۱۳۱۸ ق. در عکا چاپ شد، ضمن انتقاد از عباس افندی در تدراک جایی دیگر برای آرامگاه باب و به خاک نسپردن او در آرامگاه بهاء الله، این کار وسیله‌ی جمع مال برای او گفته شده و آنچه در مقصر خواندن او نزد دولت عثمانی شهرت یافته بود، نادرست دانسته شده و مراجعه به حکومت حیفا راه سنجش حقیقت از دروغ یاد شده است.[۲۲]

تأمل در گزارش پیش‌گفته‌ی حکومت عثمانی، گویای آن است که در صورت پذیرش درستی مواد آن، باید پذیرفت که آنچه پیروان عباس افندی توطئه‌ی بدنامی او گفته و به پیروان محمّدعلی افندی منسوب کرده‌اند، به‌صورت مطلق درست نیست و در سال‌های پایانی حیات بهاء الله و پیش از بروز اختلاف‌های دو جانشین او ریشه داشت.[۲۳]

بشارت‌های عباس افندی به برپایی دولت یهودی در فلسطین (حدود ۱۳۳۵ ق.)

در این میان، برخی دیگر از مکتوبات عباس افندی گویای بشارت‌های او به آینده‌ی نیکوی یهودیان در سرزمین فلسطین (ارض موعود)، آن هم در زمانی نزدیک است. وی در یکی از آن مکتوب‌ها این‌گونه گفته:

هو الله

ای پروردگار! در کتب و صحف، به‌واسطه‌ی انبیاء، اخبار فرموده‌ای و اسرائیل را بشارت داده‌ای و نوید بخشیده‌ای که روزی می‌آید اسرائیل نومید امیدوار گردد و اسیر ذلت کبری عزت ابدیه یابد [و] آن قوم پریشان در ظل رب‌الجنود در ارض مقدسه سر و سامان یابند و مبغوضان محبوب جهانیان شوند.

حال، ستایش تو را که روز آن آسایش آمد و اسباب سرور و شادمانی حاصل شد. اسرائیل عن‌قریب جلیل گردد و این پریشانی به جمع مبدل شود. شمس حقیقت طلوع نمود و پرتو هدایت بر اسرائیل زد تا از راه‌های دور با نهایت سرور به ارض مقدس ورود یابند.

ای پروردگار! وعده‌ی خویش آشکار کن و سلاله‌ی حضرت خلیل را بزرگوار فرما! تویی مقتدر و توانا و تویی بینا و شنوا و دانا. ع ع[۲۴]

گفتاری از او نیز در راستای مکتوب بالاست:

اینجا فلسطین است. اراضی مقدسه است. عن‌قریب، قوم یهود به این اراضی بازگشت خواهند نمود. سلطنت داودی و حشمت سلیمانی خواهند یافت. این از مواعید صریحه‌ی الاهیه است و شک و تردیدی ندارد. قوم یهود عزیز می‌شود. در ظل امر وارد می‌شود و تمام این اراضی بایر آباد و دایر خواهد شد. تمام پراکندگان یهود جمع می‌شوند و این اراضی مرکز صنایع و بدایع خواهد شد. آبادی و پرجمعیت می‌شود و تردیدی در آن نیست. مقام اعلی به بهترین طرزی ساخته خواهد شد. دعا و مناجات انبیای الاهی به هدر نمی‌رود و وعده‌های الاهی تماماً تحقق خواهد یافت. اسارت و دربه‌دری و پراکندگی یهود مبدل به عزت ظاهری آنها می‌شود. حتی به‌حسب ظاهر ظاهر عزیز خواهند شد. جمال مبارک درباره‌ی قوم اسرائیل دعا فرمودند؛ در مناجاتی که تقریباً پنجاه‌سال قبل نازل شده، می‌فرمایند: «إلهی! اجعل بنی إسرائیل الذلیل عزیزاً و اجمع شملهم فی الأرض المقدسه!» البته این مواعید الاهیه تحقق خواهد یافت و در آن تردیدی نیست. شما بروید و این اراضی مقدسه را در نهایت خضوع و خشوع و تبتل و تضرع زیارت نمایید![۲۵]

نگاه مورخ یهودی به بشارت‌های عباس افندی (حدود ۱۳۳۵ ق.)

طبیعی است که در نگاه بهائیان، این خطاب‌ها حالتی الاهی و پیش‌گویانه داشتند اما در نگاه یهودیان، سبب صدور آنها آگاهی عباس افندی از رخدادهای سیاسی آن‌زمان بود. به روایت مورخ سرشناس یهودی، حبیب لوی (تصورهای شماره‌ی ۱۳۲ و ‌۱۳۳):

از سال ۱۸۸۲ [م.]، مهاجرت یهودیان اروپای شرقی به فلسطین شروع گردیده بود. قیام لئون پینسکر از ۱۸۸۳ و نوشتن کتابی برای آزادی یهود و رجعت یهودیان به فلسطین و توجه روچیلد برای خریداری زمین و تقویت مالی یهودیان برای مهاجرت به فلسطین و پیش‌آمدن قضیه‌ی دریفوس و نوشتن کتاب دولت یهود و تشکیل کنگره‌ی صیونیست و بعداً ملاقات‌های هرتسل از امپراطوران آلمان، عثمانی، ایطالی و نخست‌وزیر روسیه و تأسیس قصبات یهودی‌نشین در فلسطین، تمام، عواملی بودند که هر ناظری را متقاعد می‌ساخت که دوره‌ی قیام مردگان یهود فرا رسیده است.[۲۶] از این لحاظ، عبدالبهاء [د. ۱۹۲۱ م.] ـ که از جریان سیاسی روز بااطلاع و ساکن فلسطین بود ـ در همان زمان و در خلال آن مدتی که یهودیان به فعالیت پرداخته بودند، الواحی صادر نموده و از این که به‌زودی یهودیان به آزادی و ترقیات شگرفی نایل خواهند آمد صحبت می‌کرد.[۲۷]

عباس افندی و فاتحان بریتانیایی و یهودی فلسطین (۱۳۳۵ تا ۱۳۴۰ ق.)

در سال‌های پایانی جنگ جهانی اوّل (۱۹۱۷ و ۱۹۱۸ م.: حدود ۱۳۳۵ و ۱۳۳۶ ق.)، ژنرال ادموند آلنبی فلسطین را از عثمانی‌ها گرفت (تصویرهای شماره‌ی ۱۳۰ و ۱۳۱) و در آنجا یک حکومت نظامی بریتانیایی برقرار گرد.[۲۸] بهائیان درباره‌ی «شمه‌ای از فتح حیفا و عظمت حضرت عبدالبهاء» نوشته‌اند:

جمال‌پاشا (فرمانده‌ی عثمانی در میدان جنگ فلسطین) [(تصویر شماره‌ی ۱۲۶)] … در آغاز حمله‌ی انگلیسیان و شروع حرب کانال سویس، چون لایحه‌ی معاندانه‌ی ناقضین درباره‌ی حضرت عبدالبهاء به وی رسید و آنچه افتراء و تفتین توانستند بستند و کردند، گفت که: «پس از حصول و عودتم، عباس افندی را در بیت‌المقدس به صلیب خواهم زد»، ولی شکست خورد و به‌تدریج خود را عقب کشید تا آن که در یوم هیجدهم ذی‌حجه‌ی ۱۳۳۴ [ق.]، سپاه انگلیس به حیفا هجوم آوردند و سواران انگلیسی و هندی از سمت مشرق به توپ‌خانه‌ی عثمانی ریخته، شهر را به تصرف آوردند و عثمانیان باقی‌مانده اسیر شدند و قائد فاتح انگلیسی، جنرال اندریو، حین برخورد به جمعیت مستقبلین بلد، از رئیس بلدیه و اشراف شهر صحت و سلامت آن حضرت را استفسار کرد و خود با سران لشگری همی تشرف جستند و کلنل استورز (حاکم بیت‌المقدس) با اتومبیل خود به حیفا آمده، در بیت‌شان وارد و مشرف گردید و عرض نمود که: «از جانب دولتم، بریتانیای کبیر، مأمورم که از صحت آن حضرت جویا شده، بشارت دهم» و جنرال آلنبی (قائد فلسطین) با کمال فروتنی تشرف حضور حاصل نمود و ابراز افتخار به تشرف خود کرد و شادمان شد که در چنان اوضاع رسید و با افسران خود، با نهایت ادب و فروتنی، با آن حضرت به عکا رفت و در بهجی [(تصویرهای شماره‌ی ۱۰۷ و ۱۰۸)] ناهار میهمان ایشان شدند.[۲۹]

پس از پایان حکومت نظامی در فلسطین، با دستور نخست‌وزیر بریتانیا، سر هربرت ساموئل (تصویرهای شماره‌ی ۱۲۷ و ۱۲۹)، در مقام کمیسیونر عالی، به ریاست دولت غیرنظامی فلسطین برگزیده شد. او از یهودیان بود و در آغاز جنگ جهانی اوّل (۱۹۱۴ م.)، نخستین کسی بود که پیشنهاد داد با حمایت بریتانیا وطنی برای یهودیان در فلسطین بنیاد نهاده شود.[۳۰] به نوشته‌ی یکی از محققان، ساموئل ـ که از اندیشمندان و فعالان برجسته و نامدار صهیونیست بود ـ در دوران پنج‌ساله‌ی حکومتش در فلسطین، دوستی و همکاری نزدیکی با عباس افندی داشت. در اوایل حکومت او در فلسطین، دربار بریتانیا عباس افندی را به دریافت نشان «شهسوار طریقت امپراطوری بریتانیا»[۳۱] مفتخر کرد.[۳۲] این نشان از سوی ژنرال ادموند آلنبی (به تعبیر گفتار بهائی بالا: قائد فلسطین) به عباس افندی هدیه شد (تصویر شماره‌ی ۱۳۴) و او، از آن پس، با عنوان «سر عباس افندی» شناخته شد.

بهائیان بر آنند که «دولت انگلیس، برای عظمت مقام خیرخواهی ایشان نسبت به عموم جهانیان و نگهداری آرامش جهان و غم‌خواری و ملجئیّت درماندگان، نشان و لقب برای آن حضرت فرستاد و با رسوم و تشریفات مرسومه در حیفا به آن حضرت تقدیم کردند»[۳۳] و عباس افندی نیز پادشاه بریتانیا، جرج پنجم، را این‌گونه دعا کرد:

اللهم إن سرادق العدل قد ضربت أطنابها … و نشکرک و نحمدک علی حلول هذه السلطنه العادله و الدوله القاهره … اللهم أید الإمپراطور الأعظم جارج الخامس لأهل إنگلترا بتأییداتک الصمدانیه و بتوفیقاتک … ۲۶ جمادی‌الأول ۱۳۳۷ ق.[۳۴]

گفته شده که در دوره‌ی پنج‌ساله‌ی حکومت سر هربرت ساموئل بر فلسطین، شمار یهودیان این سرزمین از پنجاه‌وپنج‌هزار نفر به صدوهشت‌هزار نفر رسید.[۳۵]

پس از درگذشت عباس افندی (۱۳۴۰ ق.)، ساموئل در ردیف نخست مشایعان جسد او جای داشت.[۳۶] سر وینستون چرچیل (آن‌زمان: وزیر مستعمرات بریتانیا[۳۷] و بعدها: نخست‌وزیر نامدار آن کشور، تصویرهای شماره‌ی ۱۲۸ و ۱۲۹) و ژنرال ادموند آلنبی نیز ـ که عباس افندی را به نشان شهسوار طریقت امپراطوری بریتانیا مفتخر کرده بود ـ در تلگراف‌هایی به ساموئل، درگذشت او را تسلیت گفتند:

به تاریخ اوّل دیسمبر ۱۹۲۱، نمره‌ی ۳۶۵: «به اسف عظیم خبر انتقال سر عباس عبدالبهاء را تلقی نمودم. خواهش دارم که از قبل حکومت جلالت پادشاه بریطانیا تعزیه‌ی مناسب به طائفه‌ی بهائیه ابلاغ دارید! امضاء: تشرشل [چرچیل]»

از مصر، به تاریخ ۲۹ نوفمبر ۱۹۲۱: «خواهش دارم که مشارکت خالصانه‌ی مرا به اقربای مغفور سیّد عبدالبهاء عباس و طائفه‌ی بهائیه در این فقدان مرشد محترم‌شان ابلاغ دارید! آلنبی.»[۳۸]

تحلیل و نتیجه‌گیری

آنچه تا اینجا آورده شد، در نکات نه‌گانه‌ی زیر خلاصه می‌شود:

  1. گزارش مخبران عثمانی درباره‌ی خریدهای دور از انصاف زمین‌های اعراب فلسطینی از سوی عباس افندی و فروش مزوّرانه‌ی آنها به یهودیان مهاجر برای کسب ثروت، در سال وفات بهاء الله (حدود ۲۶ سال پیش از تصرف فلسطین از سوی انگلیسیان)؛
  2. نگاه منفی صاحب‌منصبان عثمانی به عباس افندی تا تصمیم برخی از ایشان به اعدام او (از حدود ۱۷ سال پیش از تصرف فلسطین از سوی انگلیسیان)؛
  3. انتساب توطئه به پیروان محمّدعلی افندی در بدنام کردن عباس افندی نزد اولیای حکومت عثمانی از سوی بهائیان (از حدود ۱۷ سال پیش از تصرف فلسطین از سوی انگلیسیان)؛
  4. نگاه انکاری پیروان محمّدعلی افندی به آن نسبت‌ها (از حدود ۱۷ سال پیش از تصرف فلسطین از سوی انگلیسیان)؛
  5. بشارت‌های عباس افندی در مکتوبات خود به نزدیکی زمان عزت یهودیان در فلسطین (حدود زمانی تصرف فلسطین از سوی انگلیسیان)؛
  6. باور یهودیان به سبب‌بودن آگاهی‌های سیاسی عباس افندی در بشارت‌هایش به نزدیکی زمان عزت یهودیان در فلسطین؛
  7. ارتباط صمیمی فاتحان بریتانیایی و یهودی فلسطین با عباس افندی از همان زمان ورودشان به آن سرزمین به روایت بهائیان؛
  8. اعطای نشان شهسوار طریقت امپراطوری بریتانیا به عباس افندی از سوی ژنرال ادموند آلنبی (فاتح بریتانیایی فلسطین)؛
  9. بزرگداشت عباس افندی از سوی سر هربرت ساموئل (حاکم وقت یهودی فلسطین)، ژنرال ادموند آلنبی (فاتح بریتانیایی فلسطین) و سر وینستون چرچیل (وزیر وقت مستعمرات بریتانیا) پس از درگذشت او.

در کنار آنچه گذشت، باید گفت: برخی محققان که در همان زمان می‌زیستند، بر آن بودند که عباس افندی، در خلال جنگ جهانی اوّل، «خود را بیشتر با انگلیسی‌ها مربوط ساخته و برای قشون انگلیس در فلسطین خدماتی هم انجام داد» و از آن روی بود که «نشان بزرگی برای او فرستاده شد.»[۳۹]

به نظر می‌رسد توجه هم‌زمان به نکات نه‌گانه‌ی بالا گویای درستی این تحلیل باشد و بر این اساس است که می‌توان گفت: عباس افندی (مقیم عکا و حیفای فلسطین) که از سال‌های پایانی حیات بهاء الله با یهودیان مهاجر به فلسطین رفت‌وآمد داشت، در سال‌های پایانی حیات، به پادشاهی بریتانیا گرایش یافت و با برقراری ارتباط با آن دولت، به سیاست ایشان در مهاجرت یهودیان به فلسطین یاری رساند و مورد تقدیر آنان قرار گرفت.

مدتی پیش از این گرایش، جمعی از داعیان بهائی و در صدر ایشان، میرزا ابوالفضل گلپایگانی (تصویر شماره‌ی ۴۵) از سوی عباس افندی دستور یافته بودند تا ردیه‌ای بر کتاب نقطه الکاف و به‌ویژه مقدمه‌ای که ادوارد براون بر آن نگاشته بود بنویسند.

چنان که دانسته شد، ادوارد براون از سال‌های جوانی به مطالعه درباره‌ی بابیان و بهائیان روی آورد و تا آنجا پیش رفت که برای آشنایی نزدیک با ایشان، در سال ۱۳۰۵ ق.، یک‌ سال را در ایران گذراند و سپس، به‌سال ۱۳۰۷ ق.، در فاماگوستای قبرس و عکای فلسطین با میرزا یحیی صبح ازل و میرزا حسینعلی بهاء الله دیدار کرد. او، در سیر مطالعات خود، قدیمی‌ترین تاریخ بابیان را با نام نقطه الکاف در سال ۱۳۲۸ ق. به چاپ رساند.

از آن روی که براون، در زمان چاپ نقطه الکاف (سند شماره‌ی ۲۳)، استاد مطالعات شرقی در دانشگاه کیمبریج بود و کار چاپ آن کتاب را نیز به ناشری معتبر چون انتشارات بریل در لایدن هلند سپرد، متن کتاب در نشان دادن اصالت جانشینی صبح ازل نسبت به باب و مقدمه‌ی براون در نشان دادن درستی آن جانشینی و تحریف بهائیان در نسخه‌های برگرفته از آن کتاب (سند شماره‌ی ۲۴) بازتابی گسترده یافت و عباس افندی را به واکنش‌هایی سخت واداشت.

دستورهای پی‌درپی عباس افندی برای نگارش ردیه‌ای بر نقطه الکاف سرانجام به نگارش کتابی از سوی میرزا ابوالفضل گلپایگانی و پس از مرگ او، سیّد مهدی گلپایگانی، با نام کشف الغطاء عن حیل الأعداء انجامید. این دو داعی سرشناس بهائی، در آن کتاب، با ادبیاتی سخت و هتاکانه نسبت به ازلیان، به نادرست دانستن برخی نکات نقطه الکاف و نیز مقدمه‌ی براون بر آن، به‌ویژه جانشینی صبح ازل، روی آوردند و گاه نسبت به براون و پادشاهی بریتانیا نیز با نامهربانی سخن گفتند.

سختی رویکرد سیّد مهدی گلپایگانی نسبت به ازلیان تا آنجا بود که برای بزرگداشت مقام بهاء الله به طعن­ غیرمستقیم باب نیز پرداخت! او ابتدا صورت عریضه‌ی ناصرالدین‌میرزا ولی‌عهد به محمّدشاه قاجار را ـ که درباره‌ی مجلس محاکمه‌ی باب در تبریز بود ـ آورده و سپس، برای نشان ‌دادن سطوت بهاء الله نسبت به پادشاهان، به آوردن توبه‌نامه‌ی باب و الواح قهرآمیز بهاء الله پرداخته و در عمل باب را خوار کرده است:

چون در این عریضه، انابه و استغفار کردن باب و التزام پا‌به‌مهر سپردن آن حضرت مذکور است، مناسب چنان به نظر می‌آید که صورت همان دستخط مبارک [توبه‌نامه] را نیز محض تکمیل فائده در این مقام مندرج سازیم و موازنه‌ی آن را با الواحی که از قلم جمال قدم در سجن اعظم [عکا] به‌جهت ملوک و سلاطین عالم نازل گردیده، به دقت اولی‌البصائر واگذاریم.

وی، سپس، بدون توجه به آن که سست کردن جایگاه باب در واقع سست کردن پایبست دعوت بهاء الله است، متن کامل توبه‌نامه‌ی او را آورده است.[۴۰]

بر پایه‌ی نوشته‌ی برخی محققان، از آن روی که کتاب کشف الغطاء به براون و انگلیسیان نگاهی نادوستانه داشت و در زمان چاپش نیز عباس افندی به ایشان گراییده بود، با دستور او، تمام نسخه‌های چاپ‌شده‌ی آن از میان رفت و تنها تعدادی اندک از آن به‌جای ماند.[۴۱]

[۱]. نک.: پیش از این، باب دوم، فصل بیست‌ودویّم: «در ذکر فوت بهاء و وقایع بعد از آن».

[۲]. این مکتوب بخشی از کتاب از شیراز تا عکا: پی‌گفتارهایی بر دیدگاه‌های شیخ احمد شاهرودی درباره‌ی بابیان و بهائیان است که از سوی مصحح تاریخ بی‌غرض نگاشته شده اما هنوز به چاپ نرسیده است. از آن روی که آوردنش به مناسبت گفتار شیخ الممالک قمی لازم به نظر می‌رسید، در اینجا، البته با برخی اضافات، آورده شد.

[۳]. نگارنده، ابتدا تصویر این سند را در کتاب Osmanlı Belgelerinde Filistin (Palestine in Ottoman Documents) که از سوی بایگانی نخست‌وزیری عثمانی در استانبول (Başbakanlık Osmanlı Arşivi) به چاپ رسیده، دید. سپس، در یکی از مسافرت‌های پژوهشی خود به آن شهر و آن نهاد آرشیوی، تصویرش را گرفت. آنچه اینجا به فارسی برگردانده شده، از متن این سند به الفبای لاتینی ترکیه‌ی جدید است که در آن کتاب آورده شده است. ترجمه‌ی این سند به فارسی از سوی آقای محمّدحسین صادقی (دانشجوی دوره‌ی دکتری تاریخ در دانشگاه تهران) و با نظارت آقای دکتر علی کالیراد (استادیار گروه تاریخ دانشگاه تهران) انجام شده است.

[۴]. عبارت درون کروشه‌ها از ترجمه‌ی انگلیسی عنوان این گزارش است که در صفحه‌ی ۲۶۹ از کتاب Osmanlı Belgelerinde Filistin (Palestine in Ottoman Documents) آورده شده است.

[۵]. سنجاق ترازی از محدوده‌بندی ایالتی در عثمانی بود که ۵ قضا را شامل می‌شد. (نک.: شمس‌الدین سامی، المعجم الترکی التراثی، ج ۲، ص ۱۰۷۳)

[۶]. قضا ترازی از محدوده‌بندی ایالتی در عثمانی بود. ۵ قضا یک سنجاق را به وجود می‌آورد. (نک.: شمس‌الدین سامی، المعجم الترکی التراثی، ج ۲، ص ۱۰۷۳)

[۷] . مسئول اداره‌ی روستاهای بزرگ را قائم­ مقام می‌گفتند. (مترجم سند)

[۸] . متصرف به معنی حاکم و مسئول اداره بوده و بیشتر برای سنجاق­بیگ به کار می‌رفت. (مترجم سند)

[۹] . نوعی پول کاغذی بود. (مترجم سند)

[۱۰] . واژه‌ی «مملکت» معنی‌های گوناگونی چون زادگاه، شهر، روستا، قلمرو یک کشور، استان و … دارد. در متن بالا، اشاره‌ی دقیقی درباره‌ی معنی قابل ترجیح نیست. (مترجم سند)

[۱۱] . در این باره که چه کسانی پراکنده و متفرق شدند، توضیحی به‌دست داده نشده است. با گمان می‌توان گفت که یهودیان‌ بودند. (مترجم سند)

[۱۲]. اصل: روتشیلد.

[۱۳]. غروش واحد پول در عثمانی بود. هر ۱۰۰ غروش یک لیره می‌شد. (نک.: شمس‌الدین سامی، المعجم الترکی التراثی، ج ۲، ص ۹۶۴)

[۱۴]. لیره واحد پول در عثمانی و ۱۰۰ غروش را معادل بود. (نک.: شمس‌الدین سامی، المعجم الترکی التراثی، ج ۲، ص ۹۶۴)

[۱۵] . ۹۱۹ یا ۹۴۰ متر مربع. (مترجم سند)

[۱۶]. در متن اصلی: ایرانی عباس افندی. (مترجم سند)

[۱۷]. آقچه: سکه، پول. (نک.: شمس‌الدین سامی، المعجم الترکی التراثی، ج ۱، ص ۴۴)

[۱۸]. تبدیل تاریخ درون کروشه‌ها در متن این سند، مندرج در کتاب Osmanlı Belgelerinde Filistin (Palestine in Ottoman Documents)، نوشته شده است.

[۱۹]. بهاء الله در ۲ ذی‌القعده‌ی ۱۳۰۹ ق. درگذشت. (اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۵، ص ۴۳۳)

[۲۰]. اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج ۵، صص ۱۳۳ تا ۱۳۵.

[۲۱]. حبیب مؤید، خاطرات حبیب، ص ۲۲۴.

[۲۲]. إتیان الدلیل لمن یرید الإقبال إلی سواء السبیل، صص ۱۰۱ تا ۱۰۹.

[۲۳]. زمان آشکاری اختلاف میان عباس افندی و محمّدعلی افندی به سال ۱۳۱۴ ق. (حدود چهار تا پنج سال پس از درگذشت بهاء الله) بازمی‌گردد. (اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۷، ص ۹۶)

[۲۴]. ماشاءالله مشرف‌زاده، اسرائیل و فلسطین در نظر بهائیان، ص ۳۲. نویسنده‌ی این کتاب از بهائیان است.

[۲۵]. حبیب مؤید، خاطرات حبیب، صص ۲۰ و ۲۱.

[۲۶]. برای آگاهی از سیر تکاپوهای صهیونیست‌ها برای استقرار در فلسطین و نگاه حاکمان عثمانی به آن کوشش‌ها، نک.: حسان حلاق، نقش یهود و قدرت‌های بین‌المللی در خلع سلطان عبدالحمید از سلطنت و نیز دیوید فرامکین، صلحی که همه‌ی صلح‌ها را بر باد داد، بخش ششم: «دنیاهای تازه و ارض‌های موعود».

[۲۷]. حبیب لوی، تاریخ یهود ایران، ج ۳، ص ۸۹۲، پ ۱.

[۲۸]. دیوید فرامکین، صلحی که همه‌ی صلح‌ها را بر باد داد، ص ۴۳۱.

[۲۹]. اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۷، نسخه‌ی تایپی، ص ۴۱۹.

[۳۰]. دیوید فرامکین، صلحی که همه‌ی صلح‌ها را بر باد داد، ص ۴۳۴.

[۳۱] . Knight of the Order of the British Empire.

[۳۲]. عبدالله شهبازی، جستارهایی از تاریخ بهائی‌گری در ایران، ص ۱۷.

[۳۳]. اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۷، نسخه‌ی تایپی، ص ۴۲۲.

[۳۴]. پیشین، ج ۷، نسخه‌ی تایپی، ص ۴۲۲.

[۳۵]. عبدالله شهبازی، جستارهایی از تاریخ بهائی‌گری در ایران، ص ۱۷، پ ۲۵.

[۳۶]. اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج ۳، صص ۱۴۳ و ۱۴۴: «… سارت الجنازه بموکب مهیب جلیل یمشی فیه حاکم المدینه و حاکم القدس الشریف و باقی رجال الحکومه و ممثّلوا الدول و الرؤساء الروحانیون و موظفوا الدوائر الرسمیه و الوجهاء و الأهالی علی اختلاف مللهم و طبقاتهم و فی مقدمتهم فخامه المندوب سامی البریطانی فی فلسطین السر هربرت صاموئیل و کان النعش محمولاً علی الأکف إلی أن وصل الموکب إلی المدفن فی الجبل الکرمل ….» (این گفتار از رساله‌ی عبدالبهاء و البهائیه آورده شده است.)

[۳۷]. اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج ۷، نسخه‌ی تایپی، ص ۴۴۸.

[۳۸]. اسدالله فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، ج ۳، صص ۱۴۶ و ۱۴۷.

[۳۹]. عبدالله بهرامی، خاطرات عبدالله بهرامی، ص ۳۵.

[۴۰]. میرزا ابوالفضل گلپایگانی و سیّد مهدی گلپایگانی، کشف الغطاء عن حیل الأعداء، ص ۲۰۴.

[۴۱]. سیّد محمّد محیط طباطبایی، کتابی بی‌نام با نامی تازه، صص ۹۵۷: «… میرزا ابوالفضل کار [اصل: کتاب] تألیف کشف الغطاء را بنیاد نهاد و در ضمن تدوین و چاپ آن، خود مرد و کار را ناقص گذارد و دیگری آن را تعقیب کرد تا آن که کتاب در عشق‌آباد، مقارن زمان ورود قشون انگلیس به فلسطین، از چاپ ممتاز با صحافی فرنگی در تعداد قابل ملاحظه‌ای بیرون آمده بود. گویی مصلحت تازه چنین اقتضا می‌کرد که دستور سوختن آن از عکا صادر گردد و هزارها نسخه‌ی چاپی از کشف الغطاء در یک روز نابود گشت. چند نسخه‌ای که در عشق‌آباد به دست برخی افراد مهاجر رسیده و از خطر سوختن جان به در برده بود، بعدها با مهاجرین عشق‌آباد به ایران رسید ….»

۵ – #اعتراف_دکتر_سلی_شاهور (رئیس مرکز مطالعات ایران و خلیج فارس اسرائیل) مبنی بر اینکه قبل از تأسیس رژیم اسرائیل این بهائیان بودند که زمین‌های فلسطین را در اختیار یهودیان قرار دادند.

معرفی وی توسط اسماعیل پور در بهایی نیوز

اظهارات وی پیرامون خرید زمینها از بهائیان در عکا و حیفا

۶ – بیان مطالب فوق در برنامه های تصویری نیز تقدیم می گردد 

نشست ۵۳۲

عبد البهاء و سازمان بهائیت عامل اصلی خیانت به فلسطینیان و تشکیل اسرائیل

فیلم نقد

====

فیلم نقد :

نشست ۶۵۲ سرای قلم
اسرائیل و بهائیت جلسه دوم
موضوع :

اگر اقدامات عبد البهاء و بهائیان نمی بود کشور غاصب اسرائیل وجود خارجی نمی داشت

شبکه وان

با حضور استاد حسن ارشاد ( بهائی پژوه )

دکتر مهدی خزعلی ( مدیر مسئول سرای قلم )

در کانال وان ( شهرام همایون )

فیلم نقد :

مصاحبه سوم پروین زمانی از لس آنجلس با استاد حسن ارشاد موضوع : بررسی اسناد یهودی ستیز بودن باب از منابع بهایی عبد البهاء در کتاب مکاتیب جلد دوم خاطرات خلیل شهیدی بیان عبد البهاء در مورد یهودیان و بوزینه خطاب کردن ایشان چرا عبد البهاء مرقد مظهر یهودی ستیزی و نماد آن را در عکا قرار داد فرمان باب مبتنی بر تخریب تمام کنائس و بیت المقدس بهاء الله در کتاب اقتدار اذعان می کند سه دهه معتقد و امضاء کننده این احکام و فرامین بود

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.