معجزه دیانت بهایی چیست؟-پاسخ ۷

وحشت باور بهائی از انتشار آثار جناب باب!

بررسی معجزه‌ی دیگری از جناب باب و اثبات بطلان باور بهائی؛ تفسیر سوره‌ی کوثر و داستان ایمان آوردن سید یحیی دارابی ملقب به وحید!

آیا دوستان عزیز بهائی می‌دانند که باور بهائی به دلیل پوشاندن آیات الهی و عدم انتشار معجزه‌ی جناب باب، مورد لعن خداوند متعال و لعنت‌کنندگان قرار می‌گیرند!؟

وحشت باور بهائی از انتشار آثار جناب باب!

تناقض در ثبت رکورد سرعت نگارش و خواندن جناب باب

تا به این قسمت از موضوع معجزه و دیدگاه باور بهائی نسبت به آن، ضرورت ارائه‌ی معجزه از دیدگاه قرآن، روایات و عقل به اثبات رسید و بر خلاف ادعای باور بهائی ثابت شد که مدعی صادق را از مدعی دروغگو و کذاب جز از طریق معجزه و دلیل و برهان نمی‌توان شناخت.

اما از آن جا که جناب باب در تمام آثار خود و شخص جناب بهاءالله تا زمان نگارش کتاب ایقان بر این باور بوده‌اند که معجزه و دلیل حقانیت پیامبر فقط و فقط منحصر به کتاب است و تنها معجزه‌ای که فرد مدعی رسالت بر اثبات ادعای خود ارائه می‌نماید فقط و فقط معجزه است، لذا در این بخش‌های گذشته به چگونگی ایمان آوردن اولین پیروان جناب باب پرداخته شد و ثابت گردید که اولین مومنان به جناب باب به هیچ وجه بر اساس دلیل و برهان و کتاب به ایشان ایمان نیاورده‌اند.

در میان پیروان اولیه‌ی جناب باب، ادعا شده بود که تنها یک نفر بر اساس کتاب به جناب باب ایمان آورده بود و آن کسی نبود به جز ملاحسین بشرویه‌ای و آن معجزه نیز چیزی نبود جز کتاب تفسیر سوره‌ی یوسف. نادرستی و دروغ بودن این ادعا نیز در بخش‌های گذشته به اثبات رسید. همچنین مشخص شد بر خلاف ادعای باور بهائی، جناب باب به هیچ وجه ادعای پیامبری نداشته و اولین پیروان وی نیز تنها و تنها به ادعای بابیت او ایمان آورده‌اند. جناب بهاءالله ادعا می‌کند که اعظم دلیل و بزرگ‌ترین کتاب و معجزه‌ی جناب باب، تفسیر سوره‌ی یوسف است و مشاهده گردید که جناب باب در همان چند سطر اول، با صدای بسیار بلند و واضح، بطلان باور بهائی را به گوش همگان رسانیده و به همین علت است که باور بهائی هیچ گاه جرات انتشار نسخه‌ی رسمی و تایید شده‌ی آثار جناب باب و به خصوص بزرگ‌ترین کتاب یعنی تفسیر سوره‌ی یوسف را ندارد.

در این بخش به دومین معجزه‌ی جناب باب پرداخته می‌شود تا دوستان عزیز بهائی خود قضاوت نمایند چرا باور بهائی از انتشار معجزه‌ی جناب باب با آن آثار عجیب و غریبی که برای آن برمی‌شمارد، همچنان استنکاف جسته هیچ گاه آن‌ها را منتشر نمی‌نماید.

اما همیشه این سوال اصلی را به خاطر داریم که محتوای این آثار چه بوده و جناب باب در این معجزات خود چه مطالبی را بیان داشته که چنین آثار شگفت انگیزی در مخاطبان خود به جای گذاشته است؟ موضوع دیگر آن است که اگر باور بهائی واقعا به این موضوع اعتقاد دارد که آثار و کتب جناب باب همان معجزات و بیِّنات ایشان است، در این صورت با مخفی نگه داشتن این آیات الهی، خود را مورد لعن خداوند متعال قرار داده است!

داستان ایمان آوردن جناب وحید بر اساس آن چه در منابع باور بهائی ذکر شده، بسیار حائز اهمیت و جالب توجه است؛ جناب سید یحیی دارابی ملقب به وحید، همان فردی است که دومین جنگ داخلی بابیان را در ایران به راه انداخت که از آن به نام واقعه‌ی نیریز یاد می‌شود و در نهایت خودش نیز طعمه‌ی این آتش خانمانسوز گردید و در شعبان ۱۲۶۶ کشته شد.

به ادعای جناب شوقی در صفحه‌ی ۵۵ کتاب قرن بدیع (چاپ ۱۴۹ بدیع)، سید یحیی دارابی از اجله‌ی علما بوده که در فصاحت و بلاغت سرآمد اقران و مورد ثقه و اطمینان می‌باشد و محمد شاه او را مامور تحقیق در مورد ادعای جناب باب نموده که به شیراز آمده و در اثر آشنایی به جناب باب و پس از سه جلسه گفتگو و دیدن معجزه‌ی تفسیر سوره‌ی کوثر، چنان ایمان به او آورده که جانش را در واقعه‌ی نیریز در راه باب از دست داده است! جناب شوقی او را فردی محقق و صاحب نظر و در اخبار و احادیث اسلامیه وارد و متبحر می‌خواند و ادعا می‌کند که او سی هزار حدیث حفظ بوده است!

صفحه‌ی ۹۷ قسمت اول کتاب قرن بدیع (چاپ ۱۲۴ بدیع) و صفحه‌ی ۵۵ چاپ ۱۴۹ بدیع
چگونگی ایمان آوردن وحید به جناب باب از قلم جناب شوقی

 

همان گونه که اشاره گردید، باور بهائی ادعا می‌کند که وحید طی سه جلسه به جناب باب ایمان آورده است؛ جلسه‌ی اول در مورد توحید و آیات متشابه قرآن، جلسه‌ی دوم سوالات فراموش شده‌ی وحید که جناب باب به سوالات نپرسیده و فراموش شده‌ی وی جواب می‌دهد و جلسه‌ی سوم نیز به نزول تفسیر سوره‌ی کوثر گذشت!

به تصریح خداوند متعال در قرآن کریم، کسانی که در قلوب‌شان زَیغ و انحراف وجود دارد از آیات متشابه پیروی می‌کنند (آل عمران، آیه‌ی ۷). در جلسه‌ی دوم نیز ادعا شده که جناب باب بر اساس علم غیب و آگاهی از ضمیر جناب وحید توانسته به سوالات فراموش شده‌ی وی پاسخ دهد و همین غیب‌گویی جناب باب باعث حیرت و سرگردانی جناب وحید می‌شود! آیا مگر قرار نبود که معجزه فقط از جنس کتاب باشد!؟ این کار جناب باب به چه معناست!؟ چرا جناب باب در اینجا از ابزاری غیر از کتاب برای نشان دادن حقانیت خود استفاده می‌نماید!؟ باور بهائی اگر چه لزوم ارائه‌ی برهان و دلیل و معجزه را انکار می‌نماید، اما همان گونه که ملاحظه می‌گردد، در بسیاری از موارد، نظیر همین مورد، به امور خارق عادت و ما فوق بشری استناد می‌کند و داستان‌هایی از این نوع را می‌سازد تا حالت ماورائی را برای جناب باب به تصویر بکشد! حال آن که هم جناب باب و هم جناب بهاءالله (حداقل تا پس از نگارش کتاب ایقان) به طور کلی منکر معجزات غیرکتابی شده‌اند! اگر معجزه‌ای غیر از کتاب وجود ندارد، پس این کار جناب باب و این حیرت جناب وحید به چه معناست!؟

صفحه‌ی ۹۸ قسمت اول کتاب قرن بدیع ( ۱۲۴ بدیع) ادعای معجزه و غیب‌گویی برای جناب باب بر خلاف رویکرد باور بهائی در انکار معجزات غیرکتابی

بگذریم. بالاخره نوبت به جلسه‌ی سوم می‌رسد و ادعا شده “در جلسه ی ثالث خواهش تفسیر سورهء کوثر نمود و نزول این تفسیر منیع که از دو هزار بیت مرکّب بود چنان آقا سیّد یحیی را شیفته و آشفته ساخت که بی اختیار قیام کرد و گزارش مختصری بوسیله ی پیشخدمت دربار بحضور پادشاه فرستاد و بقیّه ی حیات را وقف اعلاء امر الله و انتشار کلمه‌ الله نمود و عاقبت در این سبیل در حادثه ی نیریز گرفتار شد و به تاج وهّاج شهادت مفتخر گردید.”

صفحه‌ی ۹۸ قسمت اول کتاب قرن بدیع ( ۱۲۴ بدیع)
جلسه‌ی سوم گفتگوی جناب باب و وحید و درخواست تفسیر سوره‌ی کوثر و گوشه‌ای از آثار عجیب این تفسیر

جالب است که در صفحه‌ی ۳۵۱ نفحات ظهور حضرت بهاءالله، از زبان شیخ عظیم، تصادفی بودن این واقعه را به شدت انکار می‌کند! یعنی این پاسخ گفتن جناب باب به سوالات فراموش شده را نبایستی به هیچ وجه یک موضوع عادی و تصادفی در نظر بگیری! باید آن را دلیل حقانیت و معجزه‌ی جناب باب به حساب بیاوری!
تمام داستان معجزه که باور بهائی منکر آن بود نیز همین است! مدعی صادق بایستی دلیل و برهان و آیه و بیِّنه و معجزه‌ای ارائه نماید تا صدق گفتارش مشخص شود و ثابت گردد که از جانب خداوند متعال آمده است! معجزه تنها راهی است که مدعی کذاب را از فرستاده‌ی صادق جدا می‌کند!

بنا بر گزارشی که جناب شوقی از جلسه‌ی سوم گفتگوی وحید و جناب باب ارائه می‌دهد، معجزه‌ی تفسیر سوره‌ی کوثر جناب باب، بایستی حاوی مضامین بسیار خاصی بوده که توانسته ایشان را چنین منقلب نماید! اگر دوستان عزیز بهائی به منابع و نصوص باور بهائی مراجعه نمایند، تعبیرات بسیار عجیبی برای تفسیر سوره‌ی کوثر، آثار آن و ادعاهای جناب باب خواهند یافت. لذا در ادامه به بررسی این معجزه‌ی جناب باب از نگاه باور بهائی پرداخته می‌شود و ضمن مشخص شدن علت عدم انتشار این معجزه، موضوعات بسیار مهم دیگری نیز در این میان مطرح می‌گردد که از جمله‌ی مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به عدم صداقت باور بهائی در مورد ادعای جناب باب در این کتاب، تضاد و تعارض دیدگاه‌های جناب باب و بهاءالله و کافر بودن جناب بهاءالله از نگاه جناب باب اشاره نمود.

لذا ابتدا چند نمونه از تناقضات و آثار عجیب تفسیر سوره‌ی کوثر به شرح زیر تقدیم حضور می‌گردد.

تفسیر سوره‌ی کوثر چگونه نازل شد!؟بر اساس درخواست قبلی یا بر اساس نیت‌خوانی!؟جناب شوقی راست می‌گوید یا ادیب طاهرزاده!؟

همان گونه که ملاحظه گردید، جناب شوقی در کتاب قرن بدیع ادعا کرده بود وحید در جلسه‌ی ثالث خواهش تفسیر سوره کوثر نمود.

 

اما در صفحه‌ی ۳۵۲ کتاب نفحات ظهور حضرت بهاءالله، گزارش دیگری از نزول تفسیر سوره‌ی کوثر ارائه گردیده که بر خلاف نظر جناب شوقی است! در اینجا ادعا شده که جناب وحید درخواست قلبی از جناب باب داشته و هیچ گاه درخواست خود را به زبان نیاورده است! شبیه آن چه که در مورد ملاحسین بشرویه‌ای ادعا شده، در اینجا نیز مشابه همان مطالب آمده است که جناب باب بایستی به نیت قلبی وحید آگاه بوده و تفسیری بر سوره‌ی کوثر بنگارد که با سایر تفاسیر موجود متفاوت باشد! گویا متفاوت بودن یک تفسیر، دلیل بر حقانیت نویسنده است!

صفحه‌ی ۳۵۲ کتاب نفحات ظهور حضرت بهاءالله
گزارش متناقض دیگری از چگونگی نزول تفسیر سوره‌ی کوثر

سپس ادامه می‌دهد که وقتی خدمت جناب باب می‌رسد، خوفی عجیب و ترسی شدید سراپای جناب وحید را فرا می‌گیرد و سر تا پای او می‌لرزیده و همانند طفلی بوده که جناب باب او را کنار خود نشانده و به او گفته اگر سوره‌ی کوثر را برای تو تفسیر کنم دیگر نخواهی گفت سحر است و به صحت رسالت من اعتراف خواهی کرد؟ سپس جناب وحید به شدت گریه می‌کرده و قادر نبوده که سخنی بر زبان براند!

تا این قسمت از ماجرا که سر تا پای وحید را لرزه فرا گرفته و وحشت شدید بر او غالب شده و او را به گریه انداخته، هیچ سخنی از معجزه‌ی کتابی نیست! هنوز تفسیر سوره‌ی کوثر نازل نشده است! جناب وحید تا این قسمت ماجرا هیچ معجزه‌ی کتابی از جناب باب ندیده ولی همچون طفلی ترسان و گریه‌کنان و البته لال جذب جناب باب شده است! اگر به اعتقاد جناب باب و بهاءالله (تا پس از نگارش کتاب ایقان)، معجزه فقط و فقط منحصر است در کتاب، پس این آثار عجیب و غریب چیست که باعث شده جناب وحید قبل از دیدن تفسیر سوره‌ی کوثر به جناب باب ایمان بیاورد!؟ زیرا جناب وحید قبل از این که تفسیر سوره‌ی کوثر را ببیند، به محض این که جناب باب از نیت باطنی او خبر می‌دهد، دیگر قادر به سخن گفتن نیست و تنها زبان به اعتراف گشوده و اعتراف به ظلم خود کرده و به جناب باب ایمان می‌آورد:

تمامی حالت‌هایی که باور بهائی برای جناب وحید گزارش می‌کند، از وحشت شدید و ترس عجیب گرفته تا لال شدن و گریه‌ی شدید و نیت‌خوانی‌های مکرر جناب باب، همگی به دوران قبل از نزول تفسیر سوره‌ی کوثر مربوط می‌شود! تمامی این حالت‌ها مربوط به معجزات غیر کتابی جناب باب است! در حالی که جناب باب اصلا معجزه‌ی غیرکتابی را قبول ندارد و جناب بهاءالله نیز تمامی معجزات غیرکتابی انبیاء الهی را در کتاب ایقان انکار می‌نماید! البته در ادامه نیز خواهیم دید که نزول تفسیر سوره‌ی کوثر نیز معجزه‌ای غیرکتابی است! چون این سرعت بالای نگارش است که مورد تاکید قرار می‌گیرد نه محتوا و مضمون!

دروغ و تهمتی به نام ادعای رسالت

نکته‌ی دیگری که توجه به آن خالی از لطف نیست، تهمت ادعای رسالت به جناب باب است! در همین صفحه‌ی ۳۵۲ کتاب نفحات ظهور حضرت بهاءالله که به بیان چگونگی نزول تفسیر سوره‌ی کوثر می‌پردازد، تصریح نموده که جناب باب در این کتاب ادعای رسالت داشته!!! و از قول سید یحیی دارابی نقل کرده که اگر جناب باب از نیت قلبی من مطلع گردد و بدون این که به زبان بیاورم، تفسیری در مورد سوره‌ی کوثر ارائه نماید که با سایر تفاسیر فرق داشته باشد، “بی‌درنگ صحت رسالتش را تصدیق نمایم”! از قول جناب باب نیز این گونه نقل شده که “اگر سوره کوثر را برای تو تفسیر کنم دیگر نخواهی گفت سحر است و به صحت رسالت من اعتراف خواهی کرد؟” یعنی از دیدگاه باور بهائی، جناب باب در این مجلس ادعای رسالت نموده و سید یحیی نیز به دنبال بررسی صحت رسالت جناب باب بوده است!!!

اما ای کاش باور بهائی می‌گفت که در کجای کتاب تفسیر سوره‌ی کوثر ادعای رسالت شده است!؟ ای کاش باور بهائی می‌توانست یک جمله از تفسیر سوره‌ی کوثر را ارائه نماید که جناب باب ادعای رسالت کرده باشد! در مباحث مربوط به ادعای قائمیت جناب باب نیز دیدیم که باور بهائی در کمال بی‌انصافی به جناب باب تهمت دیگری می‌زند و آن عبارت است از ادعای امام دوازدهم داشتن ! در حالی که نه تنها جناب باب هیچ وقت خودش را امام دوازدهم شیعیان ندانسته، بلکه همواره خودش را خاکسار حضرتش معرفی نموده است. در اینجا نیز باور بهائی به دروغ ادعای رسالت را به جناب باب نسبت می‌دهد اما دریغ از استناد به یک جمله از تفسیر سوره‌ی کوثر!

غیرکتابی بودن اعجاز تفسیر سوره‌ی کوثر

جالب اینجاست که در تشریح چگونگی نزول تفسیر سوره‌ی کوثر به موضوعی اشاره می‌کند که باز هم جنبه‌ی غیرکتابی داشته و از قول جناب وحید چنین نقل می‌کند: “سیل آیات از نوک قلمش با سرعت حیرت آوری جاری بود با صوتی لطیف و آوازی ظریف آیات مبارکه را تغنی می‌فرمود” سپس در پانویس همین صفحه ادعا می‌کند “به شهادت حضرت باب در شش ساعت تعداد هزار آیه از قلم آن حضرت صادر می‌شده است.”

صفحه‌ی ۳۵۲ کتاب نفحات ظهور حضرت بهاءالله
ادعای معجزه‌ی غیرکتابی (سرعت نگارش مافوق بشری)

آیا جناب وحید هم گوش الهی داشته که بتواند با سرعت مافوق بشری متوجه آیات بشود!؟

سوالات زیادی در اینجا مطرح می‌شود؛ از جمله این که اگر فرض شود جناب باب قادر به نگارش با سرعت فوق بشری بوده، قطعا جناب وحید توانایی شنیدن با آن سرعت را نداشته است! جناب وحید که بشری معمولی است! اگر هم اکنون صدای یک نفر با دوبرابر سرعت معمول پخش شود، چه میزان از آن سخنان او قابل تشخیص خواهند بود!؟ آیا جناب وحید اصلا قادر به شنیدن صوت جناب باب بوده است!؟ اگر واقعا چیزی به نام سیل آیات وجود داشته، آیا جناب وحید هم توانایی دریافت این سیل فوق بشری را داشته است!؟

اندر آثار عجیب و غریب تفسیر سوره‌ی کوثر

همان گونه که پیش از این نیز به این موضوع اشاره گردید، جناب شوقی، ملقب به ولی امر الله، در تبیین جایگاه تفسیر سوره‌ی کوثر چنین می‌نگارد: “سید یحیی دارابی یکی از اجله علما را که در فصاحت و بلاغت سرآمد اقران و مورد ثقه و اطمینان بود و بعداً به لقب وحید ملقب گردید تعیین نمود و وی را مامور ساخت که به نفسه فحص این حقیقت نماید … در جلسه‌ی ثالث خواهش تفسیر سوره کوثر نمود و نزول این تفسیر منیع که از دو هزار بیت مرکب بود چنان آقا سید یحیی را شیفته و آشفته ساخت که بی‌اختیار قیام کرد (کتاب قرن بدیع، صفحه‌ی ۵۵ (چاپ ۱۴۹ بدیع) و تفسیر سوره کوثر که جناب وحید را منقلب ساخت و به تصدیق و ایمان به امر الهی هدایت نمود (کتاب قرن بدیع، صفحه‌ی ۸۱ (چاپ ۱۴۹ بدیع)

یا این که جناب شوقی در صفحه‌ی ۱۷۳ کتاب قرن بدیع، یکی دیگر از آثار خواندن ترجمه‌ی تفسیر سوره کوثر را بیان می‌نماید: “و در آن مجامع تفسیر سوره مبارکه کوثر را که از قلم ملهم حضرت باب نزول یافته بود علناً تلاوت و به ترجمه مضامین بدیعه آن مبادرت نمود و در نتیجه حاکم کرمانشاه و اهل بیتش به امر الهی اقبال نمودند”

به ادعای جناب شوقی، حاکم آن شهر و اهل بیت او در اثر آشنایی با ترجمه‌ی تفسیر سوره‌ی کوثر، به بابیت اقبال نموده‌اند!!! بسیار خوب، این گوی و این میدان! چرا نسخه‌ی اصلی و رسمی از این کتاب را منتشر نمی‌نمایید تا مردم به باور بابی اقبال نمایند و سپس با بررسی نشانه‌های موعود بیان، به حقانیت باور بهائی برسند!؟ پاسخ بسیار روشن است؛ زیرا نه مطالبی که باور بهائی ادعا کرده در تفسیر سوره‌ی کوثر آمده و نه این که نشانه‌های موعود بیان با جناب بهاءالله تطابق می‌نماید ! چرا باور بهائی ترجمه‌ی تفسیر سوره‌ی کوثر را در اختیار دوستان عزیز بهائی قرار نمی‌دهد تا عزیزان بهائی نیز با تلاوت این آیات برای مردم، سبب اقبال بشریت به امر الهی شوند!؟

یا به قول نصرت الله محمد حسینی در صفحه‌ی ۲۶۰ کتاب حضرت باب،”در مجلس سوم جناب وحید در نظر داشت از محضر مبارک تقاضا نماید که شرحی بر سوره کوثر از قرآن شریف مرقوم فرمایند. اما بی‌آن که تقاضای خود را به محضر حضرت باب معروض دارد آن حضرت شرحی بر سوره کوثر مرقوم فرمودند. این تفسیر مبارک که شامل حدود دو هزار بیت است ظرف چند ساعت از قلم حضرتشان نازل گشته است. پس از اتمام نزول تفسیر مذکور جناب وحید به اوج ایمان فائز و در جرگه عشاق جانباز حضرت باب داخل گشت!”

این حجم آیات به حدی بوده که سه روز طول کشید تا دو نفری توانسته‌اند تفسیر کوثر را استنساخ و مقابله نمودند!

صفحه‌ی ۲۶۱ کتاب حضرت باب

چگونه مقابله نموده‌اند!؟ آیا کتب حدیثی خود را به همراه داشته‌اند!؟ نکته‌ی دیگر آن که باور بهائی فراموش کرده جناب وحید پیامبر نیست و ایشان قادر نبوده با سرعت مافوق بشری به آیات نازل شده گوش فرادهد! یعنی حتی اگر سرعت نزول مافوق بشری جناب باب پذیرفته شود، جناب وحید قادر به شنیدن و تامل در این آیات در آن زمان کم و آن حجم عظیم نبوده است!

پس از این دیدیم که باور بهائی ادعا کرده بود جناب وحید به دنبال تفسیری بوده که مطالب آن در دیگر کتاب‌ها نیامده باشد و مانند سایر تفاسیر نباشد! اگر تفسیر جناب باب، تفسیری بدیع بوده، دیگر چرا صحبت از مقابله‌ی روایات به میان آمده است!؟ کما این که در صفحه‌ی ۱۴۸ مطالع الانوار از قول جناب وحید این گونه نقل قول می‌کند: “اگر از نیت قلبی من مطلع شدند و تفسیر مزبور را مرقوم فرمودند به طوری که بیانات مبارکه در تفسیر سوره‌ی مزبوره با سایر کتب تفسیر فرق داشته باشد، بی‌درنگ صحت رسالتش را تصدیق نمایم.” در اینجا از قول جناب وحید این گونه نقل قول شده که مطالب این تفسیر بایستی با سایر کتب تفسیر فرق داشته باشد!!! اما در عین حال صحبت از مقابله‌ی احادیث تفسیر سوره‌ی کوثر با دیگر کتب روایی را مطرح می‌نماید!!! این بدان معناست که تفسیر جناب باب، مملو بوده از احادیثی که سه روز مقابله‌ی آن برای دانشمند فاضلی همچون جناب وحید که سی هزار حدیث را حفظ بوده (به ادعای باور بهائی) زمان نیاز داشته است!!!

البته باز هم به خاطر داریم که جناب وحید، شیعه نیست! بلکه فردی شیخی مسلک از پیروان شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی است!

جالب اینجاست با وجود این که ادعا می‌کند جناب وحید در همین مجلس به جناب باب ایمان آورده ولی باز ادعا شده که وحید و ملا عبدالکریم قزوینی به مقابله‌ی تفسیر جناب باب با سایر کتاب‌ها پرداخته‌اند! اگر به جناب باب ایمان دارند که دیگر مقابله و صحت‌سنجی سخنان او معنا ندارد و معلوم نیست که دیگر این مقابله به چه علتی صورت گرفته است.

از تمام این ادعاهای احساسی و متناقض که بگذریم، همچنان نکته‌ی اساسی و مهم بر سر جای خود باقیست؛ محتوای این تفسیر چه بوده است!؟ این محتوای کتاب و معجزه‌ی جناب باب است که می‌بایست مورد بررسی قرار گیرد نه کیفیت ایمان افراد!!! محتوای این تفسیر، مهم است نه گزارش‌های شخصی و بی‌سند و غیرقابل استناد از احوال شخصی افراد!!! قطعا هیچ یک از این گزارشات از جمله‌ی آیات به حساب نمی‌آیند! یعنی حتی بر اساس آموزه‌های باور بهائی نیز این احتمال وجود دارد که تمامی این گزارشات همگی دروغ باشند! چرا که تنها گزارش‌هایی شخصی و فاقد سند به شمار می‌آیند! لذا کیفیت ایمان آوردن جناب وحید به هیچ وجه ملاک نیست! آن چه مهم است، محتوا و متن این معجزه است! چرا باور بهائی نمی‌گوید که کدام فراز و کدام بخش و کدام مطلب از این تفسیر توانسته چنان انقلابی را در جناب وحید ایجاد نماید!؟ جناب باب در کجای این تفسیر ادعای رسالت کرده است!؟

دیوانه و سه مرتبه بی‌هوش شدن

اما در مورد سرعت محیر العقول نزول آیات و آثار دیوانه و بی‌هوش کننده‌ی این تفسیر را از قول جناب وحید این چنین نقل می‌کند: “حضرت باب قبل از وقت عصر از جناب خال کاغذ و قلم خواستند و به تفسیر سوره کوثر مشغول شدند. من هیچ وقت آن منظره عجیب را فراموش نمی‌کنم سیل آیات از نوک قلمش با سرعت حیرت آوری جاری بود با صوتی لطیف و آوازی ظریف آیات مبارکه را تغنی میفرمود یکسره تا غروب آفتاب این حال استمرار داشت و بدون تانی و سکون قلم آیات نازل میشد. در هنگام غروب تفسیر سوره کوثر تمام شد آنگاه قلم را بر زمین گذاشته و فرمودند چای بیاورند بعد شروع به تلاوت آیات نازله نمودند و با صوت موثری مشغول تلاوت شدند … مثل دیوانه بودم ظرافت لحن مبارک سوز و گدازی در وجود من ایجاد کرده بود که نمی‌توانم بیان کنم از بلندی مطالب و تابندگی جواهر ثمینه‌ای که در مخزن آن آیات بود نزدیک بود دیوانه شوم سه مرتبه میخواستم بیهوش شوم باب گلاب بصورت من پاشید قوای من تجدید شد و توانستم تا آخر به آیاتی که تلاوت میفرمودند گوش بدهم. (مطالع الانوار تلخیص تاریخ نبیل زرندى، صفحه‌ی ۱۴۹ – نفحات ظهور حضرت بهاءالله، صفحه‌ی ۳۵۳)

صفحه‌ی ۳۵۳ نفحات ظهور حضرت بهاءالله
دیوانه و سه مرتبه تا آستانه‌ی بی‌هوشی پیش رفتن! آیا همیشه گلاب کنار دست جناب باب بوده!؟

اگر فرض شود که جناب باب قادر بوده با سرعتی ما فوق سرعت بشری، آیات را نازل کرده و بنویسد، یعنی تندنویسی مافوق بشری بوده، قطعا جناب وحید که انسان عادی بوده، نمی‌توانسته با همان سرعت به این آیات گوش کند!!! چه رسد به این که در مضامین این آیات بتواند توجه نماید و به قول جناب وحید “از بلندی مطالب و تابندگی جواهر ثمینه‌ای که در مخزن آن آیات بود نزدیک بود دیوانه شوم سه مرتبه میخواستم بیهوش شوم”!!! چگونه جناب وحید توانسته به آیات با آن سرعت حیرت‌آور گوش فرا دهد و در مضامین آن دقیق شود!؟

یک بار دیگر حالات جناب وحید را به خاطر بیاوریم؛ سر تا پا لرزان، وحشت شدید و ترسی عجیب وجودش را فرا گرفته، همچون طفلی لال و گریان، در آستانه‌ی دیوانگی و سه مرتبه نیز تا مرز بی‌هوشی پیش رفته است! فردی در چنین شرایطی حتی متوجه سخن معمولی نمی‌شود چه رسد به تفسیری که در هیچ کتابی نبوده و با سرعتی ما فوق بشری در حال انتشار بوده است! ذره‌ای انصاف و خدا کند عقل انسان در حجاب قرار نگیرد! کجای این داستان را می‌توان باور کرد!؟

اگر صدای انسان با سرعتی دو برابر معمول پخش شود، بسیاری از کلمات آن غیرقابل فهم خواهد بود! قطعا سرعت نگارش جناب باب چندین برابر سرعت انسان‌های معمولی بوده که جناب وحید با عبارت سیل آیات از آن یاده کرده و بی‌شک جناب وحید به هیچ وجه قادر به شنیدن و فهمیدن این آیات نبوده و جالب اینجاست که باور بهائی از قول جناب وحید نقل می‌کند که در حالتی شبیه به دیوانگی بودم و سه مرتبه تا مرز بی‌هوشی پیش رفتم! البته وحشت و ترس هم تمام وجودش را فرا گرفته بود و گریان و لال نیز بوده است! چگونه یک انسان عادی می‌تواند آیات با سرعت مافوق بشری را در حالتی که شبیه به دیوانگی است و در آستانه‌ی بی‌هوشی قرار گرفته را گوش کند و بفهمد و ایمان بیاورد!؟

آن هم مضامینی که سه مرتبه جناب وحید را بی‌هوش کرده و این جناب باب بوده که با پاشیدن گلاب به صورت وی، او را به هوش آورده است! البته معلوم نیست جناب باب گلاب را از کجا آورده است!؟ آیا ایشان پیش‌بینی این وضعیت را می‌کرده‌اند که از قبل گلاب در کنار خود مهیا نموده است!؟

بازخوانی مجدد آیات

جالب است که در صفحه‌ی ۳۵۳ کتاب نفحات ظهور حضرت بهاءالله ادعا می‌کند جناب باب پس از نزول آیات با سرعت سرسام‌آور، اقدام به خواندن مجدد این آیات می‌کند!!!

آیاتی که چند ساعت با سرعت مافوق بشری نگارش آن به طول انجامیده، قطعا خواندن و گوش دادن آن چند روز به درازا خواهد کشید!!! کما این که استنساخ و مقابله‌ی آن سه روز طول کشیده است! یعنی جناب باب در مرتبه‌ی اول با سرعت مافوق بشری هم می‌نوشته و هم می‌خوانده و پس از اتمام نگارش، دوباره با سرعت مافوق بشری برای مرتبه‌ی دوم این آیات را قرائت کرده است! نوشتن و خواندن همزمان دو هزار بیت و خواندن مجدد دو هزار هزار بیت ظرف تنها چند ساعت!؟ در ادامه به این موضوع پرداخته می‌شود که به استناد منابع باور بهائی، حداقل ۱۲ ساعت فقط نگارش این آیات با سرعت مافوق بشری طول کشیده است!

به راستی آیا باید به سرعت تکثیر و قدرت نوشتن جناب باب ایمان آورد یا پیامبری ایشان!؟ این که جناب باب با سرعت مافوق بشری توانسته دو هزار بیت را ظرف چند ساعت با ادوات نوشتاری آن زمان بنویسد، زمانی کارگشا است جناب باب ادعای دستگاه تکثیر بودن داشته باشد نه ادعای پیامبری!
از این گذشته، تمامی این ادعاها ناظر بر جنبه‌ی غیرکتابی اعجاز جناب باب هستند؛ تندنویسی، تندخوانی، نیت‌خوانی و … هیچ کدام ناظر بر محتوای کتاب نیستند!

تناقضی به نام سرعت نگارش

اما در پانویس دو صفحه‌ی متوالی از کتاب نفحات ظهور حضرت بهاءالله، دو مطلب آمده که جمع این دو ادعا در کنار سایر گزارشات، پرده از تناقض دیگری برمی‌دارد؛ در پانویس صفحه‌ی ۳۵۲ و در توضیح و تبیین “سیل نزول آیات” ادعا شده که “بشهادت حضرت باب در شش ساعت تعداد هزار آیه از قلم آن حضرت صادر می‌شده است” دقیقاً بلافاصله در توضیح و تبیین جمله‌ی بعدی خود، دوباره پانویسی به این شرح در صفحه‌ی ۳۵۳ می‌آورد: “طبق مندرجات کشف الغطاء ص ۸۱ در آن جریان متجاوز از دو هزار آیه از قلم حضرت باب نازل شده سرعت حیرت بخش نزول آیات در نظر سید یحیی به همان اندازه زیبایی و ملاحت و معانی مودوعه در آیات آن تفسیر جالب توجه بوده است”! همان گونه که پیش از این بیان گردید، نصرت الله محمد حسینی نیز همین تعداد دو هزار آیه را در صفحه‌ی ۲۶۰ کتاب حضرت باب گزارش می‌دهد. جناب شوقی نیز در صفحه‌ی ۵۵ کتاب قرن بدیع (چاپ ۱۴۹ بدیع) نیز به همین حجم ۲۰۰۰ آیه تصریح می‌کند تا دوستان عزیز بهائی اگر چه دستشان به نسخه‌ی مورد تایید و رسمی کتاب تفسیر سوره‌ی کوثر نمی‌رسد، ولی لااقل به لحاظ حجمی یقین داشته باشند که حجم آیات در این کتاب، دو هزار آیه است.

بنابراین از آن جا که باور بهائی تا کنون تفسیر سوره‌ی کوثر را منتشر نکرده، دوستان عزیز بهائی به ناچار بایستی به همین گزارشاتی که جناب شوقی و مبلغین باور بهائی در کتب مورد تایید لجنه‌ی آثار امری ارائه نموده‌اند، اعتماد نمایند. یعنی بر اساس منابع باور بهائی، تفسیر سوره‌ی کوثر شامل دو هزار آیه است. در بخش‌های پیشین دیدیم که هر هزار آیه نیز بر اساس شهادت جناب باب در شش ساعت نازل شده است! بنابراین در جریان ایمان جناب وحید که دو هزار آیه نازل گردیده، جناب باب فقط دوازده ساعت می‌بایست به نوشتن معجزه‌ی خود مشغول باشند! آن هم با سرعت ما فوق بشری!!! یعنی از زمانی که جناب باب با سرعت مافوق بشری اقدام به نزول آیات نموده، حداقل دوازده ساعت این مرحله به طول انجامیده است! سپس بر اساس منابعی که پیش از این ارائه گردید (مطالع الانوار تلخیص تاریخ نبیل زرندى، صفحه‌ی ۱۴۹ – نفحات ظهور حضرت بهاءالله، صفحه‌ی ۳۵۳)، اقدام به خواندن آیات با سرعت بشری نموده است! اگر سرعت نگارش مافوق بشری جناب باب حداقل دو برابر سرعت خواندن انسان‌های معمولی باشد، یعنی ۲۴ ساعت هم خواندن مجدد آیات طول کشیده است! این بدان معناست که مجلس ایمان آوردن جناب باب، می‌بایست حداقل ۳۶ ساعت به طول انجامیده باشد!

حال آن که باور بهائی مدت نزول آیات را از قبل وقت عصر تا غروب آفتاب گزارش می‌دهد: “حضرت باب قبل از وقت عصر از جناب خال کاغذ و قلم خواستند و به تفسیر سوره کوثر مشغول شدند…. یکسره تا غروب آفتاب این حال استمرار داشت و بدون تانی و سکون قلم آیات نازل میشد. در هنگام غروب تفسیر سوره کوثر تمام شد آنگاه قلم را بر زمین گذاشته و فرمودند چای بیاورند بعد شروع به تلاوت آیات نازله نمودند و با صوت موثری مشغول تلاوت شدند” (مطالع الانوار تلخیص تاریخ نبیل زرندى، صفحه‌ی ۱۴۹ – نفحات ظهور حضرت بهاءالله، صفحه‌ی ۳۵۳)

بر اساس این دو گزارش، مجلس مذکور می‌بایست حداقل ۳۶ ساعت ادامه داشته باشد! نزول و نگارش آیات می‌بایست حداقل ۱۲ ساعت طول کشیده باشد و جناب باب بایستی حداقل ۳۶ ساعت به طور مداوم تغنی نموده و آیات را می‌خواندند (یک مرتبه همزمان با نگارش آیات (۱۲ ساعت) و یک مرتبه هم بازخوانی آیات با سرعت بشری (با فرض دو برابر انسان معمولی، حداقل ۲۴ ساعت))!!! در کجای ایران مدت زمان قبل از وقت عصر تا غروب آفتاب ۱۲ و یا به عبارتی ۳۶ ساعت طول می‌کشد!؟ البته این در صورتی است که سرعت نگارش جناب باب، تنها دو برابر سرعت صحبت کردن انسان‌های معمولی در نظر گرفته شود. قطعاً کسی که ادعای نگارش با سرعت ما فوق بشری می‌کند، می‌بایست سرعتی چند برابر انسان‌های معمولی داشته باشد! یعنی این جلسه‌ی ۳۶ ساعته به چند روز افزایش می‌یابد.

این در حالی است که ادعا شده جناب باب پس از اتمام این جلسه از دایی خود خواسته که از جناب سید یحیی و ملا عبدالکریم پذیرایی کند: “پس از اینکه تلاوت تفسیر کوثر تمام شد هیکل مبارک برخاستند و تشریف بردند و بجناب خال فرمودند جناب سیّد یحیی و ملّا عبد الکریم قزوینی مهمان شما هستند از آنها پذیرائی کنید تا تفسیر سوره ی کوثر را که اکنون نازل شد استنساخ کنند و بعد با کمال دقّت با اصل نسخه مقابله نمایند.” (مطالع الانوار تلخیص تاریخ نبیل زرندى، صفحه‌ی ۱۴۹) بالاخره این آیات در چه فاصله‌ی زمانی نگارش یافته‌اند!؟ در چه مدتی دو هزار آیه بر جناب وحید تلاوت شده است!؟

از دیگر مواردی که به آثار عجیب و غریب تفسیر سوره‌ی کوثر اشاره می‌کند، می‌توان به صفحه‌ی ۷۷۲ کتاب حضرت باب نوشته‌ی نصرت الله محمد حسینی اشاره نمود: “سرعت نزول تفسیر سوره کوثر، صدها روایات منقول و مذکور در آن و عظمت محتوی و بداعت بیان محبوب عالمیان چنان وحید را مجذوب و منقلب نمود که سر از پای نشناخت و به کوی عشاق روی دلجویش شتافت و سرانجام جان در رهش فدا نمود.”

علت عدم انتشار تفسیر سوره‌ی کوثر

به راستی چرا تفسیری با این جامعیت و چنین آثار عجیب و غریبی را باور بهائی به صورت رسمی منتشر نمی‌نماید تا دوستان عزیز بهائی و متحریان حقیقت بتوانند به چنین اثر شگرفی دست یابند!!!؟؟؟ جالب است که نصرت الله محمد حسینی در همان صفحه اعتراف می‌کند که امکان انتشار این تفسیر وجود ندارد و تا کنون نیز این تفسیر انتشار نیافته است: “نقل همه مطالب نازل در این تفسیر جلیل میسر نیست …تفسیر سوره کوثر تا کنون انتشار نیافته ولی برخی از فقرات آن در تالیفات دانشمندان بهائی نقل گشته است”!!!

 

 

چرا میسر نیست!؟
چرا انتشار نیافته است!؟

 

باید از باور بهائی پرسید که چرا “نقل همه مطالب نازل در این تفسیر جلیل میسر نیست!؟” چرا تا کنون انتشار نیافته است!؟ مگر جناب باب و بهاءالله، کتاب را به عنوان معجزه معرفی نمی‌نمایند!؟ پس چرا باور بهائی جرأت نمی‌کند آثاری همچون تفسیر سوره‌ی یوسف (که در بخش قبل مورد بررسی قرار گرفت)، صحیفه‌ی عدلیه، تفسیر سوره‌ی کوثر و دیگر آثار جناب باب را منتشر نماید!؟

دوستان عزیز بهائی به خوبی می‌دانند که معجزه و آیه و دلیل بر پیامبری جناب باب، همین کتاب‌های جناب باب است کما این که جناب ملاحسین بشرویه‌ای، وحید و … با ملاحظه‌ی این آیات و بینات جناب باب بوده که به او ایمان آورده‌اند و این اقدام باور بهائی در مخفی نگه داشتن آیات و معجزات جناب باب، در حقیقت پوشاندن آیات الهی است و خداوند متعال چنین رویکرد و چنین افرادی را مورد لعنت خویش قرار داده است: إِنَّ اَلَّذِینَ یَکْتُمُونَ مٰا أَنْزَلْنٰا مِنَ اَلْبَیِّنٰاتِ وَ اَلْهُدىٰ مِنْ بَعْدِ مٰا بَیَّنّٰاهُ لِلنّٰاسِ فِی اَلْکِتٰابِ أُولٰئِکَ یَلْعَنُهُمُ اَللّٰهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اَللاّٰعِنُونَ (البقره، ۱۵۹) کسانی که دلایل روشن، و وسیله هدایتی را که نازل کرده‌ایم، بعد از آن که در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت می‌کند؛ و همه لعن کنندگان نیز، آنها را لعن می‌کنند.

اما چند علت بسیار مهم در پشت این مخفی‌کاری باور بهائی وجود دارد. اگر باور بهائی اقدام به نشر نسخه‌ی رسمی نماید، در این صورت دوستان عزیز بهائی:

– با عقاید جناب باب به صورت مستقیم آشنا شده و می‌یابند بسیاری از مطالبی که باور بهائی به جناب باب نسبت داده به طور کلی دروغ بوده و حقیقت ندارد. مثلاً مدعی گردیده که جناب باب در تفسیر سوره‌ی کوثر ادعای رسالت کرده در صورتی که به هیچ وجه چنین ادعایی در این کتاب مطرح نشده است.
– تعارض و تناقض دیدگاه جناب باب و بهاءالله در مورد امام دوازدهم، حضرت محمد بن الحسن العسکری (علیهما السلام): به عنوان مثال جناب بهاءالله، امام دوازدهم، محمد بن الحسن العسکری (علیهما السلام) را موهوم می‌خواند و همه‌ی بهائیان را با تاکید بسیار شدید ماموریت داده تا باور مهدویت را از بین ببرند. در حالی که جناب باب خود را خاکسار و جانثار امام دوازدهم معرفی نموده و بی‌احترامی به نواب اربعه‌ی حضرت را کفر می‌شمارد!
– عزیزان بهائی با مراجعه به آثار جناب باب درخواهند یافت که خواندن این آثار به هیچ وجه عقل از سر انسان نمی‌رباید و انسان را بی‌هوش نمی‌گرداند!
– و بسیاری حقایت دیگر که به همین مختصر اکتفا می‌گردد.

به راستی آیا دوستان عزیز بهائی تا کنون با خود اندیشیده‌اند که چگونه می‌توانند به حقیقت و واقعیت ادعاهای جناب باب دست یابند!؟ آیا به غیر از مراجعه به آثار و کتب جناب باب راه دیگری هم وجود دارد!؟ آیا عزیزان بهائی نمی‌خواهند تحری حقیقت نمایند!؟

مراجعه به آثار جناب باب این نکته را مشخص می‌نماید که او شخصیت خود را جدای از امام دوازدهم محمد بن الحسن (علیهما السلام) می‌داند . بی‌شک دوستان عزیز بهائی آزاد اندیش مبهوت مانده و دچار حیرت خواهند شد. اگر با مراجعه‌ی مستقیم و بدون سانسور به تفسیر سوره‌ی کوثر به چشم خود محورهای زیر را در این معجزه‌ی جناب باب بیابند:
اعتقاد به وجود محمد بن الحسن العسکری (علیهما السلام)
اعتقاد به تولد حضرت
اعتقاد به زنده بودن حضرت در غیبت صغری
اعتقاد به زنده بودن حضرت در غیبت کبری
نقل تشرفاتی مانند علی بن عیسی بحرینی به محضر امام زمان (علیه السلام) و داستان انار
اعتقاد به این که حضرت مهدی، نهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) است
اعتقاد به این که مهدی، یازدهمین فرزند علی (علیه السلام) است
اعتقاد به قداست و در حد عصمت دانستن نواب اربعه
اعتقاد راسخ به ناحیه مقدسه
اعتقاد به کفر یکی از منکران نواب اربعه
اعتقاد به بی ارزشی جعفر کذاب
اعتراف به عدم ادعای نیابت منصوص از جانب امام زمان (علیه السلام)
اعتراف به وجود معمرین (افرادی با عمر طولانی) و استناد به عمر ایشان برای اثبات عمر طولانی امام زمان (علیه السلام)
اعتراف و نقل ۵۶ آیه از قرآن و این که مصداق آن محمد بن الحسن العسکری (علیه السلام) است
اعتراف و تایید سخن امام حسن مجتبی (علیه السلام) مبتنی بر این که امام زمان نهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) است

و صدها اعتراف دیگر که در تعارض و تناقض با آموزه‌های باور بهائی است!!!

تناقضات و تعارضات دیدگاه جناب باب و بهاءالله نسبت به امام دوازدهم شیعیان! جناب بهاءالله نمی‌تواند موعود جناب باب باشد!

اما یکی دیگر از آثار مهم مراجعه به تفسیر سوره‌ی کوثر، روشن شدن تعارض و تضاد دیدگاه جناب باب و بهاءالله است. اگر دوستان عزیز بهائی به تفسیر سوره‌ی کوثر مراجعه نمایند و محورهای بالا را در این کتاب ببینند، در این صورت چگونه می‌توانند جناب بهاءالله را موعود پس از جناب باب بدانند در صورتی که جناب بهاءالله به صراحت حضرت محمد بن الحسن العسکری (علیهما السلام) را موهوم و خیالی معرفی می‌کند در مواضع مختلفی در آثار خود توهین‌های بسیار زشتی نسبت به حضرت می‌کند: “اگر نفسی بعد از ارتقاء حضرت عسکری (ع) در امورات واقعه و دسائس علمای زنادقه تفکر نماید شهادت می‌دهد بر این که جمیع فساد عالم از آن نفوس بوده و هست لعمر ربنا اگر کذب رؤسا نبود رب اعلی به ظلم اعداء شهید نمی‌شد. حضرت موهومی برسریر موهومی تعیین نمودند و به روایات موهومه ثابت کردند و آن چه را که سبب سفک دماء سیدعالم وجوهر امم شد. گاهی تواقیع جعلیه ظاهر می نمودند و نسبتش را به مبدأ وجود می دادند الالعنه الله علی القوم الکاذبین . در باطن مقصود اعلا علوّ و سموّ خودشان بود و لکن در ظاهر به جزایر اشاره می نمودند گاهی جابلقا وهنگامی جابلسا و وقتی «ناحیه کذبه» که به «مقدسه» می نامیدند” (مائده‌ی آسمانی، جلد ۷، صفحه‌ی ۱۸۶)

صفحات ۱۸۵ و ۱۸۶ جلد هفتم مائده‌ی آسمانی
تعارض و تناقض دیدگاه جناب باب و بهاءالله در مورد امام دوازدهم شیعیان

کافی است دوستان عزیز بهائی به صفحه‌ی ۱۲۱ کتاب تفسیر سوره‌ی کوثر مراجعه نمایند تا به چشم خود ببیینند که نقطه نظرات جناب بهاءالله دقیقا در مقابل و بر ضد باورهای جناب باب قرار دارد!!! ای کاش عزیزان بهائی اندکی تحری حقیقت نمایند و به همان تفسیری که سه مرتبه جناب وحید را بی‌هوش کرد و باعث گردید که جانش را در راه جناب باب فدا نموده مراجعه کنند:

“زمانی که تو ملاحظه کردی آنچه نازل شده است درباره‌ی امام زمان (علیه السلام) پس بدان قطعا برای او دو غیبت است به اذن خداوند بین غیبت صغری و ظهور ایشان مخلوقاتی حاضر می‌شوند که کسی تعداد آن‌ها را نمی‌داند مگر کسی که خدا بخواهد همانا در غیبت صغری برای او وکلای مورد اطمینان و نائبان نزدیک به او بودند و مدت آن گذشت در ۷۰ سال و ۴۰ و مدت زمان آن مشخص است و در آن ایام نواب امام زمان (علیه السلام) روح من فدای او عبارتند از: “عثمان بن سعید” و پسرش “ابی جعفر محمد بن عثمان” و شیخ متعمد به او “ابوالقاسم حسین بن روح” سپس “علی بن محمد سمیری” و همانا ایشان در غیبت صغری، محل‌های امر و جایگاه‌های نهی بودند و شیعیان رجوع داده شدند به ایشان در اوامر الهی و شئونات قدسی نور دهنده از ناحیه ی مقدس امام زمان (علیه السلام)

اگر دوستان عزیز بهائی به دلیل عدم انتشار رسمی کتاب تفسیر سوره‌ی کوثر از سوی باور بهائی در وجود این فقرات در تفسیر مذکور اندکی شک و شبهه‌ای دارند، می‌توانند به کتب ممهور به مهر لجنه‌ی آثار امری مراجعه نمایند! عزیزان بهائی کافیست به جلد دوم کتاب اسرار الآثار مراجعه نمایند تا عبارات زیر را در صفحات ۷ و ۸ آن بیابند! عبارات زیر را فاضل مازندرانی در صفحه‌ی هفتم جلد دوم اسرار الآثار خصوصی از کتاب تفسیر سوره ی کوثر نقل کرده که ترجمه‌ی آن در بالا تقدیم حضور گردید.

فاضل مازندرانی در توضیح کلمه‌ی باب می‌نویسد: و در شرح کوثر راجع به ابواب و نواب بعد از امام حسن عسکری است: “فاعرف انّ له کان غیبتان باذن الله و قد حضر ما بین طلعته خلق و لا یعلم عدّتهم الّا من شاء الله و انّ فی الغیبه الصّغری له وکلاء معتمدون و نوّاب مقرّبون و انّ مدّتها قضت فی سبعین سنه و اربعه و عدّه ایام معدوده و انّ فی تلک الایّام کان نوّابه روحی فداه عثمان بن سعید العمروی و ابنه ابی جعفر محمد بن عثمان و الشّیخ المعتمد به الشّیخ ابوالقاسم الحسین بن روح ثمّ علیّ بن محمد السّیمری و انّهم کانوا فی غیبته الصّغری محالّ الامر و مواقع النّهی.”

صفحه‌ی ۷ جلد دوم کتاب اسرار الآثار خصوصی
فرازهایی از تفسیر سوره‌ی کوثر در آثار بهائی
صفحه‌ی ۸ جلد دوم کتاب اسرار الآثار خصوصی
فرازهایی از تفسیر سوره‌ی کوثر در آثار بهائی

جناب باب در همان صفحه‌ی ۱۲۱ تفسیر سوره‌ی کوثر چنین ادامه می‌دهد: “من لم یقربهم و حجدهم کان کافرا” هر کس به آن‌ها (نواب اربعه) تقرب نجوید و آنان را انکار نماید کافر است!!! دوستان عزیز بهائی می‌توانند وجدان خود را حاکم قرار دهند! آیا غیر از این است که از دیدگاه جناب باب قطعا جناب بهاءالله کافر است! زیرا جناب بهاءالله نه تنها به نواب اربعه بلکه به خود حضرت ولی عصر امام زمان محمد بن الحسن العسکری (علیهما السلام) توهین نموده و وجود حضرت را انکار می‌کند!

اگر عزیزان بهائی به صفحه‌ی ۴۵۰ جلد اول کتاب رحیق مختوم مراجعه نمایند، کفر جناب بهاءالله از دیدگاه جناب باب را همانند آفتاب میان روز وجدان می‌نمایند. زیرا جناب بهاءالله در اینجا جسارت به نواب اربعه‌ی حضرت را به کمال خود رسانیده و مدعی گردیده و آن‌ها را مطالع کذب و عامل قتل جناب باب در هزار سال بعد برمی‌شمارد: “ابوابشان یعنی ابواب اربعه سبب و علت گمراهی گشتند. اگر آن حرف‌های کذبه از آن مطالع کذب ظاهر نمی‌شد نقطه وجود (جناب باب) روح ماسواه فداه شهید نمی‌گشت”

چگونه جناب بهاءالله می‌تواند جانشین و موعود جناب باب باشد در حالی که بر اساس آموزه‌های جناب باب، قطعا جناب بهاءالله کافر است!!! همین حقایق است که باعث شده باور بهائی جرأت نکند نسخه‌ی رسمی از تفسیر سوره‌ی کوثر ارائه نماید!
اگر عزیزان بهائی مطالب صفحه‌ی ۱۲۱ تفسیر سوره‌ی کوثر را دنبال نمایند، در انتهای صفحه، بحث مدعیان دروغین و دروغ بستن به خدا و اولیائش را مطرح می‌نماید و در صفحه‌ی بعد نام برخی از آنان که به دروغ خود را به امام زمان (علیه السلام) نسبت داده‌اند برشمرده و همگی را مورد لعنت قرار می‌دهد!!! سپس صحبت از توقیع و نامه‌های حضرت صاحب الزمان محمد بن الحسن العسکری به میان می‌آورد!!! یعنی همان مواردی که از نظر جناب بهاءالله، موهوم و خیالی و دروغین است!!! به منظور حفظ اختصار، ترجمه‌ی این فقرات تقدیم حضور می‌گردد:

“اولین آن ها حسن شریعی سپس محمد نمیری سپس هلال کرخی سپس محمد البلال سپس حسین بن منصور حلاج سپس محمد شلمغانی خداوند عذابشان کند به آنچه در کتاب خدا به آن استحقاق دارند و به تحقیق خارج شد توقیعی از ابواب منصوصه (نواب اربعه) و لعنت کردن آن ها را بقیه الله بر کسانی که افترا می‌زنند”
توقیعاتی که جناب باب از آن‌ها با عنوان “التوقیعات المبارکات” یاد کرده، از نظر جناب بهاءالله همگی جعلی و ساختگی بوده است!!!

جناب باب در صفحه‌ی ۸۸ تفسیر سوره‌ی کوثر درباره‌ی غیبت امام زمان (علیه السلام) چنین می‌نویسد: “فلا شک فی وجود الامام الغائب القائم المستور سلام الله علیه” یعنی پس شکی در وجود امام قائم غایب نیست و ادامه می‌دهد: محققا وجود او همچون آفتاب در وسط ظهر ظاهر و هویدا است. هر کس درباره‌ی او شک نماید در قدرت خدا شک نموده که به تحقیق کافر شک زده‌ای است!!!

به راستی وقتی دوستان عزیز بهائی این مطالب را در آثار جناب باب ملاحظه می‌نمایند، آیا می‌توانند در کفر جناب بهاءالله از دیدگاه جناب باب ذره‌ای شک کنند!؟

جناب باب حتی در مورد طول عمر حضرت امام زمان (علیه السلام) نیز استدلال و استناد به حدیثی از حضرت صادق (علیه السلام) نموده و بعید دانستن عمر طولانی حضرت را به استناد به طول عمر حضرت خضر (علیه السلام) پاسخ می‌دهد:

“و اما بنده صالح خضر (ع)؛ به درستی که خداوند عمر او را برای نبوت و نسخ شریعت پیامبران گذشته و نیز امامت و رهبری بر مردم نمی‌باشد بلکه به درستی که خداوند تبارک و تعالی چون در علمش چنین مقدر شده بود که عمر امام زمان (ع) را در ایام غیبت به آن مقداری که مقدر است طولانی نماید و چون می‌دانست که بندگانش نسبت به طول عمر امام زمان (ع) ایراد و انکار می‌نمایند لذا عمر خضر را طولانی کرد تا به طول عمر او به عمر حضرت قائم استدلال نمایند و بدین وسیله دلیل دشمنانش را قطع کند. (تفسیر سوره‌ی کوثر، صفحه‌ی ۱۲۳)

با مراجعه به این فقرات است که مشخص می‌شود جناب وحید مجذوب چه مطالبی شده و چقدر ادعاهای باور بهائی در خصوص این معجزه‌ی جناب باب خلاف واقع است!!! به عنوان مثال جناب باب در کجای این تفسیر ادعای رسالت کرده!؟ یا این که چگونه جناب بهاءالله می‌تواند موعود جناب باب باشد در حالی که عقایدشان در مقابل هم قرار داشته و همدیگر را تکفیر می‌کند!؟

امید است بیت‌العدل اعظم که مشروعیت آن در نبود ولی امر الله به چالش کشیده شده، بالاخره دست از کتمان حقیقت بردارد و این تفسیر را به همراه دیگر آثار جناب باب منتشر نماید!

 

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.