نقد مقاله ” شمشیر ها بغلاف راجع ” آریا حق گو در سایت خود نویس

منع توسل به زور برای گسترش و تبلیغ دین در آئین بهائی؛ چرا حکم جهاد در آئین بهائی برداشته شده است؟
دکتر آریا حق گو

مسئولین محترم سایت خودنویس متن زیر خدمتتان تقدیم می گردد. نقدی است بر مقاله جناب دکتر آریا حق گو چنانچه صلاح بدانید در یک پست قرار دهید تا اگر ایشان نقدی دارند این حقیر پاسخ گو باشم متشکرم – ناصر الدین
مقاله ای از آقای دکتر آریا حق گو ملاحظه شد به جهت اینکه محتویات مقاله مملو از تناقض با منابع اسلامی و بهائی بود اصل متن مقاله ابتدا خدمتتان تقدیم می گردد و سپس به نقد آن پرداخته می شود.

اصل مقاله :

منع توسل به زور برای گسترش و تبلیغ دین در آئین بهائی؛ چرا حکم جهاد در آئین بهائی برداشته شده است؟
دکتر آریا حق گو
تمام ادیان الهی گذشته توسل به خشونت و زور را برای نجات مستضعفان جهان از دست مستکبرین جایز می شمرده اند. در واقع جهاد یا جنگ مقدّس در این ادیان تنها راهی بوده است که در زمان آن ها می توانسته راه را برای وصول پیام الهی به تمام مردم جهان بگشاید.

وجود حاکمان ظالم و فاسد مهم ترین مانعی بوده است که از رسیدن پیام الهی و ندای دعوت ادیان به مردم تحت حکومت این ظالمان جلوگیری می کرده است. بنابراین چاره ای جز کنار زدن این مانع از طریق توسل به زور و خشونت نبوده است. البته سوء استفاده های بعدی پیروان این ادیان از حکم جنگ مقدّس یکی از نقاط ضعف بسیار بزرگ این حکم بوده است اما در عین حال چاره ای جز تجویز آن برای گشودن راه رسیدن دعوت ادیان به گوش تمام مردمان عصرشان نبوده است.

اما در دیانت بهائی حکم شمشیر به کلی برداشته شده است. این رویکرد جدید خود نشانه آغاز دور جدیدی در ادیان الهی است که یکی از ویژگی های آن باز بودن راه رساندن دعوت و پیام الهی به گوش مردم بدن لزوم توسل به زور و خشونت است.
بشریت در ظرفی قرار گرفته است که در آن هیچ حاکمی نمی تواند مانع از دسترسی جویندگان حقیقت به پیام الهی شود و همین امر لزوم توسّل به زور برای توسعه دین را از بین می برد. حکومت هایی مانند جمهوری اسلامی با تمام تلاشی که به کار می برند نمی توانند مانع دسترسی شهروندانشان به اطلاعات شوند. اصولاً ویژگی این عصر این است که جوینده حقیقت می تواند به پیام حق دسترسی پیدا کند و مرزهای فیزیکی و جغرافیایی نمی تواند باعث دور نگاه داشتن مردم از شنیدن سخنان دیگران شود.
برخی تاکید دیانت بهائی بر لزوم تبعیت از حکومت های سیاسی محل سکونت خود را دلیل بر تن دادن این دین به ظلم و ستم و همکاری با ظالمان شمرده اند اما این افراد باید به این حقیقت توجه نمایند که نگاه باورمدارانه به دین این موضوع را توضیح می دهد. قیام در برابر حکومت ظالم از منظر ادیان الهی هنگامی ضرورت دارد که دارای دو ثمره باشد: اول کنار زدن مانعی به نام حکومت ظالم از سر راه وصول پیام الهی به مردم و دوم تسلّط بر امورات جامعه برای اجرای شریعت. در دور جدید ادیان الهی، هر دو ضرورت از بین رفته است پس قیام در برابر حکومت های سیاسی منتفی است. اولاً امروزه راه برای تبلیغ دین بدون لزوم کنار زدن حکومت ها باز است. ثانیاً نگاه باورمدارانه به دین باعث می شود که دین در پی اجرای شریعت برای اصلاح جامعه نباشد بلکه با اصلاح باورهای مردم، جامعه خود به خود اصلاح می شود. بنابراین لزومی به درگیری با قدرت های سیاسی و خون ریزی نیست بلکه تمام تلاش ها باید بر اصلاح باورهای جامعه متمرکز شود. اصلاح باورهای جامعه خود به خود نظام سیاسی کشورها را نیز اصلاح می کند بدون اینکه نیازی به خشونت باشد.
برداشته شدن حکم جهاد در آئین بهائی دقیقاً براساس مقتضیات خاص عصر ظهور و شکوفایی این آئین بوده و نشان از سازگاری عمیق این آئین با بستر زمانی خود دارد.

جناب آقای دکتر آریا حق گوی گرامی :
بین ابلاغ پیام الهی و حمایت از حریم جامعه ای که حاکم آن با انتخاب مردم به قدرت رسیده و منشاء مردمی دارد فرسنگها فاصله است و منصفانه نیست. این دو شان را خلط کرد. پیامبر اسلام واجد دو شان بودند: شان اول کسوت الهی و پیامبری ایشان بود که هیچ یک از آیات الهی مصداق این ادعا نیست که برای تبلیغ دین باید با شمشیر اقدام کرد در این کسوت است که قرآن می فرماید لکم دینکم ولی دین و در این مقام است که قرآن بصراحت می فرماید لا اکراه فی الدین لذا پیامبر تا در مکه بودند روالشان مماشات و کاستن از تنش با کفار ووو بود. حتی هنگامیکه حق الهی علی علیه السلام را غصب کردند علی علیه السلام برای کسب حکومت متوسل به زور نشدند ولو حکومت حق الهی است و شرعا مردم موظف به اقامه آن تحت ولایت امام معصوم هستند. اما تحقق ظاهری آن به زور نیست و باید اقبال عمومی باشد لذا علی علیه السلام علی رغم اینکه ابوسفیان با قدرت نظامی خویش پیشنهاد یاری را به آن حضرت دادند چون منشاء قدرت الهی تحققش منوط به اراده مردم است نه کودتا و زور لذا علی ع نپذیرفتند و بیست و پنج سال خانه نشین شدند. البته نگارنده محترم حتی اگر به منابع بهائی مختصری تسلط داشتند چنین خام مطالب را ارائه نمی کردند زیرا دقیقا به دفاعی بودن جهاد و اینکه پیامبر اسلام نه اینکه نظر به شان نبوت و تبلیغ بلکه نظر به شان حافظ حریم جامعه بودن در مدینه و برای دفاع از آن دست به شمشیر می بردند مورد عنایت واقع شده است چنانچه صراحتا به این مطلب جناب عبد البهاء معترف است :
“” شخص جاهلی در نزد قسّیسی گفته که دلیل بزرگواری شدّت شجاعت و خونریزیست و یک شخص از اصحاب حضرت محمّد در یک روز صد نفر را در میدان حرب سر از تن جدا کرد. آن قسّیس گمان نمود که فی الحقیقه برهان دین محمّد قتل است . و حال آنکه این صرف اوهام است بلکه غزوات حضرت محمّد جمیع حرکت دفاعی بوده و برهان واضح آنکه سیزده سال در مکّه چه خود و چه احبّایش نهایت اذیّت را کشیدند و در این مدّت هدف تیر جفا بودند بعضی اصحاب کشته گشتند و اموال به یغما رفت و سائرین ترک وطن مألوف نمودند و به دیار غربت فرار کردند و خود حضرت را بعد از نهایت اذیّت مصمّم بقتل شدند. لهذا نصف شب از مکّه بیرون رفتند و به مدینه هجرت فرمودند . با وجود این اعدا ترک جفا نکردند بلکه تعاقب تا حبشه و مدینه نمودند و این قبائل و عشائر عرب در نهایت توحّش و درندگی بودند که برابره و متوحّشین امریکا نزد اینها افلاطون زمان بودند “” مدرک : النور الأبهی فی مفاوضات عبدالبهاء گفتگو بر سر ناهار باهتمام کلیفورد بارنی امریکانیّه جمع آوری و نشر گردید حقوق الطبع محفوظه الطبعه الثانیه بمعرفه فرج‏الله ذکی الکردی در مصر سنه ۱۳۳۹ هـ – م سنه ۱۹۲۰ م

با توجه به بیان غصن اعظم و مرکز میثاق از دید بهائیان جناب دکتر آریا حق گو خلاف نص صریح بیانات عبد البهاء قلم فرسائی کردند و بصراحت به پیامبر اسلام جسارت نموده اند و درک نکرده اند که پیامبر اسلام واجد دو شان بودند و نظر به شان اول که کسوت هدایت خلق به معارف ربانی است اصلا بنای به تبلیغ به سیف وجود ندارد. در این مقام است که قرآن بصراحت می فرماید و ما علی الرسول الا البلاغ المبین یعنی شان پیامبر در کسوت هدایت فقط ابلاغ کلمه است و بس و جهاد دفاعی و حفظ حریم جامعه اصلا ربطی به شان تبلیغ دین ندارد و دقیقا پروسه دیگری را باید طی کند.
بنا بر نصوص الهی خداوند پیامبر را مجاز به تشکیل حکومت می داند اما مشروط به اقبال مردم البته تکلیف دینی مردم گوش جان سپردن به فرمان الهی است اما تحقق آن مشروط شده به اقبال عمومی حال وقتی این کسوت با انتخاب مردم تحقق یافت برای دفاع از حریم جامعه پیامبر اقداماتی را انجام می دهد که این اقدامات ربطی به تبلیغ دین ندارد بلکه فقط ارتباط مستقیم با کسوت حاکمیت مظهر الهی است.
از دیدگاه بهائیت هم این دو منصب از هم تفکیک شده علی رغم ادعای شمشیر ها بغلاف راجع چرا که در نفس الامر این شعاری است که بگزاف طرح شده زیرا در نزد اهل فرقان هیچ گاه شمشیر ها برای هدایت از غلاف خارج نشده بود که بغلاف راجع شود. چنانچه اشاره شد شمشیر ها فقط برای دفاع از حریم جامعه از غلاف خارج شده بود و نه تبلیغ دین.
البته حرکتهای خلفای غاصب که برای حکومت دو روزه دنیا از دین سوء استفاده کردند و به بهانه گسترش دین به سایر ممالک هجوم آوردند نباید ملاک عمل دین واقع شود بلکه میزان نص قرآن است و سنت متواتر که در هیچ جای آن این حرکت تایید نشده است و به این مطلب نیز جناب عبد البهاء در مفاوضات گواهی داده اند.
و اما ادعای شمشیر ها بغلاف راجع سخنی از روی جلب مشتری و بی محتواست و کذب محض است زیرا اگر به حیث جنبه الهی مد نظر است چنانچه توضیح داده شد اصلا از غلاف خارج نشده بود ولی چنانچه از حیث حفظ حریم جامعه است این هم از تناقضات مسلم این آیین است و غیر ممکن است بهائیان به غلاف راجع بودن آن را بتوانند اثبات کنند زیرا احکام اقدس بالاخره باید اجراء شود. واقعا خوانندگان این سطور از بهائیان خواهند پرسید مگر در شریعت بهائی احکام جزائی وجود ندارد ؟ مگر می شود به احکام جزائی اعم از حکم اعدام و سوزاندن فردی که خانه کسی را آتش می زند و یا پیشانی دزد را با علامت خاص با آهن گداخته داغ گذاشتن بدون بیرون آمدن شمشیر از غلاف تحقق یابد ؟
آیا اگر مردم کشوری نود درصدش بهائی باشند و قصدشان اجرای احکام اقدس باشند و از سوئی باید جامعه اداره شود عزیزان بهائی هیئت دولت و مدیریت سیاسی را از چین وارد می فرمایند یا خود تشکیل دولت می دهند ؟ لذا برای حفظ حریم جامعه اگر قرار باشد شمشیر ها به غلاف راجع باشد که فاجعه رخ خواهد داد لذا سخن شمشیرها به غلاف راجع یک سخن غیر منطقی است که با هیچ منطقی سازگاری ندارد و فقط مصرف تبلیغاتی بر ملتهب نشدن جوامع علیه بهائیت را دارد و الا بهائیان با استراتژی سلطنت جهانی در حرکتند اما با روشی که با حکمت باشد و التهاب ایجاد نکند در این مورد مطلبی مبنی بر اعتراف جناب شوقی بر اینکه هدف جامعه بهائی کسب مدیریت سیاسی و تشکیل سلطنت مانند قسطنطنیه در قرن چهارم میلادی است را خدمت خوانندگان این سطور تقدیم می کنم :
«دوره ی مجهولیّت که اوّلین مرحله در نشو و نمای جامعهٔ اهل بهاست و مرحله ثانویهٔ مظلومیّت و مقهوریّت هر دو منقضی گردد دوره ثالث که مرحله انفصال شریعهالله از ادیان عتیقه است چهره بگشاید و این انفصال به نفسه مقدّمه ارتفاع علم استقلال دین الله و اقرار و اعتراف به حقوق مسلوبه اهل بهاء و مساوات پیروان جمال ابهی با تابعان ادیان معتبره در انظار رؤسای جهان و این استقلال ممهّد سبیل از برای رسمیّت آئین الهی (و ظهور نصرتی عظیم شبیه و نظیر فتح و فیروزی که در قرن رابع از میلاد حضرت روح در عهد قسطنطنیه کبیر نصیب امّت مسیحیّه گشت و این رسمیّت به مرور ایّام مبدّل و منجر به تأسیس سلطنت الهیّه و ظهور سلطه زمنیّه شارع این امر عظیم گردد. و این سلطنت الهیّه مآلاً به تأسیس و استقرار سلطنت جهانی و جلوهٔ سیطرهٔ محیطهٔ ظاهری و روحانی مؤسّس آئین بهائی و تشکیل محکمه کبری و اعلان صلح عمومی که مرحله سابع و اخیر است) منتهی گردد.)» حضرت ولی امرالله : ظهور عدل الهىi ص ۳۲
چنانچه ملاحظه می شود هدف بهائیان رسیدن به سلطنت و حکومت ظاهری است و تمام سخنانی که حکایت از این دارد که از دیدگاه بهائیان دین از سیاست جداست خود سیاستی مزورانه است زیرا این شعار مربوط به زمان ضعف این تشکیلات است لذا برای حساسیت زدائی این سخنان مطرح می شود البته در این مقاله سخن بسیار است که خود موضوعی مستقل است که در موقعیتی مناسب انشاء الله به آن پرداخته خواهد شد.

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.