توهین بهائیان به باورهای مهدوی

اولین چیزی که انسان را جذب احباء می کنند شعارهای زیبا و ترنمات مودبانه است

متن زیر خاطره دیگری از حضورم میان بهائیان در مسنجر پالتاک می باشد که تقدیم محققین گرامی می گردد :

چشم انتظارم تا ندای قدسی تو را از خانه کعبه بشنوم
و صدای روح افزای تو را که با ندای رحمت بر مومنین و صلابت بر شیاطین و پیروانش به گوش جان بشنوم
ای سلاله آخرین ندای حق حضرت ختمی مرتبت
ای میوه دل دردانه خلقت
ای مولائی که با آمدنت بوی عطر یاس جانی دوباره می گیرد
و رنگ گل نرگس صفای دیگری می یابد
ای دوای رنجهای درماندگان
اشکان منتظرم چشم به راهت نشسته است
و نور امید در آن موج می زند تا آمدنت را نظاره کند
من منتظر رسیدن اسب سفیدم تا از دور دستها بیاید
تا با آمدنش جانی تازه به بهار ببخشد
تا با رسیدنش خورشید را معنی کند
تا با وصلش واصلان حقیقت وصل را وجدان کنند تا دعوی واصلان دروغین رنگ ببازد
اولین چیزی که انسان را جذب احباء می کنند شعارهای زیبا و ترنمات مودبانه است. انسان حس می کند در فضای آکنده از محبت قدم می زند در امنیت بسر می برد نه تعرض به باوری در این دشت معنا دارد نه خشونت جائی اما خدا رفتگانتان را بیامرزد پدر روشن دل من مدام جمله طلائی را به من متذکر می شد و آن هم این بود که : پسرم عصای دست بابا حاصل زندگیم از من به تو نصیحت به کسی اعتماد کن که وی را آزموده باشی و تا اطمینان از زلالی وی نیافته ای دل به وی مبند.
همراه زلال مانند جوی آب است صفای وی و تمیزیش هنگامی هویدا می شود که چوبی برداری و به درون آب وارد نموده تکانش دهی تا روشن شود که واقعا زلال است یا شفافیتش ظاهری است.
آری در محیط پالتاک رودی است که انسان هنگامی که از کنار آن می گذرد حس می کند که می شود به آن نزدیک شد و در کنارش از زلالی آن لذت برد ولی خدا را شکر که من نصیحت پدر آویزه گوشم بود و زلالی آن فریبم نداد گاه گاهی چوبی به داخل آن فرو می کردم تا برایم روشن شود که این زلالی ظاهریست یا شفافیتش رسوخ در باطن نیز کرده است .
اما افسوس و صد افسوس که با اندک گرداندن چوبی نازک در آن سیاهی های کینه و کدورت نسبت به باورهای من و من ها خودش را نمایان کرد .
خدایا باور نمی کنم کسی که ادعا می کرد آغوشش برای استقبال از دشمنانش باز است چه رسد به دوستان و مدعی بود رسالت اسطوره هایش وحدت عالم انسانی است و بهائیت رسالتش ارائه الگوهای نوین برای همزیستی ملل است و علی رغم گذر عمرش که از ۸۰ سال هم فراتر رفته بود سخن تکراری خویش را تکرار می کرد و باور میلیونها مسلمان را به سخره می گرفت و نماد منجی عالم بشریت حضرت حجت بن الحسن ع را به سخره می گرفت و با تمسخر به این نماد که اسب سفید است به باور میلیونها مسلمان که قاعدتا یکی از همان مللی هستند که باید در دایره وحدت انسانی حضرات بگنجد دکتر پرویز ایزدی گرامی می تازد .
البته این اولین باری نیست که این عزیز به نمادهای مسلمین می تازد اما جای تعجب است که در قاموس ایشان جا برای هر نمادی وجود دارد الا رهبران و مقدسات مسلمین تا جائی که چند ماه پیش به صراحت اعلام کرد رسالت اصلی بهائیت که از قیام باب شروع شد حذف مقام مرجعیت شیعه بود البته این اعتراف صریح ایشان مکرر توسط این حقیر مورد استناد قرار گرفت که دکتر فرهیخته و با هوش پس لطفا به منتقدین خود خرده نگیرید که چرا در برابر ما ایستادگی می کنید و بهائیت را مورد نقادی قرار می دهید. دکتر ایزدی عزیز نام این حرکت دفاع هوشمندانه در برابر هجوم خصمانه بهائیان می باشد پس امیدوارم دکتر عزیز یا شعار دل فریب وحدت عالم انسانی را فراموش کن یا حمله به نماد های میلیونها مسلمان .
البته نا گفته نماند که دکتر عزیز پا جای اسطوره های خویش می گذارد و خوب درس آموزگاران خویش را ارائه می دهد .
در این مرام تازگی ندارد وقتی جناب بهاء الله به شیعیان بعنوان یک فرقه هالکه نگاه می کند. تکلیف این دکتر ۸۰ ساله واله در آموزه های جناب بهاء الله معلوم است :
« فرقه هالکه که خود را ناجیه می شمرند هزار و دویست سنه بل ازید جعفر را کذاب گفته و می گویند مع آن که آن مظلوم یک کلمه از روی حقیقت و راستی و صدق بیان نمود ” مائده آسمانی ج ۷ ص ۲۳۳

بله دوستان تخم کین را نسبت به فرقه ناجیه جناب بهاء الله دردل بهائیان کاشت و علی رغم دقت در علنی نکردن آنچه در پشت درهای بسته این حضرات به دور از چشم ارادتمندان به باورهای مهدوی می گذرد گاهی اوقات در هیجانات این کینه ها از زبان اهل نظری همچون دکتر عزیز بروز میکند که امیدوارم بهائیان این اعتقاد یک بام و دو هوا را حداقل به وجدان خودشان پاسخ گو باشند .

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.