نقد نقدهای اشراقی بر سخنان حسن ارشاد

عزیز دل می شود بفرمایید مدعیان کذبه چگونه شناخته می شوند ؟
می شود بفرمایید اگر به همین دلیل مطروحه توسط جنابعالی جمشید معانی ملقب به سماء الله دعوت به نسخ بهائیت کرد شما چه پاسخی برایش دارید ؟

پاسخ به اولا :
عزیز دل می شود بفرمایید مدعیان کذبه چگونه شناخته می شوند ؟
می شود بفرمایید اگر به همین دلیل مطروحه توسط جنابعالی جمشید معانی ملقب به سماء الله دعوت به نسخ بهائیت کرد شما چه پاسخی برایش دارید ؟
یا اگر میسن ریمی ادعای ولایت امر الله را انجام داد شما با همین منطق پاسخی برایش دارید ؟
عزیز دل این بدیهی ترین مطلب است که ابتدا باید مدعی مقام راسخون در علم را برای خود اثبات کند بعد بر مبنای این مقام تاویل کند برای ازدیاد معلومات جنابعالی اصطلاحا به این عمل شما اهل شرق می گویند ” مصادره بمطلوب” و اهل غرب می گویند ” توتولوژی “

پاسخ ثانیا :
عزیز دل سخن شما از بی صداقتی مسلمین است نه اسلام اما سخن من در بی صداقتی بهائیت است و در ریشه ; مختصری مطالب این حقیر را مجددا مطالعه کنید مطلب بسیار واضح است واقعا فکر می کنید پاسخ شما ربطی به متن زیر داشت ؟ :
مفهوم مناسبات انسانی هم مبتنی بر اثبات اصل دعوت است زیرا این مناسبات مبتنی بر ادعای شریعت جدید است و مناسباتی که بر مبنای عدم صداقت بنیان نهاده شود اساس تربیت بنیانش معدوم خواهد بود و با اجازه جنابعالی بهائیت یک خط طرح اجرائی برای مطالب کلی ادعائی خود ارائه نداده است و آنچه ارائه داده اقدس است که تا الان نیز موج مخالفین آن مخصوصا میان روشنفکران مشهود است مخصوصا احکام کیفری اقدس که متعارض با اصول حقوق بشر می باشد.

پاسخ سوم شما :
عزیز دل فرمودید :
اولاً- شما فقدان حزب وعدم مشارکت سیاسی را بعنوان نقاط ضعف اساسی دیانت بهایی در مقام داشتن نقش فعال و موثر هدایت جامعه و مشارکت در تمشیت امورآن ذکر نمودید، غافل از اینکه از نقطه نظرجامعه بهایی همین ایفای چنین نقشی و مشارکت سازنده و غیرانتفاعی در تمشیت امور جامعه فارغ از مرزبندیهای حزبی و بازیهای کثیف سیاسی برای تصاحب و حفظ مقام وقدرت، نه تنها مذموم نیست بلکه از خصایص و وظایف ذاتی دیانت و جوامع بهایی است. اگر بتوان احزاب متداول را به گروهی از افراد همسو و مشترک المنافع تعبیر کرد، در واقع انشقاق و تقابل مخرب آحاد نفوس (نیروی انسانی) جوامع بشری که می توانند بموقع در روند همکاری و فعالیتهای سالم اجتماعی مفید و سازنده باشند، به محافلی و گروهایی بنام حزب خود از بزرگترین دشمن و بلای مزمن جامعه بشریت و علت اساسی بحرانهای اجتماعی و بین المللی است. در واقع جامعه بهایی با همین حزب بازی و سیاستهای آن مخالف است. چون این احزاب و انشقاق نفوس همکار به گروهای رقیب که اهداف و منافع و مصالح حزبی خود را به مصالح و منافع جامعه مرجح دانسته و با رقابت و بازیهای ناسالم سیاسی که غالباً همراه با تزویر و ریا و دروغ و توطئه و اعمال خشونت و کشتار نفوس است، سعی در کسب و حفظ قدرت اجتماعی و منافع گروهی می نمایند.

اما نظر این حقیر :
عزیز سخن در این است که در منابع امری به کلی از مداخله کردن در امور سیاسی بهائیان منع شده اند تا جائی که عبد البهاء گفته حتی به قدر لب بر هم زدنی نباید در مسائل سیاسی دخالت کرد و من یک سوال بسیار ساده کردم و جنابعالی متاسفانه به آن نپرداختید و آن اینکه :
اگر در مملکتی ۹۰ در صد بهائی باشند و ده درصد سایر افراد طرح شما برای مدیریت آن جامعه چیست ؟
آیا بشکل حزبی در انتخابات شرکت می کنید ؟
در حالی که فرموده بودید بهائیان در رقابت های حزبی شرکت نمی کنند ؟
آیا کلا این ۹۰ در صد مقدراتشان را به آن ده درصد می دهند ؟
آیا این عین حماقت نیست ؟
لذا عزیز دل اینکه خدمت شما عرض می کنم آموزه های بهائی مملو از تناقض است بی ربط عرض نکرده ام.
دیگر سخن اینکه شما نشان دادید که اتفاقا بهائیان هدفشان کسب مدیریت سیاسی جامعه است اما با روش خودشان اینکه هر کس سیاست خود را طاهر و مطهر بداند و سایر قدرتهای سیاسی را کثیف بداند تمام جریانات سیاسی همین نظر را در مورد رقبای خود می گویند و این هم سخن بدیعی نیست لذا برای شما عیان شد که اعتراف نمودید شما هم ابتدا بر خلاف ادعایتان در عدم مدیریت سیاسی دین بر مقدرات جوامع اول ورود در سیاست را برای خود به نوعی حلال می کنید بعد این طعام را میل می فرمایید.
آیا این عین بی صداقتی نیست ؟
آیا این کلاهبرداری نیست ؟
اینجاست که دلیل بر الهی نبودن بهائیت همین بی صداقتی آن است.

و اما فرمودید :
ثانیا ً – مجموعه آثار بهایی بعنوان رفرنس و منبع الهام و علم الهی و بیت العدل اعظم بعنوان مهندس و تشکیلات و نظم اداری بهایی بعنوان نمونه در حال رشد و بالندگی و جامعه جهانی بهایی و بقیه همنوعان و همکاران از هر دین و آئینی بعنوان معمار و مجری طرح هستند و نظامات سیاسی و نهادهای اجتمایی پوسیده و فاسد که در حال تخریب و اضمحلال هستند باید بتدریج خراب شود و از دل این خرابه ها مدنیت و نظام جدید بتدریج ظهور و رشد می نماید.

عزیز دل ظاهرا جنابعالی صورت مسئله را مورد دقت قرار ندادید دقت بفرمایید :
بهائیت خود را دین می داند و واجد مشیت الهی برای بشر قلمداد می کند اینکه بفرمایید بشر خود بر پای خود بر مبنای سعی و خطاء اقدام کند با اساس تربیت الهی سازگاری ندارد روح حاکم بر ادیان ابراهیمی ابتلاء و تربیت بر مبنای آن است ظاهرا باید مختصری در آموزه های بهائی سیر نمایید و مجددا معارف امری را تورق کنید زیرا از مضمون کلام شما اینگونه مستفاد می شود که متوجه نشده ایید که در بهائیت سیستم تشریع حتی در مورد بیت العدل بسته است نه باز توضیح اینکه :
بهائیان موظفند صد در صد به اوامر بهاء الله عمل کنند و در این زمینه حق ندارند شریعت وی را نسخ کنند لذا ذکر تجربیات انسانی برای مدیریت در مقدرات خود سخنی بیهوده و کذب محض است و شما بعنوان بهائی اگر چنین سخنی بفرمایید از حیطه اهل بهاء با این بیان خارج گردیده اید مطلب دیگر اینکه هیچ مرجعی مشروعیت مقام تبیین را در بهائیت ندارد مگر تبیینش مستند به سخن عبد البها و شوقی باشد این یعنی باب تاویل و تبیین الی الابد مسدود است و اگر در پی تبیین نصوص باشید باید در حیطه این دو مقام آن را جستجو کنید نکته سوم اینکه بیت العدل نیز توان و مشروعیت اینکه تجربیات خود را در تعیین مقدرات بیان کند از بزرگترین فکاهیاتی است که این حقیر تا به حال شنیده ام زیرا اگر بهائی باشی و اهل پژوهش خود می دانی که بیت العدل مجاز به مقابله با نص و تبیینات نیست لذا برای وی پیروی و در راستای نص و تبیین گام برداشتن است و تازه فرامینش در غیر موارد نص نیز از وصف تجربیات بشری خارج است که شما عنوان می فرمایید بلکه از دید اهل بهاء فرامین بیت العدل در موارد غیر منصوصه نیز واجد وصف عصمت وهبی است و ملهم به الهامات الهی است لذا از خطا مصون است در حالی که اگر سخن شما درست باشد و تجربی بشری باشد باید خطا ناپذیر نباشد.
نتیجه آنکه بهائیت قبل از تبلیغ دیگران به مرام خود منطقا صفر تا صد مرام آرمانی خود را باید بیان کند تا همگان با شفافیت به او روی بیاورند ولی این ویژگی در بهائیت مفقود است و ما شاهدیم که بهائیت تمام مشروعیت خود را از مغز شوئی و تبلیغات ماهرانه مسموم و غیر واقعی به پیش می برد که این خلاف عقلانیت و خرد ورزی است .

و اما فرمودید :
اما متأ سفانه شما با اینهمه ادعای علم ودانش دینی متوجه مفهوم نفحات قدسی و قوای روحانی منبعث از ظهور الهی نشده و آنرا در راستای سیاست و تمشیت امور یومیه جامعه تعبیر کرده و مدعی طرح ها و الگوهای سیاسی و اداری شده اید. با اینحال عزیز جان اگر دیانت بهایی فاقد طرح و رفرنس بود هرگز در سازمان ملل در مقام مشاور نهادها و سازمانهای غیر دولتی سازمان ملل متحد برای خدمت و رشد و توسعه جوامع انسانی قرار نمی گرفت و ایفای نقش نمی کرد.
پاسخ اینکه :
عزیز دل اولا حضور در سازمان ملل بعنوان یک شغل حقوقی تحقق می یابد
واقعا شما مخاطب را با این بیان ناشیانه متوهم فرض کرده اید ؟
یعنی شرط ورود به سازمان ملل و جزء مشاورین آن شدن شاپور راسخ این بود که مسئولین گزینش سازمان ملل از وی از رفرنس های بهائی تست گرفته اند و چون در این آزمون قبول گردید ایشان از مشاورین سازمان ملل شد ؟
لذا ابتدا باید اثبات شود مرجع مدعی نفحات قدسی و الهی واقعا واجد این مقام است بعد دل بر سخنان وی سپرد زیرا شیطان هم بر اولیاء خود نفحاتی ارسال می کند چنانچه بهاء الله نیز خود معترف بر این حقیقت است :

مورد اول :

سید مهدی گیلانی سوال می کند :
وساوس شیاطین بهواى نفس شرّى برانگیخته خلل در اعتقادات انداخته
بهاء الله جواب می دهد:
اى برادر من نفحات قدسیّه ربّ العالمین را وساوس شیاطین ذکر منما فوالله یبکى کل شیئ والذّى امرک بما ظهر من قلمک یلعنه کل الذرات ولکن هو لا یستشعر فى نفسه لأنّ الله ضرب على قلبه غشاوه النّار یقول ما لا یفقه و تکلم بما لا تکلم به مظاهرالنفى کلّها و اذاً هو فى خسران عظیم تکاد الوجود ان یذوب من هذه الکلمه ولکن ملقیک فى حجاب غلیظ و امّا خلل در اعتقادات که مذکور داشته بدانکه در اعتقادات احدى از ظهور الله و امره خلل نرسیده بلکه محکم و ثابت و راسختر شده مگر آن نفوسیکه در ظهور قبل کینوناتشان از سجّین بوده و برحسب ظاهر بتصدیق آن ظهور از علییّن محسوب شده اند و چون امتحان کبرى ظاهر آن نفوس راجع باصل خود شده و نفوس قدسیّه منیره بوطن اصلیّه خود که اقرار و اعتراف بنفس ظهور است واصل شده اند طوبى للواصلین آن اعتقاداتى که منوط بعبادت عجل شده اصفیاءالله و احبائه از آن مقدّس و منزّه و مبرّا و هر نفسیکه العیاذ بالله در این ظهور نیّر معانى محتجب ماند عقیده نداشته و نخواهد داشت ۹ تا خلل بهمرسد آیا نشنیده نغمه ورقاى الهى را که میفرماید اگر نفسى بدوام ملک و ملکوت بقیام و قعود و سجود حقّ را ذاکر شود و عبادت نماید و در حین ظهور اقلّ من آن توقف نماید لیحبط اعماله و بقدر همان توقف در نار بوده و خواهد بود تا چه رسد باعراض و استکبار نسئل الله بأن یعصمنا من وساوس الشیاطین الذّین کفروا بالله جهره و یحسبون انهم من العارفین لا فو ربّ العالمین
( بدیع ص ۹ – ۱۰ )

مورد دوم :

عبد البهاء در مفاضات می گوید :
کشفیّات روحانیّه بر دو قسم است یک قسم رؤیای انبیاست و اکتشافات روحانیّه اصفیا و رؤیای انبیا خواب نیست بلکه اکتشافات روحانیست و این حقیقت دارد میفرماید که شخصی را در چنین صورتی دیدم و چنین گفتم و چنان جواب داد این رؤیا در عالم بیداری است نه خواب بلکه اکتشافات روحانیست که بعنوان رؤیا میفرماید و قسم دیگراز کشفیّات روحانیّه اوهام صرف است ولی این اوهام چنان تجسّم نماید که بسیاری ساده دلان گمان نمایند که تحقّق دارد ص ۱۷۶

مورد سوم :

بعضى از هیاکل جَعلیّه جِِِِِِعلیه سبب شده اند که روایح رحمن را از اهل امکان منقطع نموده اند فرق این است که این عباد دیده میگویند و شما بوهم انشاء الله امیدواریم ۱۶ که هوى را از خدا تمیز دهى ( بدیع ص ۱۷ – ۱۶ )

مورد چهارم :

نسایم خریف را بنسائم ربیع چه مناسبت و نفحات علییّن را بنفحات سجّین چه مشابهت فوالذى نفسى بیده اگر بصیر بودى همان لوحى که از سمآء مشیت الهى اتماماً لحجته نازل و مخصوص تو ارسال شد حرفى از آن تو را کافى بود و همان لوح را میزان کن ( بدیع ص ۹۷ )

مورد پنجم :

خود شما هم میدانید که آن مفسد مفترى که بآن ارض آمده چه گفته و چه کرده و بآن اصل هاویه نفسى متعرض نشده و سخن نگفته مع ذلک خود را مظلوم نامیده و بامثال خود القا نموده آنچه را که شیطان باولیاى خود القا نموده و مینماید فویل لهم و للذین اتبعوهم تالله انهم لفى خسران عظیم ( بدیع ص ۱۶۴ )

عزیز دل چکیده سخن اینکه اگر ادعای نفحات قدسی کردن این همه گشاد باشد سخن بهاء الله در کذاب خواندن مدعیان کذبه به زعم خود هیچ بنیان عقلانی نداشت لذا این نظر شما از اساس بی پایه و نادرست می باشد.

و اما اینکه فرمودید :

ایضا ً متأسفانه شما هنوز به مرحله ای از درک و اگاهی روحانی و شناخت ادیان نرسیده اید که این موضوع را در نظر داشته باشید که پیامبران دارای دو مقام هستند که یکی توحید و دیگری تفرید. لذا در مقام توحید همه از یک منشاء الهی مبعوث شده و با الهام از یک منبع ( حق تعالی) از یک موضوع که حقیقت روحانی الهی و تربیت روحانی نوع بشر سخن می گویند اما بعضا ً به لحاظ تفاوت شرایط زمانی و مکانی و نیازهای بشری شاید کلام و تعالیم مظاهر ظهوربظاهر ظاهرمقداری متفاوت بنظر برسند در حالی که در اصل و محتوی یکی هستند.

پاسخ اینکه :
عزیز دل این سخن تازه ای نیست مطلب مذکور را ۱۴۰۰ سال پیش قرآن طرح کرده است و اهل بهاء آن را از ادیان سلف کپی پیس فرموده اند و به نام خود منتشر نموده اند :
آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ‏ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ بقره – (۲۸۵)
پیامبر به آنچه از پروردگارش به او نازل شده ایمان آورده، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و کتاب‏ها و پیامبرانش ایمان آورده‏اند [و بر اساس ایمان استوارشان گفتند:] ما میان هیچ یک از پیامبران او فرق نمى‏گذاریم. و گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا! آمرزشت را خواهانیم و بازگشت به سوى توست.
عزیز دل اینکه انبیاء همه حقیقتشان یکتاست سخن تازه ای نیست این را قرآن قرنها پیش مطرح کرده است :
و اینکه فرمودید باید بر مبنای فهم عقول و سطح آنان نیز سخن گفت نیز سخن تازه نیست این را نیز قرنها قبل ما آموخته اییم :
قَوْلِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ لَا نُکَلِّمَ‏ النَّاسَ إِلَّا بِمِقْدَارِ عُقُولِهِمْ» اعتقادات الإمامیه (للصدوق)، ص: ۸۶
لذا اینکه باید به مقتضیات فهم مخاطب سخن گفت مطلب بدیعی نیست
این سخن بدیع است که بر مبنای تعریف شما هیچ گاه نمی توانید دلیلی بر عدم حقانیت مثلا مدعیان من یظهره اللهی عنوان کنید چون در میزان نامیزان شما همه مدعیان واجد مقام نفحات قدسی هستند و مثلا دلیلی بر اینکه صبح ازل واجد وصف هوائی است نه خدائی ندارید .

و اما اینکه فرمودید :
۶ – گفته اید که ” مفهوم انسان از دید بهاء الله به کسی اطلاق می شود که محب بهاء الله باشد و ما بقی افراد بشر همچون سنگ ریزه و خس و خاشاک هستند” اما این استنادیه شما نابجا و بیان مهندسی شده نیمه حقیقت و یا حرف ناتمام جهت ایجاد شبهه و نفرت انگیزی است.چرا که هر فرد دارای دو مقام است یکی انسانی و دیگری روحانی و ایضا ً در رابطه با انسان سه نوع تربیت مطرح میگردد که عبارتند از روحانی و انسانی و جسمانی، حال اگر انسان را به عنوان معدن احجار کریمه بکر در نظر بگیریم با تربیت انسانی و روحانی انسانها خلق و خوی و صفات انسانی و سیمای روحانی و صفات رحمانی که مانند سنگهای قیمتی بحالت بالقوّه درعمق وجود آنان به ودیعه نهاده شده بعرصه شهود درآمده وبصورت جذاب تجلی خواهند کرد، حال اگر این معادن بقوه تربیت کشف و استخراج نشوند بمثال عرصه مملو ازسنگ ریزه خواهند بود و اگر فقط یکی ازدو وجوه یاد شده کشف و استخراج گردد و دیگری در اعماق وجود تحت لایه های نفس باقی و گم باشد طبیعتاً از یک بعد قابل ذکر و تقدیر و از بعد دیگر محروم و غریب خواهند بود و بیان حضرت بهالله بعنوان مظهر ظهور عصر حاظر و مربی روحانی عالم انسانی از این قرار است.

پاسخ اینکه :
اول از همه این تقسیم تربیت به انسانی و روحانی از ابداعات جنابعالی برای ماله کشی بر سخن مدعی مظهر امرتان می باشد زیرا هیچ تفاوتی میان حقیقت انسانی و تربیت روحانی وجود ندارد.
مضافا بر اینکه ظاهرا متن بهاء الله را دقیق مطالعه نفرمودید ایشان مرقوم نمودند :
‌مائده آسمانی، ج ۴ (چاپ جدید) ص۱۴۰ و (چاپ قدیم) ص ۳۲۷ :
«احبائی هم لئالی الامر و من دونهم حصاه الارض.»

یعنی : دوستداران من درّ و جواهر و ما بقی ایشان سنگ ریزه های ارض خاکی اند.
جناب بهاء الله تمام افراد بشر را به محبین خود و غیر محبین خود تقسیم نموده اند و مابقی غیر محبین خود را خس و خاشاک قلمداد کرده اند سخن در این است که در نزد شما بهائیان اصل و نص سخن بهاء الله است و بر اساس قواعد کلامی سخن بهاء الله مبتنی بر اینکه :
” همه بار یک داریم و برگ یک شاخسار ”
مطلبی کلی است و با این سخن بهاء الله به آن اصل کلی مورد فوق الذکر در مائده آسمانی تخصیص می زند و سخن نتیجه اش این می شود :
” همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار به شرط آنکه بهاء الله را دوست داشته باشید “

لذا اگر وی را دوست نداشته باشید همه بار یک دار و برگ یک شاخسار نیستید.
نتیجه اینکه بر اساس سخن شما فقط در پرتو تقلید از بهائیان می شود به سنگهای قیمتی حقیقت انسانیت پی برد و ما بقی باورها همه کشک می باشند ظاهرا جنابعالی فراموش نمو ده ایید که اهل بهاء یکی از شعارهایشان این است که
” الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق ” ؟
این سخن شما در یکتائی راه برای رسیدن به درک ودایع انسانی در انسان از طریق محبت به بهاء الله و اینکه غیر از آن را بر گزیدن یعنی خس و خاشاک شدن با شعار عوامفریبانه اهل بهاء که آن را نیز از عرفای اسلامی بعاریت گرفته اند : الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق معارض است
اما اینکه فرمودید :
برادر گرامی اولا ً جهت اطلاع جنابعالی مبحث عهد ومیثاق مربوط به امر بهایی است نه بابی
پاسخ اینکه :
عزیز دل اگر چنین است و باب عهد و میثاقی را طرح ننموده می شود بفرمایید مجوز ادعای من یظهره اللهی بهاء الله بر چه مبنائی است ؟
شما با این سخنتان فاتحه مشروعیت ادعای من یظهره اللهی بهاء الله و اینکه وی موعود بیان است را خواندید
زیرا لازمه سخن شما بطلان باور بهائی در بحث مشروعیت و موعود بیان بودن بهاء الله می باشد
اما اینکه فرمودید :
ثانیا ً طبق کتاب عهدی و بقیه نصوص مستند و معتبر مبحث عهد و میثاق که امری بدیع وحیاتی در دیانت بهایی میباشد چهارچوب و اصول خاص خود را دارد و طبق وعده محتوم حضرت بهاالله مرکز عهد ومیثاق هر زمان از صون و حمایت قاطع قوای روحانی ظهور جدید برخوردار بوده و مصون از خطا و در حفظ و حراست کامل قرار دارد…
پاسخ اینکه :
عزیز دل در بهائیت فرقه های مختلفی وجود دارد و هر کدام خود را مشروع می دانند و دیگری را نا مشروع و هر کدام خود را اصیل می داند و دیگری را بدعت گذار در اینجا فقط حاصل مختصری از تحقیقات بعمل آمده در فرقه های مختلف بعد از باب به بعد را خدمتتان تقدیم می کنم تا بنیان تئوری استحکام عهد و میثاقتان را بر آب ببینید :
مانند هر فرقه ای که اختلاف و انشعاب در میان پیروان اش طبیعی است ، بهائیت هم از این قاعده مستثنی نیست
هرچند که رهبران بهائیت ممکن است که ادعا کنند که در میان بهائیان انشعابی نیست ، ولی واقعیت این است که بهائیت دارای فرق مختلفی است ، که هرکدام خود را بهائی واقعی می دانند.
با یک بررسی کوتاه مشخص می شود که بهائین در طول ۱۶۰ سال انشعابات زیادی به خود دیده است.
دراینجا به ارائه تاریخ این انشعابات می پردازیم.

• فرق در میان پیروان بهاء الله

سید علی محمد شیرازی ( باب )

فرقه های در میان پیروان باب :
• بیانی ( ازلی )
فرقه بیانی یک دسته ماند ه اند ولی فرقه بهائی به دسته های بیشتری تقسیم گشتند که حال به بررسی این فرق می پردازیم.
فرق در میان پیروان بهاء الله :
پیروان عبدالبهاء – بزرگترین پسر بهاء الله – ( ثابتین )
فرق در میان پیروان بهاءالله :
بهائیان موحد : پیروان برادرعبد البهاء ، میرزا محمد علی ، که به وسیله بهاء الله بعنوان رهبر بهائیان بعد از مرگ عبد البهاء معرفی شده بود ولی از طرف عبد البها تکفیر گردید .
فرق در میان پیروان عبدالبهاء :
پیروان بهائیان موحد بصورت قلیل ماندند ولی پیروان عبد البهاء به انشعابات بیشتر تقسیم شدند.
فرقه های در میان پیروان عبدالبهاء :
• آنهائی که باور دارند که قصد و وصیت عبد البهاء کذب است که بوسیله شوقی افندی ربانی دکترین شده بود .
فرقه های در میان پیروان عبدالبهاء :
آنهائی که به شوقی افندی ربانی بعنوان جانشین واقعی اعتقاد ندارند :
◊ بهائی آزاد
◊ بهائی ریمی
◊ جامعه تاریخ جدید
فرقه های در میان پیروان عبدالبهاء :
بهائیان آزاد :بهائیانی که اعتقاد دارند خلیفه گری
یا مسئول بهائیان با مرگ عبد البهاء
تمام شده است . و آن میثاقی که معروف شده ، یک دکترین است که توسط عبد البهاء نبوده بلکه توسط یک نویسنده حیله گر آماده شده است.
فرقه های در میان پیروان عبدالبهاء :
بهائیان متجدد ( ریفرمی ) :آنها مدعی هستند که میانه رو
هستند. مذهب روحانی از بهاء الله
و عبد البهاء و مشخصا مسیر جدیدی جدای از گروه متعصب و اصول گرا بهائیان حیفان ایجاد کردند . رهبر فعلیه این گروه های فردریک گلیشر(Fredrick Glaysher) است.
فرقه های در میان پیروان عبدالبهاء :
بهائیان جامعه عهد جدید:این گروه پیروان ” میرزا احمد سهراب ”
هستند . او بهمراه ” لویس استیو سانت
چانلرز” و همسرش ژولی”جامعه عهد جدید”
را در سال ۱۹۲۹ رابعنوان راهی غیر مستقیم در انتشار آموزه های مذهب بهائی تاسیس کردند. بعدها که مشاجره بین میرزا احمدوشوقی افندی بالا گرفت ، سهراب و چانلرز بعنوان عهد شکن مشخص شدند و ترد گردیدند . آژانس امنیت آمریکا (NSA)در سال ۱۹۴۱ آنها را مورد پیگرد قانونی قرار دارد .

انشعابات در میان پیروان شوقی افندی ربانی :
• پیروان ” گاردها و هارس ها ( نگهبانان ) ”
• پیروان ” نواب ( نایب ها )
• پیروان UHI مستقر در حیفا ( بهائیان مرتد ” Herterodox “

انشعابات در میان پیروان شوقی افندی ربانی :
آنهائی که اعتقاد به شوقی افندی وچالرز میسون رمی دارند ( بعنوان نگهبانی و حراست )

اینها فرقه های حارسان هستند . همگی آنها داستان جالبی دارند . در واقع اینها دارای سه شعبه هستند هرکدام اعتقاد به یک حارس دارند و یکی از آنها (BUPC) منتظر حارس خود است .

انشعابات در میان پیروان شوقی افندی ربانی :
آنهائی که اعتقاد به یک حارس دارند سه گروه اند :
• بهائیان اورتدکس
• BUPC
• هسته اصلی مذهب بهائی

انشعابات در میان پیروان شوقی افندی ربانی :
بهائیان اورتدکس :
پیروان جوئل ب ماران گلا را بعنوان حارس و نگهبان
بعد از چالرز میسون رمی است . این گروه دومین
گروه بزرگ بهائی است و دارای یک حارس زنده
، شورای بین المللی بهائی و انستیو ” ایادی ” می باشند . بهائیان اورتودکس دارای تشکیلات و پیروان در : آمریکا ، هند ، استرالیا، کانادا ، اتریش ، …..، اسپانیا، فرانسه ، ایران ، پاکستان و بنگلادش می باشند .

انشعابات در میان پیروان شوقی افندی ربانی :
بهائیان تحت اشراف عهد و میثاق ،
پیروان جوزف پیه رمی ، حارس بعد از چارلزمیسون
رمی ، این گروه از بهائیان دارای یک حارس ،
شورای بین المللی بهائی و بیت العدل (UHS)
ولی دارای انستیو ایادی نمی باشد . حارس و نگهبان فعلی نیل چیس است . بعلت استفاده او از کلمه بهائی برای گروه خود ، آژانس امنیت ملی آمریکا نیز علیه نیل چیس اقامه دعوی کرده است .
( برای اطلاعات بیشتر در مورد دکتر لیلاند جنس به ویکی پدیا مراجعه نمایید )

انشعابات در میان پیروان شوقی افندی ربانی :
هسته اصلی مذهب بهائی :
بر اساس خواست بهاء الله و عبد البها بایستی
یک حارس زنده جهت هدایت بیت العدل (UHJ)
وجود داشته باشد . بیت العدل موجود در حیفا
ساختگی است .بدین جهت که دارای حارس نیست. این گروه دارای حارس زنده هستندو شورای بین المللی بهائی ندارند یا انستیو ایادی حارس فعلی آنها جک سوقومونیان است. او بعد از دونالد هاروی (سومین حارس) حارس شد .

انشعابات در میان پیروان شوقی افندی ربانی :
پیروان ” نایب ها ”
بهائیان تربیت
پیروان رکس کینگ ، آنها می گویند رمی حارس نبوده است بلکه او فقط یک نایب بوده مذهب را راهبری می نموده تا وقتی که یک فرزند واقعی از بهاء الله جلو بیاید وحارس شود ( طبق اعتقادات این گروه ) کینگ او را بعنوان نایب بعدی انتخاب کرده است واعضای خانواده او پیروی نایب کرده اند.

انشعابات در میان پیروان شوقی افندی ربانی :
بهائیان با مرکزیت حیفا
این بزرگترین گروه بهائی است . آنها
معتقدند که در موضوع حراست بداء
اتفاق افتاده ( یعنی خدا قضای خود را
تغییر داده ) و لذا دیگر حارسان نخواهند بود.
بعد از شوقی افندی در زمان مرگ شوقی افندی وقتی او در لندن بوده بیوه او تلگرافی را ارسال داشت که اعلام کرده بود حارس خیلی ضعیف شده در حالیکه که در واقع او مرده بود.

انشعابات در میان پیروان شوقی افندی ربانی :
بهائیان با مرکزیت حیفا(ادامه…)
وقتی که ایادی بعدها در حیفا همدیگر را ملاقات کردند تا صندوق را باز کنند ، آنها مهر و موم را شکسته ولی گواه ووصیتی پیدا نکردند . دیر وقت همان شب یکی از ایادی ( ایرانی ) به سایر ایادی ایرانی گفت که در موضوع حراست بداء حاصل شده و این موضوع برای همیشه تمام شده است . هم اکنون بهائیان حیفای بوسیله بیت العدل (UHI) که دارای ۹ عضو «مصون از گناه» هدایت می گردد.
سایر فرق
علاوه بر تمام اینها ، گروه ها و انشعابات دیگری هم در بابیه/بهائیت است
سایر فرق
گروه اساس بهائیت
پیروان جمشیدمعانی .
این گروه که فعلا توسط جان کار رهبری
می شوندو خود را گروه اساس ذات بهائی
می نامند . آنها معتقد به آمدن ظهور سوم بعد از باب و
بهاء الله هستند .
سایر فرق
گروه بیت الحارس جامع
پیروان ۵ شیخ
آنها به شوقی افندی اعتقادداشته . بر اساس آموخته های بهاء الله و عبدالبهاء بیت العدل بایستی دارای یک راس از حارس معصوم باشد. آنچنان که بهاء الله در احکام خود ذکر کرده است . بایستی ۲۴ حارس ( ولی امرالله و یا امام ) بیایند ، باب همراه ۱۸ نفر از حروف حی ۱۹ تا درست میکند . نام باقیمان ۵تا ذکر نشده است . ولی آنها در آینده خواهند آمد . تمامی این« حارس ها» معصوم هستند بر اساس آموزه های بهاء الله آنها پادشاهان کل جهان الهی می باشند.
سایر فرق
گروه بیت الحارس جامع
پیروان ۵ شیخ
آنها به شوقی افندی اعتقادداشته . بر اساس آموخته های بهاء الله وعبد البها بیت العدل بایستی دارای یک راس از حارس معصوم باشد . آنچنان که بهاء الله در احکام خود ذکر کرده است . بایستی ۲۴ حارس ( ولی امرالله و یا امام ) بیایند ، باب همراه ۱۸ نفر از حروف حی ۱۹ تا درست میکند . نام باقیمان ۵تا ذکر نشده است . ولی آنها در آینده خواهند آمد . تمامی این« حارس ها » معصوم هستند بر اساس آموزه های بهاء الله آنها پادشاهان کل جهان الهی می باشند.
سایر فرق
پیروان دهش ( دهشتیت )
دهشتیت ها معتقد به رهبر خود ،
دکتر دهش – سالم موسی الاوش
( مرحوم موسیس الیشا ) ( ۱۹۸۴- ۱۹۱۲) هستند که این گروه در بیروت ، لبنان گروه خود را دهشتیم گزاردند و اعتقاد به رجعت باب دارند _ علی محمد شیراز ) و آنها به بهاء الله اعتقاد ندارند .

نتیجه گیری :
بنظر میرسد که فرقه گرائی در بهائیت سمت و
سوی آن بطوری است که برای گروه اکثریت
بهائی با مرکزیت حیفا مشکلات وسختی های
زیادی را ایجاد کند . از سوی دیگر بهائیان معتقد به بیت العدل هم فشار بیشتری بر بیت العدل گذاشته تا موضوع حراست رامشخص کند . بجای اینکه از آنها بخواهند که عهد شکنان را طرد کند.

نتیجه گیری :
پیگیری های قضائی اخیر علیه سایر فرق بهائی باعث شده که موضوع حراست وحارسان به یک موضوع بین المللی تبدیل گردد. بنظر میرسد که توازن در این موضوع به سمت حراست است . اگر این جهت گیری و نزاع ادامه یابد ممکن است بهائیت به شعب بیشتری تقسیم گردد. باید به آینده چشم دوخت .
با تشکر .

با تشکر از:
www.wikipedia.com
www.sourcewatch.com
www.sectsofbahais.com

و اما اینکه فرمودید :
در رابطه با نوع آوری در مناسبات انسانی بعنوان نمونه خیلی ساده و عامیانه باید عرض کنم که درست در حالی که جوامع و باورهای اسلامی آفت زده در قرن بیست ویکم اندر خم و اسیر موضوعاتی چون عوام و خواص و مراجع تقلید و آراء متناقض و مقلدین دستبوس و چند تارموی و لباس زنان هستند تا مبادا مردان شل و ول مسلمان نتوانند تمایلات نفسانی خود را کنترل کرده و با نگاه و رفتار معصیت آمیز گرفتارفساد شوند، حضرت بهاالله با توصیه روحانی مبنی بر کُونُوا فی الطّرف عفیفاً و فی الید اَمیناً و فی اللِّسانِ صادقاً و فی القَلبِ متَذَکّراً »

عزیز دل ظاهرا شما عمل پیروان را با سخن بهاء الله قیاس می گیرید در حالی که این روش شما نزد اهل فهم عین مغلطه و مار را کشیدن است نه نشان دادن.
در مکتبی که آموزه های فراتر از سخن بهاء الله در آن موجود است بالیدن به جملاتی که همه رو نویسی شده از آموزه های اسلام است و آن را بدیع انگاشتن عین خیانت به اهل تحقیق می باشد و این روش خردمندان نیست.
شما می فرمایید آموزه عفیف بودن از ابداعات بهاء الله است ؟
مختصری در اهمیت عفت و مصادیق آن مطالبی را تقدیم می کنم تا بر همگان عیان گردد که این معارف منشأش در معارف نبوی است نه بهائی :
الإمام علی «ع»- فی وصیّته لابنه الحسن: و الحرفه مع العفّه، خیر من الغنى مع الفجور.
امام على «ع»- در وصیّت به امام حسن «ع»:
پیشه داشتن (و کار کردن) توأم با عفّت، نیکوتر از ثروتمندى توأم با فجور است.
«نهج البلاغه»/ ۹۳۰؛ «عبده» ۳/ ۵۸.
الإمام الحسن «ع»: … فإنّ ابتغاء الفضل من السّنّه، و إلا جمال فی الطّلب من العفّه؛ و لیست العفّه بدافعه رزقا.
«تحف العقول»/ ۱۶۸.
امام حسن «ع»: … طلب روزى بیشتر سنّت است، و اعتدال در کسب عفّت.
و عفّت‏ ورزى هیچ روزیى را از بین نمیبرد.
الإمام علی «ع»: قلّه الأکل من العفاف‏، و کثرته من الإسراف.
«غرر الحکم»/ ۲۳۴ و ۲۱۳
امام على «ع»: کم خورى عفاف است، و پرخورى اسراف.

النّبیّ «ص»: حسن التّدبیر مع العفاف‏، خیر من الغنى مع الإسراف.
«کافى» ۴/ ۵۵- ۵۶.
پیامبر «ص»: تدبیر نیکو با عفاف، بهتر است از ثروت با اسراف.
النّبیّ «ص»: ألا! و إنّ أفضل النّاس عبد أخذ فی الدّنیا الکفاف، و صاحب فیها العفاف «بحار» ۷۷/ ۱۷۹؛ از کتاب «أعلام الدّین».
پیامبر «ص»: آگاه باشید! با فضیلت‏ترین مردمان بنده‏اى است که از دنیا به اندازه کفاف به دست آورد، و هماره- در زندگى- عفاف ورزد.
الإمام علی «ع»: تمام العفاف‏، الرّضا بالکفاف.
«ارشاد» شیخ مفید/ ۱۵۸.
امام على «ع»: عفاف کامل در خرسندى به کفاف است.
الإمام علی «ع»: من اقتنع بالکفاف، أدّاه إلى العفاف‏. «غرر الحکم»/ ۲۸۶.
امام على «ع»: هر کس به اندازه کفاف قناعت کند، او را به عفاف خواهد رسانید.

الإمام الصّادق «ع»: إذا أحبّ اللَّه عبدا ألهمه الطّاعه، و ألزمه القناعه، و فقّهه فی الدّین، و قوّاه بالیقین، فاکتفى بالکفاف، و اکتسى العفاف‏. «بحار» ۱۰۳/ ۲۶؛ از کتاب «أعلام الدّین».
امام صادق «ع»: چون خداوند بنده ‏اى را دوست بدارد، شوق عبادت در دل او مى‏ افکند، و قناعت را پیشه او می سازد، و او را به فهم بصیرانه دین موفّق مى دارد، و به دل او با «یقین» نیرو مى بخشد؛ چنین انسانى به «کفاف» بسنده میکند، و در جامه «عفاف» میخرامد.
فکر کنم برای اسکات خصم همین مختصر کفایت کند.

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.