داستان این دو، یکی است

بررسی گوشه ای از تعاملات صهیونیستها با تشکیلات بهایی

نویسنده : نرگس پالیزبان

صهیونیسم عبارت است از ایمان کلیه یهودیان به وحدت ملی!
به عقیده صهیونیست‌ها یهودی به کسی گفته می‌شود که از نظر زیست شناسی از اعقاب یک فرد یهودی باشد. پس تبعیض نژادی خلاصه صهیونیسم است.
از هرتزل تا وایزمن و از بن گوریون تا گلدمن همه بر این عقیده بوده‌اند که دشمن اصلی صهیونیسم منحل شدن یهودیان در اقوام و ملل غیر یهود و تشبه به آنان است. پس صهیونیسم به ناچار همزیستی اقوام یهودی و غیر یهودی در سرزمینی که یهودیان آنجا تجمع ‌کنند را لکه ننگی بشمار می‌آورد

برای برطرف کردن این لکه ننگ صهیونیسم متوسل به راهکارهای گوناگون شد از خشونت و ارعاب و توسل به زور علیه اعراب فلسطینی و هر مقامی که خار راه صهیونیسم شود مانند قتل نخستین میانجی سازمان ملل متحد و معاون او تا بایکوت نمودن عرب فلسطینی و تحریم نمودن آنها به منظور اخراج آنان از سرزمین مادری!

حئیم عزرائیل وایزمن رئیس سازمان جهانی صهیونیسم و اولین رئیس جمهور اسراییل در ۱۹۱۹ ایجاد فلسطینی را پیش بینی کرد که همانطور که انگلستان انگلیسی است فلسطین نیز یهودی باشد و برنامه صهیونیسم را چنین تشریح کرد:
«باید ملیتی ایجاد کرد که همانطور یهودی باشد که ملت فرانسه فرانسوی و ملت انگلستان انگلیسی است »

بنابراین استعمارگری برای صهیونیسم وسیله‌ای بود تا به وسیله آن ملت بسازد.

مفهوم راه حل نهایی مساله عرب در فلسطین از نظر صهیونیسم عبارت بود از: اخراج عنصر نامطلوب یعنی افراد نامتجانس؛ اما صهیونیست ها  از زمان تشکیل اسراییل همواره با بهاییان رابطه‌ای دوستانه داشته‌اند!
این روابط تا جایی است که روحیه ماکسول همسر شوقی افندی ولی امر  بهاییان در دیدار با بن گوریون اولین نخست وزیر اسراییل چنین می‌گوید:
«ما به اینجا (اسرائیل) تعلق داریم اگر قرار باشد قائل به تمیز و امتیاز هم شد من ترجیح می دهم که جوانترینِ ادیان در یکی از تازه ترین کشورهای جهان نشو ونما نماید و در حقیقت باید گفت آینده ما چون حلقات زنجیر به هم پیوسته است»

 

📖 مجله اخبار امری سال ۱۳۴۰ شماره دی ماه صفحه ۶۰۱

براستی چه مشترکات عمیقی بین بهاییت و صهیونیسم برقرار است که صهیونیسم را به مثابه یک ایدوئولوژی مبتنی بر برتری و تبعیض نژادی با بهاییت پیوند می‌زند؟ تنها وجه مشترکی که بین آندو می‌توان یافت؛ دشمنی عمیق و ریشه دار آنها نسبت به مسلمانان است.یکی ( اسراییل ) از لحاظ توسعه طلبی و دیگری به لحاظ تاریخی و عقیدتی. اما با وجود این پیوند مشترک ویژگی ذاتی برتری طلبی صهیونیسم بهاییان را بمانند ابزاری در خدمت توسعه طلبی خود گرفته است.

صهیونیسم نشان داده کوچکترین مانعی را بر سر راه توسعه‌‌طلبی خود تحمل نمی‌کند و حتی از این نظر با عنصری همسو و متجانس مانند  تشکیلات بهایی نیز کوچکترین مماشاتی ندارد و همین امر تشکیلات بهایی را وادار به محافظه کاری نموده است تا آنجایی که به غیر از کارکنان موسسات اداری هیچ فرد بهایی اجازه سکونت دائم در اسراییل را ندارد و حتی برای زیارت اماکن بهایی بعد از صدور اجازه از تشکیلات بهایی تنها به مدت ۹ روز قادر خواهد بود در اسراییل ساکن باشد.

اخراج کردن صادق آشچی فرزند یکی از بهاییان سرشناس و تهدید به اخراج پدرش از جامعه بهایی در صورت تماس با پسرش توسط شوقی افندی اولین و آخرین ولی امر بهاییان به خاطر مسافرت بدون اجازه به اسراییل !( توقیعات مبارکه ، ۱۹۵۲-۱۹۴۵ )

در نامه بالا مؤسسه امنیتی ایادیان امرالله در نامه‌ای خطاب به محفل روحانی تهران ؛ نصرت الله وحدت و نجات الله ماخانی و همسرش را به دلیل مسافرت و اقامت در اسراییل بدون کسب اجازه از تشکیلات بهایی از جامعه بهایی اخراج کرده است.

به راستی این پرسش برای هر صاحبنظری بوجود می‌آید که چرا بهاییان که عنصر متجانس و سرنوشت آنها با صهیونیسم گره خورده است از سکونت در اسراییل توسط تشکیلات بهایی به شدت منع شده‌اند ؟!
جوابی که با توجه به ویژگی صهیونیسم می‌توان داد این است که سکونت بهاییان در اسراییل توازن جمعیتی را به نفع غیر یهودیان بر هم می‌زند و علاوه بر آن بهاییان دارای تفکر جهان وطنی هستند و این تفکر در تقابل با صهیونیسم قرار دارد !

واینگونه است که با اینکه سرنوشت این ۲ یکی است ولی یکی از این ۲ ( بهاییان ) تنها در خدمت آن دیگر است .

 

داستان این دو، یکی است.

نویسنده: لادن اوحدی

۱. صهیونیسم به پیروی از استعمارگران غیریهود دنبال فرصتی بودند تا کشوری مخصوص به خود برمبنایناسیونالیسم یهود تاسیس کنند.
تشکیلات بهایی حیفایی هم به دنبال فرصتی برای تشکیل حکومتی بر مبنای احکام اقدس هست که در آن تاکید شده که هر بهایی هزار برابر برتر از غیربهاییهست.

۲. آرمان صهیونیزم برای یهودیان صهیونیست دستاویزی برای ملت سازی بود.

عقیده بهایی حیفایی هم دستاویزی برای تشکیلات بهایی برای رسیدن به قدرت و تشکیل حکومت استعماری بهایی است.

۳. از سال ۱۸۸۲ تا ۱۸۹۷، آژانس یهودیان صهیونیست، در اسکان دادن یهودیان در فلسطین با شکست روبرو شدند و این شکست باعث شد تا صهیونیست در شیوه جنگ خود تجدید نظر کند و تلاش کرد با کمکهایمالی به مقامات امپراطوری عثمانی نزدیک شوند.

بعد از شکست شورش بابیان و ترور نافرجام ناصرالدین شاه توسط آنها؛ حسینعلی نوری ملقب به بها الله ؛ در شیوه جنگ خود تجدیدنظر اساسی کرد و حکم داد که شمشیرهای بابیان به غلاف راجع و تلاش کرد تا با حکومت ایران مصالحه کند.

۴. از زمانبرگزاری کنگره بال در سال ۱۸۹۷ تا سال ۱۹۴۲، صهیونیزم برای حساسیت زدایی؛ به جای واژه کشور یهود از لفظ کانون یهود استفاده می کرد. اما منظورشان از همان روز نخست ؛ تشکیل کشوری یهودی در فلسطین بود هرچند در ظاهر خلاف آن را ابراز می کردند.

کالت استعماری بهایی حیفایی یا همان تشکیلات بهایی برای برخورداری از پشتیبانی امپریالیسم جهانی؛ با پنهان کردن اهداف خود مبنی بر تشکیل حکومت جهانی؛ با ادعای عدم مداخله در سیاست خود را با عنوان NGO در سازمان ملل ثبت و زیر پوشش همین عنوان در کشورهای جهان شروع به فعالیت کرده وخود را آیین بهایی نامیده است.

۵. صهیونیزم برای اجرای اهداف استعماری خود به سازمانی شبیه به دولت نیاز داشت؛ بنابراین سازمان صهیونیست جهانی را در بال، تاسیس کرده و موسسههایی را به منظور کمک های مالی و نظارتی نظیر تراست یهود و شرکت توسعه کشاورزی و بهره برداری از خاک و…. ایجاد کرد.
تشکیلات استعماری بهایی حیفایی برای افزایش اعضای کالت خود به منظور تسخیر سرزمین ها ؛ نقشههاو موسسههایی را طرح و راه اندازی کرد مانند نقشه ۱۰ ساله و موسسه طرح توسعه اجتماعی و اقتصادی و موسسه آموزش روحی و….. همچنین در نظم اداری خود؛ تشکیلات هرم مانندی راراه اندازی کرد که در کوتاهترین زمان و با بیشترین امنیت اخبار را به راس هرم مخابره کنند

۶. صهیونیزم برای اشغال فلسطین از حمایت بریتانیا استفاده کرده و سپس با ایالات متحده هم پیمان شد.
کالت استعماری بهایی حیفایی نیز ابتدا تحت حمایت روس؛ سپس انگلیس و در حال حاضر تحت حمایت اسرائیل و هم پیمانانش است.
۷. صهیونیزم برای اشغال فلسطین و تشکیل حکومت یهودی، ناچار به فراهم کردن زمینه های سیاسی نظیر نزدیک شدن به مقامات امپراطوری عثمانی و همچنین مقامات سیاسی اروپا برای راضی کردن آنها به منظور تاسیس کانون مستقل یهود در فلسطین بودند.
کالت بهایی حیفایی نیز برای اشغال سرزمین ایران ؛ باید به رسمیت شناخته شود. بدین جهت در زمان پهلوی تا بالاترین سطوح حکومت نفوذ کرده بودند و بعد از انقلاب؛ همراه و مشوق کشورهای غربی درصدور قطعنامه‌های نقض حقوق بشری برای تحریم‌های اقتصادی ایران، بوده و هستند.

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.