نقد خاطرات خلیل شهیدی خادم برجسته عبدالبهاء-بخش اول

متاسفانه نوشته های خلیل شهیدی زیر تیغ سانسور بیت العدل سلاخی شده ولی دیده ها و شنیده های او از عبدالبهاء به دلیل قرابت و نزدیکی با عبدالبهاء، قابل استناد است و می تواند مرجعی برای شناخت آن مرد هزار چهره حزب بهایی باشد.

خلیل شهیدی هم سن شوقی افندی و خادم برجسته و خاص عبدالبهاء هرچند پس از مرگ شوقی هم زنده بود و بیت العدل را هم درک کرد، خاطراتش بیشتر معطوف به دوران زندگی عبدالبهاء است. متاسفانه نوشته های او زیر تیغ سانسور بیت العدل سلاخی شده ولی دیده ها و شنیده های او از عبدالبهاء به دلیل قرابت و نزدیکی با عبدالبهاء، قابل استناد است و می تواند مرجعی برای شناخت آن مرد هزار چهره حزب بهایی باشد.
این کتاب هنوز به فارسی تایپ و منتشر نشده و نسخه خطی آن که در کتابخانه نور کانال تلگرام تشکیلات بهایی منتشر شده، مورد بررسی متصدیان نشر آثار امری قرار گرفته و بعضی از قسمت های آن خط خورده (سانسور) شده است. ترجمه ای از این کتاب به زبان انگلیسی انجام و بعضی از مطالب آن، سانسور مجدد شده است.

ارزش و اعتبار کتاب
در تشکیلات بهایی، کتاب هایی که از فیلتر لجنه نشر آثار امری هر کشور می گذرد، مورد تایید جامعه بهایی است و هیچ کس نمی تواند در مستندات آن تشکیک ایجاد کند مگر آن که بیت العدل به عنوان مقام رسمی، کتبا صحت آن را انکار نماید.
کتاب خاطرات خلیل شهیدی بسیار حائز اهمیت است زیرا نسخه ای به خط مولف است و با وجود آن نباید به نسخه های تایپی و چاپی بعدی که مسلما دستکاری های زیادی خواهد شد، توجه کرد.
نویسنده در پایان کتاب می نویسد:

« خطوطی که در بین این خاطرات به رسم تقسیم و تصحیح کشیده شده است از طرف لجنه مجلله نشر نفحات می باشد. بدین سبب این عبد بهتر دانست که بر حال خود بماند و پاک نویس نشده و جهت اطلاع نگارش رفت.»

بنابراین، مجموعه کتاب از سوی لجنه نشر نفحات (آثار امری) مورد تایید است و ممیزی ها و سانسورهای لازم در آن صورت گرفته است. اگر بعد از ممیزی، و به قول شهیدی تقسیم و تصحیح، مولف آن را پاک نویس می کرد، بایستی لجنه مزبور آن را مورد ارزیابی و بررسی دوباره قرار می داد.

سانسور در تشکیلات بهایی

از تشکیلات بهایی و بیت العدل که یکی از شعارهای ظاهر فریب خود را تحری حقیقت قرار داده است انتظار می رود تمام نسخه های خطی آثار بهایی را قبل از هر تغییر و تصرف در معرض دید همگان قرار دهد تا پژوهشگران و حقیقت جویان بتوانند از خلال آن ها، واقعیت مسلک بهایی را دریابند زیرا سانسور و ممیزی آثار، که خلیل شهیدی هم به گونه ای به آن اشاره می کند، اطمینان هر پژوهشگری را از نسخه های چاپی آثار امری سلب می کند. نسخه های خطی آثار را در فضای مجازی در دسترس همگان قرار دهید « تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد »
راستی چرا نباید بهایی و بهایی زاده ای مثل خلیل شهیدی به عنوان خادم خاص عبدالبهاء و ساکن در محل زندگی وی و مورد اعتماد او نتواند خاطرات خود را آزادانه به رشته تحریر درآورد یا برای انتشار آن ، نیاز به تغییر و تصرف داشته باشد؟!
متاسفانه سیاست سانسور آنچنان در بیت العدل رایج است که شهیدی مطلبی را از عبدالبهاء نقل کرده است ولی لجنه انتشار آثار امری روی آن خط کشیده یا علامت زده که از … تا… حذف شود. گاه مطالب خط خورده، قابل خواندن است و نشان می دهد چه مطالب مهمی را قابل نشر ندانسته اند در حالی که هر بهایی و غیر بهایی باید بداند نظر عبدالبهاء در آن موضوع چه بوده است. این پنهان کاری و محافظه کاری غیر قابل توجیه است. نمونه حذف و سانسور کتاب خاطرات شهیدی را در صفحات ۳۸، ۱۳۴ ، ۲۱۹ ، ۲۲۲ و… می توان دید.

خلیل شهیدی کیست؟
نویسنده در صفحه ۳ کتاب، خود را این گونه معرفی می کند:

«تولد این عبد، دو سال بعد از صعود جمال اقدس ابهی جل ذکره العلی الاعلی در شهر عکا واقع، حضرت ولی امرالله که بلا تشبیه سن مبارکشان شش ماه از این عبد کمتر بود از ثدی (پستان) والده شیر نوشیدند. نام این عبد که خلیل می باشد، حضرت عبدالبهاء نهادند و پس از چندی از فم (دهان) مبارکشان خلیل الله جاری گشت. این عبد از طرف پدری، نوه آقا عبدالرسول شهید که در بغداد به شهادت رسیدند می باشد. شرح شهادتشان در تاریخ امر مذکور است. بدین سبب نام فامیل شهیدی گذارده شد. عموی این عبد آقا محمد حسن، خادم و ساکن بیت…»

بنابراین نویسنده کتاب، پدر و عمویش از ملازمان و خادمان عبدالبهاء بودند و در درستی مطالبی که به عبدالبهاء نسبت می دهد نمی توان تردید کرد. البته روش ما در این بحث و بررسی، عملکرد و سخنان عبدالبهاء است و با خود نویسنده کتاب کاری نداریم.

مطالب کتاب خاطرات

در خاطرات خلیل شهیدی می توان عملکرد عبدالبهاء را در حوزه های مختلف ملاحظه کرد:

– فریب افکار عمومی: گرچه به گفته شوقی در آئین بهایی، کتمان عقیده حرام است، در جای جای کتاب خواهیم دید که عبدالبهاء چهره واقعی خود را پنهان می کند و برای فریب افکار عمومی، ادای مسلمانان را در می آورد.

– روابط پنهانی با صاحبان قدرت: به استناد مطالب این کتاب می توان پی برد که عبدالبهاء هم در رده های مختلف حکومت عثمانی، نیرو داشته و از نفوذ آن ها استفاده می کرده و هم در بین اشغالگران انگلیسی.

– جاسوسی و ضد جاسوسی: خبرگیری، جاسوسی و عملیات ضد جاسوسی از شگردهای کار عبدالبهاء است. مثلا جاسوسی به تشکیلات بهایی نفوذ می کند و بعد از افشا شدن او، عبدالبهاء به افشاگر می گوید چرا او را افشا کردی؟ ده سال
می دانستم او برای جاسوسی آمده است و اگر او را رها می کردی، اطلاعات غلط و سوخته در اختیار او قرار می دادم.

– برخوردهای دوگانه با یهودیان و مسلمانان: نمونه های بسیاری وجود دارد که نشان می دهد عبدالبهاء نزد یهودیان، از آن ها حمایت و طرفداری می کند و نزد مسلمانان، از مسلمانان. مثلا زمانی قاضی اهل طبریه نظر او را درباره یهودیان فلسطین می پرسد و عبدالبهاء می گوید: هم القرده یعنی آن ها میمون هستند. بیان این پاسخ برای آرام نگهداشتن مسلمانانی است که از هجوم یهودیان به فلسطین و برنامه ریزی برای خرید زمین های آن ها خشمناک بودند.

– خشونت و سختگیری: برخلاف چهره مهربانانه ای که از عبدالبهاء ترسیم می شود، وی گاهی مخالفان خود را در خلوت آن چنان کتک می زد که نزدیک بود جان از بدنشان درآید. یکی از کارگزاران حکومت عثمانی که انتظار داشت عبدالبهاء از او تمکین کند، از عبدالبهاء آزار و اذیت فراوانی می بیند و مقام مافوق او که با عبدالبهاء سر و سری دارد، به جای جانبداری از دوستش و مواخذه عبدالبهاء، دوست خود را به زندان می اندازد.

– عدم تقید به تعالیم بهاییت: تساوی زن و مرد و نفی چند همسری، یکی از شعارهای ادعایی بهاییت است که در عمل عبدالبهاء توجهی به آن ندارد. برای مثال: زن و شوهری با هم اختلاف دارند و برای حل اختلاف نزد عبدالبهاء می آیند. وی زن را تهدید می کند که اگر بیشتر ناسازگاری کند، از شوهرش می خواهد که زن دومی انتخاب کند.

– مرید پروری: زمانی عبدالبهاء از ابوالفضایل گلپایگانی می پرسد چقدر به ما پایبندی؟ وی می گوید تا جایی که اگر شما بگویید باب دروغگو بوده است، تایید می کنم و اگر بگویید باب ایمان نداشت، تصدیق می کنم. این نشان می دهد که بهاییت از ابتدا، تشکیلات حزبی و سازمانی بوده است نه آئین و مرام دینی و رویکرد مبلغ بزرگی مانند ابوالفضایل، ایمانی نیست بلکه حزبی و تشکیلاتی است.

– برتری بهایی بر غیر بهایی: درعملکرد عبدالبهاء اثری از وحدت عالم انسانی نیست. او معتقد است بهایی باش، هرچه خواهی باش و اگر بهایی نباشی، بی ارزشی.

– اظهار نظرهای پزشکی: عبدالبهاء به پیروان خود پیشنهادهای پزشکی هم دارد مثلا، دو سوم مال خود را شیرینی بخر و بخور.

– کرامت تراشی: مسلمانان برای بزرگان دین و اولیای الهی به بینه و کرامت قائل هستند. عبدالبهاء نیز مدعی کرامت است. وقتی خشکسالی اتفاق افتاد و مردم به او شکایت بردند. وی به نماز و دعا پرداخت و باران بارید!! یا سربازان هندی قوای مهاجم انگلیس به فلسطین، به دلیل دوری از خانواده از او یاری طلبیدند. عبدالبهاء از آن ها خواست که به باب و آرامگاه او توسل جویند. پس از چندی به آن ها مرخصی داده شد!!

– آموزش های خلاف: عبدالبهاء به سربازان عثمانی در حال جنگ با انگلیسی ها، برای فرار از خدمت سربازی آموزش هایی دارد و برای آن ها تسهیلاتی را فراهم می آورد.

– ساحری و جادوگری: نمونه هایی از توسل به سحر و جادو برای پیشبرد امور در عملکرد عبدالبهاء دیده می شود.

تقیه، رعایت حکمت، ظاهرفریبی

ولی امرالله، شوقی افندی در موارد متعدد، تقیه را ممنوع اعلام کرده است:

“منتخب توقیعات مبارکه” / صفحه ۲۰۱
« اگر چنانچه مجبور و مکلّف بر تعیین و قید مذهب گردند البتّه کتمان ننمایند و به تظاهر و تصنّع متشبّث نشوند. عقیده خویش را در کمال جرأت و وضوح اظهار نمایند و از عواقب و نتایج بیان حقیقت و ابراز مافی الضّمیر خائف و نگران نشوند. البتّه به عموم یاران تأکید و توصیه نمایند تا از صراط مستقیم حقیقت و رشاد منحرف نگردند و بر حفظ مصالح امریّه و صیانت رفعت و منزلت امراللّه و اعزاز کلمه‌اللّه موفّق و مفتخر گردند. مداهنه و مسامحه در این موارد مُخِلّ در نظام امراللّه و علّت توهین و تحقیر دین اللّه گردد و تولید مشاکل متنوّعه عظیمه در آینده نماید… »

“گنجینه حدود احکام” / صفحه ۴۵۶ و ۴۵۷
« در نهی از تقیّه و کتمان عقیده ،حضرت ولی امراللّه جلّ سلطانه می فرمایند قوله الاحلی:
(استخراج از لوح مبارک مورّخه ٩ نومبر ١٩٢٧)
چندی قبل تلغرافی از ارض اقدس بعنوان آن محفل نورانی ارسال گردید و در آن تأکید گردید که راجع به سجل احوال و قید مذهب و آئین احبّای الهی در تمام نقاط امریّه در آن سرزمین اگر چنانچه مجبور و مکلّف بر تعیین و قید مذهب گردند البتّه کتمان ننمایند و به تظاهر و تصنّع متشبّث نشوند عقیده خویش را در کمال جرأت و وضوح اظهار نمایند و از عواقب و نتایج بیان حقیقت و ابراز ما فی‏الضّمیر خائف و نگران نشوند. البتّه به عموم یاران تأکید و توصیه نمایند تا از صراط مستقیم حقیقت و رشاد منحرف نگردند و بر حفظ مصالح امریّه و صیانت رفعت و منزلت امرالله و اعزاز کلمهاللّه موفّق و مفتخر گردند. مداهنه و مسامحه در این موارد مخلّ در نظام امرالله و علّت توهین و تحقیر دین ‏اللّه گردد و تولید مشاکل متنوّعه عظیمه در آینده نماید»

“گنجینه حدود احکام” / صفحه ۴۵۹
« و در لوح جناب ثابت شرقی مورّخ ١۵ شهر الجلال ٩١ مطابق ٢٣ اپریل ١٩٣۴
می فرمایند، قوله الاحلی:
سؤال ثالث در خصوص کتمان عقیده در نقاطی که بهائی غیر موجود، معروض داشته بودید. جواب فرمودند کتمان عقیده حتّی در این مورد، مذموم و مخالف مبادی این امر است. الواح الهیّه در این خصوص بسیار و کمتر لوحی توان یافت که در این خصوص شامل اشاره یا صراحتی نباشد. برای مزید اطّلاع به نصوص مبارکه مراجعه شود»

“توقیعات مبارکه (۱۹۲۷-۱۹۳۹)” / صفحه ۲۷۳
« از نصوص صریحه قاطعه الهیه انحراف نورزیم و در مخاصمات و مناقشات و مجادلات أحزاب، ادنی مداخله ای را جایز ندانیم. با اغراض مشتهیه نفسیه این پیام الهی را آلوده و ننگین نگردانیم و میراث مرغوب لا عدل له را به زخارف این دنیه مبادله ننماییم. از تظاهر و تقیه و تملق بپرهیزیم و حبال تدلیس را به سرپنجه قدرت و شهامت منصف سازیم»

“منتخبات توقیعات مبارکه” / صفحه ۲۴۴
« احدی خود را مسلمان، مسیحی، کلیمی و یا زردشتی معرفی ننماید. مسامحه و مساهله در این امر مورد تبری از امرالله است و تبری محدث انقلابی عظیم است و موجب خسرانی شدید زنهار زنهار»
حرام فرض کردن تقیه در مسلک بهایی، مخالفت آشکار و چنگ اندازی به باور شیعیان مبنی بر اعتقاد به تقیه است. در حالی که در مذهب تشیع، تقیه فقط مربوط به میدان جنگ و گذرگاه هایی است که قطعا مساله «حفظ جان» در میان است. در فقه شیعه، هر نوع دروغی حتی مصلحت آمیز و شوخی وجود ندارد مگر جایی که حقیقتا پای مرگ و زندگی در میان است و اگر کسی بخواهد با توسل به آن، امر خود را در زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… پیش ببرد و جانش در خطر نباشد، قطعا مرتکب کار حرام شده است.
بعضی به جای دروغ از واژه خدعه استفاده می کنند تا محملی برای عملکردشان باشد ولی در فقه شیعه، استفاده از خدعه هم فقط در هنگام جنگ جایز است. در تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام ذیل آیه «قل هاتوا برهانکم : بگو(اگر راست می گویید) دلیل خود را بیاورید» آمده است که کسی از معصوم علیه السلام پرسید آیا می توان برای رسیدن به اهداف درست، حرف های نادرست از باب تقیه و حکمت ببافیم؟ ایشان پاسخ فرمودند نه
«الخدعه فی الحرب : خدعه فقط برای زمان جنگ است»
بنابراین در بحث و هدایت، خدعه و رعایت حکمت نداریم و حرام است. بعضی به محاجه حضرت ابراهیم علی نبینا و علیه السلام با ستاره پرستان، ماه پرستان و خورشید پرستان در قرآن استناد می کنند که حضرت ابراهیم در هر سه مرحله می فرماید: «هذا ربی». استناد آن ها بی مورد است زیرا امام صادق علیه السلام به عنوان مبین کلام الهی می فرمایند جمله هذا ربی، استفهام انکاری و به معنی این خدای من نیست، می باشد.
حال که موضوع تقیه در تشیع روشن شد باید اضافه کنیم از نظر بهاییان، پدید آورنده نصوص بهایی، شخص بهاء الله است و در موارد غیر منصوصه، بیت العدل. بیت العدلی که عبدالبهاء پای بندی خود را به آن، این گونه اظهار می کند که اگر حکم قتل من از سوی بیت العدل صادر شود، چون و چرا نمی آورم و به آن فرمان، تن می دهم. پس کار تشریع، مختص بهاء الله است و بیت العدل. وظیفه اصلی عبدالبهاء و شوقی فقط تبیین آثار است و قانونا حق تشریع ندارند. بنابراین اعلام حرام بودن تقیه از سوی ولی امرالله، شوقی همانطور که در ابتدای این مبحث ذکر شد، توضیح و تبیین نص بنیانگذار این آیین است و پیش از شوقی، عبدالبهاء باید معتقد و عامل به آن باشد.

«الواح الهیّه در این خصوص بسیار و کمتر لوحی توان یافت که در این خصوص شامل اشاره یا صراحتی نباشد. برای مزید اطّلاع به نصوص مبارکه مراجعه شود»
در حالی که در موارد متعدد در کتاب خاطرات خلیل شهیدی ملاحظه می کنیم، مرد هزار چهره، عبدالبهاء برای پیشبرد امر خود، رنگ عوض می کند و آنچنان فریبکاری می کند که مسلمانان منطقه شامات تصوری جز مسلمان، عارف، مرد خدا و… در باره او نمی دادند و حضورش را در مسجد و در صف جماعت و… نشان از خلوص و پاکی او می دانستند.
به قولی:

هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد
دل برد و نهان شد
هر دم به لباس دگر آن یار بر آمد
گه پیر و جوان شد

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.