چرا برای پیامبر ایرانی آثار عربی شده؟-پاسخ۱۳
توهین دیگری از جناب عبدالبهاء به جناب بهاءالله
تاریخچهی پیدایش زبان و تقابل باور بهائی با آموزههای الهی!
توهین دیگری از جناب عبدالبهاء به جناب بهاءالله
بارها و بارها دیدهایم که اگر در هر یک از آموزههای باور بهائی اندکی دقیق شویم، تعارض این باور با عقل و شرایع الهی و آسمانی روشن میشود. چالش زبان و عدم توانایی سخن گفتن جناب بهاءالله به زبان قوم خویش آن قدر بزرگ است که دیگر مجالی برای مباحث و چالشهای جانبی نمیگذارد و عزیزان بهائی به راحتی و روشنی تمام میتوانند بطلان این باور را زبانِ گویای زبان بشوند. آری، جناب بهاءالله اگر مدعی دروغین نبود، میتوانست به قوم خود سخن بگوید! همین که زبان جناب بهاءالله از ارتباط با انسانها کوتاه است و گوش ایشان نیز توانایی شنیدن سخن مخاطب خود را ندارد، یعنی بیشک بایستی ایشان را در دستهی مدعیان دروغین قرار داد.
با این وجود مسائل جانبی دیگری نیز در بحث زبان وجود دارد که فاصلهی بسیار دور باور بهائی از شرایع آسمانی و الهی را به تصویر میکشد. یکی از این مباحث، تاریخچهی پیدایش زبان است.
به عنوان مثال جناب محمود مجذوب در کتاب سروش محمود تصریح میکند باور بهائی کلام خداوند متعال در مورد پیدایش زبان را قبول ندارد! وی در صفحهی ۱۴۱ نشر دوم کتاب سروش محمود به تاریخچهی شکلگیری زبان میپردازد و برخی نظریات موجود در این زمینه را بیان نموده و سپس ادعا میکند که هیچ کدام از این نظریات بر دلایل محکم و غیرقابل انکار متکی نیستند. در کمال تاسف میبینیم یکی از نظریاتی که از دیدگاه باور بهائی باطل است، نظر خداوند متعال است!!! پناه بر خداوند متعال از چنین نسبتهای کفرآمیزی!!!
همان گونه که خواهیم دید، باور بهائی در اینجا ادعا میکند آن چه خداوند متعال در مورد شکلگیری زبان بیان فرموده، به دلایل محکمی تکیه ندارد!!! او با این ادعای خود نبوت حضرت آدم (علیه السلام) را نیز انکار کرده است! البته این انکار، پیش از هر چیزی، بطلان باور بهائی و ضدیت این باور با آموزههای الهی را به اثبات میرساند.
برای روشن شدن موضوع و حفظ امانت، عین مطالب تقدیم حضور میگردد.
باور بهائی در مقابل کلام خداوند متعال
محمود مجذوب نظریهی پیروان باورهای الهی و آسمانی را این گونه مطرح مینماید: “برخی از دانشمندان و متفکرین، زبان را الهام آسمانی میدانند و بر طبق این عقیده که از معتقدات پیروان ادیان در مورد خلقت عالم و آدم سرچشمه گرفته نخستین فردی که از نوع انسان به ظهور رسیده و پدر همه افراد بشر است دارای مقام نبوت و پیغمبری بوده و مورد وحی و الهام خداوندی قرار داشته و در نتیجه الفاظ و لغات از طریق وحی و الهام بر او نازل شده و سپس به وسیله اول آدم ملهم زبان مذکور به دیگران آموخته شده است.”
وی بلافاصله در ادامه به دو نظریهی دیگر میپردازد و در نهایت نیز همهی این نظرات را غیرقطعی تلقی میکند: “بعضی دیگر از متتبعین پیدایش زبان را نتیجه قرارداد افراد بشر پنداشته و عدهای دیگر نیز آن را ناشی از غریزهای مخصوص دانستهاند ولیکن هیچ یک از این نظریات و فرضیهها بر دلایل محکم و غیرقابل انکار علمی و تاریخی متکی نبوده و دارای قطعیت نمیباشد.”
همان گونه که ملاحظه گردید، محمود مجذوب اصل مسلم و قطعی که حضرت آدم (علیه السلام) قادر به سخن گفتن بوده را در دستهی نظریات و فرضیات غیرقطعی جای میدهد. باور بهائی نیز این نظر را به عنوان آموزههای باور بهائی به صورت رسمی و تایید شده، منتشر مینماید تا ماهیت غیر الهی این باور بیشتر آشکار شود.
اگر چه بطلان نظریهی باور بهائی نیاز به اثبات ندارد، اما برای روشنتر شدن موضوع، آیاتی چند از قرآن کریم تقدیم حضور میگردد تا دوستان عزیز بهائی ببینند که چقدر آموزههای باور بهائی دورند از تعالیم الهی.
اعتراف به عدم سنخیت باور بهائی با آموزههای الهی و آسمانی
نکتهی اول این که جناب دکتر مجذوب به صراحت حساب باور بهائی را از دین الهی جدا کرده و به صراحت اعتراف میکند نبوت حضرت آدم (علیه السلام)، خلقت ایشان و وحی که بر ایشان نازل میشده مربوط به پیروان دین الهی است و باور بهائی چنین نظری را قبول ندارد و آن را غیر قطعی میداند! یعنی دین الهی و باور بهائی دو مقوله و نظر جدا و متفاوت هستند! یعنی باور بهائی هیچ اعتقادی به آموزههای الهی و کلام خداوند متعال ندارد!
البته باور بهائی پیش از این نیز در مباحث سوالی با موضوع معجزه تصریح کرده بود که خلقت حضرت آدم (علیه السلام) را به همان صورتی که خداوند متعال تصریح فرموده قبول نداشته و قائل به معانی باطنی است! معانی باطنی یعنی چه!؟ یعنی تاویل آیات به همان صورتی که باور بهائی دوست دارد نه آن گونهای که خداوند متعال نازل فرموده: “خلقت آدم و حوا، … و بسیاری اسرار و رموز و متشابهات دیگر که معانی و مفاهیمی باطنی و حکیمانه دارد.” موضوع خلقت حضرت آدم (علیه السلام) موضوع بحث حاضر نیست و از کنار این تناقض در باور بهائی فعلا عبور میکنیم.
اولین شاهد بر باطل بودن ادعای باور بهائی
اگر باور بهائی نبوت حضرت آدم (علیه السلام) را قبول دارد، معیار لسان قوم در مورد ایشان نیز بایستی صدق کند. یعنی دقیقا بر خلاف نظر باور بهائی، از نظر خداوند متعال حضرت آدم (علیه السلام) به زبان قوم خود تکلم فرموده و تعالیم و احکام الهی را برای قوم خود تبیین فرموده است. زیرا خداوند متعال یکی از خصوصیات مشترک تمامی رسولان خود را این گونه بیان میفرماید: “وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ” ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر به زبان قوم خودش تا حقایق را به روشنى براى آنان آشکار سازد.
اگر حضرت آدم (علیه السلام) و قوم ایشان قادر به تکلم و سخن گفتن نبودند، چطور ایشان میتوانسته تعالیم الهی و احکام شریعت را برای قوم خود بیان بفرمایند!؟ بنابراین از دیدگاه لسان قوم ثابت میشود که مبلغین باور بهائی راه را اشتباه رفتهاند. البته به خاطر داریم کسی که یکی از انبیاء الهی را انکار نماید، گویی همهی آنها را انکار نموده! و باور بهائی در اینجا با زبان بیزبانی نبوت و رسالت حضرت آدم (علیه السلام) را انکار میکند! چرا که حضرت آدم (علیه السلام) را فاقد ویژگی گفتگو و سخن گفتن به زبان قوم معرفی میکند!
دومین شاهد از قرآن دال بر قدرت تکلم حضرت آدم (علیه السلام) و حوا
باور بهائی در حالی ادعا میکند حضرت آدم (علیه السلام) و اولین انسانهای روی زمین قدرت سخن گفتن و تکلم نداشتهاند که خداوند متعال به صراحت قدرت تکلم و سخن گفتن و شنیدن و حتی تعلیم و تعلم حضرت آدم (علیه السلام) را قبل از به زمین آمدن ایشان بیان فرموده است: از تعلیم اسماء، سپس تعلم آن به ملائکه، سخن گفتن شیطان با حضرت آدم (علیه السلام) و حوا و … همهی این موارد نشان میدهد آن چه که باطل است، نظریهی باور بهائی است نه کلام خداوند متعال!
برای اثبات این موضوع، آیاتی از قرآن کریم تقدیم حضور میگردد که نشان میدهد نه تنها حضرت آدم (علیه السلام) قدرت تکلم و سخن گفتن داشته بلکه همسر ایشان که پیامبر و نبی نبوده نیز چنین توانایی داشته و به طور مستقیم مورد خطاب خداوند متعال و شیطان قرار گرفتهاند.
اگر به سوره طه مراجعه کنیم، با عباراتی از این دست مواجه میشویم که خداوند متعال میفرماید به حضرت آدم (علیه السلام) گفتیم و یا این که شیطان نه تنها با حضرت آدم (علیه السلام) بلکه با همسر ایشان یعنی حوا نیز سخن و گفتگو و مکالمه داشته است!
فَقُلْنٰا یٰا آدَمُ إِنَّ هٰذٰا عَدُوٌّ لَکَ وَ لِزَوْجِکَ فَلاٰ یُخْرِجَنَّکُمٰا مِنَ اَلْجَنَّهِ فَتَشْقىٰ ﴿طه، ۱۱۷﴾
پس گفتیم: ای آدم! مسلماً این [ابلیس] دشمنی است برای تو و همسرت، پس شما را از بهشت بیرون نکند که در مشقت و رنج افتی.
فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ اَلشَّیْطٰانُ قٰالَ یٰا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلىٰ شَجَرَهِ اَلْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لاٰ یَبْلىٰ ﴿طه، ۱۲۰﴾
پس شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم! آیا تو را به درخت جاودان و سلطنتی که کهنه نمی شود، راهنمایی کنم؟
قٰالَ اِهْبِطٰا مِنْهٰا جَمِیعاً بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمّٰا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنِ اِتَّبَعَ هُدٰایَ فَلاٰ یَضِلُّ وَ لاٰ یَشْقىٰ ﴿طه، ۱۲۳﴾
[خدا] گفت: هر دو با هم از بهشت [به سوی زمین] فرود آیید که برخی از شما دشمن برخی دیگرند، پس اگر از سوی من هدایتی به شما رسید، هر کس از هدایتم پیروی کند، نه گمراه می شود و نه به مشقت و رنج می افتد.
سومین شاهد: گفتگوی حضرت آدم (علیه السلام) با ملائکه
شواهد متعدد دیگری در آیات ۳۱ تا ۳۸ سورهی مبارکهی بقره مورد تصریح خداوند متعال قرار گرفته که باور بهائی هیچ کدام از این مستندات را قابل قبول نمیداند!!! گاهی اوقات چقدر ضدیت باور بهائی و تعالیم الهی به روشنی خودنمایی میکند!!!؟؟؟ خداوند متعال تصریح میفرماید که حضرت آدم (علیه السلام) به ملائکه اسامی را تعلیم فرموده است و …
وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ کُلَّهٰا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى اَلْمَلاٰئِکَهِ فَقٰالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمٰاءِ هٰؤُلاٰءِ إِنْ کُنْتُمْ صٰادِقِینَ ﴿البقره، ۳۱﴾
و خدا همه نام ها را به آدم آموخت؛ سپس [هویت و حقایق ذات موجودات را] به فرشتگان ارائه کرد و گفت: مرا از نام های ایشان خبر دهید، اگر [در ادعای سزاوار بودنتان به جانشینی] راستگویید.
قٰالَ یٰا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمٰائِهِمْ فَلَمّٰا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمٰائِهِمْ قٰالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مٰا تُبْدُونَ وَ مٰا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ ﴿البقره، ۳۳﴾
[خدا] فرمود: ای آدم! فرشتگان را از نام های آنان خبر ده. پس هنگامی که نام هایشان را به فرشتگان خبر داد [خدا] فرمود: آیا به شما نگفتم که من یقیناً نهانِ آسمان ها و زمین را می دانم، و به آنچه شما آشکار می کنید و به آنچه پنهان می دارید، دانایم؟
وَ قُلْنٰا یٰا آدَمُ اُسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ اَلْجَنَّهَ وَ کُلاٰ مِنْهٰا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُمٰا وَ لاٰ تَقْرَبٰا هٰذِهِ اَلشَّجَرَهَ فَتَکُونٰا مِنَ اَلظّٰالِمِینَ ﴿البقره، ۳۵﴾
و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در این بهشت سکونت گیرید و از هر جای آنکه خواستید فراوان و گوارا بخورید، و به این درخت نزدیک نشوید که [اگر نزدیک شوید] از ستمکاران خواهید شد.
فَأَزَلَّهُمَا اَلشَّیْطٰانُ عَنْهٰا فَأَخْرَجَهُمٰا مِمّٰا کٰانٰا فِیهِ وَ قُلْنَا اِهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی اَلْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتٰاعٌ إِلىٰ حِینٍ ﴿البقره، ۳۶﴾
پس شیطان، هر دو را از [طریق] آن درخت لغزانید و آنان را از آنچه در آن بودند [چه مقام و مرتبه معنوی، و چه منزلت و جایگاه ظاهری] بیرون کرد. و ما گفتیم: [ای آدم و حوا و ای ابلیس!] در حالی که دشمن یکدیگرید [و تا ابد، بین شما آدمیان و ابلیسیان صلح و صفایی نخواهد بود، از این جایگاه] فرود آیید و برای شما در زمین، قرارگاهی [برای زندگی] و تا مدتی معین، وسیله بهره وری اندکی خواهد بود.
فَتَلَقّٰى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمٰاتٍ فَتٰابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ اَلتَّوّٰابُ اَلرَّحِیمُ ﴿البقره، ۳۷﴾
پس آدم کلماتی را مانند کلمه استغفار و توسّل به اهل بیت (علیهم السلام) که مایه توبه و بازگشت بود از سوی پروردگارش دریافت کرد و پروردگار توبه اش را پذیرفت؛ زیرا او بسیار توبه پذیر و مهربان است.
قُلْنَا اِهْبِطُوا مِنْهٰا جَمِیعاً فَإِمّٰا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدٰایَ فَلاٰ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاٰ هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿البقره، ۳۸﴾
گفتیم: همگی از آن [مرتبه و مقام] فرود آیید؛ چنانچه از سوی من هدایتی برای شما آمد، پس کسانی که از هدایتم پیروی کنند نه ترسی بر آنان است و نه اندوهگین شوند.
شاهد چهارم از تاریخچهی زبان
در سورهی اعراف باز هم به جریان حضرت آدم (علیه السلام) و مخاطب قرار گرفتن ایشان اشاره میفرماید و نشان میدهد که بر خلاف ادعای سروش محمود، بحث زبان از همان آغاز خلقت آدم مطرح بوده است!
وَ یٰا آدَمُ اُسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ اَلْجَنَّهَ فَکُلاٰ مِنْ حَیْثُ شِئْتُمٰا وَ لاٰ تَقْرَبٰا هٰذِهِ اَلشَّجَرَهَ فَتَکُونٰا مِنَ اَلظّٰالِمِینَ ﴿الأعراف، ۱۹﴾
و [گفتیم:] ای آدم! تو و همسرت در این بهشت سکونت گیرید، و از هر جا [و هر نوع میوه ای] که خواستید بخورید، و به این درخت نزدیک مشوید که ازستمکاران [بر خود] خواهید شد.
تعارض و تناقض تهمت عدم قدرت بیان حضرت آدم (علیه السلام) با روش اثبات حقانیت در باور بهائی
جالب است که ادعای عدم وجود زبان و تهمت و دروغ باور بهائی در خصوص ناتوانی سخن گفتن حضرت آدم (علیه السلام) حتی با آموزههای باور بهائی نیز در تضاد و تناقض است!!! در مباحث معجزه دیدیم (معجزه دیانت بهایی چیست) دیدیم که جناب باب و بهاءالله به دلیل نداشتن گواه صدق یا همان معجزه، به طور کلی هر نوع معجزهی غیرکتابی را منکر میشوند. سوال این است که اگر معجزه بایستی از جنس آیه و کتاب باشد، پس نبوت حضرت آدم (علیه السلام) چگونه ثابت میشود!؟
همان گونه که ملاحظه میگردد، بر اساس آموزههای باورهای بابی و بهائی، حقانیت یک پیامبر جز از طریق بیان و کلمات و آیات او به اثبات نمیرسد ( به سوال(معجزه دیانت بهایی چیست) مراجعه شود). اگر حضرت آدم (علیه السلام) به ادعای مبلغین باور بهائی قدرت تکلم نداشته، بر اساس آموزههای باور بهائی، پیامبری ایشان به هیچ صورتی قابل اثبات نبوده است! و همین چالش برای سایر انبیاء الهی نیز وجود خواهد داشت! یعنی نبوت بسیاری از انبیاء الهی بر اساس این ادعای مبلغین باور بهائی قابل اثبات نبوده و نیست!!!
توهین جناب عبدالبهاء به بهاءالله: مادری که شیر نمیدهد و فقیر مفلس!
توصیهای که هیچ راهکار عملی نداشته باشد، به چه درد میخورد!؟ اگر جناب بهاءالله ادعا میکند که عالم انسانی باید یک خط و زبان واحد داشته باشد، این گوی و این میدان! چرا ایشان خط و زبان واحدی را در اختیار بشریت قرار نداده است!؟
آیا مگر جناب بهاءالله ادعا نمیکند که از جانب خداوند متعال آمده!؟ (البته بگذریم که در مباحث #سوال (آیا حضرت بهاءالله ادعای خدایی کرده) به تفصیل دیدیم که باور بهائی جناب بهاءالله را خدا دانسته و عزیزان بهائی را موظف میکند که قلب و دل و توجه و عبادات خود را برای جناب بهاءالله انجام دهند نه خداوند متعال!!! بلکه باور بهائی هر نوع ذکری از خداوند متعال را باطل میداند! و البته جناب بهاءالله خود را خدای خداآفرین معرفی میکند!!!!)
اگر جناب بهاءالله این تعلیم را از سوی خداوند متعال آورده، چرا نسخهی الهی و آسمانی خط و زبان را ارائه نمیدهد!؟ البته در مقالهی بعدی به لطف خداوند متعال خواهیم دید که جناب بهاءالله اقدام کوچکی در این زمینه انجام داده ولی به ثمر نرسیده است!!! آری، تجویز شدهی جناب بهاءالله، خطی است به نام خط بدیع که علاوه بر وارد بودن اشکالات و ایرادات فراوان، نتوانست به عنوان نسخهای بینالمللی و راه حلی عملی مطرح گردد!
دوستان عزیز بهائی میتوانند از جناب بهاءالله سوال کنند؛ شما که توانایی ارائهی خط و زبان بدیع و جدیدی نداری، چرا توصیهای میکنی که در قافیهی آن گیر کنی!؟ شما که قدرت سخن گفتن به زبان قوم خود را نداری، چطور میتوانی تمام عالم را مخاطب قرار بدهی و ادعا کنی تمام عالم بایستی یک خط و زبان واحد داشته باشند!؟ شما که بیتالعدل نامشروع (به دلیل عدم حضور ولی امر الله) جرات نمیکند نسخهی اصلی بزرگترین معجزهات یعنی کتاب ایقان را منتشر نماید، چطور میتوانی در حوزهی کلام و سخن ادعایی داشته باشی!؟
مرد اگر مرد است، لااقل کتابی ارائه میکند که بزرگترین معجزهاش یعنی کتاب ایقان تاب تحمل این حجم از اشتباهات را داشته باشد! نه این که بیش از ۵۰۰ اصلاحیه باید به معجزهی جناب بهاءالله بخورد تا قابل ارائه برای مردم باشد! البته باز هم به لطف خداوند متعال در سوال( آیا در آثار بهائی اشتباهات دستوری وجود دارد) خواهیم دید که همین معجزهی ویرایش شده نیز هنوز مملو است از اشتباهات و غلطهای فراوان!
اگر دوستان عزیز بهائی زحمت تورق تنها چند صفحه را به خود هموار نمایند، خواهند دید که در یک داستان افسانهای و جریان رازآلود در خصوص ایمان آوردن یک آمریکایی در صفحهی ۳۴۵ از قول جناب عبدالبهاء به همین نکته اشاره میکند که جناب بهاءالله همانند مادری است که حاضر نیست به بچهی خود شیر دهد! یا مصداق مرد فقیری و مفلسی است که ادعا میکند قصد ساختن دانشگاه عظیمی را دارد!!!
“تنها آرزوی اقدام به عمل نیک کافی نیست بلکه این آرزو باید توام با عمل باشد شما درباره مادری که به بچه خود میگوید اوه چقدر تو را دوست دارم و لکن از دادن شیر به او امتناع میورزند چگونه قضاوت میکنید؟ یا درباره مرد فقیر و مفلسی که میگوید من میخواهم یک دانشگاه عظیم تاسیس نمایم چگونه فکر مینمائید؟”
بر اساس سخنان جناب عبدالبهاءالله ادعای تعلیم وحدت لسان و خط بدون ارائه و اقدام عملی موثر از مصادیق همان مادری است که حاضر نیست به بچهی خود شیر بدهد یا به مانند مرد فقیر و بیچاره و مفلسی است که ادعا میکند قصد دارد یک دانشگاه عظیم تاسیس نماید!!!
دوستان عزیز بهائی خود قضاوت نمایند! آیا به راستی جناب بهاءالله را نمیتوان از بارزترین نمونهها و مصادیق این سخن جناب عبدالبهاء به حساب آورد!؟