معجزه دیانت بهایی چیست؟-پاسخ۸

نمونه‌ای از تناقضات ظاهری کتاب ایقان!

دروغگو قطعا نمی‌تواند پیامبر باشد!

نمونه‌ای از تناقضات ظاهری کتاب ایقان!

بالاخره کتاب ایقان در چه تاریخی نازل شده است!؟ ۱۲۶۷!؟ ۱۲۷۴!؟ ۱۲۷۸ یا ۱۲۸۰!؟

اولین نمونه از موارد شکستن ادعای حصر معجزه در کتاب!

اگر تنها معیار اثبات پیامبری یک پیامبر فقط و فقط منحصر است در کتاب و با هیچ روش دیگری جز ارائه‌ی کتاب نمی‌توان نبوت نبی را ثابت کرد، پس چرا جناب باب و حتی بهاءالله از روش‌های دیگری استفاده کرده‌اند!؟

حدود ۵۰۰ مورد اختلاف بین نسخ خطی و چاپ‌های ۱۳۱۸ قمری به بعد!!!

پاسخی سراسر توهین و ناسزا از سوی باور بهائی در مقابل نقد علمی!!!

 آشنایی با اخلاق عملی در باور بهائی!!!

در مباحث گذشته، ضرورت ارائه‌ی آیه و بیِّنه یا به عبارتی همان معجزه از دیدگاه عقل و نقل به اثبات رسید (بخش‌های پاسخ۱ و پاسخ۲ ). همچنین در بخش پاسخ۳ به این موضوع پرداخته شد که وقتی جناب باب و بهاءالله بر خلاف سنت الهی و سیره‌ی تمامی انبیاء گذشته، دست خود را از آیات و بیِّنات الهی خالی می‌بینند، به ناچار تمامی معجزات پیامبران الهی را انکار می‌نمایند. اما از آن جا که نمی‌توان اصل بدیهی و عقلایی ارائه‌ی نشانه‌ی صدق بر ادعای پیامبری را انکار نمود، جناب باب به منظور ایجاد تشابه با انبیاء الهی، متاسفانه راه مغلطه‌ای را در پیش گرفته و جناب بهاءالله نیز در همان مسیر قدم نهاده‌اند؛ ایشان در گام نخست تمام معجزات انبیاء گذشته که همگی معجزاتی غیرکتابی بوده را انکار کرده و تاویل می‌نمایند. در گام بعدی چند هزار معجزه‌ی غیرکتابی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را نیز انکار می‌کنند. در نهایت از این که جنس بزرگ‌ترین معجزه و معجزه‌ی ماندگار حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) از جنس کتاب است، سوء استفاده نموده و تنها دلیل بر اثبات حقانیت نبی را کتاب معرفی می‌کنند و ادعا کردند که نبوت نبی از هیچ راهی به غیر از کتاب قابل اثبات نیست.

چرا!؟ به این دلیل که اولا توانایی ارائه‌ی معجزه‌ی غیرکتابی را نداشته‌اند و لذا مجبورند به طور کلی معجزات غیرکتابی تمامی انبیاء الهی را انکار نمایند. اگر ایشان واقعا سفیر الهی بودند، باید گواه صدق و آیات و بیِّناتی ارائه می‌کردند. اما چون در ادعای خود صادق نیستند و از جانب خداوند متعال نیامده‌اند، لذا نشانه و علامتی هم که ثابت کننده‌ی این ارتباط باشد را به همراه ندارند و به همین دلیل به طور کلی منکر ارائه‌ی معجزه و آیه و بیِّنه می‌شوند.

دوم این که جناب باب و بهاءالله از این نکته که معجزه‌ی جاویدان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) کتاب است، سوء استفاده نموده و ادعا می‌کنند آوردن کتاب برای اثبات ادعایشان کافیست. یعنی همین که شخص مدعی توانست یک کتاب بیاورد، پیامبری و رسالت و نبوت او ثابت شده است! غافل از این که آوردن هر کتابی حجت و دلیل نیست! و تنها کتابی که خداوند متعال با آن تحدی فرموده، قرآن کریم است و هیچ یک از انبیاء الهی گذشته به کتاب آسمانی خود تحدی نکرده‌اند!

به بیان ساده‌تر می‌توان گفت چون جناب باب و بهاءالله نمی‌توانند به سان انبیاء الهی معجزه و دلیل حقانیت ارائه نمایند، به عوض آن، آوردن کتاب را به عنوان تنها دلیل بر حقانیت نبی معرفی می‌کنند تا هم از ارائه‌ی معجزات غیرکتابی فرار کرده باشند و هم معجزه‌ای ارائه کرده باشند! در حالی که کتاب را هر کسی می‌تواند بنویسد و تنها آوردن کتاب مهم نیست.

به بیان روشن‌تر، دلیل حقانیت هیچ نبی دیگری به غیر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از جنس کتاب نبوده است! دوم این که پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز چند هزار معجزه‌ی غیرکتابی همانند و بلکه برتر از انبیاء گذشته ارائه نموده‌اند که در زمان خودشان دلیل بر حقانیت ایشان بوده است. سومین نکته‌ای که به صورت مفصل‌تری به آن پرداخته شد، عبارت بود از بحث حجیت قرآن و این که چرا و به چه دلیل قرآن همچنان حجت و دلیل بر پیامبری پیامبر اسلام است و این خصوصیت در آثار جناب باب و بهاءالله وجود ندارد. چگونه می‌توان آثار جناب باب را معجزه دانست که حتی باور بهائی نیز جرات انتشار رسمی و تایید شده‌ی این آثار را ندارد!؟ بگذریم از اشتباهات، غلط‌ها، کلمات بی‌معنا و خلاصه حجت نبودن آن.

متاسفانه جناب باب و به دنبال او جناب بهاءالله، خود را به جای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مخاطب آیه‌ی قرآن قرار داده و از این نکته که خداوند متعال خطاب به حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده قرآن برای اثبات حقانیت دعوت فرستاده‌اش از کفایت لازم برخوردار است، نتیجه گرفته‌اند که تنها دلیل بر اثبات پیامبری‌شان ارائه‌ی کتاب است و لذا از آوردن هر گونه برهان و معجزه‌ی غیرکتابی فرار کرده‌اند!

حال آن که پیامبری هیچ یک از ۱۲۴ هزار پیامبر الهی (به غیر از حضرت خاتمی مرتبت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)) از طریق کتاب ثابت نشده است! پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز چند هزار آیه و بیِّنه‌ی غیرکتابی ارائه نموده‌اند که لااقل برای زمان خودشان حجت بوده است که هیچ گاه جناب باب و بهاءالله چنین اموری را ظاهر نکردند.

نکته‌ی آخر این که به چه دلیل و بر چه اساسی باور بهائی ادعا می‌کند که آثار جناب باب و بهاءالله معجزه است!؟ حجیت و معجزه بودن قرآن کجا و مخفی نگه‌داشتن آثار جناب باب از سوی باور بهائی کجا!؟ باور بهائی چگونه و در کجا اعجاز بودن آثار جناب باب و یا حتی بهاءالله را ثابت نموده است!؟ اگر تفسیر سوره‌ی یوسف اول و اعظم و اکبر معجزه‌ی جناب باب است، چرا باور بهائی آن را مخفی نگه‌داشته و هیچ گاه منتشر نمی‌کند!؟ در حالی که در نکته‌ی هفتم شبهه‌ی حاضر ادعا کرده “آیات و کتب الهی، بر عکس معجزات ظاهری، باقی هستند و همه نسل های بشری می توانند آن را ملاحظه کنند و بررسی نمایند و از آن سود معنوی و اجتماعی برند”

اگر باور بهائی واقعا به جناب بهاءالله ایمان دارد، چرا اول و اعظم و اکبر تمامی کتاب‌ها که از دیدگاه ایشان چیزی بیش از کتاب تفسیر سوره‌ی یوسف نیست را منتشر نمی‌کند!؟ چرا تفسیر سوره‌ی کوثر را منتشر نمی‌نماید!؟ اگر باور بهائی به معجزه بودن آثار جناب باب ایمان دارد، چرا آن‌ها را منتشر نمی‌نماید و وجه معجزه بودن آن‌ها را به صورت مستند و مستدل بیان نمی‌کند!؟ به چه دلیل تفسیر سوره‌ی یوسف معجزه است!؟

تنها دلیلی که باور بهائی برای معجزه بودن آثار جناب باب برشمرده، حجم بالا و سرعت فوق بشری نگارش آیات است نه چیز دیگر! البته گذشته از این که دروغ بودن ادعای حجم بالا و سرعت فوق بشری در نگارش پیش از این به اثبات رسید، لکن حجم و سرعت مافوق بشری نگارش حداکثر می‌تواند برای حاضران در همان مجلس حجت باشد نه برای دیگران! البته دستگاه‌های تکثیر امروزی به مراتب سرعتی بالاتر از جناب باب دارند! آیا این دستگاه‌ها نیز پیامبرند!؟

اگر آثار جناب باب و مخصوصا اول و اعظم و اکبر تمامی کتب از نگاه جناب بهاءالله، یعنی تفسیر سوره‌ی یوسف، معجزه است، باور بهائی بایستی دلیل معجزه بودن این آثار را در بوق و کرنا کند و به گوش تمام عالمیان برساند! نه این که در پستوی بیت العدل مخفی نگه دارد!!! این معجزه بودن به چه دلیل است!؟ بر چه اساسی آثار جناب باب و بهاءالله معجزه است!؟ باور بهائی نه تنها هیچ دلیل بر معجزه بودن این آثار ارائه ننموده بلکه به طور کلی از انتشار این آیات جناب باب امتناع می‌ورزد!

علاوه بر این در بخش‌های گذشته (پاسخ۴ تا پاسخ۷ ) به طور مفصل به علت عدم انتشار این آثار اشاره گردید و مشخص شد که حداقل نتیجه و پیامدی که انتشار این آثار به همراه دارد، عبارت خواهد بود از اثبات بطلان باور بهائی، تعارض و تناقض دیدگاه جناب باب و بهاءالله، کافر بودن جناب بهاءالله از دیدگاه جناب باب، … و بالاتر از همه‌ی این موارد، مشخص گردید کسانی که آیات الهی را مخفی می‌کنند مورد لعن خداوند متعال و لعنت‌کنندگان قرار دارند!

اما در این مجال از دریچه‌ی دیگری به این موضوع پرداخته می‌شود و آن عبارت است از شکستن ادعای حصر معجزه در کتاب توسط جناب باب و بهاءالله! پیش از این در بخش پاسخ۳ مدارکی ارائه گردید که ثابت می‌کرد جناب باب در تمام آثار خود و بهاءالله (در سراسر کتاب ایقان)، تنها دلیل بر اثبات حقانیت مدعی رسالت را فقط و فقط منحصر در کتاب می‌دانستند.

همان گونه که در بخش پاسخ۳ به تفصیل بیان گردید، جناب باب با چنگ زدن به یک مغلطه ادعا کرده بود تنها دلیل بر ادعای نبوت و پیامبری وی، منحصر است به کتاب و نبوت شخص مدعی به چیزی غیر از کتاب به اثبات نمی‌رسد و معجزه یا همان نشانه‌های بسیار روشن بر اثبات پیامبری را تنها و تنها منحصر در کتاب معرفی کرده بود که مدارک آن پیش از این در بخش مذکور تقدیم حضور گردید. اما در اینجا به عنوان تذکر و یادآوری به چند نمونه اکتفا می‌گردد: جناب باب در باب اول از واحد ثانی کتاب بیان فارسی با عنوان “فی بیان معرفه الحجه و الدلیل” (صفحه‌ی ۱۲) چنین می‌نگارد: “در کور نقطه‌ی بیان (یعنی دوران خود جناب باب) … خداوند عالم حجت او را مثل حجت رسول خدا در نفس آیات قرار داده” یعنی ادعا کرده که خداوند متعال حجت و دلیل جناب باب را در آیات و نوشتن کتاب قرار داده نه امر دیگری! یا در صفحه‌ی ۱۵ با صراحت بیشتری به انحصاری بودن معجزه در کتاب تصریح می‌نماید: “و آن نبی ثابت نمی‌شود نبوت او الا به کتابی که نازل شده بر او” بر اساس این ادعای جناب باب، پیامبری تمام سفیران الهی کان لم یکن می‌شود! زیرا به جز حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) احدی از پیامبران به کتاب خود تحدی نفرموده و معجزه‌ی هیچ کدامشان کتاب نبوده است. در صفحه‌ی ۱۷ همان کتاب چنین می‌آورد: “نظر کنید در قرآن هر گاه خداوند در مقام اثبات نبوت رسول خدا ص به غیر آیات احتجاج فرموده شماها هم تامل نمائید” یعنی درست در نقطه‌ی مقابل آیات قرآن کریم که برخی از معجزات غیرکتابی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را بیان نموده و در نقطه‌ی مقابل روایات فراوانی که معجزات بسیار زیادی از ایشان را گزارش داده‌اند، جناب باب مدعی است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ معجزه‌ی دیگری غیر از کتاب ندارد و معجزه‌ی او نیز هم جنس معجزه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است! یعنی معجزه از نظر جناب باب، بایستی فقط و فقط کتاب باشد و تنها به کتاب بایستی احتجاج نمود و هیچ راه دیگری از نظر ایشان برای اثبات پیامبری وجود ندارد!

و خلاصه جناب باب تمامی معجزات غیرکتابی انبیاء الهی ولو در قرآن آمده باشد را تاویل و یا به عبارت صحیح‌تر انکار می‌نماید و هیچ کدام را نمی‌پذیرد و همگی را رد می‌نماید! چرا!؟ چون خود واجد آن نیست و چنین نشانه و گواه صدقی ندارد..

جناب بهاءالله نیز در سراسر کتاب ایقان که باور بهائی آن را اعظم و بزرگ‌ترین دلیل بر ادعای پیامبری ایشان می‌داند، به طور کلی تمامی معجزات غیرکتابی انبیاء گذشته را انکار می‌نماید! به عنوان مثال صفحات ۱۳۵ و ۱۳۶ کتاب ایقان تصریح می‌نماید: ” حال ملاحظه فرمائید چه مقدار عظیم است شأن آیات و بزرگ است قدر آن که حجّت بالغه و برهان کامل و قدرت قاهره و مشیّت نافذه را به آن ختم فرموده. و هیچ شیئی را آن سلطان احدیّه در اظهار حجّت خود به آن شریک نفرموده … اگر تلویح این آیه را ملتفت شوی میفهمی که هرگز مظهری اکبر از انبیا نبوده و حجّتی هم اکبر و اعظم از آیات منزله در ارض ظاهر نشده بلکه اعظم از این حجّت حجّتی ممکن نه الّا ما شآء ربّک … و حال آنکه اعظم از آیات امری نبوده و نخواهد بود”

همان گونه که ملاحظه می‌گردد، از نظر جناب بهاءالله نیز سلطان احدیه در اثبات دعوت فرستاده‌ی خویش، هیچ چیز دیگری به جز آیات را در حجت او شریک نکرده است و حجت او چیزی به جز آیات نیست و هیچ شریکی ندارد و تنها راه اثبات نبوت را منحصر در آیات و کتاب معرفی می‌نماید. البته جناب بهاءالله در آثار بعدی خویش بر خلاف جناب باب اندکی از این موضع انحصار کوتاه آمده و ظاهراً متوجه اشتباه خود گردیده که تکلیف انبیاء بدون کتاب چه می‌شود!؟ نبوت ۱۲۴ هزار نبی منهای چند پیامبر صاحب کتاب به طور کلی با این دیدگاه نفی می‌شود و هیچ گاه پیامبری ایشان به اثبات نمی‌رسد!!! چرا که ایشان آیه و کتابی در دست ندارند! اما آن چه قطعی و مسلم است، جناب بهاءالله در سراسر کتاب ایقان هم رای و هم نظر با جناب باب بوده و معجزه‌ی پیامبر را تنها منحصر در کتاب دانسته و تمامی معجزات پیامبران الهی را به اصطلاح باور بهائی تاویل ولی در واقع انکار می‌نماید که یکی از این مدارک تقدیم حضور گردید.

تا به اینجا ثابت شد که جناب باب و بهاءالله (در سراسر کتاب ایقان که اعظم دلیل بر پیامبری ایشان نزد دوستان عزیز بهائی به حساب می‌آید) به طور کلی منکر تمام معجزات انبیاء الهی بوده و همگی را تاویل یا به عبارت صحیح‌تر انکار می‌نمودند و تنها دلیل و ملاک اثبات نبوت یک نبی را تنها و تنها منحصر در کتاب می‌دانستند.

بنابراین انتظار می‌رود که جناب باب و بهاءالله بر اساس قاعده‌ای که خود ارائه نموده‌اند، هیچ گاه برای اثبات ادعای خویش از ابزار دیگری غیر از کتاب استفاده نکنند! یعنی همواره و همه جا برای اثبات ادعای پیامبری خویش، فقط و فقط بایستی به کتاب استناد کنند و محتوای کلام و پیام خویش را تبلیغ کنند و به هیچ وجه نمی‌توان از ایشان انتظار داشت که برای اثبات ادعای خویش، امور خارق عادت و معجزه‌ی غیرکتابی ارائه نموده باشند! چرا که معجزه از دیدگاه ایشان فقط و فقط منحصر است در کتاب و لاغیر و به قول جناب بهاءالله چیز دیگری با آن شریک نشده و با هیچ وسیله‌ی دیگری نمی‌توان ادعای مدعی ارتباط با عالم بالا را ثابت نمود و هیچ راه دیگری جز مراجعه به کتاب برای پی بردن به حقانیت مدعی وجود ندارد!

اما برای دوستان عزیز بهائی می‌تواند بسیار جالب توجه و البته قابل تامل باشد که هم جناب باب و هم جناب بهاءالله در مواضع متعددی این انحصار را از یاد برده‌اند و ناخودآگاه آن را شکسته‌اند و برای اثبات مقام نبوت و مظهریت خویش، دست به دامن امور خارق عادت و معجزه شده‌اند!!! اگر جناب باب و بهاءالله در ادعای خود صادق بودند، نبایستی هیچ گاه ادعای معجزه‌ی غیرکتابی می‌کردند! اما در موارد بسیار زیادی هم جناب باب و هم جناب بهاءالله برای اثبات مدعای خود، ادعای معجزه‌ی غیرکتابی کرده‌اند! و این یعنی دروغ! یعنی همان افرادی که ادعا می‌کردند که معجزه فقط و فقط باید از جنس کتاب باشد، همان افراد امور دیگری را نیز به عنوان معجزه قلمداد کرده‌اند که غیرکتابی است! و پیامبران الهی هیچ گاه دروغ نمی‌گویند! در ادامه به چند نمونه از این موارد اشاره می‌گردد.

اولین معجزه‌ی غیرکتابی جناب باب: نگارش با سرعت مافوق بشری و حجیم نگاری

اگر چه جناب باب و بهاءالله که قادر به ارائه‌ی معجزه‌ی غیرکتابی نبوده‌اند دست به انکار معجزات انبیاء الهی زده‌اند، ولی در عمل برای این که وانمود کنند با خالق این عالم در ارتباط هستند و می‌توانند امور خارق عادتی را انجام دهند، ادعاهایی در این زمینه کرده‌اند. می‌دانیم طرح ادعای داشتن معجزه‌ی غیرکتابی توسط جناب باب و بهاءالله به معنای باطل بودن ادعاهای پشین ایشان است که به طور کلی معجزات غیرکتابی را انکار می‌کردند.

اگر از باور بهائی پرسیده شود که چرا جناب باب پیامبر است؟ پاسخ خواهد داد که در شش ساعت هزار آیه نازل می‌کرده و سیل آیات از قلم ایشان نازل می‌گردیده و یا این که دو هزار آیه‌ی تفسیر سوره‌ی کوثر را فی المجلس نازل کرده و احدی قادر نبوده با این سرعت بنویسد! که البته در مقالات گذشته به این موضوع پرداخته شد که این ادعا به معنای آن است که نگارش اولیه‌ی این تفسیر حدود ۱۲ سال زمان لازم داشته و قرائت و خواندن مجدد آن هم حداقل یک روز کامل! یعنی آن مجلس حداقل بایستی ۳۶ ساعت طول کشیده باشد! در حالی که ادعا شده از عصر تا غروب آفتاب بیشتر طول نکشیده است!

محتوای پیام جناب باب چیست!؟ کسی حق انتشار آن را ندارد!!! پس به چه دلیل کتاب‌های جناب باب معجزه‌ی ایشان است!؟ سرعت مافوق بشری و حجم زیاد آن!!! یعنی از این نکته که احدی قادر نبوده چنان حجم عظیمی از آیات را با آن سرعت بسیار زیاد بنویسد، می‌فهمیم که جناب باب پیامبر و مظهر امر است!!! محتوای آثار ایشان چیست!؟ احدی حق انتشار آن را ندارد!!! (مستندات این مطالب در بخش ‏۱۸-۵- ارائه گردیده است)

بنابراین آن چه که باور بهائی به عنوان دلیل پیامبری جناب باب ارائه می‌نماید، چیزی نیست جز امور خارق عادت!!! یعنی همان معجزات غیرکتابی انبیاء گذشته که جناب باب و بهاءالله آن را انکار می‌نمودند!!! یعنی همان گونه که انبیاء گذشته برای اثبات ادعای خود از امور خارق عادت و خارج نظام طبیعی استفاده می‌کردند تا نشان دهند که از جانب خالق طبیعت آمده‌اند، جناب باب نیز برای اثبات رسالت خویش، سرعت بالای نگارش را دلیل آورده است!!! با این تفاوت که دستگاه‌های چاپ و تکثیر امروزی با سرعتی بسیار بیشتر از جناب باب قادر به تکثیر و نزول آیات هستند ولی بشر امروز قادر نیست که عصایی بیاندازد که تبدیل به اژدها شود یا مرده‌ای که صدها سال از مرگ او گذشته را زنده نماید و …

اولین و بزرگ‌ترین معجزه‌ی جناب بهاءالله: کتابی با تناقضات ظاهری و محتوایی

جناب بهاءالله با چالش‌هایی شدیدتر از موارد بالا مواجه است! اگر از باور بهائی سوال شود که بزرگ‌ترین و اعظم دلیل بر پیامبری جناب بهاءالله چیست؟ پاسخ خواهد داد کتاب مستطاب ایقان که در مدت دو شبانه روز نگارش یافته و توانسته دایی جناب باب را به مقام ایقان برساند!

آیا ظاهر این کتاب حجت و دلیل بر رسالت جناب بهاءالله است یا باطن و محتوای آن؟

در خصوص ظاهر این کتاب ادعاهای متعدد و البته متناقضی شده است.

در خصوص ادبیات و ظاهر و فصاحت و بلاغت این کتاب از جناب شوقی در مقدمه‌ی ایقان چنین آمده است: “این منشور جلیل نمونه کامل از منشآت نثر پارسی است که دارای سبکی بدیع و لحنی مهیمن و منیع و از لحاظ استحکام بیان و قوّت برهان بی نظیر و در فصاحت و بلاغت بی بدیل و مثیل است”

یا در صفحه‌ی ۱۸۰ کتاب نفحات ظهور حضرت بهاءالله ‏ادعا نموده “کتاب ایقان از نظر ادبی اثر برجسته‌ای در زبان فارسی شمرده می‌شود” متحریان حقیقت خود قضاوت کنند که این ادعا چقدر از حقیقت فاصله دارد!

دوستان عزیز بهائی خود می‌توانند این ادعای جناب شوقی را قضاوت نمایند! آیا به راستی می‌توان کتاب ایقان را “نمونه کامل از منشآت (نوشته‌جات) نثر پارسی” به حساب آورد!؟ در کدام مرکز تخصصی ادبیات فارسی به این اثر به عنوان یک شاهکار ادبی نگریسته می‌شود!؟ آیا واقعا کتاب ایقان “در فصاحت و بلاغت بی بدیل و مثیل است”!؟ این بزرگ‌ترین معجزه‌ی جناب بهاءالله، نگاه کدام مرکز تخصصی ادبیات فارسی در جهان را توانسته به خود جلب نماید و کدام ادیب و محقق زبان پارسی را شیفته‌ی خود کرده است!؟

چگونه می‌توان ایقان را در فصاحت و بلاغت بی‌بدیل و مثیل دانست در حالی که اولین چاپ سربی آن (۱۳۱۸ هجری قمری) نسبت به نسخ خطی زین المقربین و اولین چاپ سنگی آن حدود ۵۰۰ مورد اصلاحات صورت گرفته است!!! این حجم بسیار زیاد اصلاحات به چه علت بوده است!؟ این موارد شامل نقل نادرست و تحریف آیات قرآن کریم، اظهار عبد و بنده بودن جناب بهاءالله در مقابل صبح ازل و همچنین اشتباهات و غلط‌های ادبی جناب بهاءالله می‌باشند! هر کدام از این موارد به تنهایی گواه روشنی بر باطل بودن ادعای فصاحت و بلاغت و معجزه بودن کتاب ایقان به حساب می‌آید. در مقاله‌ی بعد با جزئیات بیشتری به این موضوع پرداخته می‌شود.

به راستی اگر کسی دنبال حقیقت باشد، همین ۵۰۰ دلیل بر بطلان ادعای معجزه بودن ظاهر ایقان برای او کافی نیست!؟ و البته این فقط ظاهر ایقان است. محتوای آن داستان خودش را دارد.

جالب‌تر این که باور بهائی مدعیست نسخه‌ی اصلی کتاب ایقان به دست جناب عبدالبهاء نوشته شده و جناب بهاءالله نیز بر آن حواشی نگاشته و تصحیحاتی انجام داده وهم اکنون “در دارالاثار بین المللی بهائی بر فراز کوه کرمل در حیفا” قرار دارد (نفحات ظهور حضرت بهاءالله، صفحه‌ی ۱۸۰) یعنی نه جناب بهاءالله متوجه این حجم عظیم اشتباهات و تناقضات شده است و نه جناب عبدالبهاء! بلکه سال‌ها بعد که نسخ خطی و اولین نسخه‌ی چاپ سنگی آن به دست محققین افتاد، باور بهائی مجبور گردید برای حفظ آبروی خود و کتمان تناقضات و اشتباهات بزرگ‌ترین دلیل بر پیامبری جناب بهاءالله، دست به تحریف کتاب ایقان زده و آن را اصلاح نماید!!!

وقتی اعظم دلیل و بزرگ‌ترین برهان باور بهائی با چنین چالش بزرگی روبروست، آیا ذره‌ای شک و تردید در غیرالهی بودن این باور باقی می‌ماند!؟

نمونه‌ی دیگری از تناقضات ظاهری این کتاب که بطلان ادعای جناب بهاءالله را همانند آفتاب میان روز به اثبات می‌رساند، ادعای سرعت و زمان نگارش دو شبانه‌روزی این اثر است! در اینجا دو بحث مطرح است. یکی سرعت و دیگری زمان و تاریخ نزول!

از دیدگاه سرعتی، جناب شوقی در مقدمه‌ی کتاب ایقان ادعا کرده “کتاب مستطاب ایقان است که در سنین اخیره دوره اقامت بغداد (١٢٧٨ هـ. ق. مطابق با ١٨۶٢ میلادی) طیّ دو شبانه روز از قلم مبارک نازل گردیده”و ادیب طاهر زاده نیز در صفحه‌ی ۱۷۸ کتاب نفحات ظهور حضرت بهاءالله ادعا می‌نماید بفاصله دو روز و دو شب کتاب ایقان در متجاوز از دویست صفحه در جواب سوالات خال اکبر از قلم حضرت بهاءالله شرف نزول یافت”

عزیزانی که مباحث شرح نزول تفسیر جناب باب بر سوره‌ی یوسف و کوثر (پاسخ۴ تا پاسخ۷ ) را دنبال نموده‌اند به خوبی می‌دانند که در این معجزات جناب باب، سرعت بالای نگارش و آثار عجیب آن مثل سه مرتبه بی‌هوش شدن مخاطب در اثر شنیدن آیات، بلای جان مطلب شده و منجر به بروز تناقضات متعددی گردید. لذا باور بهائی در خصوص کتاب ایقان اندکی از سرعت و شدت آثار آن بر مخاطب کاسته و از دو هزار آیه در یک مجلس و سه مرتبه بی‌هوش شدن، به نزول یک کتاب در دو شبانه‌روز کوتاه آمده و سخنی نیز از بی‌هوشی به میان نمی‌آورد. حال آن که به ادعای باور بهائی کتاب ایقان نسبت به آثار جناب باب در رتبه‌ی بالاتری قرار دارد و بایستی آثار آن بر مخاطب نیز شدیدتر از معجزات جناب باب باشد. یعنی اگر آثار جناب باب می‌توانسته مخاطب را تا مرز بی‌هوشی پیش ببرد، خواندن آثار جناب بهاءالله نتیجه‌ای کمتر مرگ در پی نخواهد داشت!

اما نکته‌ی اصلی و مورد تاکید در بحث زمان و تاریخ نزول کتاب ایقان، گزارشات متناقض دیگری است که جناب بهاءالله و شوقی در مورد زمان نزول کتاب ایقان ارائه می‌دهند. این گزارشات متناقض از یک طرف وجود تناقض شدید و بسیار روشن در ایقان را ثابت می‌کند و از طرف دیگر تقابل دیدگاه جناب بهاءالله و شوقی را نشان می‌دهد.

جناب بهاءالله در کتاب ایقان سه تاریخ متفاوت و به عبارت دقیق‌تر چهار تاریخ برای زمان نزول این کتاب بیان می‌کند:

در صفحه‌ی ۱۱۴ تصریح می‌کند “باری هزار و دویست و هشتاد سنه از ظهور نقطه فرقان گذشت و جمیع این همج رعاع (مردم پست و فرومایه و نادان که توهین به مسلمانان است) در هر صباح تلاوت فرقان نموده‏اند و هنوز به حرفی از مقصود فائز نشدند”

صفحه‌ی ۱۱۴ کتاب ایقان:
تناقض اول در مورد تاریخ نزول ایقان

همان گونه که ملاحظه می‌گردد جناب بهاءالله تصریح می‌کند اکنون که در حال نگارش کتاب ایقان است، ۱۲۸۰ سال از نزول قرآن می‌گذرد! ایشان به فاصله‌ی زمانی خود از زمان نزول قرآن اشاره می‌فرماید! یعنی این عدد ۱۲۸۰، بیان‌گر سال قمری نیست! بلکه تعداد سال‌هایی بین نزول قرآن و نگارش ایقان را بیان می‌نماید. عزیزان بهائی به خوبی می‌دانند که نزول فرقان سیزده سال قبل از هجرت بوده است! یعنی در واقع بر اساس این نقل جناب بهاءالله، ایقان در سال ۱۲۶۷ نازل گردیده است! یعنی قبل از پیامبری جناب بهاءالله! با این حال اگر از این تناقض نیز چشم پوشی شده و فرض شود همان سال ۱۲۸۰ هجری قمری مد نظر ایشان بوده، باز هم گره‌ای از کار کور ایقان باز نمی‌کند!

جناب بهاءالله در صفحه‌ی ۱۵۰ به سال ۱۲۷۸ اشاره می‌نماید که جناب شوقی نیز همین را عنوان نموده است: “آیا نبود که از قبل امر سیّد الشّهداء را اعظم امور و اکبر دلیل بر حقّیّت آن حضرت می شمردند و می گفتند در عالم چنین امری اتّفاق نیفتاد و حقّی به این استقامت و ظهور ظاهر نشد؟ با اینکه امر آن حضرت از صبح تا ظهر بیشتر امتداد نیافت و لیکن این انوار مقدّسه هیجده سنه می گذرد که بلایا از جمیع جهات مثل باران بر آنها بارید.” یعنی زمان نگارش کتاب ایقان هجده سنه از زمان ظهور باب می‌گشته و با احتساب سال ۱۲۶۰ قمری، سال نگارش ایقان برابر ۱۲۷۸ قمری خواهد بود.

صفحه‌ی ۱۵۰ کتاب ایقان:
تناقض دوم در مورد تاریخ نزول ایقان

اما سومین تاریخی که جناب بهاءالله برای نگارش ایقان ذکر می‌نماید نیز جالب توجه است. جناب بهاءالله در صفحه‌ی ۱۶۷ کتاب ایقان پس از ذکر خاطرات تلخ دوران سخت سلیمانیه، چنین می‌نگارد: “دیگر قلم عاجز است از ذکر آنچه بعد از رجوع ملاحظه شد حال دو سنه میگذرد که اعدا در اهلاک این عبد فانی بنهایت سعی و اهتمام دارند” دو سال از چه زمانی می‌گذرد!؟ از زمان بازگشت از کوه‌های سلیمانیه! چه مدت ایشان در کوه‌های سلیمانیه بوده‌اند!؟ دو سال! چه سالی ایشان به کوه‌های سلیمانیه عزیمت نموده‌اند!؟ ۱۲۷۰ قمری! یعنی بر اساس این ادعای جناب بهاءالله، کتاب در سال ۱۲۷۴ قمری نازل شده است!

صفحه‌ی ۱۶۷ کتاب ایقان:
تناقض سوم در مورد تاریخ نزول ایقان

در صفحه‌ی ۱۰۹ کتاب حضرت بهاءالله تصریح می‌نماید که “مهاجرت حضرت بهاءالله به جبال کردستان در ماه رجب از سال ۱۲۷۰ مطابق با ۱۰ آوریل از سال ۱۸۵۴ پس از یکسال ورود به بغداد واقع گردید” سپس ادامه می‌دهد که “مدت دو سال این هجرت به طول انجامید”

صفحه‌ی ۱۰۹ کتاب حضرت بهاءالله: مدت اقامت در کوه‌های کردستان

اما دریغ از ذره‌ای انصاف! پذیرش حق برای برخی آن قدر سخت و دشوار است که حتی حاضرند بزرگ‌ترین اثر جناب بهاءالله را هم تحریف نمایند! محمد على فیضى بر خلاف نص کتاب ایقان چنین ادامه می‌دهد “راجع باین هجرت و مشقات وارده آن ایام در کتاب مستطاب ایقان که شش سال بعد از مراجعت از سلیمانیه در بغداد بافتخار جناب حاج سید محمد خال اکر حضرت اعلی نازل گشته چنین میفرمایند…” و سپس درد دل‌های جناب بهاءالله از دوران سخت سلیمانیه را می‌آورد! اما چرا در اینجا ادعا می‌کند که شش سال پس از بازگشت از سلیمانیه این کتاب را نوشته در صورتی که دو صفحه بعد خودش از قول جناب بهاءالله از کتاب ایقان تصریح می‌نماید که “دیگر قلم عاجز است از ذکر آنچه بعد از رجوع ملاحظه شد حال که دو سنه می‌گذرد …” در حالی جناب بهاءالله اعتراف می‌کند در زمان نگارش کتاب ایقان دو سال از ایام رجوع و بازگشت از سلیمانیه می‌گذرد!!!! جناب فیضی و بسیاری دیگر از نویسندگان باور بهائی برای توجیه عدد ۱۲۷۸ جناب شوقی، به دروغ عدد شش سال را عنوان می‌کنند در حالی که جناب بهاءالله در متن ایقان تصریح می‌کند هم اکنون که در حال نگارش ایقان هستم، دو سال از رجوع و بازگشت می‌گذرد!

اعتراف به تناقض سال نزول ایقان در کتاب حضرت بهاءالله: بالاخره دو سال یا شش سال!؟ جناب بهاءالله راست می‌گوید یا جناب شوقی!؟ و مبلغینی که باید دل هر دو را به دست بیاورند!

همین تعصب را نصرت الله محمد حسینی در صفحه‌ی ۵۷ کتاب حضرت باب به گونه‌ی دیگری به تصویر کشیده است. وی در نقد عبدالحسین آیتی یا همان آواره به دروغ از کتاب کواکب الدریه مطلبی نقل می‌کند که شیوع بیماری دروغ در میان بزرگان باور بهائی را بار دیگر به اثبات می‌رساند. (عبدالحسین آیتی نویسنده‌ی کتاب کواکب الدریه و از بزرگترین مبلغین باور بهائی و معروف به رئیس‌المبلغین بود که پس از مرگ جناب عبدالبهاء و در زمان جناب شوقی افندی پس از ۲۰ سال از باور بهائی بازگشت و به دامن اسلام بازگشت. وی در زمانی که بهائی بود کتاب تاریخ امری خود را با نام کواکب الدریه به دستور جناب عبدالبهاء و زیر نظر ایشان نوشت و بنابراین مورد قبول بهائیان نیز قرار دارد. نام کامل کتاب “الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه” است.) نصرت الله محمد حسینی ادعا می‌کند که “آواره در صفحه ۳۵۴ جلد نخست (کتاب کواکب الدریه) زمان نزول کتاب ایقان را در همان سال مراجعت حضرت بهاءالله از سلیمانیه می‌داند و این نشان می‌دهد که کتاب ایقان را دقیق نخوانده است.”

تعصب و تناقض‌گویی در باور بهائی

اگر متحریان حقیقت به صفحه‌ی ۳۵۴ جلد اول کتاب کواکب الدریه مراجعه نمایند در کمال تعجب و بر خلاف ادعای نصرت الله محمد حسینی می‌یابند که در ذیل عنوان “رساله خالویه یا کتاب مستطاب ایقان” اولین جمله‌ی آواره چنین است: “آن چه ناگفته ماند اینکه سال چهارم از ورود بغداد که سال رجوع از سلیمانیه بود … آن حضرت قلم گرفته باندک زمانی در جواب او کتاب ایقان را مرقوم فرمودند.”

صفحه‌ی ۳۵۴ جلد اول کتاب کواکب الدریه:
تناقض، دروغ بودن و نقل قول نادرست نصرت الله محمدحسینی از کتاب کواکب الدریه

یعنی اولا جناب نصرت الله محمد حسینی در نقل قول از کتاب کواکب الدریه رعایت امانت را ننموده و مطلب دروغی را به آواره نسبت می‌دهد و دوم این که از نظر رئیس‌المبلغین نیز کتاب ایقان در سال ۱۲۶۴ هجری قمری نگارش یافته است! البته جناب نصرت الله محمد حسینی پس از دروغی که به جناب آواره نسبت می‌دهد، متذکر این نکته می‌شود که تاریخ مراجعت از سلیمانیه نیز در کتاب ایقان آمده و اگر ذره‌ای انصاف داشت، لااقل به جناب بهاءالله رحم می‌کرد و ایقان را از تحریف مصون می‌داشت و عین مطلب جناب بهاءالله را می‌آورد که تصریح نموده دو سال پس از بازگشت سلیمانیه در حال نگارش ایقان بوده است! یعنی سومین تاریخی که جناب بهاءالله در کتاب ایقان به عنوان تاریخ نگارش این کتاب ذکر می‌کند، دو سال پس از رجوع از کوه‌های سلیمانیه بوده که مطابق با گزارش آواره و در تعارض و تناقض با دیگر تاریخ‌های ذکر شده در خود ایقان و همچنین در مخالفت با نظر جناب شوقی و دیگر مبلغین باور بهائی است!!!

به راستی دوستان عزیز بهائی کدام را باید باور کنند!؟ ۱۲۷۸ هجری قمری!؟ ۱۲۸۰ سال فاصله (به عبارت دقیق‌تر ۱۲۶۷ هجری قمری)!؟ و یا ۱۲۷۴ هجری قمری!؟

از آن جا که مدت نگارش کتاب ایقان نیز دو شبانه‌روز قلمداد شده، هیچ یک از این تاریخ‌ها با هم قابل جمع نیست!

غیر قابل جمع بودن تناقضات بالا با ادعای عصمت

جناب بهاءالله در حالی چنین تناقضی را از خود به یادگار می‌گذارد که ادعای عصمت دارد!!! در صفحه‌ی ۳۸۱ جلد دوم کتاب آیات الهى عصمت خود را این چنین بیان می‌کند: “عصمت طرازی است مخصوص حقّ و از برای سایرین سهو و خطا و نسیان بوده”

 

 

جناب عبدالبهاء نیز در صفحه‌ی ۱۲۱ کتاب مفاوضات، عصمت را ذات جناب بهاءالله معرفی می‌کند: “بدانکه عصمت بر دو قسم است عصمت ذاتیه و عصمت صفاتیه … عصمت ذاتیه مختص به مظهر کلی است”

صفحه‌ی ۱۲۱ کتاب مفاوضات:
ادعای عصمت بهاءالله توسط عبدالبهاء

کسی که ادعای عصمت دارد، چرا چهار تاریخ برای نگارش ایقان ذکر می‌نماید!؟ چگونه جناب بهاءالله خود را معصوم می‌داند در حالی که متوجه تفاوت بین بعثت و هجرت نبوده و مرتکب این اشتباه بزرگ می‌شود؟ این چگونه عصمتی است که برای نگارش بزرگ‌ترین دلیل بر ادعای پیامبری خود چهار تاریخ متفاوت ذکر می‌کند!؟این چگونه عصمتی است که باور بهائی مجبور می‌شود حدود ۵۰۰ مورد اصلاحیه و تحریف در کتاب ایقان اعمال کند تا نقل قول‌های نادرست جناب بهاءالله از قرآن و غلط‌های ادبی و محتوایی آن را حذف نماید!!! در بخش‌های بعدی با جزئیات بیشتری به این موضوع پرداخته می‌شود و مشخص می‌گردد به همین علت باور بهائی هیچ گاه نسخه‌ی اصلی کتاب ایقان، نسخ خطی و یا چاپ‌های قبل از سال ۱۳۱۸ هجری قمری را در اختیار دوستان عزیز بهائی قرار نمی‌دهد!!!

اما ای کاش این تناقضات به همین جا ختم می‌شد! باور بهائی به تازگی در کانال رفع شبهات خود، پاسخی برای این تناقض ارائه نموده که از یک طرف تابلویی از اخلاق عملی باور بهائی را به تصویر کشیده و از طرف دیگر دست تاویل و تفسیر را به آثار جناب بهاءالله باز نموده است!!! اگر متحریان حقیقت به این پاسخ مراجعه نمایند، چیزی جز توهین، کلمات زشت، تهمت و افترا را در آن نخواهند یافت! اما برای توجیه این چهار تاریخ متناقض نیز ناچار شده‌اند بر خلاف آموزه‌های باور بهائی، دست به تفسیر و تاویل کتاب ایقان بزنند! و می‌دانیم که بر اساس آموزه‌های باور بهائی، تاویل و تفسیر آن چه از آسمان وحی نازل شده به شدت ممنوع گردیده است.

به عنوان مثال اهمیت ممنوعیت تاویل و تفسیر تا بدانجاست که باب ۵۴ کتاب گنجینه‌ی حدود و احکام، با عنوان “در نهی از تأویل کلمات الهیّه” دقیقاً به همین موضوع اختصاص داده شده و در همان ابتدای باب، از صفحه‌ی ۱۰۲ کتاب اقدس، نوشته‌ی جناب بهاءالله چنین می‌آورد: “انّ الّذی یُأَوِّلُ ما نُزِّلَ من سمآء الوحی و یُخْرِجُهُ عن الظّاهر انّه مِمَّن حَرَّفَ کلمهَ اللّهِ العلیا و کان من الأخسرین فی کتاب مبین” یعنی بی‌گمان کسی که آن چه از آسمان وحی فرو فرستاده شده، تأویل کند و از صورت ظاهریش خارج نماید، از کسانی است که کلام برتر خداوند را تحریف نموده و در کتاب آشکار خدا جزء زیانکارترین مردم است.

اگر دوستان عزیز بهائی به همان صفحه‌ی ٣۴٠ کتاب گنجینه‌ی حدود و احکام مراجعه نمایند، در ادامه‌ی آن باز هم از جناب بهاءالله چنین آورده است: “کلمه الهیّه را تأویل مکنید و از ظاهر آن محجوب ممانید چه که احدی بر تأویل مطّلع نه الّا اللّه و نفوسیکه از ظاهر کلمات غافلند و مدّعی عرفان معانی باطنیّه، قسم باسم اعظم که آن نفوس کاذب بوده و خواهند بود. طوبی از برای نفوسیکه ظاهر را عامل و باطن را آملند …”

باور بهائی برای توجیه این تناقض، اولا چشم خود را بر روی تاریخ ۱۲۷۴ هجری قمری بسته و آن را نادیده گرفته است و سپس در میان کوهی از توهین‌ها و تهمت‌ها، دو عدد ۱۲۷۸ و ۱۲۸۰ را این گونه توجیه نموده که عدد ۱۲۸۰ نسخه‌ی گرد شده‌ی ۱۲۷۸ است!!! حال آن که از یک طرف باور بهائی حق تاویل و تفسیر آیات را ندارد و باید به ظاهر آن متمسک گردد! ملاحظه گردید که از نظر جناب بهاءالله کسانی که ظاهر را رها می‌کنند کاذب و دروغگو هستند! بگذریم از این که جناب باب و بهاءالله نیز ظاهر قرآن را رها کرده‌اند و هر چه خواسته‌اند به عنوان معنای باطنی به کلام خداوند متعال بسته‌اند! نمونه‌ی چنین رویکردی در مباحث قیامت با وضوح بیشتری دیده می‌شود.

دوم این که اگر دوستان عزیز بهائی با کلمه‌ی کلیدی “سنه” به جستجو در ایقان بپردازند، در خواهند یافت که جناب بهاءالله اگر به تاریخی شک داشته، با به کارگیری قیدهای خاصی این تقریب را نشان داده است. به عنوان مثال می‌توان به این موارد در کتاب ایقان اشاره نمود: “هزار سال بیش میگذرد” “رأس هزار سنه او ازید او اقلّ” “قریب هفتصد سنه او ازید” “صد سنه او ازید” “سی سنه او اقلّ”

بنابراین از یک طرف دست باور بهائی برای تاویل ظاهر کتاب ایقان بسته است. از طرف دیگر شواهد زیادی در ایقان وجود دارد که هر جا منظور جناب بهاءالله ارائه‌ی سال تقریبی بوده، تقریبی بودن را مورد تصریح قرار داده است. سوم این که تاریخ ۱۲۶۳ هجری قمری یا ۱۲۷۴ هجری قمری با چه سیستمی گرد شده که به ۱۲۸۰ هجری قمری تبدیل شده است!!! گویا ریاضیات باور بهائی هم از سنج ادب و نزاکت این باور است!

این تناقض و تعارض جای هیچ شک و شبهه‌ای را باقی نمی‌گذارد که ایقان کتابی الهی نیست و جناب بهاءالله نیز فرستاده‌ی خداوند متعال نمی‌تواند باشد! چرا که تناقض و اختلاف در آثار الهی وجود ندارد.

ممکن است باور بهائی بر خلاف ادعای خود که قرآن را کتابی آسمانی می‌داند، بخواهد با خدا ناباوران همراه شده و ادعا کند که در قرآن هم تناقض وجود دارد! حال آن که جناب بهاءالله در صفحه‌ی ۲۰۸ کتاب اقتدارات به صراحت وجود هر گونه تناقضی در قرآن را رد کرده و تصریح نموده همه‌ی این اشکالات را علما بر اساس قواعد پاسخ داده‌اند و بر اساس آموزه‌های باور بهائی در قرآن هیچ گونه تناقض وجود ندارد: “قدری انصاف ده و بینک و بین اللّه حکم کن شکّی نبوده که قرآن من عند اللّه نازل شده و شکّی هم نیست که کلمات الهیّه مقدّس بوده از آنچه توهّم نموده‌اند چنآنچه بعد معلوم و واضح شد که آن اعتراضات از غِلّ و بغضا بوده چنآنچه بعضی علما جواب بعضی از اعتراضات را بقواعد داده‌اند و لکن علمه عندنا فاسئل لتعرف النّقطه الّتی منها فصّل علم ما کان و ما یکون شاید متنبّه شوی و بر احبّای الهی اعتراض ننمائی.”

امید است این مختصر بتواند چراغ راهی برای یافتن حقیقت باشد.

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.