بزرگترین خیانت بهائیت بی اعتماد کردن جهانیان به تربیت روحانی است

نقد مقاله آیین بهائی؛ عامل گمراهی یا موجب افتخار از دكتر آريا حق گو

سخن راست را باید گرامی داشت چه از زبان دوست و چه از زبان دگر اندیش

” بگو اى أهل بها در سبیل نفوسى که أقوال و أعمالشان مخالف یکدیگر است سالک نشوید ” حضرت بهاء الله ، ظهور عدل الهى. ص۵۴.
سخن راست را باید گرامی داشت چه از زبان دوست و چه از زبان دگر اندیش .
سخن راست هنگامی تاثیر می گذارد که راست مطرح شود و راست عمل گردد تا جائی که در کلاس انشاء در تعریف علم و برتری آن بر ثروت سخن رانده می شود همه بیست می گیرند اما هنگام عمل معلوم می شود که این سخن واقعا مورد اعتقاد گوینده بوده یا خیر ؟
اول شرط واجدیت مقام تربیت برای یک مربی عمل واعظ به سخنان خویش است و چنانچه واعظ بی عمل گردد تاثیر وعظ وی اثر معکوس خواهد داشت .
واقعا از صاحب مقاله ” آیین بهائی؛ عامل گمراهی یا موجب افتخار ” سوال می کنم :
آیا در عصری که مدعیان ترقیات روحانی بسیارند و مشتاقان آن نیز فراوان چنانچه آیینی از حسن ظن مشتاقان سوء استفاده کند و در ظاهر شعارهائی را مطرح کند اما پس از تفحص و تحقیق مشخص شود میان شعارها و حقیقت ادعا فرسنگها فاصله است این خیانت به دل پاک مشتاقان تربیت روحانی و معنوی نمی باشد ؟
آیا بی اعتماد کردن جامعه بریده از مادیات و مقبل به روحانیات خیانت به ادیان ابراهیمی نیست ؟
بهائیت در بستر خود بزرگترین خیانت را نه به ایران بلکه به نوع بشر ارزانی داشت و آن ایجاد بی اعتمادی به مدعیان تعالی معنوی و روحانی است . در این میان از هزاران موضوعی که به بی اعتمادی می انجامد را خدمتتان تقدیم می کنم تا حقیقت ادعای مقال شما هویدا گردد .
آیا واقعا بهائیان معتقدند به افتراق مدیریت سیاسی از مدیریت دینی هستند ؟
فعلا به شکل مختصر ادعاهائی را که بهائیان در مجامع عمومی مطرح می کنند ولی در منابع امری خلاف آن معتقدند را خدمت عزیزان عرضه می دارم تا مشخص شود چنانچه دل باختگان به این سخنان در عمل از حقیقت اعتقاد این عزیزان مطلع شوند آیا مجددا دل به موعظه هائی که افراد را دعوت به ترقیات روحانی می کنند خواهند سپرد ؟
بهائیان می گویند دین از سیاست جداست و امری شخصی است و مدیریت سیاسی جامعه نباید بر عهده دین مداران باشد حال اگر برای جهانیان مشخص شود این سخن گزاف است و اساس نظام اداری بهائیان برای یارگیری است تا به جامعه ای رسید که مدیریت سیاسی آن بر عهده بیت العدل باشد چه تاثیری بر مخاطب خواهد گذاشت ؟
بر اساس اعتقاد بهائیان تشکیلات بهائی تحت عنوان نظام اداری که به همت شوقی ربانی تاسیس و سازماندهی شد طی مراحل هفت گانه برای کسب مدیریت سیاسی جامعه جهانی طراحی گردید زیرا بهاء الله در تجربه ابتدائی هنگامی که بیش از سه دهه از عمر خویش را در جهت اجراء احکام بیان صرف کرد و خودرا سینه چاک فرامین خشونت بار باب می دانست برای رسیدن به قدرت ناکام ماند از تجربیات گذشته خویش بهره مند شد و راه رسیدن به مدیریت سیاسی جهانی را در سیاست تفکر عدم مداخله در امور سیاسی اعلام کرد .
بهاء الله بیش از سه دهه اعتقاد داشت باید برای رسیدن به مدیریت سیاسی جامعه و اقامه حکومت بیان ضرب اعناق کرد یعنی دگر اندیش غیر وی باید سرش بالای نیزه رود و با شمشیر رأسش مقطوع گردد. در این زمینه برای اطلاع خوانندگان گرامی لازم است به عرض برسانم که در جمله ای مختصر باور جناب بهاء الله را فرزند ایشان غصن اعظم و مرکز میثاق بهائیان دقیق بیان کرده است خدمتتان تقدیم می کنم .
عبد البهاء به چهار عمل که جناب بهاء الله بیش از چند دهه امضاء کننده آن بود و در پایان بنا به ناکار آمدی آن تغییر روش داده و در طرح جدید برای رسیدن به مدیریت سیاسی دین بر مقدرات خلق آن را نسخ کرده تا در طرح جدید با اصل رعایت حکمت به اهداف فوق نائل گردند می گوید :
«و در یوم ظهور حضرت اعلی منطوق بیان ضرب اعناق و حرق کتب و اوراق وهدم بقاع و قتل عام الامن آمن و صدق بود، اما در این دور بدیع و قرن جلیل اساس دین الله و موضوع و شریعت الله رأفت کبری و رحمت عظمی و الفت با جمیع ملل وصداقت وامانت و مهربانی صمیمی قلبی با جمیع طوائف و نحل و اعلان وحدت عالم انسان است.» مکاتبب ، ج ۲ ، ص ۲۶۶
چنانچه جناب عبد البهاء اعتراف می کند پدر گرامی وی بهمراه خودشان چندین دهه معتقد به :
۱ – ضرب اعناق : جناب عبد البهاء اعتراف می کند که پدر بزرگوارشان چندین دهه معتقد بود باید سرهای مخالفین آیین بیان بر سر نیزه می رفت و هیچ مخالف آیین بیان نباید از دستان بابیان جان سالم بدر می بردند .
۲ – حرق کتب : جناب عبد البهاء اعتراف می کند که پدر بزرگوارشان چندین دهه معتقد به آتش زدن کتب غیر بیانی بودند و با فرهنگ مکتوب جامعه بشری مقابله می کردند .
۳ – هدم بقاع : جناب عبد البهاء اعتراف می کند که پدر بزرگوارشان چندین دهه معتقد به تخریب آثار باستانی مذهبی داشتند و مانند طالبان که متعصب وار مجسمه بودا در بامیان را تخریب کردند تمام آثار مذهبی باید ویران می شد .
۴ – قتل عام الا من آمن و صدق : : جناب عبد البهاء اعتراف می کند که پدر بزرگوارشان ۲۷ سال معتقد به نسل کشی بودند و تمام کسانی که ایمان به آیین بابی نمی داشتند باید از دم تیغ گذرانیده می شدند .

در این میان برای مخاطبین جناب آریا حق گو جالب است که روشن شود که جناب بهاء الله تا قبل از نزول اقدس بارها بر معتقد بودن به منطوق بیان پافشاری کرده است تا جائی که در برابر منتقدین اهل آیین ازلیان بارها اقرار به امضاء احکام خشونت آمیز بیان کرده است متن زیر اعتراف نامه جناب بهاء الله بر باور و امضاء منطوق بیان است که در کتاب اقتدارات ص ۴۵ و ۴۶ آمده :
” اکثری از ناس بشأنی محتجبند که احتجاب ملل قبل از نظر محو شده بُغضاً علی اللّه در هر حین باعتراضی جدید متمسّکند با اینکه کل میدانند که باین ظهور اعظم ما نزّل فی البیان ثابت و ظاهر و محقّق شده و اسم اللّه مرتفع گشته و آثار اللّه در شرق و غرب انتشار یافته و
بیان فارسی مخصوصاً در این ظهور امضا شده
مع ذلک متّصلاً نوشته و مینویسند که بیانرا نسخ نموده‌اند که شاید شبهه ای در قلوب القا شود و معبودیّت عجل محقّق گردد . ای اهل بیان اقسمکم باللّه قدری انصاف دهید و بدیده پاک و طاهر در بیانات الهی نظر نمائید و بقلب مقدّس تفکّر کنید منتهی رتبه بیانات که در بیان مذکور است بقول اهل آن مقام توحید است و معرضین بالمرّه از این مقام محتجب چه که هنوز بمقامی ارتقا ننموده‌اند که مظاهر حق را یکنفس و یک ذات و احکامشان را یک حکم مشاهده نمایند دیگر چه توقّع است از این نفوس نفوسیکه خود را در اعلی ذروه عرفان مشاهده مینمایند در امثال این مقامات که یکی از مراتب توحید است واقف و متحیّر و محتجب و ابداً شاعر نیستند که در چه حالتند. هر نفسی لائق اصغآء کلمه اللّه نه و هر وجودی قابل آشامیدن زلال معانی که از عین مشیّت رحمانی در این ظهور عزّ صمدانی جاری شده نه. بلی این امتیاز که در الواح الهی ذکر شده مقصود مقامات دیگر بوده و بعد از نزول بیان و عرفان منبسط در آن نفسی آنقدر شاعر نباشد که اقلّاً احکام الهی را واحد ملاحظه نماید و اللّه عدم از برای آن وجود سزاوارتر است ” .
چنانچه در بیان فوق خوانندگان گرامی ملاحظه می فرمایند جناب بهاء الله در کمال صحت و سلامت در برابر وجدان بیدار متحریان حقیقت اعتراف می کند که بیش از سه دهه از عمر خویش را صرف ترویج و تحقق منطوق بیان کرده است جناب بهاء الله در این راستا کار را بجائی رسانده که خطاب به منتقدین ازلی خود لعن می فرستد و می گوید بر کسانی که به این حقیر تهمت ناباوری به منطوق بیان را مطرح می کنند لعنت باد :
کتاب اقتدارات صفحات ۱۰۳ و ۱۰۴:
جمیع بیان تصریحاً من غیر تأویل مخالف این قول معرض باللّه است مع ذلک باین جرئت من غیر ستر مخالفت کلّ بیان نموده و مینمایند و خود را ناصر بیان میدانند فو اللّه انّ البیان ینوح منهم و یلعنهم. حال لوجه اللّه فی الجمله تفکّر نمائید سبب اینکه باین جسارت در هتک حرمت کتاب الهی جهد نموده‌اند چیست؟ این بسی معلوم و واضحست که سبب قبول بعضی از اهل بیآنست و الّا فو الّذی انطقنی بالحقّ و اظهرنی لاثبات امره اگر مطمئن نبودند هر گز چنین جسارت نمینمودند. این از حکمهای اعظم الهی است که در بیان نازل شده بشأنی که سطری مسطور نه مگر آنکه در آن مذکور چه تلویحاً و چه تصریحاً که در ظهور بعد توقّف ننمائید و جز آیات نخواهید مع ذلک انکار نموده‌اند و امثال این امور عظیمه که جمیع میدانید عامل شده‌اند و نفسی اعتراض ننموده ولکن باین مقرّ که باختیار او کلّ کتب ناطق است نسبت داده‌اند که احکام بیان را نسخ نموده الا لعنه اللّه علی القوم الظّالمین
حال جامعه جهانی باید قضاوت کند و این نکته را تحلیل نماید فردی که بیش از چند دهه اعتقاد داشته باید برای رسیدن به جامعه بیانی و حکومتش مجاز است :
۱ سرها را به نیزه کند .
۲ کتب دگر اندیشان را به آتش بکشد
۳ آثار و امکنه دگر اندیشان را تخریب و با خاک یکسان کند
۴ نسل دگر اندیشان را از روی زمین محو کن
آیا به این فرد و شعارهای وی می توان اعتماد کرد ؟
عقل دور اندیش و فکر سلیم اینگونه حکم می کند که باید در ادعای این مدعی به دیده تردید نگریسته شود لذا چنانچه در آثار امری تفحص می کنیم به نکات تکان دهنده ای می رسیم که فاصله ادعای بهائیان مبتنی بر عدم اعتقاد به جدائی دین از سیاست و اینکه دین نباید مدیریت سیاسی جامعه را بر عهده بگیرد بزرگترین دروغ ایشان می باشد البته این یکی از هزاران ادعای کذب است که بهائیان تحت عنوان رعایت حکمت آن را بیان می کنند .
چنانچه شوقی در مواضع مختلف اعلام نموده و بهائیان این پرده اعتقاداتشان را برای جامعه جهانی مختصر هم بالا نمی زنند معتقد است هدف از تشکیل نظام اداری و فعالیتهای موسسات بهائی زمینه سازی جهت نیل به جامعه ذهبی است و کسب مدیریت سیاسی جامعه است و جالب است که در مدرک زیر ایشان فقط سخن از فتح قلوب و سلطنت باطنی نمی رانند بلکه به سلطنت ظاهری اشاره نموده تا مخاطبین ایشان تاویل و تفسیر نفرمایند که مثلا جناب شوقی فرموده اند که منظور از جامعه ذهبی تربیت روحانی و فتح قلوب است خیر ایشان به وضوح اشاره به سلطنت مسیحیان در قرن چهارم نموده است و آمال و آرزوی بهائیان را رسیدن به سلطنت و حکومت و مدیریت سیاسی جامعه قلمداد می کند در این راستا توجه خوانندگان را به سند زیر جلب می کنم :
«دورهء مجهولیّت که اوّلین مرحله در نشو و نمای جامعهٔ اهل بهاست و مرحله ثانیهٔ مظلومیّت و مقهوریّت هر دو منقضی گردد دوره ثالث که مرحلهء انفصال شریعهالله از ادیان عتیقه است چهره بگشاید و این انفصال بنفسه مقدّمه ارتفاع علم استقلال دین الله و اقرار و اعتراف به حقوق مسلوبه اهل بهاء و مساوات پیروان جمال ابهی با تابعان ادیان معتبره در انظار رؤسای جهان و این استقلال ممهّد سبیل از برای رسمیّت آئین الهی (و ظهور نصرتی عظیم شبیه و نظیر فتح و فیروزی که در قرن رابع از میلاد حضرت روح در عهد قسطنطین کبیر نصیب امّت مسیحیّه گشت و این رسمیّت به مرور ایّام مبدّل و منجر به تأسیس سلطنت الهیّه و ظهور سلطه زمنیّه شارع این امر عظیم گردد. و این سلطنت الهیّه مآلاً به تأسیس و استقرار سلطنت جهانی و جلوهٔ سیطرهٔ محیطهٔ ظاهری و روحانی مؤسّس آئین بهائی و تشکیل محکمه کبری و اعلان صلح عمومی که مرحله سابع و اخیر است) منتهی گردد. » حضرت ولی امرالله : ظهور عدل الهىi ص ۳۲
مخاطبین گرامی دقت فرمایند در سند بالا جناب شوقی ربانی صراحتا اعلام می دارد که هدف بهائیان رسیدن به سلطنت و مدیریت ظاهری جامعه است مجددا در این جمله دقت بفرمایید :
(و ظهور نصرتی عظیم شبیه و نظیر فتح و فیروزی که در قرن رابع از میلاد حضرت روح در عهد قسطنطین کبیر نصیب امّت مسیحیّه گشت و این رسمیّت به مرور ایّام مبدّل و منجر به تأسیس سلطنت الهیّه و ظهور سلطه زمنیّه شارع این امر عظیم گردد. و این سلطنت الهیّه مآلاً به تأسیس و استقرار سلطنت جهانی و جلوهٔ سیطرهٔ محیطهٔ ظاهری و روحانی مؤسّس آئین بهائی و تشکیل محکمه کبری و اعلان صلح عمومی که مرحله سابع و اخیر است)
چنانچه ملاحظه شد جناب شوقی صراحتا اعلام می دارد جامعه ذهبی در فرهنگ بهائی یعنی حکومت ظاهری و سلطنت و مدیریت سیاسی جامعه لذا هر جا که سخن از لفظ فوق است تاویل به حکومت بر قلوب یا فتح آن سخنی گزاف می باشد. حال با توجه به مفهوم جامعه ذهبی انگیزه حضور جناب عبد البهاء در آمریکا و اروپا و مخصوصا آمریکای شمالی روشن می گردد .در این زمینه اشاره ای مختصر به سخنان شوقی از علت سفر و حضور جناب عبد البهاء به غرب می گردد تا روشن شود که علت تربیت بهائیان در کاندا و آمریکا و تاسیس مشرق الاذکار ها ایجاد پایگاههائی بود تا بهائیان به جامعه ذهبی نائل گردند به سند زیر توجه فرمایید :
شوقی ربانی می گوید :
چنین قارّه‌ای ( آمریکا ) حال بدست گروهی قلیل و بظاهر گمنام و مجهول از مهاجرینی که از جانب جامعه فعّال و با نشاط بهائی امریک که بخلعت تخصیص مخلّع و مورد غبطه اقران است تحت حرکات و هیجانات نهضت روحانیّه ایست که مقدّر است در عصر ذهبی که هنوز متولّد نگشته، با استقرار ابدی نظم بدیع حضرت بهآءالله در سراسر آن قارّه بذروه اعلای خود منتهی گردد . نقشه الهی قیام احبّای قارّه امریکای شمالی را ایجاب میکند در ختام به نفوسی که الواح فرامین تبلیغی به افتخار آنان صادر و مقدّرات مشروع شگفت‌انگیز این نقشه عظیم بکف کفایت آنان سپرده شده و چنین مساعی موفور از آنان طلب گشته متذکّر میگردد که در این مقام هر قدر تأکید شود کم است . پس چه بهتر که خاطر آن یاران را به قمستهای مهیّجه و نوید‌بخش صفحات مشعشعه آن الواح تاریخی متوجّه ساخته و از تکرار آنها خود‌داری نکنم . در یکی از این الواح که به افتخار ایالات شمال شرقی امریکا صادر این کلمات مهمّه پر معنی وارد گشته: ” جمیع اقالیم در نزد ‌حقّ واحد است و جمیع مدائن و قری یکسان … ولی به ایمان و ایقان و سبقت بر دیگران مکین مکان را مشرّف نماید. بعضی از بلاد مستثنی گردند و بشرف مزیّت بی‌منتهی فائز شوند . مثلاً بعضی از اقالیم اروپا و امریکا به لطافت هوا و عذوبت ماء و حلاوت کوه و دشت و صحرا مستثنی و در نهایت امتیاز، با وجود این فلسطین شرف جمیع اقالیم گشت زیرا جمیع مظاهر ‌مقدّسه الهیّه از یوم حضرت ابراهیم تا ظهور خاتم النبّیین یا در این اقلیم متوطّن یا مهاجر و مسافر بودند و همچنین یثرب و بطحا بشرف بی‌منتهی فائز . نور نبوّت در آن جا تابید لهذا فلسطین و حجاز از جمیع اقالیم ممتاز گشت . حال نیز قطعه امریک در نزد ‌حقّ میدان اشراق انوار است و کشور ظهور اسرار و منشأ ابرار و مجمع احرار . — حضرت ولی امرالله : کتاب حصن حصین شریعت الله ص ۳۴ – ۳۵
چنانچه عزیزان ملاحظه می کنند رهبران بهائیت اعتراف می کنند که علت حضورشان در آمریکا ایجاد زمینه برای رسیدن به حکومت دینی و جامعه ذهبی است .
در موضوع فوق سخن بسیار است اما به یک سند تکان دهنده دیگر اشاره می کنم که حکایت از این دارد بهائیان به نگاهی دیگر پروسه رسیدن به جامعه ذهبی را به سه مرحله تقسیم نموده اند :
شوقی ربانی در کتاب دور بهائی ص ۳ می گوید :
” الواح متقنه وصایای حضرت عبدالبهآء حلقه اتّصالی است که عصر گذشته را با عصر کنونی که موسوم به عصر تکوین و موصوف به عصر انتقال است اِلی الأبد مرتبط میسازد و ازهار و اثمار این عصر ، انتصارات و فتوحات باهره‌ای است که طلیعهء عصر ذهبی دور جمال ابهی خواهد بود . یاران عزیز قوای دافعه نافذه ساریه از دو ظهور مستقلّ متعاقب و متتابع بر اثر همم و مجهودات حامیان برگزیده امری که صیتش به اقصی نقطه عالم رسیده واضحاً مشهوداً در مؤسّسات و مشروعات بهیّه بتدریج حلول مینماید و مجسّم و مصوّر و مشخّص میگردد . و این تأسیسات از مفاخر و امتیازات این عصر است و بر ماست که با رفتار و کردار خود این عصر را مخلّد و جاویدان سازیم زیرا نفوذ و تأثیر مؤسّساتی که اکنون در حال تکوین است و باید مآلاً سلطنت الهیّه که حاکی از حلول عصر ذهبی جمال قدم است بر آن مستقرّ شود منوط و معلّق به مجهودات حالیّه و علی الخصوص به درجه همّت و کوششی است که در تأسّی و اقتداء به روش اسلاف دلیر و جانفشان مبذول میگردد “.
چنانچه ملاحظه شد بهائیان معتقدند دور رسولی طی شده و الان دوره تکوین است یعنی زمان یارگیری و تهیه امکانات است لذا در این زمان باید بهائیان تمام همت خویش را صرف جلب مشتری و یارگیری کنند و تهیه اعوان و انصار از لوازم اصلی طی کردن عصر تکوین و رسیدن به عصر ذهبی است لذا سخن حساسیت بر انگیز یگانگی دین و سیاست بزرگترین مانع برای محکم شدن تشکیلات بهائی است لذا بهائیان با توجه به فرمان رعایت حکمت در عصر تکوین بنا به مقتضیات زمان دم از جدائی دین از سیاست می زنند تا در این مصاف حساسیت زدائی شود .
اما آیا واقعا این حقیقت اعتقاد بهائیان است ؟
چنانچه ملاحظه گردید طبق اسناد ارائه شده و صدها سند دیگر اساس حرکت و فعالیت بهائیان در عصر تکوین فقط و فقط جهت نیل به جامعه ذهبی است .
خلاصه آنکه از ضروریات تربیت , صداقت در بیان است چنانچه مخاطب مربی در یابد که واعظ خود هیچ اعتقادی به آنچه می گوید ندارد اثر تربیتی وعظ معکوس می گردد و در این مصاف مخاطبان بهائیان از جامعه امر می پرسند :
آیا واقعا شما معتقدید مدیریت سیاسی جامعه را نباید ادیان بر عهده بگیرند ؟
لذا بنده معترفم و به این سخن بهاء الله ایمان دارم که :
” بگو اى أهل بها در سبیل نفوسى که أقوال وأعمالشان مخالف یکدیگر است سالک نشوید ” حضرت بهاء الله ، ظهور عدل الهى. ص۵۴.

البته این حقیر فقط به یک موضوع از هزاران موضوعی که بین قول و عمل بهائیان مطرح است را بیان کردم زیرا اگر به موارد فوق اشاره گردد باید صدها مقاله نگاشت تا پرده ها بالا رود و حقیقت قول و عمل این عزیزان بر جهانیان هویدا گردد .

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.