پرگار: رستگارى

چه کسی رستگار می‌شود؟ هر یک از ادیان تا چه حد می‌تواند امکان رستگاری را به روی پیروان دیگر ادیان بگشاید؟ گوش سپردن به یک پیامبر است که مایه رستگاری می‌شود یا نیک بودن؟

فیلم نقد :

 

چه کسی رستگار می‌شود؟ هر یک از ادیان تا چه حد می‌تواند امکان رستگاری را به روی پیروان دیگر ادیان بگشاید؟ گوش سپردن به یک پیامبر است که مایه رستگاری می‌شود یا نیک بودن؟

مورد اول : تیتراژ

چرا مجری محترم هیچگاه فردی را که نگاه منتقدانه به بهائیت دارد و مسلط به بهائیت است را به برنامه دعوت نمی کند و معمولا بهائیت در حاشیه امن بسر می برد

نقد :

برمبنای کتاب اقدس فقط بهائیان رستگارند و غیر بهائیان  رستگار نیستند

در کتاب مستطاب اقدس (١) نازل قولهُ تعالی: “اِنَّ اوّلَ ما کتبَ اللّهُ علی العِبادِ عِرفانُ مَشرقِ وحیه و مطلع امره الّذی کان مقام نفسه فی عالَمِ الأمر و الخلقِ مَن فازَ به قد فاز بکلِّ الخیرِ و الّذی مُنِع انّه من اهل الضَّلال و لو یأتی بکلّ الأعمال (بند ١) اذا فُزْتُم بهذا المقام الاسنی و الأفق الأعلی ینبغی لکلِّ نفسٍ ان یتّبع ما اُمِرَ به من لدی المقصود لأنّهم لأنّهما معاً لا یُقبَل احدُهُما دونَ الآخَرِ ا معاً لا یُقبَل احدُهُما دونَ الآخَرِ هذا ما حَکَمَ به مطلعُ الألهام.” (بند ١) گنجینه حدود و احکام ص ۴ و ۵

نتیجه اینکه :

الف : نپذیرفتن بهاء الله یعنی هلاکت : الّذی مُنِع انّه من اهل الضَّلال

اگر کسی فرمایشات بهاء الله را نپذیرد و مانع نشر آن شود اهل گمراهی خواهد بود و هلاک خواهد شد  ( نوزده هزار لغت : ضَلال-ضَلالَه-ضَلّ – (ضَلَّ-یَضِلُّ و یَضَلُّ) از راه دین و حق خارج شدن- هدر رفتن و نتیجه ندادن-گمراه شدن-باطل شدن- تلف و هلاک شدن- فراموش کردن. )

ب : چنانجه تمام اعمال نیک عالم را انجام دهید ولی بهائی نباشید و احکام بهائی را انجام ندهید هلاک خواهید شد (لو یأتی بکلّ الأعمال )

ج : کارهای نیک موقعی مقبول بهاء الله  واقع می شود که عامل به احکام باشید و یکی بدون دیگری مورد قبول بهاء الله نمی باشد یعنی کارهای نیک به همراه اجراء رساله عملیه بهائیان ضامن فائز شدن به هر خیری است (لأنّهما معاً لا یُقبَل احدُهُما دونَ الآخَرِ )

==

الف – بهاء الله برای حدودات ظاهره تشریف آورده اند

ب – مرگ بر کسانی که به احکام بهاء الله عمل نمی کنند

ج – فرمان به بهائیان بر تسخیر جهان برای اقامه احکام بهاء الله

” هُو اللّه تعالی شأنه العظمهُ و الاقتدار ” “الحمد للّه الّذی انزل الاحکامَ و جَعَلها حصناً لعباده و علهً لحفظِ. بریّته طوبی لمن تمسّک بکتابِ اللّه و عَمِلَ بما اُمِر و ویلٌ للغافلین و الصّلوهُ و السّلامُ علی سیّدِ الکونین و مقصودِ مَن فی السّموات و الاَرَضین الّذی به اَنار ملکوتُ الأسماء و نُصِب عَلَمُ یُفعلُ ما یشاء و علی آله و اصحابه و مظاهِر العلم و الحکمه و مهابِطِهِما و بهم سُخِّرتِ المدائنُ و القُری و انتَشَر حکم اللّهِ مالکِ الوَری و علی کلّ تابعٍ راسخٍ ثابتٍ امینٍ.” (یکی از الواح جمال مبارک ) گنجینه حدود و احکام ص ۲

الف : اهمیت احکام بهائی و دروغ ایشان مبتنی بر اینکه ما فقه نداریم و برای حدودات ظاهره نیامده اییم و دلیلی بر رساله ای بودن بهائیان – انزل الاحکامَ و جَعَلها حصناً لعباده و علهً لحفظِ

در متن فوق احکام شرعی بهائی دژی است برای محفوظ ماندن و همچنین دلیل حفظ بهائیان می باشد

ب : آرزوی هلاکت جناب بهاء الله برای کسانی که به احکام وی عمل نمی کند :  و ویلٌ للغافلین

کسانی که به احکام بهائی عمل نکنند لفظ ویل بر او اطلاق شده  و معنی ویل چنانچه در نوزده هزار لغت آمده چنین است : ( وَیل – هلاک – رسیدن شرّ و بلا – کلمه نفرین در وعید عذاب و به معنی وای – ویل اگر مبتدا باشد مرفوع است والاّ منصوب )

ج : هدف بهائیان با توجه به این فقره از سخنان بهاء الله تسخیر مدائن و تسلط بر کلیه کشورها جهت اقامه احکام و حدودات بهائیان می باشد : بهم سُخِّرتِ المدائنُ و القُری و انتَشَر حکم اللّهِ مالکِ الوَری و علی کلّ تابعٍ راسخٍ ثابتٍ امینٍ

===

محک بهائی بودن عمل به رساله عملیه بهائیت است

و در لوح فریدون میفرمایند  قوله تعالی: “بنام گوینده توانا ای فریدون الحمدللّه از فضل ابهی به بحر ایمان فائز شدی و بافق اعلی توجّه نمودی ولکن محک الهی لم‌یزل و لایزال ما بین عباد بوده و خواهد بود  و همچنین میزان الهی در کلّ حین مشهود است باید در کلّ احیان بحقّ جلّ و عزّ پناه برد و توفیق خواست تا مؤیدّ شود باستقامت بر آنچه ادراک نموده و عمل بآنچه در کتاب الهی نازل شده اگر نفسی در جمیع عمر بعبادت مشغول شود و از صفاتیکه سبب ارتفاع امراللّه است محروم ماند آن عبادت حاصل ندارد و ثمری نخواهد بخشید”  گنجینه حدود و احکام ص ۴ و ۵

میزان و محک الهی فقط ایمان به بهاء الله نیست بلکه باید احکام و حدودات و رساله عملیه بهائیت را انجام داد و لو تمام عمر فرد عبادت کند ولی احکام بهائیت را انجام ندهد ثمر و حاصلی ندارد :

میزان الهی در کلّ حین مشهود است باید در کلّ احیان بحقّ جلّ و عزّ پناه برد و توفیق خواست تا مؤیدّ شود باستقامت بر آنچه ادراک نموده و عمل بآنچه در کتاب الهی نازل شده

===

دگر اندیشان بر گشته از بهائیت اهل ضلال و هلاکت خواهند بود (بهائیان به آراء بهائیان برگشته از بهائیت احترام نمی گذارند و این عمل کرداری مجرمانه تلقی می گردد )

و در کتاب اقدس نازل قوله تعالی:

“انّ الّذین نَکَثوا (نکث: عهد شکنی) عهد اللّه فی اوامره و نکصوا (نکص: مراجعت برگشتن بحال اوّل  ) علی اعقابهم أولئِکَ من اهل الضّلال  لدی الغنیّ المتعال (بند ٢) گنجینه حدود و احکام ص ۵ و ۶

فرمان بهاء الله این است که بهائیانی که از بهائیت منصرف شوند از ناکثین محسوب می شوند یعنی جناب بهاء الله به بهائیانی که بر اثر تفکر به این نتیجه برسند که بهائیت مناسب ایشان نیست و بر اثر تحری حقیقت دگر اندیش غیر بهائی گردند نزد وی و جامعه بهائی منفور شده و با لفظ ناکث و ناکص از وی یاد می کنند و بهائیان منصرف از بهائیت ناکثین و ناکصین می باشند و چنانچه بهائیان ناکث و ناکص گردند هلاکت گریبان ایشان را خواهد گرفت و از گمراهان خواهند بود

نتیجه اینکه بهائیان به آراء بهائیان برگشته از بهائیت احترام نمی گذارند و این عمل کرداری مجرمانه تلقی می گردد

ضَلال-ضَلالَه-ضَلّ – (ضَلَّ-یَضِلُّ و یَضَلُّ) از راه دین و حق خارج شدن- هدر رفتن و نتیجه ندادن-گمراه شدن-باطل شدن- تلف و هلاک شدن- فراموش کردن.

====

در بهائیت عاملان به رساله عملیه بهاء الله را اهل عمل گویند و لا غیر

دیگر که به بیان مبارک “جمیع را بحکمت امر نمودیم” شروع شده میفرمایند قوله تعالی: “بعد از عرفان مشرق وحی دو امر لازم یکی استقامت و دیگری اِتِّباع اوامر اللّه که در کتاب نازل شده طوبی للفائزین.” و در لوح تجلّیات نازل قوله تعالی: ” تجلّی اوّل …. ایمان باللّه و عرفان او تمام نشود مگر بتصدیق آنچه از او ظاهر شده و همچنین عمل بآنچه امر فرموده و در کتاب از قلم اعلی نازل گشته”  و در لوح مانکجی (مانکجی سرپرست زردشتیان ایران بود که از هندوستان در زمان ناصرالدّین شاه قاجار وارد ایران شد و در بین راه در بغداد بحضور مبارک جمال قدم جلّ جلاله فائز گشت و در آغاز لوحش باین مطلب اشاره شده) نازل قوله تعالی: ” سپاس دارای جهانرا که دیدار را در خاک تازی روزی فرمود. دیدیم و گفتیم و شنیدیم” “ایمردمان گفتار را کردار باید چه که گواه راستی گفتار کردار است و آن بی این تشنگانرا سیراب ننماید و کورانرا درهای بینائی نگشاید”  گنجینه حدود و احکام ص ۵ و ۶

توضیح :

الزام بهائیان به اجراء احکام رساله ای جناب بهاء الله و تقلید از احکام و رساله وی و شعار کردار و عمل در بهائیت یعنی عامل بودن به رساله عملیه بهاء الله  :

الف : اِتِّباع اوامر اللّه که  در کتاب نازل شده

ب :  بتصدیق آنچه از او ظاهر شده و همچنین عمل بآنچه امر فرموده

با توجه به دو نکته فوق در بهائیت چنانچه سخن از اهل عمل و کردار می شود کسانی از اهل عمل محسوب می شوند که به احکام اقدس و اوامر بهاء الله عامل باشند

====

از دیدگاه بهاء الله منصف یعنی معتقد به رساله عملیه ( حدودات ) بهاء الله و میزان و مناط انصاف عاملیت افراد به احکام بهائیت می باشد

و در کتاب اقدس نازل قوله تعالی:

“قد تکلّم لسانُ قدرتی فی جبروتِ عظمتی مخاطِباً لبریّتی اَنِ اعمَلوا حدودی حبّاً لجمالی طوبی لحبیب وجد عَرفَ المحبوب من هذه الکلمه الّتی فاحت منها نفحات الفضل علی شأن لا توصف بالاذکار (بند ۴) “لَعَمری من شَرِب رحیق الأنصاف من ایادِی الألطافِ انّه یطوف حول اوامری المشرقهِ من افق الأبداع.” (بند ۴)

در این فقره بهاء الله از موضع قدرت تکلم می نماید و می گوید باید کسانی که من را دوست دارند برای نشان دادن دوستی خویش به من احکام و حدوداتی را که می گویم عمل کنند و کسانی که به رساله عملیه من عامل نباشند معلوم می گردد دوست من نیستند و مفهوم مخالف آن این می شود که چنانچه به رساله عملیه بهاء الله عمل نشود و چنانچه کسی عامل حدودات بهاء الله نباشد دشمن وی محسوب می شود و اهل انصاف نخواهد بود پس دو نتیجه از مطالب فوق مستفاد می شود :

اولا : اصل عمل به رساله عملیه بهاء الله است و چنانچه کسی عامل به آن نباشد دوست محسوب نمی شود (اَنِ اعمَلوا حدودی)

دوما : کسانی که عامل به رساله عملیه بهاء الله و اوامر و حدودات وی نباشد منصف نیست یعنی منصف از دیدگاه بهائیان و بهائیت و بهاء الله کسی است که معتقد به حدودات و رساله عملیه بهاء الله باشد (الأنصاف من ایادِی الألطافِ انّه یطوف حول اوامری)

===

اگر بهائی نباشی حُسن نیّت و صفای قلب و راستی و صداقت هیچ کدام به درد نمی خورد

حضرت ولیّ  امراللّه غصن ممتاز جلّت قدرته در لوح مبارک مورّخ شانزدهم اکتوبر سنه ١٩٢۵ میلادی میفرمایند قولهُ الأحلی: “معرفت مظهر ظهور اگر ثمر و نتیجه‌اش حُسن سلوک و تزکیه اخلاق نباشد از نفوذ و تأثیر محروم و نزد اهل دانش و ارباب بصیرت قابل اعتنا نبوده و نیست. چه که این معرفت معرفت حقیقی نه بلکه صرف توهّم و تقلید است. و همچنین حُسن نیّت و صفای قلب و راستی و صداقت اگر چنانچه از نور شناسائی حقّ محجوب ماند و باقبال بمظهر ظهورش فائز نگردد بالمآل از قوّه دافعه تأیید و امدادات روح القدس که یگانه دافع هموم و کروب اینعالم ظلمانی است ممنوع و از تأثیر دائمی و نتائج کلّیّه محروم. فتح و ظفر در این قرن انور نصیب مؤمن نیک رفتار است نه عالِمِ بدکردار مواعظ علماء سوء که از مقصد دین غافلند و هنر و همّت اهل علم و تقوی که از عرفان معلوم محجوبند هر دو اثرات و نتائجش در حیّز ادنی محدود و فانی ولی ثمرات هِمَم عالیه هر مؤمن پرهیزکار بی‌پایان و باقی چه که مستمدّ از روح نبّاض آئین حضرت بهاءاللّه است و بنفثات روح القدس مؤیّد. این است شرط وفا این است سرّ تبلیغ امر بها”   گنجینه حدود و احکام ص ۹ و ۱۰

توضیح :

شوقی ربانی صراحتا اعلام می کند که چنانچه کسی بهائی نباشد و اعتقاد به بهاء الله نداشته باشد هر چند اهل حسن نیت و صفای قلب و راستی و صداقت باشد هیچ کدام مقبول نیست و تمام محاسن اخلاقی وقتی معنا پیدا می کند که بهائی باشید نتیجه این سخن آنکه اعمال حسنه و نیکوکاری نیکوکاران عالم هیچ ارزشی ندارد چون بهائی نیستند و این سخن که دلت پاک باشد و هر عقیده ای داری مهم نیست از دیدگاه شوقی شدیدا مردود و محکوم است و مناط پذیرفته شدن عمل نیک به پذیرش مظهر امر است یعنی جناب بهاء الله

مجددا دقت بفرمایید :

الف : حُسن نیّت و صفای قلب و راستی و صداقت اگر چنانچه از نور شناسائی حقّ محجوب ماند و باقبال بمظهر ظهورش فائز نگردد بالمآل از قوّه دافعه تأیید و امدادات روح القدس که یگانه دافع هموم و کروب اینعالم ظلمانی است ممنوع و از تأثیر دائمی و نتائج کلّیّه محروم

ب : هنر و همّت اهل علم و تقوی که از عرفان معلوم محجوبند هر دو اثرات و نتائجش در حیّز ادنی محدود و فانی

===

مورد دوم : بر خلاف سخنان بهاء الله و عبد البهاء عرفان ثابتی اقرار به تحریف کتب من قبل می کند :

بر خلاف نصوص بهائیت که کتب من قبل و مخصوصا تورات و انجیل را غیر قابل تحریف می دانند جناب عرفان ثابتی ادعای مسلمین را تصدیق و بر خلاف بهاء الله اقرار به تحریف آنها دارد

بر مبنای سخن بهاء الله کسی که اعتقاد به تحریف تورات و انجیل دارد همج رعاع می باشد :

و در این مقام مقصود از تحریف نه چنان است که این همج رعاع فهم نموده‏اند چنانچه بعضی می گویند که علمای یهود و نصاری آیاتی را که در وصف طلعت محمّدیّه بود از کتاب محو نمودند و مخالف آن را ثبت کردند. ( ایقان ۵۷)

همج الرعاع  :

مورد سوم مسلمانان غیر مسلمانان را رستگار نمی دانند

نقد :

اولا : بهائیان هم  بعد از بهاء الله  افرادی مانند جمشید معانی را کاذب می دانند  همچنین دوازده فرقه دیگر بهائیان را نیز  مانند بهائیان ارتدکس کاذب می دانند

ثانیا : در اسلام ایمان امری قلبی است کسی رستگار است که پیامبر بیرونی بتواند بر پیامبر درونی که عقل وی است خودش را ثابت کند اگر نشد وی مواخذ نیست یا بر مبنای عقل فطریش عمل می کند و به بهشت می رود یا مجددا در عوالم دیگر مورد امتحان قرار می گیرد

مورد چهارم :  بهاء الله احکامش مقید به شرائط زمان است و آخرین دین هم نیست

نقد :

این ادعا خلاف واقع است فقط احکام غیر منصوصه وضع شده توسط بیت العدل بدست خودش قابل نسخ است و بنا بر سخن بهاء الله دور و کور بهائیت سرمدی است

عبد البهاء می فرماید :

الواح وصایا ص۲۱ ؛ رحیق مختوم ص ۹۴۳ : « مرجع کل کتاب اقدس و هر مسأله‌ی غیر منصوصه، راجع به بیت عدل عمومی‌. به بیت‌ ‌عدل آن‌چه بالاتفاق و یا اکثریت آراء‌ تحقق یابد، همان حق و مراد الله است؛ ولی مراد، بیت‌العدل عمومی‌ است که از طرف جمیع بلاد انتخاب شود. یعنی شرق و غرب احباء که موجودند به قاعده‌ی انتخاب مصطلحه ی در بلاد غرب، نظیر انگلیس، اعضایی انتخاب نمایند و آن اعضاء در محلی اجتماع کنند.»

در سند زیر نیز عبد البها می گوید بهائیت سرمدی است :

مکاتیب جلد۲صفحه۶۸ می‌نویسد:

این کور را امتداد عظیم است و این دور را فسحت و وسعت و استمرار سرمدی ابدی

مورد پنجم :  هر دینی دین بعد از خود را رستگار نمی داند

نقد :

بهائیت مدعی مظهریت پس از بهاء الله را مانند جمشید معانی و دوازده فرقه دیگر از بهائیت  را رستگار نمی دانند و طرد می کنند

طرد روحانی ضیاء الله و کلیم الله رحمانی بخاطر اعتقاد به مظهریت جمشید معانی

ضمنا رستگاری امری قلبی است با اتمام حجیت اگر نشد همه بر مبنای عقلشان رفتار کنند رستگارند

مورد ششم اسلام منطقه ای بود نه جهانی

نقد :

اولا اگر اسلام از آن منطقه عربستان بود چرا باب و بهاء الله که پیامبر اسلام از آن ایشان نبود مانند پیامبر اسلام که نه یهودی بود و نه مسیحی بلکه پیرو دین حنیف حضرت ابراهیم بود خود را پیرو دین و شریعت  پیامبر اسلام می دانستند ؟؟

ثانیا : بر مبنای آیات قرآن پیامبر آئینش جهانی بود

(۲۵) الفرقان : ۱ تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیرا

(۳۸) ص : ۸۷ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمین‏

(۶۸) القلم : ۵۲ وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمین‏

(۸۱) التکویر : ۲۷ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمین‏

(۳) آل‏عمران : ۹۶ إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمین‏

(۲۱) الأنبیاء : ۱۰۷ وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعالَمین‏

مورد هفتم : روحانیون حکم خروج از دین را سنگین کرده اند ( ارتداد )

اولا در بهائیت متولی کل تشکیلات نهاد روحانیت موسسه فخیمه ایادیان امر الله بود که بعد از شوقی وارثان این مقام دار التبلیغ شد و اتفاقا کل سازمان را این نهاد حالت جنینی می داند و حتی بیت العدل را نیز این نهاد امنیتی مدیریت می کند

به عنوان نمونه پیام بیت العدل را ملاحظه نمایید :

پیام بیت العدل تاریخ : ۷۲۹ ۲۰۰۷-۱۱-۲۶

در این یوم مبارک میثاق مصمم شدیم فقط بعد از دوماه که از صعود آخرین ایادی امر الهی، جناب دکتر علی محمد ورقا، میگذرد، قدری در مورد موسسه فخیمه ایادی امرالله به تفکر و تأمل بپردازیم. فقط چند هفته قبل از پنجاهمین سالگرد صعود حضرت ولی محبوب امرالله، جامعه جهانی بهائی متحمل این فقدان عظیم گردید. مسلماً توجه به این نکته چقدر تأمل برانگیز است که صعود جناب دکتر ورقا به عمر موسسه خارق العاده حرّاس که میراثش در تاریخ دینی عالم بی مسیل و بدیل بود، خاتمه داد. در مقطعی چنین چشمگیر و مهم در عصر تکوین امر مبارک، شایسته چنان است که برای درک هرچه عمیق تر اهمیت دستاوردهای چنین عصبه فخیم نظم اداری، که ثابت کرد تکامل جامعه جهانی بهائی در دوران نوزادی آن، وجودش ضرورت تام داشت، جد و جهدی صورت گیرد. منشا موسسه را در نفس وجود حضرت بهاالله مییابیم که چهار نفس نفیس از مروجین شهیر تعالیم مبارکه را به عنوان ایادی امرالله منصوب فرمودند. در دورانی قبل از آن که نظام اداری امر مبارک تاسیس گردد، آنها، به علت تقوا و فضیلت خود در زندگی شخصی و نیز به سبب مجهودات لاینقطع خود در انتشار تعالیم مبارکه و دفاع از امر الهی در مقابل مخالفین، قوای جامعه و نقاط متحد کننده برای آحاد احبا بودند. علیرغم شدائد و تضییقات، از جمله در مواردی محبوس شدن در زندان ها به دست اولیا حکومت، در فعالیت هایی از این قبیل ثابت و راسخ باقی ماندند. این نفوس نفیسه در دوران قیادت حضرت عبدالبها، که، در سال ،۱۸۹۹ آنها را جهت اقدام برای تشکیل محفل روحانی محلی طهران هدایت فرمودند و همه آنها عضویت این محفل را عهده دار شدند، همچنان به فعالیت در سبیل خدمت ادامه دادند. توجه و تمرکز این حضرات ایادی اولیه بر تبلیغ امرالله و صیانت شریعه الله و نیز بذل مجهودات جهت تهذیب و تزکیه احبا و معطوف ساختن توجه آنها به اهمیت احکام جدید، حتی در آن زمان، الگوی فعالیتی را که موسسه در مراحل بعدی ترقی و تقدم جامعه بهائی به عهده میگرفت، تلویحاً مشخص نمودند.

مورد هشتم : وجود روحانیت از بالا موجب عدم رستکاریست

نقد مدام از ابتدا تا انتهای این برنامه حمله به رهبران سایر ادیان می کند در حالی که در بهائیت طبقه روحانیت که مختصات امنیتی و جاسوسی دارد را متذکر نمی شود و آن را انکار می کند

در یکی از رساله های عملیه بهائیان موسوم به گنجینه حدود و احکام نگاشته عبد الحمید اشراق خاوری در اثبات وجود طبقه ای تحت عنوان علماء به استناد جملات مظهر امر بهائیان در کتاب اقدس پرداخته و می گوید :
“” فصل دوّم – علماء فی البهآء در یک مقام مبلّغین و اصفیا هستند در کتاب مستطاب اقدس از سماء مشیّت جمالقدم جلّ جلاله نازل قوله تعالی: “طوبی لکم یا معشر العلمآء فی البهآء تاللّهِ انتم امواج البحرِ الأعظمِ و انجُمُ سمآءِ الفضل و الویه النّصر بین السّموات و الأرضین. انتم مطالعُ الأستقامه بین البَریّهِ و مشارقُ البیان لمن فی الأمکان طوبی لمن اقبلَ الیکم ویل للمعرضین.” ”
گنجینه حدود و احکام ص ۲۵۱ 

چنانچه محققین گرامی مشاهده می کنند به شکل واضح جناب بهاء الله اعتراف می کند که در آیین وی طبقه روحانی وجود دارد و این گروه از ویژگی خاصی برخوردار هستند که در آیین اهل فرقان چنین ویژگی اختصاص به حجج الهی دارد نه علماء .
چنانچه ملاحظه می شود جناب بهاء الله از علماء تحت عنوان یا معشر العلماء نام می برد که چه نیکو این مفهوم را جناب اشراق خاوری درک کرده و اینگونه به مفهوم جمله بهاء الله اشاره می کند که ” در یک مقام مبلّغین و اصفیا هستند ” یعنی اعتراف صریح بر اینکه اولا در بهائیت مبلغین یکی از مصادیق علما محسوب می شوند و در ثانی این گروه از اصفیا و بر گزیدگان می باشند .
لذا انسان از انکار مسندی تحت عنوان علماء در بهائیت تعجب می کند زیرا در این آیین چنانچه مشاهده گردید به صراحت اعتراف به چنین مقامی مشهود است .
توضیحات جناب بهاء الله در وصف این علماء تعجب انسان را دو چندان می کند زیرا انسان اوصافی را در این بیانات در علماء بهائیت مشاهده می کند که با انکار وجود چنین طبقه ای در بهائیت سازگاری ندارد و در تناقض کامل می باشد .
جناب بهاء الله به علماء بهائی خطاب می کند که ایشان ” امواج البحر الاعظم ” هستند . یعنی علمای بهائی که از افراد برگزیده بهائیان محسوب می شوند امواج دریای بی کران و بزرگ می باشند .
جناب بهاء الله به علماء بهائی خطاب می کند که ایشان ” انجُمُ سمآءِ الفضل ” هستند . یعنی علمای بهائی که از افراد برگزیده بهائیان محسوب می شوند ستارگان آسمان فضیلت می باشند .
جناب بهاء الله به علماء بهائی خطاب می کند که ایشان ” الویه النّصر بین السّموات و الأرضین ” هستند . یعنی علمای بهائی که از افراد برگزیده بهائیان محسوب می شوند پرچمهای نصر میان آسمان و زمین می باشند .
جناب بهاء الله به علماء بهائی خطاب می کند که ایشان ” مطالعُ الأستقامه بین البَریّهِ ” هستند . یعنی علمای بهائی که از افراد برگزیده بهائیان محسوب می شوند مظهر ایستادگی میان مردم می باشند .
جناب بهاء الله به علماء بهائی خطاب می کند که ایشان ” مشارقُ البیان لمن فی الأمکان ” هستند . یعنی علمای بهائی که از افراد برگزیده بهائیان محسوب می شوند محل طلوع بیان و روشنگری برای تمامی ممکنات می باشند .
بهائیان و محققین علاقمند به آموزه های امری این قسمت از فرمایشات جناب بهاء الله انسان را یاد چه مطلبی در آیین اسلام می اندازد ؟ واقعا منصفین دقت فرمایند :
“” طوبی لمن اقبلَ الیکم ویل للمعرضین “”
جناب بهاء الله به صراحت در کتاب اقدس که ناسخ کتب پیشین است خطاب به مخاطبین اقدس که بهائیان می باشند اعلام می دارد که خوش بحال کسانی که پیرو این علماء هستند و به ایشان اقبال می کنند و ویل (وَیل – هلاک – رسیدن شرّ و بلا – کلمه نفرین در وعید عذاب و به معنی وای – ویل اگر مبتدا باشد مرفوع است والاّ منصوب – از نوزده هزار لغت مورد وثوق بهائیان ) بر کسانی که از ایشان پیروی نمی کنند و نسبت به ایشان اعراض می نمایند .

====

به یاد قدیما این هم نقد هشت سال پیش بنده بر این برنامه :

 

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.