فیلم گیت ( دروازه ) بررسی و تحلیل تحریفات بهاییت و بابیت – مقاله

جز عارفـانه نمی گفت ، و من شـیدای وی بـودم و شـیفته اش، و نه حـتی دمی، بی خیـالش، عـاقبت پـدرم لب را گشود ! وتـازه دانسـتم،که او شـیادی است بی بخت، ومن نیز باخته ام! آری،او از سـبوی معرفت، چیزی نوش ننموده بود، و تنها لاف آن می زد! این را، وقتی یـافتم، که برای پـدرم از وصف و سـجایای وی میگفتم، وپـدرم که بی اعتنـا میشـنید، به دنبـال سـخنم به کنـایت گفت: زمینهـای شور، وشوره زارهـا، تنهـا لاف آب را می زننـد!

زبان لاف بود لازم تهیـدستی زمین

شور ز موج سـراب خالی نیست

 

جامعه بهائی در تبلیغات گسترده ی اش به دنبال بهائی کردن مخاطبین خود است. با وجود این که مبلغین بهائی با بی صداقتی این هدف را کتمان میکنند و تنها شعارواره هایی از اهداف خود فریاد می زنند،

نصوص بهائی گواه چنین هدفی است. نصوص امری به روشنی مراحل تکامل جامعه بهائی را نشان داده بیان می کند که پس از برپا شدن تشکیلات بهائی در هر کشوری، تمرکز فعالیت های این تشکیلات بر گرفتن حکومت کشوری می باشد. در راه رسیدن به حکومت کشوری، جامعه بهائی می بایست شش مرحله را پشت سر بگذارد. این مراحل عبارتند از مجهولیت، مظلومیت و مقهوریت، انفصال، استقلال، رسمیت، و نهایتا برپایی حکومت کشوری و ادغام ارگانهای کشوری با سازمان های نظام بهائی .

به منظور گرفتن حکومت، با تبلیغات گسترده و بهائی کردن مخاطبین خود، سعی دارد در هر کشوری به رسمیت رسیده، نهایتا برای گرفتن حکومت کشوری اقدام کند. در اینکه این تشکیلات بهائی بر گرفتن حکومت کشوری متمرکز است، نقدی وارد نیست.

چرا که متوجه هستیم که هر فرد، گروه و سازمانی می تواند در یک محیط سیاسی مشترک به رقابت برای گرفتن حکومت بپردازد. اما آنچه فعالیت تشکیلات بهائی در راستای گرفتن حکومت را مشکوک جلوه داده، باعث عدم اعتماد مخاطبین به این تشکیلات شده است، این نکته حیاتی است که بیت العدل به عنوان رهبری تشکیلات بهائی، سازمان های زیر مجموعه و نهایتا مبلغین بهائی، اهداف براندازانه خود را به طور شفاف مطرح نمی کنند. به عبارت دیگر، نصوص امری صراحتا رسیدن به حکومت کشوری را نشانه تکامل جامعه بهائی در یک کشور می دانند. بدون رسیدن به حکومت زمینیه سیاسی مادی دنیوی، جامعه بهائی اهداف مادی روحانی اش را دست نایافته می یابد.

اما به خاطر حساسیتی که این موضوع چه در میان عامه مردم و چه در نگاه دولت و حکومت کشوری دارد، تشکیلات بهائی به بی صداقتی روی آورده، هدفش را فاش مطرح نکرده به قول خودش رعایت حکمت کرده است. در این فضا، مخاطبینی که از حقایق نصوص امری و ماهیت تشکیلات بهائی مطلع نبوده اند، اما بهائی شده اند، مورد سوء استفاده ابزاری برای رسیدن به حکومت کشوری قرار می گیرند. این دو رنگی و کتمان عقیده و استفاده ابزاری از نو بهائیان برای رسیدن به رسمیت و نهایتا گرفتن حکومت، مصداق بی اخلاقی و خشونت روحانی است.

همانطور که بیان شد، تشکیلات برای بهائی کردن مخاطبینش تبلیغات گسترده ای انجام می دهد. از نمونه های تبلیغات تشکیلات تولید فیلم می باشد. در سال ۲۰۱۸، تشکیلات بهائی فیلم تبلیغاتی خود به نام – دروازه، طلیعه آئین بهائی – اکران نمود. در این مجال، این فیلم را مورد واکاوی و بررسی دقیق قرار خواهیم داد. کوتاه آنکه، همانطور که در بالا بیان شد، جلوه ای که تشکیلات بهائی از خود در تبلیغاتش نشان می دهد به منظور بهائی کردن مخاطبین بوده، که بدین وسیله به رسمیت رسیده و بتواند با استفاده ابزاری از نو بهائیان، دولت و حکومت کنونی کشوری را براندازد و خود حکومت را به دست بگیرد.

لذا مشاهده می کنیم که فیلم تبلیغاتی باب (فیلم گیت ) نمایشی دیگر از بی صداقتی، تذویر، دو رنگی بوده، حتی تاریخ نه چندان دور بابیت و بهائیت به تحریف گسترده کشیده شده، و خالی از حقیقت است. در این راستا، تنها با اتکا به نصوص مورد تایید تشکیلات بهائی، به واکاوی این فیلم رفته، مصادیق بی اخلاقی و خشونت روحانی تشکیلات بهائی در تولید فیلم تبلیغاتی دروازه، طلیعه آئین بهائی را به تصویر نوشتاری می کشیم. برای این منظور، ابتدا چهار چوب کلی ای از نگرش نصوص بهائی به حرکت باب ارائه می کنیم، و سپس به بررسی آنچه تشکیلات بهائی در فیلم باب از حرکت و تعالیم باب و بهاءالله نشان داده است به طور مصداقی خواهیم پرداخت.

[۱] توقیع ۱۱۰ شوقی

نگرش نصوص بهائی به حرکت و تعالیم باب

دقت در نصوص بهائی نشان می دهد که پیشوایان بهائی در قبال حرکت و تعالیم باب دو رویکرد کلی دارند:

۱- رویکرد اول، حرکت و تعالیم باب را سرکوب کرده، آن را سرشار از خشونت، بی مهری، کشتار عام غیر بابیان دانسته، حتی برای باب دعوی وحی و فرشته را منکر می شود.

۲- رویکرد دوم، حرکت و تعالیم باب را سرشار از روشنگری، و مایه سعادت و نجات انسان ها معرفی می کند.

واکاوی نصوص بهائی نشان می دهد که پیشوایان بهائی دو رویکرد ذکر شده را در قبال دو گروه کاملا متفاوت اتخاذ می کنند. در این راستا، پیشوایان بهائی در تقابل با دیگر بابیان و متفکرین و مستشرقین بابی مانند دکتر ادوارد بروان، رویکرد اول را اتخاذ کرده اند و در هر فرصتی باب و تعالیمش را خفیف کرده، مایه تباهی انسانیت توصیف کرده اند.

بر خلاف رویکرد اول، تشکیلات بهائی و پیشوایانش در مواجهه با غیر بابیان، رویکردی متضاد ارائه داده و تعالیم باب را مایه نجات بشریت و برقراری صلح و تساوی حقوق همگان توصیف نموده اند. در رویکرد دوم، حتی تاریخ حرکت بابی را نیز تحریف نموده اند و قرائتی زیبا و روحانی از تعالیم باب ارائه می کنند.

نمونه رویکرد دوم، فیلم تبلیغی (فیلم گیت) مورد نظر است. همانطور که در فیلم مشاهده می کنیم، تعالیم باب مایه نجاب انسان ها معرفی شده است و آنچه از تاریخ حرکت بابی به تصویر کشیده شده است، اساسا با آنچه رویکرد اول از تاریخ باب ارائه می دهد، هیچ تجانسی ندارد.

این دو رویکرد تشکیلات بهائی به حرکت و تعالیم باب نشان می دهد که نگرش تشکیلات حقیقت محور نبوده، بلکه هدف محور است. به عبارت دیگر، وقتی هدف وسیله را توجیه می کند، وقتی تبلیغ و گسترش بهائیت و بهائی کردن مخاطبین هدف اصلی تشکیلات است، پرداختن به حقیقت مانع نیل به هدف جلوه کرده، تشکیلات و مبلغینش به بی صداقتی روی می آورند.

در اینجا، تشکیلات بهائی به اصطلاح خود رعایت حکمت می کند. و چون معتقد است تبلیغ امری تدریجی می باشد، لذا بی صداقتی توجیه پیدا کرده، و عملا روش کار تبلیغ قرار می گیرد. در ادامه، نمونه هایی از نصوص امری را ارائه می کنیم که در آنها پیشوایان بهائی بر اساس رویکرد اول، حقایق پشت حرکت و تعالیم باب را ارائه داده اند.

بابی گری سی ساله بهاءالله

اولین نکته ای که باید توجه داشت این است که بهاءالله، پیامبر، مظهور ظهور و خدای بهائیان، به مدت سی سال امضاء کننده و موید تعالیم و احکام باب و عامل به آنها بوده است.

در کتاب اقتدارات، بهاءالله اشاره به طعنه و اعتراض بابیان کرده، عنوان می کند که بابیان به وی تهمت می زنند که او به تعالیم باب اعتقاد نداشته، احکام بابی گری را رعایت نمی کند.

در جواب این تهمت، بهاءالله قسم می خورد که موید تعالیم و امضاء کننده بیان فارسی است. این سند نشان می دهد که بهاء الله نزدیک به سی سال بابی گری می کرده است.

اقتدارات صفحه ۴۵ و ۴۶:

و اگر بگویند که مقصود از ظهور آن بوده که احکام ظاهرۀ الهیه را ما بین بریه ثابت فرمایند جمیع رسل باین خدمت مأمور و نزد اولوالبصر این مقام یکى از مراتب ظهور قدر است. اکثرى از ناس بشأنى محتجبند که احتجاب ملل قبل از نظر محو شده بغضاً على الله در هر حین ُ باعتراضى جدید متمسکند با اینکه کل میدانند که باین ظهور اعظم ما نزل فى البیان ثابت و ظاهر و محقق شده و اسماالله مرتفع گشته و آثار الله درشرق و غرب انتشار یافته و بیان فارسى مخصوصاً در این ظهور امضا شده مع ذلک متصلا نوشته و مینویسند که بیانرا نسخ نموده اند که شاید شبهه اى در قلوب القا شود و معبودیّت عجل محقق گردد. اى اهل بیان اقسمکم بالله قدرى انصاف دهید و بدیدۀ پاک و طاهر در بیانات الهى نظر نمائید و بقلب مقدس تفکر کنید منتهى رتبۀ بیانات که در بیان مذکور است بقول اهل آن مقام توحید است و معرضین بالمره از این مقام محتجب چه که هنوز بمقامى ارتقا ننموده اند که مظاهر حق را یک نفس و یکذات و احکامشان را یک حکم مشاهده نمایند دیگر چه تو ّقع است از این نفوس نفوسیکه خود را در اعلى ذروۀ عرفان مشاهده مینمایند در امثال این مقامات که یکى از مراتب توحید است واقف و متحیّر و محتجب و ابداً شاعر نیستند که در چه حالتند. هر نفسى لائق اصغآء کلمه الله نه و هر وجودى قابل آشامیدن زلال معانى که از عین مشیت رحمانى در این ظهور عز صمدانى جارى شده نه. بلى این امتیاز که در الواح الهى ذکر شده ….

بهاءالله، اولین سرکوب گر باب و بابی گری

همانطور که در بالا اشاره شد، بهاءالله اعتراف کرده است که سی سال بابی گری کرده است. در عین اعتراف به بابی گری، بهاءالله با اتخاذ رویکرد اول، در تقابل با بابیان، تعالیم و احکام باب را سرکوب کرده، بی مایه جلوه می دهد. نمونه سندهایی از نصوص بهاءالله با رویکرد سرکوبی باب و بابی گری را در ادامه مرور می کنیم.

سند اول
کتاب مجموعه الواح مبارکه در صفحه ۲۷۸:
نزاع و جدال شأن درندهاى ارض * بیارى بارى شمشیرهاى برندۀ حزب بابى بگفتار نیک و کردار پسندیده بغلاف راجع لازال اخیار بگفتار حدائق وجود را تصرف نمودند * بگو اى دوستان حکمت را از دست مدّهید نصائح قلم أعلى را بگوش هوش بشنوید

بهاءالله در مدرک بالا، تعالیم باب و بابی گری را به چند صفت توصیف می کند
۱- بابی گری یعنی نزاع کننده
۲- بابی گری یعنی جدال کننده
۳- بابی گری یعنی درنده بودن
۴- بابی گری یعنی دائما دست به شمشیر شدن و اهل جنگ و جدال
۵- بابی گری یعنی تهی از گفتار نیک
۶- بابی گری یعنی تهی از کردار پسندیده

سند دوم 
مجمومه الواح مبارکه صفحات ۲۹۴ و ۲۹۵:
یوم قبل مخصوص از براى یکى از أولیاء این کلمۀ علیا از قلم أعلى نازل که شاید أهل اعراض باقبال فائز گردند و بغوامض مسائل أصول الهیه پى برند و آگاه شوند معرضین و منکرین بچهار کلمه متمسک أول کلمه فضرب الرقاب و ثانى حرق کتب و ثالث اجتناب از ملل أخرى و رابع فناى أحزاب حال از فضل و اقتدار کلمۀ إلهى این چهار سد عظیم از میان برداشته شد و این چهار أمر مبین از لوح محو گشت و صفات سبعى را بصفات روحانى تبدیل نمود

بهاءالله در سند دوم اشاره می کند که بابی گری همواره به چهار وصف متمسکند که در زیر بر می شماریم:
۱- بابی گری یعنی تمسک به ضرب الرقاب یعنی زدن گردن ها هستند.
۲- بابی گری یعنی تمسک به حرق کتب یعنی سوزاندن کتاب ها.
۳- بابی گری یعنی اجتناب از ملل اخری. به عبارت دیگر بابیان از هر گونه تعامل با غیر بابیان خودداری می کردند.
۴- بابی گری یعنی به فنا دادن احزاب. این مورد همسو با مورد اول بوده، یعنی بابیان همواره مشغول به نابودی احزاب غیر بابی بودند.
پس از بیان این چهار وصف، بهاءالله تعبیر دیگری از بابی گری ارائه می دهد:
۵- بابی گری یعنی صاحب صفات سبعی بودن.

سند سوم 
کتاب اشراقات صفحه ۳۳
اعمال این حزب نزد تو و اهل بیان طراً معلوم و واضح بوده و هست در سفک دمآء و تصرف در اموال ناس و ظلم و تعدى مبالات نداشته اند و بعد از اشراق نیّر ظهور از افق عراق کل را از اعمال مردوده و اخلاق مبغوضه منع نمودیم

در سند سوم، بهاءالله توصیفات دیگری از بابی گری ارائه می دهد:
۱- بابی گری یعنی سفک دماء، اهل خون ریزی و کشتار بودن
۲- بابی گری یعنی تصرف در اموال ناس کردن
۳- بابی گری یعنی مشغول به ظلم و تعدی کردن
۴- بابی گری یعنی عامل به اعمال مردوده
۵- بابی گری یعنی متخلق به اخلاق مبغوضه

سند چهارم 
الواح مبارکه، بشارت ۱۰ صفحه ۱۲۱
حکم محو کتب را از زبر و الواح برداشتیم فضلا من لدى الله مبعث هذا النبأ العظیم ّ

در سند چهارم، بهاءالله بابی گری یعنی عامل به نابودی کتب بودن.

سند پنجم 
کتاب الواح مبارکه صفحه ۱۲۳ بشارت ۱۵
چون در مذاهب قبل نظر بمقتضیات وقت حکم جهاد و محو کتب و نهى از معاشرت و مصاحبت با ملل و همچنین نهى از قرائت بعضى از کتب محقق و ثابت لذا در این ظهور اعظم و نبأ عظیم مواهب و الطاف الهى احاطه نمود و امر مبرم از افق ارادۀ مالک ِقدم بر آنچه ذکر شد نازل َُْ

در سند پنج ام، بهاءالله توصیفات تکمیلی دیگری از بابی گری ارائه می دهد:
۱- بابی گری یعنی اهل جنگ بودن
۲- بابی گری یعنی نابود کردن کتب
۳- بابی گری یعنی عدم تعامل و معاشرت و همنشینی با اقوام و ملل دیگر
۴- بابی گری یعنی نهی تحرری حقیقت و مطالعه علوم غیر بابیان

سند ششم
اقتدارات، صفحه ۲۸
این ظهور ظهور رحمت کبرى و عنایت عظمى است چه که حکم جهاد را از کتاب محو نموده و منع کرده و بمعاشرت با جمیع ادیان بروح و ریحان امر فرموده .آن جناب دیده و میدانند آنچه از قلم اعلى در زبر و الواح نازل شده فساد و نزاع و جدال ممنوع و هم چنین امر نمودیم بقرائت کتب قوم جمیع این امور عنایتى است بزرگ از براى عباد چه که از قبل ممنوع بودند و بجهاد مأمور استعمال لباس اجنبیه و ملاحظۀ کتب آن قوم از قبل ممنوع و آثار منع در کتب موجود و مشهود و لکن در اینظهور اعظم سد منع برداشته شد و بجاى آن حریت عطا و عنایت گشت.

توصیفات بابی گری بهادالله در سند ششم را می توان به موارد زیر خلاصه کرد:
۱- بابی گری یعنی مشغول به جنگ بودن
۲- بابی گری یعنی قطع معاشرت با پیروان دیگر ادیان
۳- بابی گری یعنی اهل فساد بودن
۴- بابی گری یعنی اهل نزاع و جدال بودن
۵- بابی گری یعنی عدم مطالعه کتب اقوام دیگر
۶- بابی گری یعنی عدم پوشیدن لباس های غیر بابیان
۷- بابی گری یعنی سدی در برابر آزادی های اجتماعی

سند هفتم
کتاب اقدس صفحه ۷۵
قد عفا الله عنکم ما نزل فى البیان من محو الکتب و اذناکم بان تقرئوا من العلوم ما ینفعکم لا ما ینتهى الى المجادله فی الکلام هذاخیرلکم ان انتم من العارفین

بهاءالله در کتاب اقدس نیز بابی گری را توصیف می کند:‌
۱- بابی گری یعنی نابود کردن کتب غیر بابی
۲- بابی گری یعنی منع مطالعه علوم غیر بابی

سند هشتم
مائده آسمانی – جلد ٨: صفحه ۱۸۶
و ادرکوه فیهذا السجن البعید و الروح من قبل الله علیکم یا ملا المخلصین و الحمد لله رب العالمین . ” مطلب دویست و یازدهم _ فتنه عراق در لوح مبارکی نازل شده قوله تعالی : اول فتنه در عراق ظاهر چه که در اول یوم عاشورا مقام حزن سرورظاهر و مقام صمت صوت تصنیف مرتفع باری این حرکت سبب اعلا کلمه نفوس خبیثه شد اگر چه عاملین قصد و نیتشان ظهور و بروز حضرت نقطه اولی روح ما سواه فداه بوده یعنی مولود مبارک در یوم اول محرم و همچنین اعتقاد بر اینکه ائمه صلوات الله علیهم کل رجعت فرموده اند و از قبور بیرون امدهاند بلی این امر حق است ولکن اهل عالم الی حین بر ظهور قائم ملتفت نبوده و نیستند الا معدودی لذامقتضیات شفقت و عنایت حق جل جلاله انکه کما فی السابق در ایام عاشورا کل بمصیبت سید الشهدا روح ما سواه فداه مشغول گردند الی ان یکشف الله لعباده اسرار ظهوره و ماانزله فی کتابه المبین این مظلوم در ارض طا شب عاشورا صائم بوده و در یوم بعد از ظهر چای و نان صرف میشد این بودعمل مظلوم و نفوس موجوده بعضی اگاهند و میدانند و درعراق هم ایام عاشورا را بذکر مصیبت مشغول باید …

در کتاب مائده آسمانی، بهاءالله برخی توصیفات قبلی را تکرار کرده، وصف های جدیدی برای بابی گری قائل می شود. اما به طور خاص، در توصیف بابی گری اشاره به عملکرد و رفتار زننده و زشت طاهره دارد. بهاءالله اشاره می کند که طاهره ناپخته و خود خواهانه، بدون در نظر گرفتن و اهمیت قرار دادن به اعتقادات ادیان دیگر، به تخریب گری و نابودی سنن و عقاید دگر اندیشان پرداخته است. در این راستا، طاهره در دهه اول محرم، بدون در نظر گرفتن عواطف و اعتقادات دگر اندیشانه شیعیان، به گفته بهاءالله فتنه ای در عراق به پا کرده، در ایامی که مشمول حزن و اندوه است، مجلس تصنیف به پا کرده و آواز و دهل سر داده است. بهاءالله این حرکت را فتنه توصیف کرده، تهی از شفقت و مهربانی و همدردی با دگر اندیشان می داند.
طبق این سند، بهاءالله بابی گری را با صفات زیر توصیف می کند:
۱- بابی گری یعنی فتنه گری
۲- بابی گری یعنی نداشتن هر گونه شفقت و همدردی و مهربانی با دگر اندیشان

سند نهم 
مائده اسمانی – جلد ٧: صفحه ۱۳۸
فرائص ایمان مرتعد در اموال ناس من غیر اذن تصرف مینمودندو نهب و غارت و سفک دما را از اعمال حسنه میشمردند حقوق هیچ حزبی از احزاب را مراعات نمینمودند و ان نفوس هم چه گمان میکردند که این اعمال مقبولست مع انکه بطرازمحبت الهی مزین و بافسر انقطاع مکلل از غایت سادگی و عدم اطلاع باین اعمال مرتکب و جمیع را من عندالله میدانستند و این اعمال سبب اجتناب ناس و ضوضا و اعراض خلق از حق شد حال ازید از سی سنه نار فساد و محاربه و نزاع و جدال در جمیع اطراف واقطار افسرده و مخمود مع ذلک هنوز در شک و ریبند سبحان الله در الواح …

بهاءالله در سند نهم نیز، توصیفات بابی گری را بسط داده است:
۱- بابی گری یعنی بدون اجازه تصرف نمودن دارایی های مالی انسان ها. به عبارت دیگر، بابی گری منتج به دزدی و غارت گری می شود
۲- بابی گری یعنی غارت گری یک عمل نیکو
۳- بابی گری یعنی خون ریزی و کشتار یک عمل نیکو
۴- بابی گری یعنی عدم رعایت حق غیر بابیان
۵- بابی گری یعنی کاری کنی که باعث شود مردم از حق دور شوند.
۶- تاریخ سی ساله بابی گری یعنی سی سال فساد کردن
۷- تاریخ سی ساله بابی گری یعنی سی سال محاربه، جنگ، نزاع و جدال کردن.
۸- تاریخ سی ساله بابی گری منجر به افسردگی و خمودگی است

سند دهم 
کتاب لوح ابن الذئب صفحه ۲۰:
یا شیخ، همت کن. و بر خدمت امر قیام نما، امروز رحیق مختوم امام وجوه ظاهر خذه باسم ربک ثم اشربه بذکره العزیز البدیع این مظلوم در لیالی و ایام به تالیف قلوب و تهذیب نفوس مشغول امورات واقعه در ایران در سنین اولیه فی الحقیقه سبب حزن مقربین و مخلصین بوده و در هر سنه قتل و غارت و تاراج و سفک دماء موجود یک سنه در زنجان ظاهر شد آنچه که سبب فزع اکبر بود و همچنین یک سنه در نیریز و سنه دیگر در طبری تا آنکه واقعه ارض طاء واقع (ترور ناصر الدین شاه) و از آن به بعد این مظلوم باعانت حق جل جلاله این حذب مظلوم را بما ینبغی آگاه نمود. کل از ما عندهم و ما عند الله متشبث و ناظر حال باید حضرت سلطان حفظه الله تعالی بعنایت و شفقت با این حزب رفتار نماید. و این مظلوم اما کعبه الهی عهد نماید از این حزب جز صداقت و امانت امری ظاهر نشود.

بهاء الله در کتاب ابن الذئب با مخاطب قرار دادن مرحوم آقا نجفی اصفهانی و دیگر علمای غیر شیخی، بابی و بهائی، آنها را گرگ زاده توصیف می کند. توجه داریم که علمای مورد خطاب بهاءالله ( یعنی گرگ زادگان )، در دوره بابیه، در مقابل بابی گری ایستاده و اعمال آنها را ناپسند توصیف کرده اند. با وجود اینکه بهاءالله نیز همانطور که در اسناد بالا گذشت بابی گری را با القاب ناپسند بسیاری وصف کرده است، و در این قسمت لوح ابن الذئب هم موید توصیفات بابی گری گذشته خود است، اما در مقابل غیر بابیان، مخالفان بابی گری را گرگ زاده توصیف می کند. همین لوح ابن الذئب خود حاکی نگاره دو سویه پیشوایان بهائی در تقابل با بابی گری را اثبات می کند. از یک طرف بهاءالله با خطاب قرار دادن بابیان، به سرکوب بابی گری پرداخته، اما در عین حال در خطاب غیر بابیان، ناقدان بابی گری را سرکوب می کند. در به هر حال، طبق سند ارائه شده در کتاب اقتدارات صفحه ۴۵، بهاءالله خود موید، امضاکننده و عامل به تعالیم و احکام غارت گرانه و خون ریز بابی بوده است. در این راستا، ظاهرا ایشان شان و حق نقد بابی گری را تنها برای خود قائل است.

بهاءالله در این لوح توصیفات خود را مجددا تکرار کرده و اشاره می کنید که:
۱- بابی گری یعنی ایجاد حزن و اندوه
۲- بابی گری یعنی قتل و خون ریزی
۳- بابی گری یعنی غارت و تاراج

به خصوص بهاءالله در این سند اشاره به سه جنگی که بابی گری و بابیان بر مردم ایران تحمیل کردند اشاره کرده، این جنگ ها را مصداق سفک دماء و قتل و غارت و تاراج می داند. بهاءالله همچنین به ترور ناصرالدین شاه توسط بابیان اشاره کرده است و با تایید این که این حرکت تروریستی مصداق خونخواری است، به عنوان یکی از رهبران و برنامه ریزان بابی گری متعهد می شود که این اعمال شینع و خشونت بار و وحشی گری های بابیه ادامه نخواهد داشت. و از حکومت وقت ایران و ناصرالدین شاه طلب شفقت و رحمت می نماید.

عبدالبهاء، سرکوب گر بابی گری

در قسمت قبل به بررسی مدارکی پرداختیم که در آنها بهاءالله حرکت و تعالیم و احکام بابی گری را به وصوف متعددی از جمله خون خواری، وحشی گری، قتل عام، سوزاندن و نابودی کتب، عدم تعامل با دگر اندیشان و ملل دیگر، عدم استفاده از لباس غیر بابیان، و غارت و تاراج اموال ناس توصیف می کند.

در این قسمت توصیفات عبدالبهاء فرزند و جانشین بهاءالله و پیشوای دوم تشکیلات بهائی را برای بابی گری مورد واکاوی قرار می دهیم. همانطور که مشاهده خواهیم کرد، عبدالبهاء نیز بابی گری را خونخوار و غارت گر توصیف کرده، بابیان را تهی از تحمل دگر اندیشان و به طور کل غیر بابیان معرفی می کند.

کتاب مکاتیب جلد دوم صفحه ۲۶۶:
… و در یوم ظهور حضرت اعلی منطوق بیان ضرب اعناق و حرق کتب و اوراق و هدم بقاع و قتل عام الا من امن و صدق بود

عبدالبهاء در این سند، بابی گری و به طور کل تعالیم و احکام باب را به چهار صفت وصف می کند. نکته ای که باید متذکر شد این است که عبارت – منطوق بیان – در نصوص امری اشاره به تمامی کتاب ها و نوشته های باب می کند. به عبارت دیگر، منطوق بیان شامل مجموعه تعالیم و احکام و رویه و نگرش باب و بای گری است. عبدالبهاء بابی گری را به این ترتیب خلاصه می کند:
۱- بابی گری یعنی زدن گردن ها
۲- بابی گری یعنی سوزاند کتاب ها و نوشته ها
۳- بابی گری یعنی تخریب عبادت گاه ها و مکان های مقدس مذهبی
۴- بابی گری یعنی قتل عام تمامی غیر بابیان

همان طور که مشاهده می کنیم، عبدالبهاء نیز سخنان بهاءالله را تایید و تبیین کرده، بابی گری را طبق رویکرد اول خون خوار، خون ریز، ناتوان در تحمل دگر اندیشان و تفکر و علوم آنها، و نابود گر فرهنگ و تاریخ مذهبی و فرهنگی انسان و انسانیت معرفی می کند.

یکی از بزرگان علمی بهائیت که در دوران عبدالبهاء زندگی می کرد، شخصی است به نام میرزا ابوالفضل گلپایگانی معروف به ابی الفضائل. عبدالبهاء در اسناد مختلفی از جمله کتاب مکاتیب جلد دوم صفحه ۲۷۴ [۱] ، در تایید گلپایگانی و فضل و علم او سخنان زیاده بیان کرده است. در این سند عبدالبهاء اشاره می کند که گلپایگانی برای اجرای فرمان عبدالبهاء در نوشتن کتابی تحت عنوان – کشف الغطاء عن حیل الاعداء – در نقد دکتر ادوارد بروان بابی و به طور کل بابی گری، شب و روز زحمت کشیده، هر مشقتی را به جان خریده است. عبدالبهاء کتاب کشف الغطاء را تایید کرده، آن را مایه سرور و حبور می داند.

گلپایگانی در کتاب خود به وصف بابی گری پرداخته، به نقد نگرش ادوارد بروان بابی می پردازد. در این جا به سه نمونه از نقد گلپایگانی اشاره می کنیم.

سند اول 

کشف الغطاء، صفحه ۱۶۶ :
«بنیان دین بیان، که اکنون معتَقد ازلیان و دوستداران جناب برون می باشد، بر محو و اتلاف جمیع کتبی که در غیر دین نوشته شده و هدم و تخریب کل مَشاهد و معابد و بقاع و مقابر و قتل نفوس و اباحه اعراض و ناموس و خلاصه، “افناء کل مَن لَم یَتَدَّین بِدینِ البیانِ” و محو آثار ایشان است.»

همانطور که مشاهده می کنیم، گلپایگانی سخنان عبدالبهاء و بهاءالله را تایید کرده و همان وصوفی که پیشوایان بهائی بابی گری را با آنها توصیف کرده اند تکرار می کند. در این سند گلپایگانی اشاره می کند:
۱- بابی گری یعنی نابودی کتاب های غیر بابی
۲- بابی گری یعنی تخریب تمامی سرمایه های فرهنگی مذهبی ملل و معابد و عبادت گاه های غیر بابی
۳- بابی گری یعنی تخریب قبرستان های غیر بابی
۴- بابی گری یعنی قتل عام غیر بابیان
۵- بابی گری یعنی مجاز دانستن تعدی و تعریض و دست اندازی به اموال غیر بابیان
۶- بابی گری یعنی مجاز دانستن تعدی و تعریض به ناموس غیر بابیان
۷- بابی گری یعنی عدم تحمل دگر اندیشان
نهایتا گلپایگانی نقد خود را در یک کلام خلاصه می کند که :
بابی گری یعنی نابودی هر کس و هر چیزی که معتقد به بابی گری نیست.

سند دوم 
کشف الغطاء، صفحات ۲۵۲ و ۲۵۳:
«امروزه .. عقلای عالم می خندند بر کسانی که در این دوره علم و تمدن می خواهند دینی را که اساس آن قتل نفوس و هدم بقاع و تخریب معابد و مساجد است، در عالم جاری کنند.»

گلپایگانی در این صفحات توصیفات خود را نسب به بابی گری تکرار و تکمیل می کنند:
۱- بابی گری یعنی دینداری غیر عقلانی
۲- بابی گری محق مورد تمسخر و خنده عقلای عالم است
۳- بابی گری یعنی قتل عام غیر بابیان
۴- بابی گری یعنی تخریب عبادت گاه های و معابد
۵- بابی گری یعنی تخریب مساجد

سند سوم
کشف الغطاء،صفحات ۳۶۷، ۳۶۸:
«آیا مستر برون می خواهد که بهاءالله مثل باب، حکم به تخریب و هدم جمیع هیاکل و کنائس و مساجد و مشاهد و بقاع و قبات نماید و مکه و بیت المقدس و هر چه کنیسه و هر چه مسجد و هر چه تربت است، بابی ها بریزند و خراب کنند؟! آیا مستر برون میل دارد که بهائیان هم مثل بابی ها، در کتابشان هرجا اسم شخص منکری است ملعون و دجال و امثالهما بنویسند؟! مصلحت اهل عالم عموماً و ایرانیان خصوصاً نیست که عبوس و نفور باشند و هر کس با ایشان مخالفت کرد، کافر و ملعون بخوانند و هرچه کلیسا، مسجد و تربت و مشهد است، خراب کنند و هر چه کتاب غیر بیان است، بسوزانند؟

گلپایگانی در صفحات ۳۶۷ و ۳۶۸ کتاب خود سوال هایی برای روشن گری دکتر بروان و عقیده بابی گری مطرح کرده، به این روش بابی گری را به طور مبسوط توصیف می کند:
۱- بابی گری یعنی تخریب آثار فرهنگی مذهبی و هنری تاریخ بشریت.
۲- بابی گری یعنی تخریب کردن همه کنیسه های یهودیان
۳- بابی گری یعنی تخریب کردن همه مساجد
۴- بابی گری یعنی تخریب همه عبادت گاه ها و مکان های مقدس
۵- بابی گری یعنی تخریب قبور غیر بابیان
۶- بابی گری یعنی تخریب کردن کعبه
۷- بابی گری یعنی تخریب بیت المقدس
۸- بابی گری یعنی تخریب همه کنیسه ها مساجد و زیارت گاه ها
۹- بابی گری یعنی لعن کردن غیر بابیان
۱۰- بابی گری یعنی فحش و ناسزا گفتن به غیر بابیان
۱۱- بابی گری یعنی عبوس بودن
۱۲- بابی گری یعنی منفور بودن
۱۳- بابی گری یعنی کافر و ملعون خطاب کردن غیر بابیان
۱۴- بابی گری یعنی تخریب هر آنچه عبادت گاه است
۱۵- بابی گری یعنی سوزاندن کتب غیر بابی


[۱] مکاتیب حضرت عبدالبها – جلد ٣: صفحه ۲۷۴، ۲۷۵

شدم زیرا دلالت بر شدت زحمت و مشقت شما در تدوین کتابو تحریر فصل خطاب میکرد * هر چند ماههای چند زحمت کشیدی و ارام نیافتی و شب و روز کوشیدی و جوشیدی تا انکه این کتاب مستطاب که اثار اخیره حضرت ابوالفضائل است جمع شد * این کار چون بسیار مهم بود لهذا در پرداختنش هر زحمتی رحمت بود و هر مشقتی راحت * باید در امور نظر بنتیجه کرد نه مبادی هر امری مهمی در وجود در ابتدا نهایت مشقت و بلاست و در انتهاموهبت کبری پس باید بعواقب امور و شئون نظر نمود * مقصداینست هر چند عقبه کبری طی نمودید ولکن بنتائج مستحسنه رسیدید و ان بقای اثار ان متصاعد ملکوت اسرار است * یک نسخه از آن کتاب باید بارض اقدس فرستاده شود و از طهران خواهم خواست و یقین است که نتائج عظیمه خواهد داشت و چون ترویج گردد نهایت سرور و حبور از برای شما حاصل شود * اگر چنانچه در مقابل این زحمت مکافاتی حاصل نشده مطمئن باش که مکافات الهی رسد و تاییدات صمدانیه حصول یابد واصل یادداشتهای ابی الفضائل و رسائل که ارسال شده استحکما باید بارض اقدس اعاده گردد حتی ورقه واحده در دستکسی نماند تا جمیع در محل محترمی محفوظ و مصون گردد و باقی و برقرار ماند چه که اثار قلم ان بزرگوار است * این جوابمکتوبیست که چهار سال پیش ارسال داشته اید الان …

شوقی افندی، سرکوب گر بابی گری

اولین و تنها ولی امر تشکیلات بهائی، شوقی نیز به مانند عبدالبهاء و بهاءالله به سرکوب و نقد بابی گری پرداخته در نوشته های خود بابی گری را با اوصافی که پیشوایان گذشته وصف کرده اند، معرفی می کند.

سند اول 
کتاب قرن بدیع، صفحه۲۶۰:
اما سید لئیم و مطلق العنان که از طرف میرزا یحیى زعیم و مقتدایش آزادى و حریت کامل بوى اعطاء شده بود در ایام اقامت در کربلا بطورى که نبیل در تاریخ خویش تصریح میکند عده اى از اجامر و اوباش را گرد خود آورده و آنان را در ارتکاب اعمال قبیحه به خود واگذاشت بل تشویق و ترغیب نمود که شب هنگام که ظلام دیجور پرده در اعمال منفور آنها میکشد دستار از سر زوار متمکن برداشته کفشهاى آنها را سرقت نمایند و از حرم مطهر حضرت سید الشهداء شمعها و صحائف را بردارند و جام هاى آبرا از سقاخانه ها بربایند. این نفوس که خود را از پیروان حضرت باب مى پنداشتند و مدعى محبت آن بزرگوار بودند بدرجه اى در اعمال رذیله و افعال منکرۀ شنیعه غوطه ور گشتند که نبیل که خود در آن ایام ساکن آن مدینه و شاهد و ناظر احوال بوده غرق در دریاى تأ ّثر و تحسر گشته و مراتب تجرد و انقطاع و شهامت و استقامت اصحاب جناب ملا حسین را در خاطر مجسم میسازد…

شوقی در این سند عنوان می کند که:
۱- بابی گری یعنی مجاز دانستن اعمال قبیحه
۲- بابی گری یعنی تشویق به اعمال قبیحه
۳- بابی گری مصداق ظلام دیجور بودن
۴- بابی گری یعنی عامل به اعمال منفور
۵- بابی گری یعنی مجاز دانستن تعدی به زائران کربلا و دزدی دستار آن ها
۶- بابی گری یعنی مجاز دانستن ارتکاب به دزدی کفش های زائران
۷- بابی گری یعنی مجاز دانستن ارتکاب به دزدی شمع و کتاب های زیارت نامه از حرم سید الشهداء
۸- بابی گری یعنی مجاز دانستن ارتکاب به دزدی جام های آب از سقاخانه ها

سند دوم 
کتاب قرن بدیع صفحه ۲۶۱
غفلت و جسارت بابیان بمقامى رسید که بیست و پنج نفر از آنان بشهادت مرکز عهد و میثاق الهى جسورانه ادعاى مقام من یظهره اللّهى و موعودیت بیان را نمودند و اوضاع و احوالشان بدرجه اى تباه و منفور گردید که جرأت عبور در معابر و حضور در مجامع را نداشتند. کرد و عجم در سب و لعن این جمع و اهانت بامر الهى از یکدیگر سبقت مى جستند.

در سند دوم، شوقی حتی اشاره به واقعه تاریخی جالبی می کند. و آن اینکه پس از باب عده کثیری از بابیان به مانند بهاءالله مدعی شدند که مظهور ظهور و موعود بیان هستند. تشکیلات بهائی این مقام را شان بهاءالله می دانند. شوقی ادامه می دهد که بابیان و بابی گری در کل نتیجه ای جز تباهی و منفور بودن نداشت.

واکاوی فیلم گیت دروازه و بررسی نمونه های بی صداقتی تشکیلات بهائی

در ادامه این نوشتار به نقد فیلم گیت – دروازه، طلیعه آئین بهائی – The Gate خواهیم پرداخت.

همانطور که گذشت، نصوص و تشکیلات بهائی دو رویکرد کاملا متضاد در قبال بابی گری اتخاذ می کنند.

در رویکرد اول که تشکیلات بهائی با مخاطب بابی طرف است، بابی گری خون ریز و نابود کننده انسان و انسانیت و فرهنگ و تمدن و هنر تاریخ بشریت توصیف و معرفی می شود.

اما در رویکرد دوم، با مخاطب قرار دادن غیر بابیان، و به منظور بهائی کردن نفوس مستعده و استفاده ابزاری از نو بهائیان به منظور به رسمیت رسیدن در یک کشور و نهایتا گرفتن حکومت کشوری، بابی گری مایه نجات انسان توصیف شده، تعالیم بابی اشاعه دهنده صلح و برقرار کننده تساوی حقوق تمامی انسان فرای ملیت و نژاد و طبقه و جنسیت است.

بر همین اساس و با چنین هدفی، تشکیلات بهائی فیلم دروازه ( فیلم گیت ) را تولید کرده است. در ادامه تکه های مختلف فیلم را واکاوی کرده، تضاد آن را با رویکرد اول و آنچه حقیقت مطلب و تاریخ است را نشان خواهیم داد.

در فیلم دروازه، The Gate قسمت های به نمایش گذاشته شده، یکی از تعالیم باب و یا بخشی از تاریخ بابی گری را به تصویر کشیده است که به منظور سهولت در دسترسی و برداشت محتوا، هر قسمت را با سر تیتر مرتبط منقش کرده ایم.

دروغ اول – باب ادعای محمد بن الحسن بودن کرده است

فیلم گیت :
خیلی برام جالب بود که چیزی مشابه در ایران در میان مسلمانان شیعه اتفاق افتاده بود و از همه عجیب تر اینکه سالی که اونها منتظرش بودند به تقویم خودشون ۱۲۶۰ بود که همان سال ۱۸۴۴ میلادی بود. در حالی که مسیحیان در غرب منتظر رجعت مسیح در سال ۱۸۴۴ بودند، در شرق و در همان زمان مسلمانان شیعه منتظر پیامبری الهی با عنوانی دیگر بودند؛ امام دوازدهم. به اعتقاد اونها امام دوازدهم در غیبت به سر می برد، حی و حاضر بود اما نمی شد دیدش مردم تصور می کردند که این شخص ۱۰۰۰ ساله، به عنوان فرستاده الهی رجعت می کند تا صلح برقرار کند. و با ضرب شمشیر رهبر سیاسی می شود و بر جهان به عدالت حکم رانی می کند. در اواسط سده ۱۹ هر ایرانی شیعه ای چنین اعتقادی داشت.

طبق آنچه فیلم دروازه روایت می کند، باب در سال ۱۲۶۰ ادعا کرده است که محمد بن الحسن، امام دوازدهم شیعیان می باشد. البته با وجود اینکه باب مدعی امام دوازدهمی است، پیامبر هم بوده است. هر کسی که اندک اطلاعی از تفکر و اعتقاد شیعه داشته باشد، می داند که شیعه و کلا تفکر اسلامی امام دوازدهم، حجت بن الحسن العسکری را پیامبر الهی نمی داند. البته نقد اسن نوشتار به این قسمت از فیلم هم ناظر بر این تهمت آشکار و دروغین فیلم دروازه نیست. آنچه در اینجا مد نظر است این است که تشکیلات بهائی در اینجا قصد دارد باب را امام دوازدهم شیعه معرفی نماید؛ امری که واکاوای منطوق بیان، تصور واهی و دروغین چنین ادعایی را افشا می کند.

واکاوی منطوق بیان هویدا می کند که باب در هیچ کجا ادعای محمد بن الحسن بودن نکرده، شان امام دوازدهمی برای خود قائل نبود. در عوض، باب در ابتدا ادعای رکن رابعی کرد. به این مضمون که مدعی شد، او پایه و رکن چهارم ایمان پس از سه رکن خدا، پیامبر و امام بوده، تنها واسطه میان مردم و امام غایب می باشد. در تکمیل این ادعا، باب معتقد بود که رکن رابع هم یکی از مصادیق قائم است. همانطور که – من یظهر الله – هم یکی از مصادیق قائم است. در این ارتباط، به سند زیر از کتاب بیان توجه فرمایید:

کتاب بیان، صفحه ۲۳۰:
فی ان الله قد امر بان تقیموا من مقاعدکم اذا سمعتم اسم من یظهره الله من بعد لقب القائم و الحکم علی اعدام من یحزننه من فوق الارض بما یمکن

خداوند امر کرد هر کسی که اسم من یظهر الله را بعد از لقب قائم شنیدند از جایش می بایست بلند شود. و حکم اعدام جاری است برای کسانی که من یظهر الله را محزون کنند.

طبق این سند، یکی از مصادیق لقب قائم، من یظهر الله است. به اعتقاد تشکیلات بهائی من یظهر الله بهاءالله است. اما در عین حال، بهاءالله هیچ کجا برای خود لقب قائم قائل نشده است. در این جا سوالی که پیش می آید این است که با این استدلال آیا هم باب و هم بهاءالله قائم و امام دوازدهم بوده اند؟

آنچه منطوق بیان نشان می دهد این است که هر آنجا که باب ادعای قائمیت کرده است، به هیچ عنوان منکر وجود مقدس امام دوازدهم حجت بن الحسن نشده، بلکه بیان می دارد که او از طرف شخص غایبی آمده و به فیض آن شخص غایب تعالیمی را برای بشریت آورده است. در سند زیر از عبدالحمید اشراق خاوری در کتاب رحیق مختوم چنین آمده است:

کتاب رحیق مختوم جلد ۱ صفحه۳۴ سطر دوم
«الله قد قدر ان یخرج ذلک الکتاب فی تفسیر احسن القصص من عند محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علی عبده لیکون حجه الله من عند الذکر علی العالمین بلیغاً».

در این سند، تشکیلات بهائی تایید می کند که باب کتاب تفسیر سوره یوسف خویش را از جانب محمد بن الحسن، فرزند بلافصل امام حسن عسکری علیه السلام نقل می کند. این سند موید این موضوع است که اولا ادعای باب ادعایی جز رکن رابع، و رابط میان امام و مردم بوده، دوما باب ادعای محمد بن الحسن بودن یا امام دوازدهم بودن نداشته است. در سند دیگری باب از نواب اربعه و اعتقادش به آنها سخن می گوید. اعتقاد باب به نواب اربعه نشان دهنده اعتقاد باب به امام دوازدهم محمد بن الحسن العسکری علیهما السلام است.

کتاب بیان صفحه ۲۸۸:
امروز اگر مومنی عامل هست، به قول اهل بیت و ابواب اربعه است در غیبت صغری.

در سند بالا، اعتقاد به نواب اربعه که در غیبت صغری واسطه میان امام دوازدهم علیه السلام و مردم بودند مبنای ایمان معرفی می شود. باب عدم اعتقاد به نواب اربعه را خروج از ایمان می داند.
آنچه تشکیلات بهائی در فیلم دروازه به نمایش می گذارد این است که باب ادعای محمد بن الحسن بودن یا امام دوازدهم بودن کرده است. مبلغین بهائی نیز در فرصت های مناسب دیگر، با تایید بر ادعای قائیمت باب، این ادعا را به محمد بن الحسن بودن تفسیر می کنند. این در حالی است که بین قائم و امام دوازدهم در نظر باب تفاوت بسیار است، و طبق اسناد بالا بطلان این ادعای فیلم دروازه عیان می باشد.

همانطور که در مقدمه گذشت، تشکیلات برای بهائی کردن مخاطبین، در تبلیغاتش به هر بی صداقتی و نیرنگی روی آورده، آنچه مقتضای اهداف تشکیلاتی است به عنوان حقایق نصوص بابی و بهائی به مخاطب القا می کند. واکاوی مختصری از نصوص بابی و بهائی کذب مدعیات موجود در تبلیغات بهائی را به اثبات می رساند.

دروغ دوم – بدیع و بی بدیل بودن شیخیه و تعالیم آن

تشکیلات بهائی متناسب با منافعش حقایق تاریخی را شرح و تفسیر می کند. به عبارت دیگر، حقیقت را فدای منافع تشکیلاتی و اعتقادی خود می کند. ادعای دیگری که در فیلم دروازه به آن اشاره رفته است بر اساس سخن بهاءالله در توصیف شیخیه و تعالیم آن است.

بر اساس کتاب رحیق مختوم، بهاءالله و تشکیلات بهائی مدعی است که تعالیم و افکار شیخیه خلاقانه و بی بدیل بوده، به طراز آگاهی مزین اند.

کتاب رحیق مختوم، جلد ۲ صفحه ۶۴۸
از صدر اسلام، اکثری در بحر اوهام و ظنون مستغرق؛ بعد از خاتم انبیاء و ائمه طاهرین دو نفس به حق واصل و بطراز آگاهی مزین، مرحوم شیخ و سید علیهما بهاءالله الابهی

بر مبنای همین گفته، فیلم دروازه نیز تعالیم شیخی را بدیع، بی بدلیل و اصیل معرفی کرده است

فیلم – بخش دوم
افزایش پیروان شیخی تهدیدی مستقیم برای طبقه علما بود. با وجود اذیت و آزار آنها هر روز تعداد بیشتری جذب تعالیم بدیع و اصیل آن نهضت می شدند. یکی از پیروان شیخی عالمی برجسته به نام سید کاظم بود. او جانشین شیخ احمد شد و …

مرور سطحی نوشته های شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی پیشوایان شیخیه خود گواه کذب مدعای تشکیلات بهائی است. در این نوشتار تنها به یک نمونه از موارد متعدد خرافات موجود در سخنان شیخیه را شاهد مثال می آوریم. احسائی در – رساله قطیفیه – در مورد چگونگی ولادت حضرت عیسی علیه السلام تنها از یک مادر، خواننده را متوجه به شهری توهمی به نام شهر زنان می کند. احسائی معتقد است که در آنجا زنان از یک درخت باردار شده و فقط دختر متولد می کنند و هیچ مردی در آنجا حیات ندارد. در این رساله چنی آمده است:
«منی، نطفه مولد فرزند نیست، بلکه نطفه مولد، روح حیاتی است که آن را رایحه یا بوی منی می نامند و این همان بویی است که از درخت مُزن ریزش می کند و شاهد بر این مدعا وجود شهر زنان است که در آن جا هیچ مردی وجود ندارد و در آن شهر درختی است که از کنار ریشه آن شاخه ای به شکل آلت تناسلی مرد روییده است که بوی منی می دهد. زن های آن جا نزد آن درخت می روند و با آن شاخه در می آمیزند و به دختر حامله می شوند و از آن شاخه بودار، پسر به عمل نمی آید و خداوند چون خواست قدرت نمایی کند جبرائیل را نزد حضرت مریم روانه کرد و او مقداری از آن بوی را به وسیله هوا در دهان یا گریبان مریم دمید و او به قدرت الهی آبستن شد و لکن پسر زایید و عیسی متولد گردید»

خواننده عاقل و منصف، خود پی به کذب ادعای بهاءالله، تشکیلات بهائی و فیلم دروازه می برد.

دروغ سوم – شاگردان شیخ و سید به دنبال موعود بودند

در قسمت دیگر از فیلم دروازه تشکیلات بهائی مدعی است که شاگردان شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی، پس از مرگ رشتی به دنبال یافتن موعود بودند. در ادعای اول عرض شد که بین مفاهیم امام دوازدهم (موعود) و قائم اختلاف است. باب در هیچ کجا ادعا موعود بودن نداشته است. در عوض باب ادعای رکن رابعی و قائیمت داشت. به فراز های مرتبط در فیلم توجه کنید:

فیلم – بخش سوم
شیخی عالم برجسته به نام سید کاظم بود… و اما سید کاظم بدون تعیین جانشین درگذشت. سید کاظم پیش از وفاتش از شاگردانش خواست که هیچ کاری نکنند و پراکنده شوند و دنبال موعود بگردند.
ملا حسین به کربلا برگشت و از اون… با تعجب شنید که سید کاظم …

فیلم – بخش چهارم
این برای ملاحسین لحظه ای حیرت آور بود.. کم کم متوجه می شد که واقعا در حضور موعود نشسته است. حضرت کرشنا، زردشت بودا… آمدن … انفصال از تعالیم اسلام سنتی را رقم می زد.

این ادعای فیلم عین بی صداقتی و دروغ است. در کتاب رحیق مختوم اعتقاد باب را در تفسیر سوره یوسف مرور نمی دیم. در آنجا باب معتقد بود که کتاب تفسیر سوره یوسف را از جانب محمد بن الحسن العسکری آورده است. این سند نشان می دهد که باب معتقد به امام دوازدهم بوده، و در نتیجه خود را موعود نمی دانسته است. در اسناد متعدد موجود است که حتی برخی از حروف حی ( ۱۸ نفر یاران اصلی باب، که به نوعی حواریون باب بودند) با شنیدن ادعای قائمیت باب از وی روی گرداندند، حال چه برسد به اینکه خبر ادعای موعود بودن او را شنیده باشند.

عبدالبهاء در مقاله شخصی سیاح به تبیین و تفسیر ادعای باب پرداخته، مراد از بابیت را تنها واسطه بین امام و مردم معرفی میکند. این مقاله به وضوح بی صداقتی تشکیلات بهائی را نشان داده، موید این موضوع است که تشکیلات برای دست یابی به اهدافش حتی به گفته پیشوایان خود نیز توجهی ندارد. عبدالبهاء در این سند تاکید می کند که باب به هیچ عنوان ادعای موعود بودن نداشته است. در نتیجه شاگردان شیخ و سید نیز که به باب روی آوردند، به هیچ عنوان به دنبال موعود نبودند. در عوض آنها به دنبال رکن رابع پس از سید کاظم بودند، و در این راستا باب را به عنوان رکن رابع انتخاب کرده به وی گرویدند.

مقاله شخصی سیاح صفحه ۲
«از کلمه بابیّت مراد او چنان بود که من واسطهی فیوضات از شخص بزرگواری هستم که هنوز در پس پردهی عزّت است و دارندهی کمالات بی حصروحدّ، به اراده او متحرّکم و به حبل ولایش متمسّک و در نخستین کتابی که در تفسیر سورهی یوسف مرقوم نموده، در جمیع مواضع آن خطابهایی به آن شخص غایب که از او مستفید و مستفیض بوده، نموده و استمداد در تمهید مبادی خویش جسته و تمنّای فدای جان در سبیل محبّتش نموده، از جمله این عبارت است:” یا بقیّه اللّه قد فدیت بکلّی لک و رضیت السّبّ فی سبیلک و ماتمنّیت الّا القتل فی محبّتک و کفی باللّه العلیّ معتصماً قدیماً.”»

عبدالبهاء در مقاله شخصی سیاح به تبیین بابیت علی محمد شیرازی می پردازد. آنچه در این سند به روشنی بدست می آید این است که باب به هیچ عنوان ادعای موعود بودن نداشته است. و این موضوع دقیقا بر خلاف آنی است که تشکیلات بهائی در فیلم دروازه قصد به نمایش گذاشتن آن را دارد. نمونه دیگر از نصوص بهائی که تاکید بر بی صداقتی ادعای فیلم دروازه است، سخن بهاءالله در ارتباط با ادعای باب است. بهاء الله در مائده آسمانی عنوان می کند که باب ادعای خدایی کرده، و ظهور او ظهور الله است.

مائده آسمانی، جلد ٧ صفحه ۶۹:
سبحان الله با اینکه اهل بیان خود مقر و معترفند که نبوت برسول الله ختم شده و سنه ستین اول ظهور الله است مع ذلک و مع اینکه حق حال بنفسه و کینونته مشهود و از افق اننی انا حی فی الافق الابهی ظاهر و طالع مجددا ذکروصایت و امثال ان مینمایند و بقیه وهم ما ترک من ملل الفرقان اراده نمودهاند انوار شمس یقین را که در سما قدس بیزوال ذوالجلال مشرق شده ستر نمایند…

در این سند، بهاءالله فراتر از همه ادعاها، در قدم اول، به خاتمیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اقرار می کند. در قدم دوم، ظهور باب را ظهور الله قلمداد کرده، معتقد است که در این ظهور خداوند به ذات خویش ظاهر شده است. با این سند، باب و بهاءالله صاحب مقامی فراتر از بابیت، امامت و نبوت می باشند، و مقام ذات الهی را برای خود قائلند. همین نکته خود نشان از بی صداقتی تشکیلات بهائی در معرفی کردن باب به عنوان پیامبر و موعود می باشد. علت این مدل بی صداقتی هم این است که تشکیلات بهائی معتقد است که تبلیغ امری تدریجی است، و با رعایت حکمت (دروغ گویی، توجیه وسیله برای دست یابی به هدف) برای اهداف والاتر که همان بهائی کردن مخاطبین و نهایتا گرفتن حکومت کشوری است قدم بر می دارند.

دروغ چهارم – به مکتب نرفتن باب، و ادعای علم لدنی

چهارمین بی صداقتی تشکیلات بهائی در فیلم دروازه، ادعای علم موهبی الهی و علم لدنی برای باب است. این ادعای فیلم را می توان در نصوص بهائی نیز مشاهده کرد. یکی از این نصوص، گفته عبدالبهاء در کتاب مفاوضات است. وی در این کتاب بیان می دارد که باب به هیچ مکتب و مدرسه ای نرفته، و از هیچ معلمی درس نیاموخته است.

کتاب مفاوضات صفحه ۱۹
اما حضرت اعلى روحى له الفدا در سن جوانى یعنى بیست و پنج سال از عمر مبارک گذشته بود که قیام بر امر فرمودند. و در میان طائفۀ شیعیان عموماً مسلم است که ابداً حضرت در هیچ مدرسه اى تحصیل نفرمودند و نزد کسى اکتساب علوم نکردند و جمیع اهل شیراز گواهى میدهند . با وجود این بمنتهاى فضل بغت ًه در میان خلق ظاهر شدند و با آنکه تاجر بودند جمیع علماى ایرانرا عاجز فرمودند .

فیلم دروازه نیز این موضوع را چنین بیان می کند.

بخش فیلم گیت

اما در نصوص دیگر بهائی، از جمله تلخیص تاریخ نبیل که تقریبا مشهورترین تاریخ بابیت و بهائیت در نزد تشکیلات بهائی است، و مورد تایید آنهاست، به مکتب رفتن باب اشاره شده است. در اینجا نیز تضاد ادعای عبدالبهاء و تشکیلات بهائی در فیلم دروازه، با آنچه کتب تاریخ مورد تایید تشکیلات از حقایق تاریخی روایت می کنند تناقض وجود دارد. در اینکه می گویند دروغ گو کم حافظه است، حقیقتی است که در عملکرد تشکیلات بهائی آن را به وضوح مشاهده می کنیم. به متن کتاب تلخیص تاریخ نبیل توجه کنید:

تلخیص تاریخ نبیل، صفحه ۶۳ و ۶۴:
«خال حضرت ایشان را برای درس خواندن نزد شیخ عابد بردند،… شیخ عابد مرد پرهیزگار محترمی بود و از شاگردان شیخ احمد و سید کاظم رشتی به شمار میرفت…»

سند دیگر در ارتباط با بی صداقتی فیلم دروازه درباره علم لدنی باب را در کتاب مطالع الانوار عربی می توان مشاهده کرد.

مطالع الانوار عربی، صفحه ۱۵۹ :
وَ کَتَبَ میرزا أبُوالفَضل فی کِتابٍ خَطّیٍّ بِأنَّ البابَ کانَ یَبلُغُ مِنَ العُمُرِ سِتَّهَ أو سَبعَ سَنَواتٍ عِند ما دَخَلَ مَدرَسَهَ الشَّیخِ عابد وَ کانَتِ المَدرَسَهُ تُعرَفُ بِاسمِ قَهوَهُ أولیاء وَ مَکَثَ البابُ فیها خَمسَ سِنینَ تَعَلَّمَ فیها مَبادی اللُّغَهِ الفارسِیَّهِ و فی أوَّلِ رَبیعِ الأوَّلِ سَنَه ۱۲۵۷هِجرِیَّهِ عادَ إلی بَلَدِهِ فی فارس بَعدَ أن مَکَثَ فی النَّجِفِ وَ کَربَلاء سَبعَهُ أشهُرٍ »

میرزا ابوالفضل گلپایگانی ( بزرگترین مبلغ بهائی ) در کتابی به خط خودش نوشته است که باب شش یا هفت ساله بود که در مدرسه شیخ عابد داخل شد و مدرسه به قهوه اولیاء معروف بود و باب پنج سال در آنجا مبادی و پایه های زبان فارسی آموخت و در آغاز ربیع الأول سال ۱۲۵۷ – پس از این که هفت ماه در کربلا و نجف اقامت داشت- به شیراز برگشت.

اما خود باب نیز در کتاب بیان عربی خود از خاطرات مکتب رفتنش در ایام کودکی سخن گفته است. شیرین آنجاست که در این خاطره که به زبان خود باب بیان شده است، جناب ایشان که به مدعای تشکیلات بهائی می بایست علم لدنی داشته باشند، ظاهرا به خاطر بازی گوشی و محصل خوب نبودن مورد تنبیه معلم خویش قرار می گیرد. توجه داریم که اصل دروغ علم لدنی با ادعای عبدالبهاء مبنی بر مکتب نرفتن آغاز شده است. و این دروغی است که باب با بیان این خاطره خود، این عمل رذیله اخلاقی را برای مخاطبین منصف آشکار کرده است. به سند موجود در کتاب بیان عربی توجه کنیم.

کتاب بیان عربی، صفحه ۲۵:
قُل أن یا مُحَمّدُ مُعَلِّمی فَلا تَضرِبنی… وإذا أرَدتَ ضَرباً فَلا تَتَجاوزَ عَن الخَمس ولا تَضرِب عَلی اللَّحم…« بگو ای محمد آموزگار من، مرا کتک مزن،… و چون خواستی بزنی بیشتر از پنج ضربه و نیز بر گوشت بدنم مزن …»
و این نشان می دهد که سید باب در کلاس درس حضور می یافته و پیداست که وی خاطره بدی از تنبیهات معلمش داشته است.

دروغ پنجم – در نگاه باب همه انسان ها یکسان دیده می شوند و میان شاه و شبان تفاوتی نیست

اما دروغ پنجم تشکیلات بهائی در فیلم دروازه این است که این فیلم ادعا می کند که در نگاه باب، همه انسان ها فرای ملیت و رنگ و نژاد و قومیت و طبقه و هر گونه تقسیم بندی دیگری یکسان هستند. به قسمت مربوطه این فیلم توجه کنیم.

فیلم گیت :
آمدن ظهور جدید را اعلان کنند. پیام آنها این بود که خالق همه انسان ها و موجودات یکی است. در پیشگاه خدا بین شاه و شبان تفاوتی نیست. … هر کدام از ماآینه ای است که … پیام باب پیام خلاقی بود. و جامعه از آن خیلی خوب استقبال کرد. او پاکی اعتقاد مذهبی و دعا را … میشه خودمون حقیقت را پیدا کنیم. اون همان کاری را.ژ.. ادعا را تدریجی اعلان کرد.

در این قسمت، تشکیلات بهائی قصد دارد نشان دهد که در نگاه باب، انسان ها همه یکسانند و هیچ تفریقی میان آنها از هر وجهی که تصور کنیم نیست. توجه به فضای سیاسی اجتماعی روزگار کنونی نشان می دهد که در این عصر عموم انسان های منصف و متعادل از نژاد پرستی و طبقه بندی انسان ها براساس رنگ پوست و قومیت و ملیت و نژاد و دین دروی گزیده بلکه از آن متنفر اند.

در نتیجه، تبلیغات تشکیلات بهائی نیز می بایست حاوی پیام هایی باشد که در اکثریت جامعه نفوذ کرده، باعث ترقیب جوامع برای بهائی شدن گردد. واضح است، وقتی که اکثریت جوامع از تعالیم و تبلیغاتی که به نژاد پرستی دامن زده، در صدد طبقه بندی انسان ها بر اساس رنگ و نژاد است، اظهار انزجار می کنند، لذا جذب و بهائی کردن آنها با چنین تبلیغاتی بدست نمی آید. پیامد چنین جو و فضای سیاسی اجتماعی این شده است که تشکیلات بهائی برای بهائی کردن مخاطبینش با بی صداقتی تعالیم باب را جهان شمول جلوه داده، نگرش آن نسبت به هر انسانی را یکسان معرفی کند.

واکاوی نوشته های باب و حتی برداشت های عبدالبهاء و بهاءالله از تعالیم و احکام باب نشان میدهد که نه تنها باب چنین نگرشی نداشته، بلکه او به شدت نژاد پرست بوده است.

در نگاه باب هر شخص غیر بابی و هر اثر تاریخی، فرهنگی و هنری ای که با الهام از تعالیم غیر بابی ساخته شده باشد می بایست کشته، محو و نابود شود. در مقدمه از بهاءالله، عبدالبهاء و شوقی اسنادی در این ارتباط ذکر کردیم. همگی آن نصوص حاکی از عدم تحمل دگر اندیشان در نگاه باب داشته، بر کشتن غیر بابیان، فنای احزاب، سوزاندن کتب غیر بیانی، و از بین بردن قبرستان ها، معابد، کنیسه ها، کلیسا ها و مساجدی تاکید دارد. لذا، در نگاه باب هر که بابی نیست مستحق نابودی است.

به عبارت دیگر، میزان انسانیت، ترازوی سنجش انسانیت در نگاه باب و تعالیم او بابی بودن اشخاص است. در این نگرش، اگر بابی نباشی، حق زندگی نداری خواه شاه باشی خواه شبان.

بعلاوه نصوصی که در بالا مرور کردیم، در منطوق بیان ( کل نوشته های باب) چنین نتیجه گرفته می شود که باب با وجود اینکه ایرانی بوده است، از اینکه خود را ایرانی بخواند تنفر داشته، در جای جای نصوصش، برای خود نژاد عرب قائل است. در این جا به چند نمونه از فراز هایی که تنفر باب از نژاد ایرانی را نشان داده، برتری نژاد عرب را در چشم وی آشکار کرده را بررسی می کنیم.
باب در اولین کتابش تفسیر سوره یوسف، هیچ اشاره ای به نژاد ایرانی اش نکرده، و خود را همواره با فراز هایی مانند فتی العربی و الغلام العربی معرفی میکند. به عنوان نمونه به مثال های زیر توجه کنید:

تفسیر سوره یوسف، سوره القدر:
لیعلم الناس حق الله فی ذکر الذکر من شیعتنا العربی المحمدی… یا اهل الارض اسمعوا نداءالله من هذا الغلام العربی الذی قد اصطفیته لنفسه…
تفسیر سوره یوسف، سوره الحل:
یا اهل الارض اتقو الله من بطش هذا الغلام العربی المدنی …
تفسیر سوره یوسف، سوره الانوار:
… و انصر ذکرنا الاکبر هذا الغلام العربی فان نصر الله …
تفسیر سوره یوسف، سوره القرابه:
…ان الذکر هذا الفتی العربی قد کان بالحق بما تعملون … فاستمعوا ندائی من لسان الباب هذا الفتی العربی …
تفسیر سوره یوسف، سوره الحوریه:
فاعتصموا بحبل الله المنیع ذکرنا هذا الفتی العربی …

نکته ی قابل توجه اینکه آنچه فیلم در صدد معرفی از باب و نگرش اوست، در نوشته های باب دیده نمی شود. اگر مبنای نوشته های باب بر نگرش یکسان به انسان ها بود، و نژاد برایش اهمیتی نداشت، اصرار وی در تاکید بر این که او جوانی عرب است قابل درک نیست. فرای نگرش باب به غیر بابیان که او همه آنها را مستحق گردن زدن میداند، در اولین کتابش به جای اشاعه فرهنگ جهان شمولی، مخاطبین را تنها متوجه نژاد عرب اش می کند.

دروغ ششم – برای ارتباط با خدا، مردم نیازی به رجوع به علما ندارند

ادعای دروغین دیگر فیلم دروازه و تشکیلات بهائی این است که با ظهور باب و اشاعه فرهنگی بابی و تعالیم باب، عامه مردم برای ارتباط با خدا نیازی به رجوع به علمای بابی ندارند. به عبارت دیگر، بر اساس این ادعا، باب اعتقاد داشته که نیازی به وجود واسطه بین مردم و خدا نیست. این ادعا نمونه دیگری از انطباق تبلیغات تشکیلات با مزاج عمومی دارد. این در حالی است که نصوص و تعالیم بابی و بهائی به وضوح بر خلاف آن سخن گفته اند. در این ارتباط فراز های مربوط به این قسمت فیلم دروازه را مرور میکنیم:

متن فیلم : یکی از مهمترین و خطرناک ترین تعالیم حضرت باب این بود که هر کس خودش می تواند با خدا رابطه داشته باشد. حروف حی به هر شهری می رفتند …

حال آنچه در حقیقت تعالیم باب وجود دارد را می توان در کتاب بیان فارسی در این ارتباط مشاهده کرد. باب در مورد چگونگی ارتباط مردم باب علماء بابی، با رده بندی علماء، رجوع مردم به علماء را بر اساس میزان دسترسی به علماء، و رده علمی عالم بابی معین می کند.

در اینجا باب به مردم توصیه می کند که برای حل مسائلشان در ابتدا به عالم روستای خود رجوع کنند. اگر آن عالم توان پاسخ گویی نداشت، همان عالم می بایست به عالم رده بالای خود رجوع کند، و همینطور این روند ادامه می یابد تا عالمی پیدا شود که تعالیم ابواب هدایت، همان رکن رابع را متوجه شوند. و پس از رکن رابع را بیابد که وی بتواند تعالیم ائمه شیعه را متوجه شود.

این جا خود نشان از اعتقاد باب به امام دوازدهم علیه السلام را دارد. این روند ادامه میابد تا به رسول الله برسد. عکس زیر از کتاب بیان فارسی باب هفتم، صفحه ۲۰۸ می باشد :

کتاب بیان فارسی باب هفتم، صفحه ۲۰۸
… همین قسمی که فیض وجود به ایشان رسیده بمرایائی که تقدم بر آنها جسته همی قسم هم در هدایت. مثلا نظر کن ادنی نفس بری را که اگر خود به نفسه بشمس حقیقت بر خورد نتواند بهدایت او مهتدی شد چونکه در رتبه و نو واقع گشته اگر چه در آن رتبه هم اگر ناظر شود بمبداء امر فی الفور می تواند ولی چون آن نظر در او نیست ظهور اون از برای او صعب است مگر آنکه راجع شود به عالم قریه خود و آن عالم به عالم فوق خود تا کم کم منتهی شود به کسی که می تواند کلام ابواب هدی را بفهمد و کم کم از آن منتهی شود تا آنکه به کسی رسد که کلام ائمه را بفهمد و از آن کم کم ترقی کند تا انکه بکسی رسد که کلام رسول را می فهمد و آن وقت بر عالم افئده وارد گردد که بتواند کلام الله را فهمید همان کلامی است که بر رسول که وارد می شود فی الحین خاضع می گردد و علو رسالت او در نزد اون لا شیئ می گردد …


این نوشته باب به وضوح دروغ تشکیلات بهائی در فیلم دروازه را نشان می دهد. همانطور که متذکر شدیم، تمام تلاش تشکیلات در بهائی کردن مخاطبین خود است. در این راه، با سوار شدن بر موج سیاسی اجتماعی وقت و بر خلاف واقعیت تعالیم بابی بهائی، آنچه با مزاج جامعه همسو است را به مخاطبین القا می کند.

دروغ هفتم – باب در مکه اعلان ادعای موعود بودن کرد

نصوص اسلامی یکی از علائم قائم را اعلان ظهور ایشان از مسجد الحرام و در کنار کعبه مکرمه معرفی کرده است. تشکیلات بهائی نیز برای به اثبات رساندن مقام قائمیت برای باب، و معرفی کردن او به عنوان موعود ادیان، تاریخ را تحریف کرده، ادعا می کنند که باب در مکه اظهار امر کرده است. به این قسمت از فیلم توجه کنید.

فیلم: پس از .. باب به مقدس ترین مکان در جهان اسلام به مکه و حجاز ببرد. مکه وظیفه مسلمانان است. به همراه قدوس به حج رفت از طریقه دریا. شیعیان معتقدند که …
زائران هفت مرتبه دور کعبه طواف می کنند.
حلقه در کعبه را به دست گرفتند و با صدای بلند به حجاج… گفت من همان قائمی هستم که منتظرش بودید. … باب به بالاترین مقام مذهبی مکه ابلاغ کلمه کرد…. بعد از حج باب و قدوس …

اولین نکته ای که در این قسمت فیلم به چشم می خورد این است که تشکیلات بهائی با بیان این که در زمان اعلان بابیت باب، همه شیعیان، و حتی مسیحیان منتظر ظهور موعود بودند. و البته این نکته مغلطه ای بیش نیست. اولا پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و شروع غیبت صغری، همه مسلمانان انتظار موعود اسلام و همه ادیان حضرت محمد بن الحسن العسکری را می کشیدند. لذا انتظار امری است که بیش از ۱۰۰۰ سال قبل از زمان اعلان بابیت باب وجود داشته است. بعلاوه هیچ آیه قرآن و یا روایتی وجود ندارد که تاریخ ظهور حضرت مهدی علیه السلام را بیان کرده باشد.

برعکس، روایات زیادی تاکید بر کذاب بودن و دروغ گو بودن تعیین کنندگان وقت ظهور دارد .

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْقَائِمِ ع فَقَالَ کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ لَا نُوَقِّت؛ ابی بصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند که: از او درباره قائم علیه السلام پرسیدم؛ فرمود: وقت گزاران دروغ گفته اند. ما خاندانی هستیم که وقت را تعیین نمی کنیم»(الکافی، ج ۱، ص ۳۶۸)

در عین حال، فیلم دروازه ادعا می کند که مسیحیان به پیروی از ویلیام میلر در همان سال منتظر ظهور حضرت مسیح (یا به تعبیر دیگری پایان جهان) بوده اند.

فرض فیلم بر این است که باب همان مسیحی است که میلر در همان سال اعلان امر باب، منتظرش بود.

اولا در ثبت تاریخی بسیاری از پیروان میلر با به وقوع نپیوستن پیش بینی او از او روی برگرداند.

ثانیا، اگر چنین امری درست باشد، آیا نمی بایست باب عنایتی به منتظران واقعی خود می کرد، و لااقل اندک عنایتی به میلر و پیروان او و آمدن خود را به آنها خبر می داد؟!

جالب آنکه در همان حواشی سال ۱۲۶۰، ۱۳ نفر دیگر از جمله محمد احمد، میرزا طاهر، شیخ مهدی قزوینی ادعای بابیت و قائمیت کردند که اسامی این ها در کتب تاریخی ثبت است.

آنچه واضح است این است که تشکیلات بهائی در تلاش برای منطبق کردن هر واقعه مذهب واره تاریخی با مدعای باب و بهاءالله است که بدین وسیله بر مدعای دروغین پیشوایانش را صحه گذارد. و البته در تبلیغاتش نیز چنین بی صداقتی هایی را برای بهائی کردن مخاطبین به کار گرفته که نهایتا با سوء استفاده از نو بهائیان به حکومت کشوری برسد.

نگاهی گذرا به تاریخ سده های یازده و دوازده هجری قمری نشان می دهد که افراد زیادی در این دو سده ادعای قائیمت و موعود بودن کرده اند. به عنوان نمونه، در سال ۱۰۸۱ شخصی به نام عبدالله العجمی ادعای موعود بودن کرده، بلافاصله توسط وهابیت به قتل رسیده است.

همچنین، شخص دیگری به نام مهدی البنگالی در سال ۱۲۰۳ چنین ادعایی سر داده است و او نیز به سرنوشت قبلی دچار شده، توسط وهابیت به قتل رسید. از زمان سلطه وهابیت بر مکه، اکثر افرادی که چنین ادعایی کرده اند، یا به قتل رسیده اند، یا به مجازات های سنگینی دچار گشته اند. حداقل مطلب این است که اگر کسی چنین ادعایی به سر داده باشد، خبر آن واقعه در تاریخ ثبت شده است.

در مورد ادعای ظهور باب در مکه، مشاهده می کنیم که هیچ تاریخ غیر بابی بهائی چنین واقعه ای را ثبت نکرده است. حتی در کتب تاریخی بهائی نیز ثبت این واقعه بسیار ناهمگن بوده، زمان شروع و خاتمه آن تناسبی به هم ندارد. این عدم تناسب و نا همگن بودن روایت تاریخ در کتب بهائی، نشان از ساختگی بودن چنین ادعای دارد. برای اثبات ساختگی بودن واقعه سفر مکه باب، کتاب تاریخی مطالع الانوار را مرور می کنیم.

مطالع الانوار، صفحه ۱۰۸
ملا حسین بر حسب امر حضرت اعلى اخبار و وقایع سفر خود را مفصلا بحضور مبارک نوشت و فهرستى از اسامى مؤمنین ثابتین نیز نگاشت و مراسلۀ خود را از راه یزد بتوسط یکى از شرکاء خال حضرت باب که طرف اعتماد بود و در طبس مسکن داشت فرستاد و این مراسله در شب بیست و هفتم رمضان ١٢۶٠ بحضور مبارک رسید.

مطالع الانوار صفحه ۱۰۹
پس از وصول عریضۀ ملا حسین از خراسان بحضور مبارک هیکل اطهر عازم حج بیت الله گردیدند. حرم محترمۀ خود را بوالدۀ خویش سپردند و بجناّب خال اعظم سفارش فرمودند که نسبت بمشار الیها سرپرستى و مساعدت نماید.

تا به این جای داستان، آنچه مشخص است این است که نویسنده مطالع الانوار، نبیل زرندی مدعی است باب اواخر ماه مبارک رمضان سال ۱۲۶۰ از ایران عازم مکه شد. لذا در این تاریخ باب در ایران به سر می برده است.

مطالع الانوار صفحه ۱۲۱
حضرت باب از مدینه بجده مراجعت فرمودند و از آنجا تا بوشهر با کشتى مسافرت کردند. سفر مبارک بمکه تا مراجعت ببوشهر نه ماه قمرى طول کشید پس از ورود ببوشهر در همان کاروانسرائیکه سابقاً تشریف داشتند ورود فرمودند جمعى از آشنایان و دوستان در آنجا بدیدن حضرت آمدند و خوش آمد گفتند.

در صفحه ۱۲۱ مطالع الانوار، زرندی بیان می کند که سفر باب ۹ ماه به طول انجامید. بر این اساس، سفر مکه باب در ماه جمادی الثانی سال ۱۲۶۱ هجری قمری به پایان رسیده، باب به بوشهر رسیده است. اما ظاهرا نویسنده این زمان بندی را در ادامه داستان پردازی خود فراموش کرده است.

مطالع الانوار صفحه ۱۳۲
بارى مدتى حضرت باب در منزل خویش با عائلۀ مبارکه خود بسر میبردند تا اولین عید نوروز بعد از اعلان امر حضرتش فرا رسید. روز نوروز مطابق بود با روز دهم ربیع الاول سال ١٢۶١ هجرى در آن روز که حضرت باب در مسجد مطالب سابقّه را بیان فرمودند جمعى از نفوس که در مسجد وکیل حاضر بودند و بیانات حضرتش را شنیدند

داستان به این صفحه که می رسد، تعجب متحریان حقیقت را بر می انگیزد. بر اساس سطور صفحه ۱۳۲ کتاب مذبور، باب در اولین نوروز بعد از اعلان بابیت، که مصادف شده است با دهم ربیع الاول سال ۱۲۶۱ هجری در مسجد وکیل شیراز به پیروانش مطلب می گفته است.

آنچه جالب است این است که از آخر ماه مبارک رمضان تا دهم ربیع الاول تنها ۵ ماه زمان بیشتر نگذشته است. و باب در زمانی که ظاهرا می بایست در سفر حج خود باشد، در شیراز حضور داشته است. باب به جای این که در میان وهابیون اعلان ادعای خود کند، در مسجد وکیل مطالب گذشته خود را به یارانش تکرار کرده است. دقت نظر در داستان پردازی های نویسندگان بهائی و تشکیلات بهائی روشن گر بی صداقتی ها، دو زنگی ها و خدعه گری های آنها برای بهائی کردن مخاطبینش است.

دروغ هشتم – باب هیچگاه از ادعای خود برنگشت و توبه نکرد

فیلم دروازه با به نمایش گذاشتن تقابل باب با حاکم شیراز و جمعی از اهل علم، جلوه مظلومی از باب به نمایش می گذارد. در این نمایش، آنچه جلب توجه می کند عدم پرداختن به تمام ماجراست. البته پر واضح است که تشکیلات بهائی از بیان حقایق و ایراد واقعیت های تاریخ هراسان بوده، چرا که پرداختن به واقعیت های تاریخی از بهائی شدن مخاطبین جلو گیری کرده، نهایتا تشکیلات بهائی به اهداف خود نمی رسد.

آنچه در این قسمت فیلم مشاهده می کنیم این است که فیلم دروازه به توبه نامه باب در مسجد وکیل نپرداخته، به طور کل این واقعیت ثبت شده تاریخی را از دیده مخاطبینش پنهان می کند. به این قسمت از فیلم توجه کنیم.

فیلم:
حسین خان را برآشف. از خشم دستور داد که سیلی بر صورت باب بزند. … یکی از علمای عالی رتبه آن زمان عمامه را برداشت و .. باب بر حصر خانگی قرار گرفت….

همانطور که گذشت، فیلم دروازه هیچ اشاره ای به توبه نامه باب ندارد. خوش مزه این که کتاب مطالع الانوار که اصلی ترین کتاب تاریخی مورد تایید تشکیلات بهائی است به توبه باب در مسجد وکیل اشاره کرده، به این واقعیت تاریخی پرداخته است. آنچه در ادامه می خوانیم حکایت توبه باب است.

مطالع الانوار: صفحات ۱۲۹ الی ۱۳۲:
بارى مأمورین حسین خان حضرت باب را با نهایت عزت و احترام بدون قید و بند تا شیراز همراهى نمودند، حضرت باب در جلو مأمورین راه میپیمودند، همه مجذوب آن بزرگوار گشته و نهایت خضوع را نسبت باو مراعات مینمودند با همین حال بمقر حکومت وارد شدند مردم شهر از مشاهدۀ این موکب عجیب متعجب بودند چون حسین خان شنید سید باب آمده فوراً حضرتش را احضار کرد و با کمال رذالت و وقاحت رفتار نمود در وسط اطاق امر کرد صندلى گذاشتند و بحضرت اعلى اشاره کرد جالس شوند بلافاصله بتوبیخ و ملامت آن حضرت پرداخت و در حضور جمع با کلمات پست و زشت که در عین حال آثار خشم از آن پیدا بود حضرت باب را مخاطب ساخته چنین گفت:

” مگر نمیدانى چه فسادى بر پا کردهاى دین مقدس اسلام را تحقیر نمودهاى بپادشاه تاجدار ما جسارت ورزیده اى تو همان شخصى نیستى که م ّدعى دین تازه شده اى و بلغو احکام قرآن امر کردهاى ؟ …”

حضرت باب با نهایت متانت در جواب حاکم فارس این آیۀ مبارکۀ قرآن (٧:۴۹) را تلاوت فرمودند:

” یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَهٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ “

حسین خان ُُُُٰ از شنیدن این کلمات بی اندازه خشمگین گردید و فریاد برآورد ” چه میگوئى آیا ما جاهلیم ما فاسقیم ما نمىفهمیم ” آنگاه بیکى از فراشان امر کرد سیلى سختى بصورت حضرت باب بزند این سیلى بقدرى شدید بود که عمامۀ هیکل مبارک برزمین افتاد. شیخ ابو تراب امام جمعۀ شیراز که در آن مجلس حاضر بود حسین خان را بر این گونه رفتار سرزنش کرد و فرمان داد عمامه را بر سر حضرت باب گذاشتند و آن بزرگوار را پهلوى خود نشانید ّ سپس بحسین خان رو کرده گفت:

” تو که معنى این آیه را نفهمیدى گوش کن تا معنایش را برایت بگویم معنى این آیه این است که دربارۀ هر مطلبى باید بحث کرد، جستجو کرد، دقت کرد،

آن وقت رأى قطعى را اتخاذ نمود این موضوع هم باید مورد بحث قرار گیرد این آیه را که این جوان تلاوت نمود بسیار مناسب مقام بود خیلى بمن تأثیر کرد حالا باید در اطراف این مسئله دقت کنیم. ” حسین خان با نظر امام جمعه موافقت کرد آنگاه شیخ ابوتراب دربارۀ ادعاى امر جدید از حضرت باب جویا شد حضرت فرمودند ” من نه وکیل قائم موعود هستم و نه واسطۀ بین امام غایب و مردم هستم ” امام جمعه گفت کافى است از شما خواهش میکنم روز جمعه در مسجد وکیل تشریف بیاورید و در مقابل عموم مردم همین بیانى را که فرمودید مکرر بفرمائید.

مطالع الانوار صفحه ۱۳۲:
امام جمعه از جسارت سید شش پرى خشمناک گردید و از بىشرمى او غضبناک شد و باو فرمود سید ساکت باش، حیا کن، بىشرمى بس است آنگاه از حضرت باب درخواست کرد که براى تسکین هیجان عمومى مردم بیان خود را مختصر بفرمایند حضرت باب روى بجمعیّت کرده فرمودند:

” لعنت خدا بر کسى که مرا وکیل امام غایب بداند. لعنت خدا بر کسیکه مرا باب امام بداند. لعنت خدا بر کسیکه مرا منکر نبوت حضرت رسول بداند. لعنت خدا بر کسى که مرا منکر انبیاى الهى بداند. لعنت خدا بر کسیکه مرا منکر امامت امیر المؤمنین و سایر ائمۀ اطهار بداند.”

همانطور که از کتاب مطالع الانوار خواندیم، باب به صراحت در مسجد وکیل توبه کرده است. آنچه باعث دلسردی مخاطب از تشکیلات بهائی است به واقع بی صداقتی در بیان حداقل های تاریخی است. به راستی چرا مخاطبین فیلم دروازه نباید از توبه باب مطلع شوند؟

توبه باب در مسجد وکیل اولین بار در تاریخ ۴ ساله ادعای خود تنها توبه او نبود. باب در مجلس دیگری در حضور ولیعهد ناصرالدین شاه نیز توبه کرده، از ادعای خود برگشت. این دو سند نشان از عدم صداقت تشکیلات بهائی در بیان ادعاهای باب را نشان می دهد.

کتاب کشف الغطاء،
فداک روحی الحمدلله کما هو اهله و مستحقه که ظهورات فضل و رحمت خود را در هر حال بر کافه عباد خود شامل گردانیده. بحمدالله ثم حمدالله که مثل آن حضرت را ینبوع رأفت و رحمت خود فرموده که بظهور عطوفتش عفو از بندگان و تستر بر مجرمان و ترحم بر یاغیان فرموده اشهد الله من عنده که این بنده ضعیف را قصدی نیست که خلاف رضای خداوند عالم و اهل ولایت او باشد اگرچه بنفسه وجودم ذنب صرف است ولی چون قلبم موقن بتوحید خداوند جل ذکره و نبوت رسول او (ص) و ولایت اهل ولایت اوست و لسانم مقر بر کل ما نزل من عندالله است امید رحمت او را دارم و مطلقاً خلاف رضای حق را نخواستهام و اگر کلماتی که خلاف رضای او بوده از قلمم جاری شده غرضم عصیان نبوده و در هرحال مستغفر و تائبم حضرت او را و ا ین بنده را مطلق علمی نیست که منوط به ادعایی باشد استغفرالله ربی و اتوب الیه من ان ینسب الی امر و بعضی مناجات و کلمات که از لسان جاری شده دلیل بر هیچ امری نیست و مدعی نیابت خاصه حضرت حجه علیه السلام را محض ادعای مبطل است و این بنده را چنین ادعا یی نبوده و نه ادعای دیگر مستدعی از الطاف حضرت شاهنشاهی و آن حضرت چنانست که این دعاگو را با لطافت عنایات و بسط رأفت و رحمت خود سرافراز فرمایید والسلام.

دروغ نهم – ماهیت دعوت باب مذهبی بود و نه سیاسی

آنچه در سرتاسر فیلم دروازه مشهود است این ادعای است که ماهیت دعوت باب مذهبی بود. اما این مسئله دروغی بیش نیست. واکاوی منطوق بیان، از اولین کتاب باب با نام تفسیر سوره یوسف تا به آخر، آنچه به چشم می آید تشویق باب به براندازی حکومت وقت و بر تخت پادشاهی نشستن خود و اقامه حکومت بابیه است. به طور کل، تمامی تنش هایی که میان حکومت و بابیان ایجاد شده است،

اساس و ریشه اش هدف باب در براندازی حکومت قاجاری به عنوان مظهر رجعت صفتی حکومت بنی امیه و اقامه حکومت بیانی است. به این قسمت فیلم توجه کنید:

فیلم:
ازنظر سیاسی ظهور هر دین جدیدی و عقایدی مثل تحری حقیقت بساط اونها را به هم میزد. حالا وظیفه داشتند که مردم که خودشان با عقل خودش اینها را بفهمد ….

آنچه در این قسمت از فیلم مشاهده می کنیم این است که تشکیلات بهائی مجددا قصد دارد نشان باب به دنبال گسترش عقیده تحرری حقیقت و پایه ریزی دین جدید بوده است. در ادامه نیز به شعار های عامه پسند سر داده که تعالیم باب را منطبق با جامعه امروزی جلوه دهد. اما همانطور که در مقدمه گذشت،

پیشوایان بهائی خود اولین منتقدین باب، تعالیم و احکام بابی بودند. بهاءالله تعالیم بابی را باور درنده های ارض توصیف کرد. عبدالبهاء اساس منطوق بیان را بر زدن گردن ها و سوزاندن کتاب ها و تخریب عبادت گاه ها و قتل عام همه غیر بابیان معرفی کرد. بررسی چنین دروغ پردازی های تشکیلات بهائی در فیلم دروازه و تناقض آن با نگرش پیشوایان بهائی را در بخش های گذشته مبسوط بحث کردیم.

اما، این ادعا که باب تنها به دنبال اشاعه نگرش مذهبی خودش بود، پرده دیگری از بی صداقتی های تشکیلات است. اما بیان حقیقت در نصوص بابی و حتی بهائی مشهود است.

در ابتدا تکه ای مطالع الانوار را مرور می کنیم. در این تکه، تاریخ بهائی نشان می دهد که باب به صدر اعظم پادشاه ایران توصیه می کند که مقام حکومت خود را کنار گذارد، چرا که حکومت حق باب و بابیه است. به متن تاریخ نبیل (مطالع الانوار) توجه فرمایید.

تاریخ نبیل (مطالع الانوار)، صفحه ۱۲۴
سنش کمتر و هم لباس مرتب و منظمی در بر نداشت. حسین خان بمقدس گفت ایا اول این کتاب را خواندهای که چگونه سید باب بملوک و سلاطین و شاهزادگان خطاب میکند که دست از سلطنت بردارند و باطاعت او بشتابند. ایا خواندهای که بصدر اعظم پادشاه ایران خطاب کرده میگوید ای وزیر پادشاه از خدا بترس دست از ریاست بردار زیرا وارثین حکومتارض مائیم ایا این حرفها را خواندهای اگر این حرفها راست باشد محمدشاه باید دست از تخت و تاج بردارد و بدرگاه سید باب بشتابد و من نیزکه حاکم شیراز و محمد شاه مرا بحکومت فارس منصوب ساخته باید دستاز حکومت بردارم و از این جاه و جلال صرفنظر کنم ملا صادق فرمود …

باب در اولین کتاب خود به طور مبسوط نگرش خود را در مورد حرکت سیاسی اش معرفی کرده است. در این کتاب، باب اساسا به پادشاهان و فرزندان آن ها دستور می دهد که دست از حکومت کشیده، افسار آن را به دست باب دهند. در حقیقت، باب اعلان امر خود را با شعار برای گرفتن حکومت سیاسی شروع کرده است.

بهائیان معتقدند که باب در اوایل شروع دعوتش، تقیه می کرده است. اما آن که مفهوم تقیه را متوجه است، می داند تقیه برای حفظ جان و با پوشاندن اعتقاد انجام می گیرد. این درحالی است که باب در اولین اقدام، به پادشاهان خطاب می کند که حکومت را به وی واگذارند، چرا که زمین و حکومت حق اوست. این جا بحث بر سر کافر و مشرک بودن نیست، بحث بر سر گرفتن حکومت است. به صفحات اولیه تفسیر سوره یوسف توجه کنید:

تفسیر سوره یوسف، صفحه دوم
یا معشر الملوک وابناء الملوک انصرفوا عن ملک الله جمیعکم على الحقّ بالحقّ جمیلا…
یا ایّها الملک لا یغرنّک الملک فانّ لکلّ نفس ‏ذائقه الموت قد کان بالحقّ‏ على الحقّ من حکم الله مکتوباً…

یا ملک المسلمین فانصر بعد الکتاب ذکرنا الاکبر بالحقّ فانّ الله قد قدّر لک وللحافّین من حولک فی یوم القیمه على الصّراط موقفاً على الحقّ مسئولاً یا ایّها الملک تالله الحقّ لو تعادی مع الذّکر لیحکم الله فی یوم القیمه علیک بین الملوک بالنّار ولن تجد الیوم من دون الله العلیّ على الحقّ بالحقّ ظهیراً یا ایّها الملک طهّر الارض المقدّسه من اهل الرّد لکتاب من قبل یوم جاء الذّکر فیها بغته باذن الله العلّی على الامر القویّ شدیداً وانّ الله قد کتب علیک ان تسلّم الذّکر وامره وتسخّر البلاد بالحق باذنه فانّک فی الدّنیا مرحوم على الملک وفی الآخره من اهل جنّه الرّضوان حول القدس قد کنت مسکوناً یا ایّها الملک لا یغرنّک الملک فانّ لکلّ نفس ذائقه الموت قد کان بالحقّ على الحقّ من ‏حکم الله مکتوباً…
تالله ان احسنتم احسنتم لانفسکم وان تکفروا بالله وبآیاته لکنّا بالله عن الخلق والملک على الحقّ غنیّاً…

آنچه تعالیم باب نشان می دهد این است که حرکت او وجهه سیاسی داشته تا مذهبی. حرکت او به منظور براندازی حکومت وقت بوده، و تمرکزش بر برقراری حکومت بیانی. به همین ترتیب هم به یاران خود دستور می داده که اسلحه جمع کنند (اشتروا الاسلحه لیوم الجمع) برای زمان موعود نزدیکی که برای گرفتن حکومت به جنگ بر خیزند. خلاصه آنکه تاریخ بهائی و نصوص باب بی صداقتی فیلم دروازه در جلوه دادن حرکت سیاسی باب به عنوان یک حرکت مذهبی کاملا واضح و آشکار است.

دروغ دهم – باب پیشقراول برپایی تساوی حقوق زنان

تساوی حقوق زنان و مردان از جمله مسائل داغ چند سده گذشته و عصر کنونی است. لذا توجه عامه مردم به این امر، و تلاش برای محقق کردن آن از جمله شعار های سیاست مداران برای تصاحب ریاست جمهوری کشور ها، کرسی های مجلس، و دیگر پست های مدیریتی، و همچنین محور تلاش های ان جی او های مختلف بوده است. در این فضا، مشاهده می کنیم که تشکیلات بهائی حرکت باب و تعالیم او را حاوی چنین پیامی معرفی کرده، او را پیشقراول برقراری تساوی حقوق زنان مردان قلمداد می کند. به مانند دیگر ادعای های پوشالی تشکیلات که در بالا عرض کردیم، ادعای دغدغه باب در برقراری حقوق یکسان زنان مردان نیز دروغی بیش نیست. به این قسمت از فیلم توجه کنید.

فیلم گیت : دقیقه ۳۳ الی ۳۳

در مقدمه به طور مبسوط گذشت که نگرش باب به غیر اهل بیان، سوای نژاد و طبقه و رنگ پوست و ملیت، نابود کردن و گردن زدن و سوزاندن و تخریب و براندازی و منهدم کردن است. لذا، در نگرش باب میان زن و مرد غیر بابی در نابودی آن دو هیچ فرقی نیست.

در نگاه باب، هم زنان و هم مردان غیر بابی همه می بایست قتل عام شوند .( کتاب مکاتیب جلد دوم صفحه ۲۶۶: و در یوم ظهور حضرت اعلی منطوق بیان ضرب اعناق و حرق کتب و اوراق و هدم بقاع و قتل عام الا من امن و صدق بود)
اما باب که می دانسته ممکن نیست در مدت زمان کوتاهی قدرت لازم برای قتل عامل غیر بابیان را بدست بیاورد، حکمی در ارتباط با ازدواج مردان بابی با زنان غیر بابی صادر کرده است. در این حکم، مردان بابی از ازدواج با زنان غیر بابی با وجود حسناتی زیادی که ممکن است داشته باشند، نهی شده اند.

تفسیر سوره یوسف:
یا معشر المومنین لا تنکح المشرکات حتی یومن و لو اعجبتکم حسنهن. …

در حکم بالا، باب مردان بابی را از ازدواج با زنان مشرک غیر بابی نهی کرده است، تا زمانی که آنها ایمان بیاورند. حتی زیبای و کمالات زیادی هم که داشته باشند، نمی بایست یک مرد بابی را بر ازدواج با زنی مشرک ترقیب کند. در ادامه متن، باب به پیروانی که به این حکم عمل کرده اند، وعده بهشت و حوریان بهشتی می دهد. این خود نکته جالبی است، چرا که باب صراحتا به بهشت و جهنم اعتقاد داشته است.

امری که بهائیان آن را انتزاعی تصور کرده، تعابیر دیگری از آن ارائه می دهند. به هر حال، در این حکم باب به هیچ عنوان بوی تساوی حقوق رجال و نساء استشمام نمی شود.

آنچه منطوق بیان از نگرش باب به موضوع حقوق زنان و مردان بابی معرفی می کند نیز خالی از هر گونه تساوی و یکسانی است. به عبارت دیگر، باب حتی به حقوق یکسان زنان و مردان بابی نیز معتقد نبوده، زنان در نگاه او به مراتب از درجه و رتبه پائین تری از مردان دیده شده اند. به عنوان نمونه در کتاب بیان صفحه ۱۵۰، زنان بابی در موضوع حج و طواف محکوم شده اند که تنها در شب به طواف بروند. در این موضوع، محدودیت تحمیل شده به زنان هیچ گونه بویی از تساوی حقوق ندارد. به سند مربوطه در کتاب بیان که عکس آن در زیر آورده شده توجه کنید .

واکاوی احکام بیان موارد بسیار دیگری از عدم انطباق آن احکام با مسئله حقوق انسان ها را آشکار می کند. همانطور که فیلم دروازه نشان داد، تشکیلات بهائی در صدد نشان دادن همسویی احکام باب با مقتضیات زمان را دارد. اما آنچه جلب توجه می کند این است که احکام باب هیچ گونه تناسبی با اقتضای عصر حاضر ندارد. نمونه این عدم تناسب را می توان در حکم دیگری از کتاب بیان مشاهده کرد. در این حکم باب به مردان و زنان دستور داده است که تنها به شرط ضرورت می توانند با هم سخن بگویند. و سخن گفتن آن ها به قدری که کفایت کند، باید محدود شود. باب قدر کفایت را هم ۲۸ کلمه تعیین کرده است. در نتیجه، زنان و مردان تنها به شرط ضرورت، می بایست تنها ۲۸ کلمه با هم سخن گفته و به آن کفایت کنند.

ابواب العاشر من الواحد الثامن در کتاب بیان صفحه ۲۹۱:

ملخص این باب آنکه اذن داده شده هر نفسی که در طایفه تربیت کرده شود بر نظر و تکلم سواء انکه بر هیکل هیکل باشد یا دایره و در وقت احتیاج اذن داده شده تکلم مرء بامرئه بقدری که کفایت کند در ظهور ثمر و اگر از بیست و هشت کلمه تجاوز نشود اقرب بتقوی است و اگر مفید نیفتد زیاده اذن داده شده و مراد از طایفه عرف اون است نه عرف ظاهر …

دروغ یازدهم – بهاءالله بابی گری نکرده است

فیلم گیت دقیقه ۱۶:۴۵

بر اساس سخن پیشوایان بهائی، بابی ها تروریست بودند. مدارک آن به طور مبسوط در بخش های گذشته عرضه شد. در عین حال، بهاءالله به مدت ۳۰ سال،خود تایید کننده، امضاء کننده و عامل به تعالیم و احکام منطوق بیان بوده است .( اقتدارات صفحه ۴۵ و ۴۶)تشکیلات بهائی در فیلم دروازه از باب و بهاءالله چهره ای آرام، با تعالیمی متعالی به نمایش گذاشته است. حال آنکه چنین نمایشی با نمونه رفتار و عملکرد باب و بهاءالله سازگاری ندارد. در مورد تعالیم باب مبسوط سخن گفته ایم. منتها، در این بخش به مرور نمونه رفتار های بهاءالله در مدت زمانه سی ساله بابی گری اش می پردازیم.

در مورد بابی گری های بهاءالله اسناد زیاد است. عبدالبهاء در مکاتیب، حضور بهاءالله در عراق را به وقوع زلزله در ارکان آن سرزمین توصیف کرده است. زلزله حضور بهاءالله در میان ملت عراق، آنها را همواره در رعب و وحشت قرار داده بود. وحشت مردم از بهاءالله و طرفداران بابی او به حدی بود که مردم از تردد در شب هنگام هم هراسان بوده اند. توصیف عبدالبهاء در وصف مرام و رفتار بهاءالله نشان دهنده خوی درنده خویی بابی وی دارد.

مکاتیب حضرت عبدالبها – جلد ٢: صفحه ۱۷۷
سوالی نکرد مگر انکه اقرار و اعتراف ببزرگواری نمود با وجود اینکه وحید و فرید بود و ناصرو معینش معدودی ضعیف * زلزله در ارکان عراق انداخت و اهل نفاق را همیشه خائف و هراسان داشت * سطوتش چنان در عروق و اعصاب نفوذ نموده بود که نفسی در کربلا و نجف در نیمه شب جرئت مذمت نمینمود * و جسارت بر شناعت نمیکرد * تا انکه کل طوائف وملل متفق شدند * و پای دول در میان امد * از عراق بمدینه کبیره هجرت شد * و وضع و حرکت و استغنا و …

نمونه دیگری از بابی گری بهاءالله را در کتاب خاطرات حبیب مشاهده می کنیم. آنچه در این توصیف برداشت می شود این است که بهاءالله به تناسب رفتار بابی گری ای که در خود پرورش داده بود، هیچ گونه روحیه نقد پذیری، ارتباط و تعامل سالم با اقشار جامعه، و همدلی و حس انسان دوستی در وی وجود نداشته است.

خاطرات حبیب موید، جلد ۱، صفحه ۲۶۶
«وقتی جمال مبارک (بهاءالله) از سلیمانیه تشریف آوردند، یک روز توی کوچه تشریف میبردند با مرحوم آقامیرزا محمدقلی، یک شخص کباب فروش آهسته گفت: باز بابی ها آفتابی شدند. جمال مبارک به میرزا محمدقلی فرمودند: بزن توی دهنش! میرزا محمدقلی او را گرفته توی سرش میزد.»

تاریخ حبیب نمونه دیگری از بابی گری های بهاءالله را در ایجاد رعب و وحشت در مردم، درنده خویی، اهل نزاع و جدال و جنگ بودن را به تصویر می کشد. متن تاریخ حبیب خود گویای حقیقت ماجراست و نیازی به بسط بیشتر ندارد.

خاطرات حبیب صفحه ۲۸
پوشیده نماند که در بیت مبارک دو اسد الله بودند که یکی را احبا به طور شوخی .. شیر نر خطاب می کردند. که … شیر ماده می خواندند. … تا آخر عمرش (۱۳۰۹ که اقدس هم نازل شده، و روح و ریحان صادر کرده) در بیت مبارک خدمت کرد. حضرت ع ع می فرماید… با این قدش در بغداد یک قمه بلندی می بست… و دشمان امر از او حساب می بردند.

باب برای کسی که من یظهر الله را محزون کند، حکمی در بیان صادر کرده است:
الاعدام فی حکم من یحزننه

لذا بابیان پیرو بهاءالله، قتل هایی مرتکب شدند که در کتاب کشف الغطاء به آن اشاره شده، آن قتل ها ریشه در همین حکم بیان دارد. با توجه به این که بهاءالله خود امضاء کننده تمامی این احکام بوده، لذا قتل های طرفدارانش توجیه عقیدتی برای او داشته است.

دروغ دوازدهم – طاهره سردمدار آزادی زنان

فیلم گیت : دقیقه ۳۳

تشکیلات بهائی در فیلم دروازه زنی بابی با نام طاهره را به معرفی می کند. طبق سناریویی که تشکیلات در تلاش برای به نمایش گذاشتن آن است، طاهره سردمدار آزادی زنان است. در این راستا، طاهره بدون حجاب در میان عموم و مردان بابی حاضر می شود. در نظر تشکیلات بهائی این حرکت به نوعی سمبل و شروع حرکت آزاد سازی زنان است.

همانطور که در مقدمه بیان کردیم، تشکیلات بهائی دو رویکرد متناقض نسبت به بابیان داشته و دارد. در رویکرد اول، تشکیلات در تقابل با دیگر بابیان، به تخریب و سرکوب بابی گری پرداخته است. و در رویکرد دوم، برای بهائی کردن غیر بهائیان و غیر بابیان، با بی صداقتی حقایق بابی گری و بهائی گری را کتمان کرده، شعار واره هایی منطبق با نیاز زمان کنونی فریاد می زند.

در بخش های قبلی، نمونه های سرکوب بابی گری را در نصوص بهاءالله، عبدالبهاء، و شوقی مرور نمودیم. بر اساس آنها، طاهره بابی نیز به قتل عام غیر بابیان، سوزاندن کتاب های غیر بابی، تخریب فرهنگ و هنر بشریت و در کل نابودی هر آنچه که بویی از بابیت نبرده است، معتقد است. در این فیلم نشان داده شده که کتاب تفسیر سوره یوسف باب، توسط ملا علی بسطامی به طاهره عرضه شد، و طاهره با مطالعه آن بابی گری را برگزید. حتی طاهره این کتاب را ترجمه کرده، و به شاگردان خود درس می داد. در این ارتباط به سند زیر توجه کنید:

سلطان رسل حضرت رب اعلی، صفحه ۵۱
پنجم جمادی برای جناب ملا حسین بشرویه ای نازل شده و ایاتی از ان به وسیله جناب ملا حسین به حضور حضرت بهااالله تقدیم شد که مورد مدح و ثنای هیکل مبارک قرار گرفت . بقیه سور این تفسیر عظیم به تدریج عز نزول بخشیده است و حضرت طاهره این صحیفه قدسیه مبارکه را طبق توضیح حضرت ولی امرالله ” لاجل اطلاع دوستان ایران با نبوغ و قریحه ای بی مانند ” ترجمه فرمودند . در تسمیه این سفر قویم به ” قیوم الاسما ” باید توجه داشت…

کتاب حضرت طاهره نصرت الله محمد حسینی نیز موضوع ترجمه و تدریس قیوم الاسماء توسط طاهره را به صراحت بیان می کند:

حضرت طاهره، صفحه ۱۵۶
طاهره پس از وصول بمرحله ایقان عاشقانه به انتشار امر بدیع قیام نمود. مژده ظهور به همگان داد. احدى جرأت مقاومت در برابر وى نداشت. رودخانه عظیمى بود که به بحر معارف ظهور بدیع پیوسته بود. امواج بحر بیانش دشمنان امر جدید را مرعوب و مخلصان و نیکدلان را به وادى ایمان و ایقان هدایت مینمود. طاهره به ترجمه کتاب قیوم الاسماء پرداخت. هر روز آن کتاب را در مدرس خویش تفسیر و تدریس مینمود.

بر اساس اسناد متنوع بهائی، طاهره نیز تند روی ها و خوی درندگی ای که در بابیه به علت تعالیم تفسیر سوره یوسف (قیوم الاسماء) و دیگر کتب منطوق بیان شکل گرفته بود را نیز داشت. از جمله این درنده خویی ها، همدستی طاهره در به قتل رساندن عموی خود ملا محمد تقی برغانی قزوینی که عالمی شیعی و مخالف بابی گری بود مشاهده می کنیم. سر نخ همکاری او در عمل به این حکم باب را می توان در کتاب کشف الغطاء بدست آورد.

تشکیلات بهائی در فیلم دروازه بر سردمداری طاهره در موضوع آزادی زنان متمرکز شده است. به خصوص، فیلم نشان میدهد که طاهره با حجاب بانوان مقابله کرده، و با برداشتن حجاب و ظاهر شدن در عموم بدون چادر و پوشش اسلامی، به نوعی آغاز گر چنین حرکتی است. متاسفانه تشکیلات بهائی در روند دروغ گویی های خود از هر موضوعی که به نفع اش باشد استفاده کرده به تبلیغ می پردازد. در این باره نیز کتب معتبر و مورد تایید تشکیلات بهائی، عملکرد طاهره را به نوع دیگری ارائه می دهند. به عنوان نمونه کتاب حضرت طاهره نصرت الله محمد حسینی در بیان نحوه اعدام طاهره، اشاراتی دارد که نشان میدهد طاهره هیچ گاه حجاب اسلامی خود را کنار نگذاشت. بلکه وی نسبت به حجاب خود بسیار متعصب بود، و تا لحظه اعدام به آن متمسک بود. به متون زیر از این کتاب توجه کنیم.

حضرت طاهره صفحه ۲۹۶
وقایع نگاران در باب محل شهادت طاهره با اختلاف نظر داده اند. جناب سمندر در تاریخ خویش (صفحه ٣۶٨) مى نویسد:
شنیده شد که در خانه کلانتر در بالاخانه اى منزل به ایشان داده بودند…و در آن محل تشریف داشتند تا زمانى که جهال به ناصرالدین شاه تیر انداختند. در آن وقت بى گناه آ ن وجود مبارک را به میرغضبها تسلیم نمودند و در باغ ایلخانى یا لاله زار خواستند چادر را از سر ایشان بردارند و خفه نمایند راضى نشده بودند و همان از روى چادر خفه نموده به چاه انداختند.

حضرت طاهره صفحه ۲۹۸
از تمام زنانى که در این خانه بودند دیدن کرد و معذرت خواست که اگر زحمتى به آنها داده یا خطائى از او سرزده او را ببخشند و درست مانند کسى که مىخواهد مسافرت کند رفتار مىکرد. همه از طرز رفتار امروزه او متعجب شده و از یکدیگر مىپرسیدیم این رفتار یعنى چه و مقصودش چیست؟ چون شب شد چادرى پوشید و کمر آنرا بست و چارقدى مانند کمربند به کمر بست و بعد چاقچور پوشید و در حین اشتغال باین کارها بقدرى خندان بود که ما بى اختیار بگریه افتادیم.

زیرا که ما همه بواسطه مهربانى ها و محبتهایى که کرده بود او را دوست مى داشتیم ولی او با خنده بما گفت: امشب من یک سفر بزرگ و بسیار طولانى خواهم کرد. در همین موقع در خانه را زدند. گفت بروید باز کنید مرا مى خواهند. در باز شد و کلانتر آمد و رفته به اطاق او و گفت بیائید خانم شما را مى خواهند. گفت بلی من مى دانم و خوب مى دانم بکجا مرا خواهند برد و مى دانم نسبت به من چه خواهند کرد…پس همانطور که لباس پوشیده بود با کلانتر بیرون آمد و ما ندانستیم که او را بکجا مى برند. فرداى آن روز فهمیدیم که او را کشته اند.

همانطور که محمد حسینی در کتاب خود می گوید، طاهره حتی در لحظه اعدام حاضر نشد چادر از سر بردارد. متاسفانه تشکیلات بهائی بر اساس مصلحت روز، زمانی طاهره را تخریب کرده، او را ظلام دیجور لقب می دهند. و زمانی دیگر، چادر از سر او برداشته آن را آغاز گر حرکت آزادی زنان معرفی می کنند.

آنچه در مورد طاهره وحشت انگیز است این است که او پس از اینکه به باب ایمان آورد، و بابی گری پیشه کرد، به تبلیغ بابیت پرداخت. در این راه، بابیت را به فرزندانش نیز ارائه کرد، اما دو پسر او بابی گری را نپذیرفته به باب ایمان نیاوردند. با اعلان عدم ایمان به باب توسط فرزندان طاهره، وی از آنها اعراض کرده، بی زاری جست. عبدالبهاء در این باره چنین می گوید :

کتاب حضرت باب، نصرت الله محمد حسینی صفحه ۳۳۷

عبدالبهاء اشاره می کند، که طاهره بابی دیگر با پسران غیر بابی خود دیدار نکرد. تاکید دو چندان نگرش بابی طاهره این جاست که او هر مومن بابی را فرزند خود می داند، اما پسران غیر بابی خود را فرزند خود ندانسته از آنها بیزاری می جوید. با این اوصاف، تشکیلات بهائی برای جذب گروه های طرفدار حقوق زنان در عصر حاضر، با بی صداقتی تمام، نوعی نگرش آزادی منشانه به طاهره و بابی گری نسبت داده، برای بهائی کردن مخاطبینش از این حباب یک پارچه دروغ و نیرنگ استفاده ابزاری می کند.

دروغ سیزدهم – باب و ادعای دریافت وحی

فیلم ۲۰۷: دقیقه ۱:۳۰ الی ۲:۲۵

بی صداقتی دیگری که فیلم دروازه به راحتی آن را به نمایش می گذارد، ادعای دریافت وحی توسط باب است. آنچه واضح است این است که کسی که ادعای دریافت وحی می کند، نمی تواند ادعای خدایی و من یظهر الله بودن داشته باشد. اصولا این دو ادعا با هم در تناقض بوده، جمع شدنی نیست. دقت در نصوص بابی و بهائی بی صداقتی تشکیلات بهائی در این فیلم را به آشکار می کند. به سخن بهاءالله در مائده آسمانی در ارتباط با ادعای خدایی باب و خودش توجه کنیم:

مائده اسمانی – جلد ٧: صفحه ۶۹
سبحان الله با اینکه اهل بیان خود مقر و معترفند که نبوت برسول الله ختم شده و سنه ستین اول ظهور الله است مع ذلک و مع اینکه حق حال بنفسه و کینونته مشهود و از افق اننی انا حی فی الافق الابهی ظاهر و طالع مجددا ذکروصایت و امثال ان مینمایند و بقیه وهم ما ترک من ملل الفرقان اراده نمودهاند انوار شمس یقین را که در سما قدس بیزوال ذوالجلال مشرق شده ستر نمایند

سوال اینجاست، کسی که ادعای خدایی می کند، چطور به او وحی می شود؟ در سند بالا، بهاءالله نبوت را به رسول الله ختم شده می داند. و خود و باب را ظهور الله، (ظهور خود خداوند به ذاتش، و نه تجلی ای از ظهور اللهی) ظهور نفس خدا می داند. این سند به وضوح بی صداقتی تشکیلات بهائی و البته خود باب و بهاءالله را نشان می دهد. چرا که باب در جایی ادعای بابیت کرد، و نهایتا مدعی شد که خداست. ظاهرا تشکیلات بهائی از پیشوایانش بی صداقتی را فرا گرفته است. در سند دیگر، در اشراق خاوری به تبیین سخن بهاءالله پرداخته و در این باره بیشتر توضیح داده است.

عبدالحمید اشراق خاوری در رحیق مختوم صفحه ۷۸ می نویسد:
در قرآن، سوره الاحزاب، محمد رسول الله را خاتم النبیین فرموده، جمال مبارک جل جلاله در ضمن جمله مزبوره می فرماید که مقام این ظهور عظیم و موعود کریم از مظاهر سابقه بالاتر است؛ زیرا نبوت به ظهور محمد رسول الله ختم گردید و این دلیل است که ظهور موعود عظیم، ظهورالله است و دوره نبوت منتهی گردید؛ زیرا که رسول الله خاتم النبیین بوده

در اثبات بی صداقتی بهاءالله سندی قابل ارائه است که در آن بهاءالله نهایت کمال رتبه بشری را رتبه نبوت خوانده است. حال سوال اینجاست که نهایتا باب و بهاءالله پیامبرند، یا ظهور الله؟ این تناقضی است که از هر حیث، بی صداقتی بهاءالله و تشکیلات بهائی را به اثبات می رساند. به مدرک زیر از بهاءالله در باب نهایت رتبه قابل دست یابی برای بشر که به ذعم او رتبه نبوت است توجه نمایید.

کتاب بدیع صفحه ۱۱۹
قدری تفکر نما مع آنکه منتها رتبه تکمیل هیاکل بشریه به رتبه نبوت است

دروغ چهاردهم – احکام و عمل به آن

یکی از احکام بابی بهائی این است که حرام است جسد یک بابی یا بهائی به منظور تدفین بیشتر از یک ساعت حمل شده یا انتقال یابد. از طرف دیگر، شارع احکام در آئین بهائی پس از بهاءالله، تنها و تنها بیت العدل می باشد. به این ترتیب، عبدالبهاء و شوقی و هر بهائی دیگر حق تشریع حکم جدیدی را ندارند.

البته بیت العدل هم که حق وضع قانون به آن داده شده، اجازه ندارد قانونی را نسخ نماید. قانون تحریم انتقال جسد بیشتر از یک ساعت توسط بهاءالله در اقدس ذکر شده و نسخ ناپذیر است.

آنچه در فیلم به نمایش در آمده این است که به دستور عبدالبهاء، بهائیان نبش قبر باب کردند، و استخوان های باب را از تهران به کوه کرمل در حیفا قاچاق کرده، در آنجا مجددا دفن کردند .( نحوه قاچاق جسد در کتاب حضرت باب صفحات ۵۷۸ و ۵۷۹ ذکر شده است.) و الان قبر باب در کوه کرمل یکی از زیارت گاه های بهائیان است. اما جناب عبدالبهاء که حق قانون گذاری و نسخ قانون را نداشته است، در عین حال بدون کوچکترین توجهی به حکم خدای بهائیان، چنین دستوری داده است.

آنجا که عبدالبهاء زیر بار دستورات و تعالیم بهائی نمی رود، انتظار است که تشکیلات بهائی در کار هایش صداقت را در تبلیغاتش پیشه بگیرد. به حکم بهاءالله در ارتباط با نحوه انتقال جسد توجه فرمایید.
گنجینه حدود و احکام: صفحه ۱۴۱
فصل چهارم – در احکام دفن میت ١ – باید جسد در صندوق بلور و یا سنگی یا چوبی گذاشته شود. در کتاب مستطاب اقدس نازل قوله تعالی: “قد حکم الله دفن الاموات فی البلور و الاحجار الممتنعه (١) او الاخشابالصلبه (٢) اللطیفه.” ( ایه ١٢٨) ٢ – محل دفن تا شهر بمسافت یکساعت باید باشد و تجاوز از ان حرام است …

اما سوال اینجاست که آیا این حکم با مقتضیات زمان حاضر خوانش دارد یا خیر؟

تشکیلات بهائی مدعی است که احکام می بایست به روز شده، و منطبق با مقتضیات زمان باشد. تصور کنیم کی بهائی در شهری بزرگی مانند تهران و یا نیو یورک زندگی می کند. فاصله میان او و نزدیک ترین قبرستان ممکن است چندین ده کیلومتر باشد، که قطعا در این کلان شهر ها زمان انتقال جسد بیش از یک ساعت خواهد شد. حال، چگونه می توان به این حکم عمل کرد؟

از طرف دیگر، این حکم بر اساس اسناد دیگر بهائی حداقل ۱۰۰۰ سال نسخ نخواهد شد. آنچه از مجموع این احکام بر می آید این است که در وضع این حکم به هیچ عنوان مقتضیات عصر حاضر دیده نشده است.

نکته دیگری که در ارتباط با تدفین باب در کوه کرمل مورد دقت است، این است که تشکیلات بهائی از طرفی به تکریم باب می پردازد و مقبره او زیارت گاه بهائیان است، شخصی که به گفته عبدالبهاء معتقد بوده همه غیر بابیان می بایست کشته شوند و معابد و بنا های مقدس همگی تخریب گردند.

از طرف دیگر، تشکیلات بهائی تحت حمایت رژیم اشغال گر قدس می باشد. سوالی که مطرح است این است که آیا یهودیان متعصب می دانند که در دامنه کوه کرمل، فردی دفن شده، مورد تکریم تشکیلات بهائی است که معتقد بوده تمامی یهودیان سزاوار گردن زدنند، و بیت المقدس و کنیسه ها می بایست تخریب شوند؟

دروغ پانزدهم – حروف حی از ادعای قائیمت باب مطلع بودند

آنگونه که در فیلم دروازه نشان داده می شود، حروف حی و بابیان در راه باب و تعالیمش از جان گذشتند ولی از عقیده نگذشتند. اما عقیده آنها چه بود؟ بهائیان مدعی هستند که عقیده کشته شدگان مسیر بابیت، اعتقاد به موعود بودن باب و یا قائمیت باب بوده است. متاسفانه این نیز از بی صداقتی های تشکیلات بهائی است.

به هر حال، برای اینکه ادعای بهاءالله مبنی بر آئین و شریعت جدید تثبیت شود، پرونده اسلام می بایست بسته شود. و ظهور موعود ادیان، حجت بن الحسن العسکری علیه السلام در این امر پیش نیاز موکد است. در نتیجه، برای دستیابی به هدف، تشکیلات بهائی می بایست باب را موعود اسلام معرفی کرده، برای او شان قائمیت را تثبیت کند.

فیلم: ۳۸:۴۴. الی ۳۹:۲۲

طبق نصوص بهائی، عده ای از حروف حی و بابیان به محض این که متوجه شدند باب ادعای قائیمت کرده است، از او برگشتند، و راه بابی گری را ادامه ندادند. فیلم دروازه نشان می دهد که حده ای از حروف حی در جنگ هایی که بابیان به راه انداختند کشته شدند. به طور دقیق، از ۱۸ نفر حروف حی یک نفر در عتبات و ۹ نفر در قلعه طبرسی کشته شدند. سوالی مطرح است که آیا این ۱۰ نفر از ادعای قائیمت باب خبر داشتند، وقتی چند نفری که متوجه این مسئله شدند از باب برگشتند؟ بهاءالله در اقتدارات به اعراض و روی برگردانی حسن بجستانی از باب در عراق اشاره کرده است.

اقتدارات و چند لوح دیگر: صفحه ۱۳۸
ذلت کبری را قبول نمودیم و ما اردت نفسی بل نفس الله لو کنتم من العارفین و ما اردت امری بل امرالله لو کنتم من المنصفین و عمری امره امری و امری امره طوبی للعارفین و لکن از برای حق نفوسی است که ندای ما سویه را طنین ذباب دانندو من فی العالم را معدوم مشاهده نمایند و از شطر قدم و منظر اکبر نظر باز ندارندایشانند اهل بها و ساکنین فلک حمرا علیهم ذکر الله و ثنائه و ثنا الملاالاعلی ای نبیل قبل علی بعضی از ناس بسیار بی انصاف مشاهده میشوند در حسن بجستانی مشاهده نما وقتی در عراق بین یدی حاضر و در امر نقطه اولی روح ماسویه فداه شبهاتی بر او وارد چنانچه تلقا وجه معروض داشت و جواب …

آنچه در فیلم دروازه نشان داده شده است، ۱۸ نفر انسان مقدس معروف به حروف حی هستند که راه آئینی جدید را پذیرفتند و برای رشد و ارتقاء بشر و آزادی زنان به قیام برخواستند. نه تنها، هدف آن ها قتل عام بود، بلکه عده از این قدیسان از بابی گری برگشتند. و متاسفانه فیلم دروازه به برگشتن آنها هیچ اشاره ای نکرده، علل آن را بیان نمی کند. نمونه دیگر ملا عبدالخالق یزدی است که مدت زمانی به تبلیغ بابیه پرداخت،

اما با شنیدن ادعای قائمیت باب متزلزل شد و نهایتا از باب برگشت. حتی پسر او در یکی از جنگ هایی که بابیه به راه انداخته بودند کشته شد. ملا عبدالخالق، پس از متوجه شدن ادعای قائیمت باب، داد افسوس به سر داده می گوید: “لوح را بکناری انداخت و فریاد زد که ای داد که پسرم بناحق کشته شد”. این ماجرا در کتاب حضرت باب از محمد حسینی در صفحه ۳۷۹ ذکر شده است که عکس زیر جملات مذبور را نشان می دهد

دروغ شانزدهم – بهاءالله موعود بیان

باب در نوشته های خود سخن از موعود بیان کرده است. موعود بیان کسی است که باب وعده ظهور آن را داده، به پیروانش دستور می دهد که هنگامی که او ظهور کرد، از او پیروی کنند. تشکیلات بهائی نیز در تلاش است که بهاءالله را موعود بیان معرفی کند. آن چه در فیلم دروازه مشاهده می کنیم نمایشی از چنین معرفی است. نهایتا، تمام تلاش فیلم بر این محور است که تشکیلات بهائی تبلیغ شود، و مخاطبین بهائی شوند.

اما دقت در توصیفات موعود بیان نشان می دهد که تناسبی میان موعود مورد نظر باب و شخص بهاءالله وجود ندارد. به عنوان مثال، موعود بیان صاحب لقب قائم است. اما، بهاءالله در هیچ یک از نوشته های خود مدعی چنین لقبی برای خود نبوده، و تاریخ هم چنین لقبی برای بهاءالله بر نشمرده است. متن زیر سندی است که نشان می دهد باب برای بهاءالله لقب من یظهر الله را قائل بوده است.

نمونه دیگر را در صفحه ۹۵ بیان فارسی می توان یافت. از خصوصیت های من یظهر الله این است که بعد از ظهورش، او راضی نخواهد شد که احدی از بابی هایی که به او ایمان نیاورده اند روی زمین باقی بماند.

باب در این پیش بینی به ذات خدا قسم خورده که این واقعه اتفاق می افتد. اگر ادعای تشکیلات مبنی بر من یظهر الله بودن بهاءالله را بپذیریم، سوال این جاست که آیا بهاءالله بعد از ظهورش از اهل بیان کسی را باقی نگذاشت؟ عدم تطبیق توصیفات باب در مورد من یظهر الله، با خصوصیات بهاءالله، خود نشان دیگری از بی صداقتی پیشوای بهائیان و تشکیلات بهائی دارد.

نظر شما در مورد این مطلب :

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.